به گزارش سرویس دین و اندیشه پایگاه 589؛ حجت الاسلام و السلمین علیرضا پناهیان در شب عاشورا در بیت رهبری سخنرانی ای داشتند که به مرور و باز خوانی بخشی از آن می پردازیم.
اجازه بدهید ابتداءً برخی از این وعدههای دنیویای که خداوند متعال در آیات قرآن به ما داده است را برایتان بخوانم، دلهایمان روشن بشود به نور قرآن کریم. ببینید خداوند متعال با چه تأکیدی، با چه تصریحی وعدههای خودشان را بیان میفرمایند، هم در زندگی اجتماعی هم در زندگی فردی.
در سورۀ غافر میفرمایند «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ»(1) ما حتماً کمک میکنیم پیامبران خودمان را و مؤمنین را در حیات دنیا، رهایشان نمیکنیم در دنیا، آنها تنها نیستند و ما قطعاً این یاری را به آنها خواهیم رساند، و روز قیامت هم که به جای خودش باقی است.
یا در سورۀ روم آیات متعددی دربارۀ نصرت الهی هست. قطعهای از یکی از آیات را برای شما میخوانم، میفرماید: «کَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ»(2) بر ما لازم و حتمی است که مؤمنین را کمک کنیم، خداوند متعال تصریح میفرماید و مؤمنین علی القاعده دلشان خیلی قرص باید بشود به وعدههای الهی؛ و آیات دیگری که در میگذریم.
یک روایت هم از امام صادق(ع) میخوانم دربارۀ نحوۀ سرعتی که در نصرت الهی هست. میفرماید در یک حدیث قدسیای که امام صادق(ع) برای ما نقل میفرماید که خداوند متعال فرموده است: «مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِي» اگر کسی به یکی از اولیاء من اهانت کند به جنگ من برخاسته «وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْءٍ إِلَى نُصْرَةِ أَوْلِيَائِي»(3) و من با سرعت و شدّت و حدّتِ هر چه بیشتر به یاری اولیاء خودم میپردازم.
خب، این نصرت الهی است که در زندگی مؤمنین جاری میشود. در مورد زندگی شخصی هم همینطور، در زندگی شخصی ما تقوا داشته باشیم خدا میآید دخالت میکند و شیوهاش را هم خیلی جالب خداوند متعال بیان فرموده، یادمان باشد این آیۀ قرآن را مرور کنیم. میفرماید «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا»(6) تقوا داشته باشی خدا گرههایت را باز میکند.
عبارت بعدی را حتماً دقت کنند جوانها، جوانها که میخواهند برای برنامهریزی زندگیشان بالاخره معادلاتی را در ذهن خودشان ردیف بکنند و گرهها را باز کنند موفقیتها را بهدست بیاورند، شیوۀ نصرت و کمک پروردگار عالم را میبینید، میفرماید «وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ»(7) اگر تقوا داشته باشی خدا روزیات را از جایی که حساب نمیکنی میدهد. یعنی زیاد هم دنبال این نباش که حساب و کتاب بکنی که این رزق از کجا میخواهد به من برسد، تو وظیفهات را انجام بده، روزی دست خداست، خدا تو را پیوند زده با خودش، بعد میفرماید «وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»(3) کسی توکل به خدا بکند خدا برای او کافی است.
یک روایت از امام صادق(ع) برای شما بخوانم که تکمیل بکند این آیۀ قرآن را برای ما، میفرماید «أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا أَنْ يَجْعَلَ أَرْزَاقَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُونَ.»(9) اصلاً خدا ابا دارد روزی مؤمنین را جز از طریقی که فکرش را نمیکنی-«من حیث لا یحتسب»- برساند. این یک نوع زندگی خاصی را به ما پیشنهاد میکند، یک نوع زندگی خاصی را جلوی ما میگذارد، یک شیوۀ برنامهریزی خاصی را به ما میدهد، هم در بُعد اجتماعی هم در بُعد فردی. حساب کردنِ آنقدر زیاد روی خداوند متعال یا کمک پروردگار عالم البته کار هر کسی نیست، هر کسی نمیتواند اینجوری با خدا زندگی کند.
اینکه عرض کردم چون خدا وعدههای دنیایی به ما داده کار را سختتر کرده برای این است. اگر چهجوری میشد کار آسانتر بود؟ اگر خدا میفرمود که مثلاً من کاری به دنیای شما ندارم، در برنامهریزیتان دخالت نمیکنم، شما کار خوب انجام بدهید، آن دنیا من پاداش میدهم، ما هم دیگر عقلمان را به کاری میبستیم و بر اساس نگاه خودمان برنامهریزی میکردیم، امّا خداوند متعال الان به ما فرموده است که: شما نگاه خودت را که به کار میگیری، باید روی خدا هم حساب بکنی، اصلاً من به تو میخواهم برسانم آن فوایدی را که تو دنبالش هستی.
باور بفرمایید سخت است، مدیران، مسئولان یک جامعه، یا بفرمایید که یک نفر که برای خودش میخواهد برنامهریزی بکند بخواهد جدی در محاسباتی که انجام میدهد روی خدا هم حساب بکند، آخر اگر بخواهی روی خدا حساب بکنی خدا میفرماید «من حیث لایحتسب» من میرسانم، اینجا یکدفعهای شیوۀ برنامهریزی یکجوری میشود که خیلیها ازش سر در نمیآورند. مؤمنین که روی نصرت خدا حساب میکنند، روی روزی «من حیث لایحتسب» حساب میکنند، برنامهریزیشان یک طور دیگر خواهد شد در زندگی فردی اول مثال بزنم در زندگی اجتماعی بعداً مثال بزنم که ملموستر باشد.
مثلاً شما اگر بخواهی حساب بکنی روی وعدههای الهی دیگر با دل شیر میتوانی تکالیفت را انجام بدهی، مثلاً نمیگویی من الان امر به معروف نهی از منکر بکنم در اداره وضعم خراب میشود، اگر وظیفهات است تو به وضعات نگاه نکن وضعات دست خداست، اینجا کار مشکل میشود! اینجا کار سخت میشود حاضر است برای قیامت کار کند ولی دنیایش را حاضر نیست ریسک بکند، اگر شما این تکلیف را انجام بدهی روزیات کم نمیشود، در روایات دارد که امر به معروف نهی از منکر روزی آدم را کم نمیکند،(امیرالمؤمنین ع: إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ والنَّهىَ عَنِ المُنكَرِ لا يُقَرِّبانِ مِن أجَلٍ ولا يَنقُصانِ مِن رِزقٍ)(10) حتی در قرآن و روایات دارد جهاد و شهادت مرگ آدم را نزدیک نمیکند،(11) شما بخواهی بروی جبهه خب شهید میشوی در جبهه خطرناک است، مؤمن در برنامهریزیاش میگوید: «روزی من دست خداست» وسط گلولهها میرفتند بچهها، واقعاً هیچ طوریشان نمیشد، ایمان میآوردند به خدا. ولی اینجوری برنامهریزی کار هر کسی نبود.
در دوران دفاع مقدس یک مادری هزارتا سفره نذر کرد برای اینکه بچهاش - که دوران سربازیاش را طی میکرد - از جبهه برگردد. وقتی بچهاش برگشت، همان هفتۀ اولی که بچهاش را فرستاده بود سر کار، با دوچرخه داشت میرفت خورد زمین ضربه مغزی شد فوت کرد. بستگان ما در آن شهر بودند، میگفتند این مادر در قبرستان بالای سر بچهاش شیون میزد که «من چرا اینقدر سفره نذر کردم بچهام شهید نشود؟!» آخرش کشته شد. شما میخواستی چه کار بکنی؟ مگر میخواستی جانش را حفظ بکنی؟ زمان مرگ که دست خداست.
تا این حد حساب کردن روی نصرت الهی، روی «من حیث لایحتسب» کار هر کسی نیست. آنوقت در مقام برنامهریزی یکدفعهای آدم دست و پایش میلرزد. خدا میرساند، روزیِ شما دست هیچکسی نیست، آبروی شما دست احدی نیست، عزت دست خداست، اصلاً شجاعانه برنامهریزی میکنی، متوکلانه زندگی میکنی، اهل تکلیف خواهید شد، ریز به ریز در مراحل مختلف زندگی خدا را در نظر میگیری خدا آزادت میکند، از خیلی از محاسبات، محاسبۀ چی میکنی؟ فکر کجا را کردی؟ تو تکلیفت را انجام بده، کدام کار بهتر است؟ از فقر نترس، خیلی عجیب است اینجوری نگاه کردن.
انشاءالله یکوقتی بتوانیم در رسانهها اینقدر از این داستانهای کوچک ببینیم - از آدمهایی که واقعاً در زندگی واقعیشان «من حیث لایحتسب» خدا بهشان میرساند، تا ایمانمان بالا برود.
منتها یک مسئله مطرح میشود، مسئله این است که بعضیها یک اسمی را مطرح میکنند به نام واقعبینی و عقلانیت، و نصرت الهی را حواله به غیب میدانند. میگویند آقا! آدم باید کلاه خودش را قاضی کند، ببین قدر پولی که داری آش بخور، امکاناتت چقدر است؟ چشم آدم را میاندازند زمین، بعد هم اسم این را واقعبینی میگذارند، اسمش را میگذارند احتیاط عقلانی. هر کسی بخواهد روی نصرت الهی حساب بکند، میگویند بیا این دارد غیرواقعبینانه برنامهریزی میکند.
اینجا یک مسئلهای پیش میآید، صورت مسئله هم بدک نیست که خب عقلانیت چیز خوبی است، توجه به آن در محاسبهها و برنامهریزیها هم چیز خوبی است، آدم نباید خودش را به مهلکه بیاندازد. اینجور آدمها اگر رو بهشان بدهی چندتا آیۀ قرآن هم برایت میخوانند که آدم خودش را به دست خودش به مهلکه نمیاندازد(13) و باید شرایط را نگاه بکند و بالاخره اگر خیلی فشار آمد باید کوتاه آمد و.. . این بحثها را خیلیها مطرح میکنند، یک ژست واقعبینانه بهش میدهند، ما چیکار کنیم با این آدمها؟ چهجوری باهاشون بحث بکنیم؟