کد خبر: ۲۳۷۰۱
زمان انتشار: ۱۴:۱۱     ۲۷ مهر ۱۳۹۰
دولت آمریکا از جنگ نرم سپاه قدس در عراق و لبنان شکست خورده است. نیرویی چنین قدرتمند که قادر است با ملت ها بده بستانی عاطفی برقرار کند، مطلقا در ا شل و کلاس کار خود نمی بیند که پادشاهان کاخ سفید و سعودی را سقط کند تا چه رسد به مشابه سعودی اردشیر زاهدی که ضرب المثل دیپلمات های خارجی در واشنگتن است.
زدن زیر میزبازی و به هم ریختن آن در شرایط کیش و مات، شگرد دم دستی است که حتی خشایار مستوفی سریال زیر آسمان شهر هم بلد بود چه رسد به باراک اوباما که حداقل 16دستگاه اطلاعاتی به وی سرویس می دهند. اما اینکه «ورشکسته ترین» و «سرشکسته ترین» رئیس جمهور تاریخ آمریکا بتواند زیر میزبازی دموکراسی و حقوق بشر و عدالت- هر وقت که خواست- بزند، محل تردید است. اینکه آمریکا دوست دارد در آستانه دهمین ماه از بیداری اسلامی و انقلاب ملت های خاورمیانه، و در آغاز دومین ماه جنبش «وال استریت را تسخیر کنید»، زیر میز بزند و بازی را دوباره آن گونه که دوست دارد بچیند، یک خبر کاملاً موثق است اما اینکه بتواند، موضوع دیگری است. سازمان سیا نبوغ به خرج داده و یک فرد میگسار را که از شدت اعتیاد به الکل، نام خود را به نام مشروب مورد علاقه (جک) تغییر داده! پیدا می کند و در جایگاه متهم ترور یک عیاش و خوشگذران علاف دیگر می گذارد (این دومی آدمی را یاد شب نشینی های اردشیر زاهدی سفیر محمدرضا پهلوی در آمریکا در شرایط به هم ریختن اوضاع رژیم می اندازد)؛ یک خیمه شب بازی کامل وسط یک کاباره و البته جناب پترائوس که همین اول کار می خواهد ثابت کند اگر در عراق و افغانستان بی عرضگی نشان داده اما در سازمان جاسوسی می تواند فرد مفیدی باشد. خب! تا اینجای قصه ظاهراً از دست پترائوس و کلینتون و اوباما می آید اما... همه قصه که این نیست و همه جا که نمی شود زیر میز زد.
زیر میز زدن شرایطی دارد و همه جا اقتضائات آن فراهم نیست. همان قصه معروف است که در یک مهمانی، صدای نابهنگامی از مهمانی پرخور بلند شد و او در یک واکنش تعجب برانگیز، شروع به کف زدن و کل کشیدن کرد. همان جا رندی در گوش او گفت صدا را پوشاندی درست، اما فکری هم به حال مشام مهمانان کن! آقای اوباما که گویا در سوابق میگساری کم از «ارباب سیار» و «عادل الجبیر» (سفیرسعودی) نداشته، خوب در این قصه چند خطی تأمل کند که همه جا نمی شود زیر میز زد و بازی را به هم ریخت. اما اگر این قصه را نفهمید قصه معروف دیگری را که توماس فریدمن همین چند روز پیش در نیویورک تایمز- روزنامه نزدیک به دموکرات ها- روایت کرده، مرور کند تا یقین نماید بدشانس ترین و بخت برگشته ترین زمامدار تاریخ آمریکاست. جامه فریبی که از زرق و برق دموکراسی و دولت رفاهی در طول دهه ها بافته بودند، اکنون لاجرم بر تن آقای اوباما -مرد تغییر!- کرده اند و دور می گردانند. فریدمن در همین آشفته بازار وال استریت که ریخت و فیگور آمریکا را به هم ریخت، می نویسد «نظام اقتصادی سرمایه داری و نظام دموکراتیک ناکارآمد ما در حال از بین بردن خود است. جنبش وال استریت را اشغال کنید همانند کودک داستان های افسانه ای است، حرفی را می زند که همه می دانستند ولی می ترسیدند به زبان بیاورند. این کودک می گوید پادشاه برهنه است. نظام سرمایه داری و دموکراسی ما در هم شکسته است.»
