کد خبر: ۲۳۷۶۱
زمان انتشار: ۱۱:۳۰     ۲۸ مهر ۱۳۹۰

منوچهر آشتیانی معتقد است: سرمایه‌داری به قمارخانه‌ای مانند است که قماربازان برنده و بازنده آن هر دو بازنده هستند و برنده اصلی صاحب قمارخانه است.

 به گزارش فارس،‌ به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان داخلی و خارجی، بزرگ‌ترین مانع جوامع بشری برای رسیدن به کمال و برپایی حکومت یکدست جهانی «نظام سرمایه‌داری لیبرال» است. نظامی که در آن روز به روز شکاف و فاصله طبقاتی میان طبقه کارگر و کارفرما بیشتر و سرانجام بحران‌های اقتصادی و اجتماعی را موجب می‌شود؛ درست شبیه چیزی که امروز معترضان به سیاست‌های نظام سرمایه‌داری آمریکا را در «وال استریت» کنار هم جمع کرده است.
به همین منظور و برای بررسی دقیق‌تر علل شکل‌گیری و پیامدهای «جنبش وال‌استریت» از «منوچهر آشتیانی» استاد جامعه‌شناسی، پژوهشگر اجتماعى و نویسنده کتاب «درآمدی به بحران جامعه‌شناسی جهانی معاصر» دعوت کردیم تا ضمن حضور در خبرگزاری فارس به سؤال‌ها در این زمینه پاسخ دهد.
این استاد سابق چپگرای دانشگاه تهران و خواهرزاده نیما یوشیج، معتقد است بحران در کشور‌های سرمایه‌داری جدی است اما هنوز کارد به استخوان نرسیده است!
گزارش اجمالی این نشست تقدیم می‌شود.
 
* اصولا چرا نظام‌های مختلف بعد از مدتی پیر و فرسوده می‌شوند و آیا جنبش وال استریت نشانگر پیری رو به زوال سرمایه‌داری است؟
 
ـ همه انقلاب‌ها فرتوت شده و فرو می‌ریزند، بدون استثنا هیچ انقلابی به وجود نیامده که در همان راستای روزهای آغازین ‌انقلاب حرکت کند، همه انقلاب فرو می‌ریزند البته نه اینکه افراد مقصر باشند!
به اعتقاد «ماکس وبر» و «امیل دورکیم»، به محض اینکه آرمانی اعم از دینی و مدنی به عرصه عمومی جامعه وارد ‌شود، مجبور است سازماندهی و نهادبندی شود و اگر نهادبندی نشود متلاشی می‌شود. اگر دیانت وارد جامعه شود و مکتب، مدرسه، حوزه علمیه و تدریس وجود نداشته باشد،‌جامعه متلاشی می‌شود.
 
* خلق آرمان در واقع یکی از کارکردهای عالی جامعه است
 
جامعه همواره آرمان خلق می‌کند، خلق آرمان در واقع یکی از کارکردهای عالی جامعه است. دورکیم معتقد است آرمان مهمترین عامل در حفظ جامعه است. آرمان وقتی وارد جامعه ‌شود برای ادامه حیات ناگزیر به سازماندهی و نهادبندی است. اگر سازماندهی نشود متلاشی می‌شود آرمان ناچار است برای نفوذ در افراد، مکتب، دستگاه آموزشی و نهاد‌های دیگر احداث کند.
«ماکس وبر» و همچنین دورکیم اعتقاد دارند به محض نهادبندی آرمان، آرمان تقلیل پیدا می‌کند و به نسبت، سکولار، دنیوی‌تر و پیش پا افتاده می‌شود و به تعبیر «اگزیستانالیسم» وارد زندگی منتشره می‌شود.
 
* ایجاد تعادل بین «تغییر» و «نظام» به حفظ و پویایی نظام کمک می‌کند
 
در همه جامعه‌شناسی‌های علمی اعم از «مارکسیستی» و «پارسونزی» با تغییر(Change) و حفظ نظام(System) مواجه هستیم. تغییر باید به نحوی انجام گیرد که به سیستم توانایی و قدرت و حرکت بدهد، نه به آن حد که نظام را متلاشی کند بلکه تغییر باید سیستم را متحول کند. متعاقبا نظام باید تغییر را حفظ کند و در خودش پرورش و رشد دهد بدون اینکه به خاطر حفظ سیستم، امکان تغییر را بگیرد و تغییر را در داخل نظام خفه کند.
البته تمام مسائلی که در علوم انسانی مطرح می‌شود نسبی است. به طور کلی نظام‌بندی اجتماعی نسبی است. حتی در دانش علوم طبیعی بعد از نظریه نسبیت که «آلبرت انیشتن» مطرح کرد با احتمالات روبه‌رو هستیم که آن تصور قطعی از علم که در قدیم وجود داشت، دیگر وجود ندارد، اما حد معتدل به امر ثابت وجود دارد.
این در حالی است که در علوم انسانی چیزی به نام امر متقن وجود ندارد.
 
* پذیرش نسبیت در جامعه‌شناسی غربی نباید به نهیلیسم منتهی شود
 
ما به صورت مداوم به امور نسبی و احتمالات روبه‌رو هستیم. تمام مهارت جامعه‌شناس و دانشمند باید این باشد که با پذیرش احتمال، به نهیلیسم و آنارشیسم منتهی نشود. 
اگر به نسبیت معتقدیم، این نسبیت کنترل شده است. جامعه‌شناسان به تعادل بین تغییر و حفظ سیستم تاکید دارند یعنی باید بین تغییر و سیستم، تعادل مشخصی ایجاد شود.
سیستم باید به تغییرات اجازه حرکت دهد. در تعادل مورد نظر جامعه‌شناسان انواع و اقسام عوامل مؤثر هستند باید مشخصا شود در کجا اگر مراعات کنیم تغییر حرکت کرده و تسری پیدا می‌کند در عین حال سیستم حفظ می‌شود.
 
* بحران سرمایه‌داری به علت ندانم‌کاری‌ها متراکم شده است
 
300 سال از عمر سرمایه‌داری می‌گذرد، در این 300 سال که سرمایه‌داری حاکم شده است ـ از زمانی که فئودالیسم را نابود کرد و جایگزین آن شد ـ بزرگترین چالش سرمایه‌داری تعادل تغییر و سیستم است. یعنی کمبودها و نابسامانی‌ها و عدم دقت‌هاست که در مجموع متراکم شدند که سرانجام این پرسش پیش آمد که مردم طرفدار تغییر هستند و سیستم دارد تغییر را خفه می‌کند در مقابل سیستم ایستادند. 
یعنی نظام آمریکا و کشورهای مترقی نظام غربی و سرمایه‌داری به خصوص در آغاز قدرت تلفیق بین تغییر و تعادل سیستم را در حد بالا برخوردار بودند.
سرمایه‌داری اگر بین تغییر و سیستم توافق معقول و درست ایجاد نکند یا تغییر سرریز می‌شود یا سیستم تغییر را سرکوب و خفه می‌کند.
 
* به‌زودی 6 میلیارد انسان کره زمین در اعتراض به نظام سرمایه‌داری به خیابان می‌ریزند
 
سرمایه‌داری سرمایه را در برخی از کشورها متمرکز کرده است، تمام سرمایه‌ها در چند کشور انگشت‌شمار متمرکز شده است و کشورهای پیرامون دارای 6 میلیارد فقیر هستند. مگر 6 میلیارد انسان طاقت می‌آورند که کشورهای سرمایه‌داری تمام سرمایه آنان را بلوکه کنند؟ همین می‌شود که این 6 میلیارد به زودی به خیابان می‌ریزند!
تمام سرمایه در کشورهای سرمایه داری به خصوص آمریکا متمرکز شده است مگر می‌شود برخی از افراد در کشور‌های سرمایه ‌داری از  حداکثر امکانات بهره برخوردار باشند در حالی که در سومالی مردم از گرسنگی و قحطی دارند می‌میرند؟!
 
* نمایش جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها نمی‌تواند بحران سرمایه‌داری را برطرف کند
 
از دو منظر سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی می‌شود به پدیده بحران در سرمایه‌داری نگاه کرد. اگر از دیدگاه فرهنگی به پدیده نگاه کنید استخوان‌بندی سرمایه‌داری کماکان مانده است اما این استخوان‌بندی قدرت ایجاد تعادل بین تغییر و سیستم را ندارد. به نظر نمی‌‌رسد بازی جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها بتوانند بحران سرمایه‌داری را از بین ببرد؛ سرمایه‌داری به قمارخانه‌ای مانند است که قماربازان برنده و بازنده آن هر دو بازنده هستند و برنده اصلی صاحب قمارخانه است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها