به گزارش پایگاه 598 به نقل از افکار، از امام جواد علیه السّلام نقل است كه روزى حضرت أمیر علیه
السّلام به همراهى فرزندشان حسن و سلمان فارسىّ- در حالى كه به دست سلمان
تكیه داده بودند- به مسجد الحرام وارد شده و جلوس فرمود، ناگاه مردى خوش
سیما و خوش لباس پیش آمد و بر آن حضرت سلام كرد، سپس گفت:
اى أمیر المؤمنین، من از شما سه سؤال دارم، اگر جواب دادید دریابم كه
مردم درباره تو مرتكب كارى شدند كه من حكم مى كنم كه آنان در دنیا و آخرت
ایمن نخواهند بود، و اگر از عهده جواب بر نیامدى دریابم كه تو با آنان
برابرى.
حضرت فرمود: از هر چه مى خواهى بپرس.
گفت: وقتى انسان مى خسبد، روحش به كجا مى رود؟ و چگونه به خاطر مى
آورد و فراموش مى كند؟ و چگونه اولاد آدمى شبیه به عموها و دائیهاى خود
مى شود؟ حضرت أمیر رو به جانب امام مجتبى كرده و فرمود: اى أبا محمّد
پاسخش را بده.
امام مجتبى علیه السلام فرمود: امّا در مورد اینكه انسان پس از
خوابیدن روحش به كجا مى رود، بدان كه روح آدمى مرتبط به ریح است و ریح با
هواء، تا وقتى كه صاحب آن روح براى بیدارى به جنبش در آید، اگر خداى تعالى
اجازه فرماید كه آن روح به صاحبش برگردد، همان روح ریح را جذب نموده و آن
ریح هوا را، و روح مراجعت نموده و در بدن صاحبش جاى مى گیرد، و اگر خداوند
اجازه بازگشت روح را به بدن صاحبش ندهد، هواء ریح را جذب مى كند و ریح
نیز روح را به سمت خود مى كشد و روح تا وقت برانگیخته شدن در قیامت؛ به
بدن صاحبش بر نمى گردد.
و امّا پاسخ به آنچه درباره فراموشى و بخاطر آوردن كردى این است كه:
قلب انسان در جعبه و حقّه كوچكى قرار دارد، و بر آن حقّه سرپوشى نهاده شده
است، اگر شخص صلوات كاملى بفرستد آن سرپوش از روى حقّه كنار رفته و قلب
روشن مى شود و آدمى آنچه را از یاد برده بخاطر آورد، و چنانچه صلوات بر
محمّد و آل او نفرستد یا آنكه صلواتش ناقص باشد آن سرپوش بر روى آن حقّه
بیفتد و قلب در تاریكى مى رود و انسان آنچه بیاد داشته را فراموش مى كند.
و امّا جهت شباهت برخى از فرزندان به عموها و دائیها این است كه هر
گاه انسان با دلى آسوده و عروق و رگهایى آرام و بدنى غیر مضطرب با همسر خود
نزدیكى نماید نطفه در كیسه رحم ساكن شده و فرزند شبیه به پدر و مادر خود
مى شود، و چنانچه عمل نزدیكى با دلى ملتهب و رگهایى ناآرام و جسمى مضطرب
انجام شود در این صورت نطفه مضطرب شده و بر یكى از رگها قرار مى گیرد، كه
اگر آن رگهاى عموها باشد شبیه عموها شده و اگر بر رگهاى دائیها قرار بگیرد
شبیه ایشان مى شود.
آن فرد سائل گفت: شهادت مى دهم كه هیچ معبودى جز اللَّه نیست همان
طور كه پیش از این نیز بدان گواه بودم، و اینكه محمّد رسول خدا است و در
گذشته نیز بر این اعتقاد بودم، و با اشاره به حضرت أمیر گفت: گواهى مى دهم
كه تو وصىّ و جانشین بحقّ رسول خدایى و پیوسته نیز بدان معترف بودم،- و با
اشاره به حضرت مجتبى گفت:
و شهادت مى دهم كه تو وصىّ پدرت و جانشین اویى! و شهادت مى دهم كه
حسین بن- على وصىّ و جانشین پدرش پس از تو است، و شهادت مى دهم كه علىّ بن
حسین جانشین امام حسین است، و اینكه پس از او محمّد بن علىّ؛ قائم به امر
علىّ بن الحسین است، و گواهى مى دهم كه پس از او جعفر بن محمّد جانشین
محمّد بن علىّ است، و شهادت مى دهم كه پس از او موسى بن جعفر جانشین وى مى
باشد، و شهادت مى دهم كه پس از او علىّ بن موسى جانشین وى است، و شهادت
مى دهم كه پس از او محمّد بن- علىّ جانشین او است، و گواهى مى دهم كه پس
از او علىّ بن محمّد جانشین محمّد بن على است، و شهادت مى دهم كه پس از او
حسن بن على قائم به امر علىّ بن محمّد است، و شهادت مى دهم بر مردى از
اولاد حسن بن على كه كنیه و اسم او بر زبان رانده نشود تا اینكه امر او
ظاهر شده و تمام دنیا را پس از انباشته شدن از ظلم و جور، مملوّ از قسط و
داد سازد، و سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو باد اى أمیر المؤمنین! سپس
برخاست و رفت.
حضرت أمیر به امام حسن علیهما السّلام فرمود: اى أبا محمّد برو دنبالش ببین كجا مى رود؟
او بدنبالش رفت ولى اثرى از او نیافته و گفت: همین كه پایش را از مسجد
بیرون گذاشت دیگر متوجّه نشدم به كجا رفت، و خدمت پدر رسیده و جریان را
باز گفتم. آن حضرت فرمود: اى ابا محمّد آیا دریافتى او كه بود؟ گفتم: خدا و
رسول و أمیر المؤمنین داناترند، فرمود: او خضر (علیه السّلام) بود.
پی نوشت:
الاحتجاج-ترجمه جعفرى، ج۲، ص5تا7.