داستان اصلی این است؛ نظم کاپیتالیستی و ظاهراً لیبرال- دموکراتیک غرب که قبله آن آمریکاست، بر دو اصل «تحریف» و «لذت و رضایت» بنا گشت. به جرأت می توان گفت در هیچ فصلی از تاریخ بشر به اندازه فصل مدرنیته و اومانیسم، «کلمه» و معنا تحریف نشده و دروغ گفته نشده است. آمریکا و غرب در عین حال رفاه و رضایت و بهشت این جهانی را به مردمان خود وعده داده اند. اما آنچه امروز دیده می شود جهنمی تمام عیار است که تحریف و دروغ در آن به حد اشباع رسیده است. آمریکا دهه ها، دلار و اسکناس بدون پشتوانه چاپ کرده اما امروز این دروغ و ترفند بزرگ، نه قادر است کسری بودجه 15هزار میلیارد دلاری دولت آمریکا را به عنوان بدهکارترین دولت روی زمین بپوشاند و نه می تواند شکم آن 48میلیون گرسنه ای را که برای هر وعده باید کوپن غذایی بگیرند، سیر کند. نه بر بحران بیکاری فزاینده فائق می آید، نه مانع از مصادره خانه میلیون ها شهروند آمریکایی به دست شرکت های کلاهبردار می شود و نه راه ورشکستگی وال استریت- قلب بیمار اقتصاد غرب- را می بندد. چک های حاکمیت آمریکا در عرصه اقتصاد همان قدر برگشتی دارد و نامعتبر شده که در صحنه سیاست جهانی و در منظر ملت های انقلابی ایران و مصر و لبنان و فلسطین و یمن و بحرین، یا در ازای اشغال عراق و افغانستان. حاکمیت آمریکا بتواند میز بازی را به هم بریزد؟
آنها آن قدر بیچاره بودند که نتوانستند از آوردن تحقیرآمیز فرعون قسّی القلب مصر- متحد استراتژیک واشنگتن و تل آویو- پشت میله های قفس جلوگیری کنند. اگر می توانستند همان جا میز بازی را به هم می ریختند. اولین بار بود که زبان زمامداران آمریکا پیش اعتراض آل سعود و آل خلیفه کوتاه شد. کدخدا پیش نوکران خود چنین «ورشکسته» و «سرشکسته»؟! تمام هیبت آقای برهنه- مرد تغییر!- نه فقط نزد پادشاهان عربی که نزد شبه روشنفکران جادو شده ایرانی و ژاپنی و فرنگی فرو ریخته است. شما تصور می کنید فتنه گرانی که به پشتوانه- بی پشتوانه- دلارها و شبکه های غربی و عربی و عبری جوگیر شدند و برای لیبرال- دموکراسی یا کاپیتالیسم یقه چاک زدند و جامه کندند تا شبیه آقای تغییر داستان ما شوند، خوش احوال تر از ملک عبدالله ناخوش احوال هستند؟! قلم این قدرت را ندارد تا «ریشتر» ارتعاش و زلزله ای را که به جان «کدخدایان قرن جدید آمریکایی» و همه نوکران سنجاق شده به آنان افتاده نشان دهد. می فرمایید این روزها و هفته ها، خیلی سروصدا می کنند که بگویند اتفاقی نیفتاده و نظم و آرامش در غرب اعاده می شود؟ گوش مردم را شاید بشود بست اما چشم و مشام آنها را که نمی شود!
فهم ما از آخرالزمان- آغاز حقیقی تاریخ بشر- باید دگرگون شود. 20 سال پیش بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی( به وسعت یک قاره) درحالی فرو ریخت که بر نیمی از جهان حکومت می کرد. مگر باور کردنی بود؟ یا همین در خاورمیانه خودمان غیر از مؤمنان به غیب، چند نفر تصور می کردند جبار خودکامه ای به نام ژنرال حسنی مبارک، خلع سلاح شده و بهت زده، به زیر کشیده شود؟ نه، آسان از این ماجرا عبور نکنید! اینها تفسیر نو به نو آیات الهی است که به دست ملت ها جاری می شود. 20 سال پس از صاعقه ای که بر سر کاخ کرملین فرود آمد و 9 ماه بعد از شب 22 بهمن 1389 که فرعون مصر فرو ریخت، از اطراف کاخ سفید صدای صاعقه به گوش می رسد. همین که در ایالات متحده تحمیق شده و لذت اندود، شهر آشوبانی عاصی روی پلاکارد اعتراض خود بنویسند «انقلاب، همین جاست» و «اینجا التحریر است»، تا آخر قصه را روایت می کند. یک سال و اندی پس از آن که وزیر خارجه پرگوی آمریکا از تحریم های گزنده و فلج کننده علیه ملت ایران خبر داد، آثار فلجی در هیئت حاکمه کاخ سفید دیده می شود، گرچه از نگاه تحلیل گران بسیاری، این آغاز فرآیند قبض روح است.
اینکه در چنین وضعیت بغرنجی، خروجی تمام عرض و طول سیاست آمریکا، ایراد اتهام ترور سفیر عربستان به ایران باشد، خود دلالت دیگری بر همان بی حسی و فلجی رو به تزاید رژیم آمریکاست. غربی ها مدعی اند- مردادماه در گاردین نوشتند- که دولت آمریکا از جنگ نرم سپاه قدس و فرمانده لاغراندام و جوگندمی آن (ژنرال قاسم سلیمانی) در عراق و لبنان شکست خورده است. نیرویی چنین قدرتمند که قادر است با ملت ها بده بستانی عاطفی (قدرتمندتر از بمب هسته ای) برقرار کند، مطلقا در ا شل و کلاس کار خود نمی بیند که پادشاهان کاخ سفید و سعودی را سقط کند تا چه رسد به مشابه سعودی اردشیر زاهدی که ضرب المثل دیپلمات های خارجی در واشنگتن است. اگر کسی دنبال معنای «سپاه قدس» در دایره المعارف سیاسی می گردد، بداند این عنوان یعنی بیداری و بصیرت و مقاومت اسلامی، یعنی وحدت امت اسلامی در برابر فراعنه ای که بزرگترین شگرد سیطره شان گروه گروه کردن و معارض هم قرار دادن ملت هاست. سپاه قدس تجلی و اسم رمز جویبارهای باریکی است که از سرچشمه ها جاری می شوند و در یک بستر بزرگ به هم می رسند و به دریا می پیوندند. سپاه قدس اسم مستعاری است که طواغیت به ابراهیم(ع) دادند و همان کابوس استعاری است که فرعون مصر در خواب خوش خود دید. موسی(ع) نه در خانه به استضعاف کشیده شدگان، که در خانه فرعون بالید. و فرعون را نه موسی که دریای نیل به امر خدا از پا درآورد. چند هزار سال بعد، دوباره نیل طغیان کرده است. اما کنار رودخانه های راین و تایمز و می سی سی پی نیز خبرهایی است. طوفان نوح از جایی برخاست که در خیال نمی گنجید و دریا از تنور خشکی جوشید که به باور نمی آمد. سیل هنگامی آمد که منکران، نوح را به استهزاء گرفته بودند و می گفتند طوفان و سیلاب در بیابانی خشک!؟ اما این وعده لایتحلف خداوند است که سرکشان و جباران را به زیر کشد و آیت ذلت آنان را در همین دنیا به مردمان نشان دهد.
فرمود «عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیرلکم.» دشمنان ملت ایران در همین جنجال اخیر بی آن که بفهمند تریبون ذی قیمتی در اختیار ما قرار داده اند. درباره اتهام طراحی ترور سفیر عربستان در واشنگتن، خیلی بدسلیقگی و قدرنشناسی است اگر دیپلمات های ما بخواهند صرفا از ایران در برابر اتهام دفاع کنند. اکنون نوبت محاکمه ورشکسته ترین و سرشکسته ترین دولت آمریکاست. اکنون نوبت احیای کلمات و عباراتی است که در سایه سرمایه سالاری و فریب سالاری غرب به مسخ کشیده شده اند. خیلی حرف های ناگفته و شنیدنی هست که باید با ملت آمریکا و دیگر ملت های دنیا بازگفت. ما در چالش هسته ای تجربه کردیم تک تک چالش ها و پرسش هایی که جبهه استکبار علیه نقاط قوت و اقتدار ما برمی انگیزد، فرصت هایی به غایت پرارزش است و سرقفلی بسیار بالایی دارد. مکر آنها در برابر مکر الهی و مکر مؤمنان به غیب، قصه چشم بندی سحره فرعون در برابر عصای موسی است. روزی نه چندان دور- اما مستلزم مجاهدت- برسد که همان ساحران رسانه ای غرب در برابر عظمت معجزه امامت و ولایت، سر به سجده بگذارند و از سوی طواغیت متهم شوند که با مهدی موعود(عج) دست به یکی کرده اند. «... و انت تأمّ الملاء و قد ملأت الارض عدلاً و اذقت اعدائک هواناً و عقاباً... و قطعت دابر المتکبرین و اجتثثت اصول الظالمین و نحن نقول الحمدلله رب العالمین.»
طلیعه آن بهار همین روزها در کرمانشاه و گیلان غرب و پاوه پیداست. آنجا که مردمانی روشن ضمیر با حلقه زدن به گرد امام خامنه ای، مردم سالاری تراز ولایت و امامت را به ملت های مشتاق دنیا معرفی می کنند. سپاه قدسی که مستکبران از آن می هراسند، یعنی این.

نویسنده:محمد ایمانی

روزنامه کیهان 27 مهر 1390
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها