به گزارش
پایگاه 598 به نقل از جوان، رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت امام خامنهاي در ديدار اخير مسئولان نظام با
اشاره به واقعيت مسئله تهديدات نظامي عليه جمهوري اسلامي ايران فرمودند:
«امروز در دنيا كمتر كسي است كه تهديد نظامي را جدي بگيرد؛ حالا
امريكاييها ميگويند ايرانيها جدي نميگيرند؛ ما فقط نيستيم كه جدي
نميگيريم؛ در دنيا خيليها هستند كه اين تهديد را جدي نميگيرند. ناظران
جهاني خيلي باور ندارند كه اين تهديد، تهديد جدي است؛ چون تشخيص ناظران
جهاني و آگاهان به سياست اين است كه اگر حمله نظامي براي امريكا
مقرونبهصرفه بود، يكلحظه تأمل نميكرد... بنده هم قاطعاً ميگويم: حمله
نظامي به جمهوري اسلامي ايران براي هيچ كشوري مقرونبهصرفه نيست.»
در خصوص چرايي غيرواقعي بودن ادعاي توخالي تهديد نظامي ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
1-
بايد دانست كه آنچه در 35 سال اخير نقش اصلي را در بازدارندگي جمهوري
اسلامي ايران ايفا نموده است، اتكال و اعتماد به قدرت لايزال الهي و تبعيت
از ولايت مطلقه امر بهعنوان ولي خدا است كه همين پيروي ضامن رسيدن
امدادهاي الهي است. خداوند متعال در قرآن كريم توصيه ميفرمايد: «وَ لا
تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وانتمُ الاَعلَونَ اِن كنتُم مُؤمِنين؛» «سست
نشويد! و غمگين نگرديد! و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد!» (آلعمران-
139) به تعبير رهبر معظم انقلاب «همانطور كه خداي متعال در قرآن وعده
فرموده، تا وقتي ايمان عميق اسلامي با مردم همراه است، هيچ خطري ملت و
انقلاب را تهديد نميكند و هيچ قدرتي نميتواند كمترين آسيبي به جمهوري
اسلامي و انقلاب شكوهمند ايران وارد آورد.» (1368/4/14)
2- عنصر ديگر
تكيه به قدرت ملي و توان بسيجكنندگي در مقابل توطئه خارجي است كه نمونه
بارز آن در طول سالهاي متمادي پس از انقلاب اسلامي و دفاع مقدس مشاهدهشده
است. در جريان دفاع مقدس و نيز حوادث دو دهه اخير نيز همين عامل مردمي
توانسته است پايههاي استقامت نظام اسلامي را تقويت سازد كه همين امر نيز
مورد اذعان تحليلگران غربي نيز بوده است.
3- همه كارشناسان عرصههاي
راهبردي اتفاقنظر دارند كه توانمندي دفاعي جمهوري اسلامي ايران در حوزه
آفندي و پدافندي چه ازنظر سرمايه انساني توانمند و متعهد و چه ازنظر
امكانات لجستيكي و سختافزاري در سطح بالايي از توانمندي قرار دارد. اين
مسئله مورد اعتراف طرف غربي هم است، بهگونهاي كه به قطع ميتوان جمهوري
اسلامي ايران را يكي از قدرتهاي نظامي جهان به شمار آورد.
همچنين
نگراني از پاسخ احتمالي ايران، خصوصاً از جهت حجم و اهداف آن در بازدارندگي
مؤثر بوده است. با توجه به در دستور كار قرار گرفتن رهنامه (دكترين) دفاع
ناهمتراز در جمهوري اسلامي ايران، در صورت حمله احتمالي، طرف مهاجم بايد
منتظر دريافت پاسخ در هر جاي ممكن و خصوصاً اهداف غيرقابلانتظار را داشته
باشد كه اين امر بر ترديدهاي طرف مقابل ميافزايد. آنچه در اين خصوص
قابلتأمل است اعتراف غربيها به اين امر است كه اگر حملهاي رخ دهد، آنها
آغازگر جنگ هستند اما ديگر سرنوشت و پايان منازعه را تعيين نخواهند كرد.
4-
دفاع مقدس در مقابل ارتش تا بن دندان مسلح بعثي كه مورد حمايت اطلاعاتي،
مالي و تسليحاتي غرب و شرق و ارتجاع منطقه بود، تجربه جديدي از الگوي
مديريت نبرد و رهنامه دفاعي منبعث از آموزههاي اسلامي و متكي به مديريت
جهادي و اقتدار دروني را در اختيار نظام اسلامي قرار داد كه نمونه بارز
دستاوردهاي آن را ميتوان در انجام تعدادي از عملياتهاي موفق و
خارقالعاده در طول جنگ تحميلي همچون فتحالمبين، اليبيتالمقدس و والفجر
و تربيت نسلي از مديران جهادي و كارآمد و خوداتكايي در توانمندي دفاعي،
مشاهده نمود.
همچنين هرچند در 25 سال اخير نبرد مستقيم و تمامعياري
ميان نظام سلطه و جمهوري اسلامي ايران رخ نداده است، اما تجربه جنگهاي
نيابتي نيز دست برتر جبهه انقلاب اسلامي را در منازعه نشان داده است. شكي
نيست كه خود دشمنان صهيونيست نيز بهخوبي ميدانند آنچه در جنگهاي
33روزه، 22روزه و 8روزه و حتي در درگيريهاي اين روزهاي سرزمينهاي
اشغالي رخ داد، دليل روشني بر برتري محور مقاومت و بهطوركلي جبهه انقلاب
اسلامي است.
در حقيقت ميتوان گفت مسئله محور مقاومت علاوه بر آنكه
اهداف متعالي انقلاب اسلامي در رهايي مستضعفان و نابودي سلطهگران را دنبال
ميكند، سبب مشغولسازي دشمن صهيونيستي در مرزهاي خود شده است و عملاً
اجازه تحركي بيشتر را به وي نميدهد.
5- فارغ از همه دلايل پيشگفته
نيمنگاهي به راهبرد تهديد نظامي غرب خود روشنگر اصل ماجرا است. طبيعي است
اگر غرب يا رژيم صهيونيستي قصد ضربه زدن به برخي تأسيسات جمهوري اسلامي
ايران ازجمله مراكز نظامي و هستهاي را داشته باشند، منطقي آن است كه از
اصل «غافلگيري» استفاده نمايند.
تصور كنيد كه ميخواهيد به كشوري حمله كنيد كه بهخصوص از توانمندي دفاعي نسبتاً بالايي در حوزه پدافندي برخوردار است.
در
اين صورت آيا جز اين است كه اعلام پيشاپيش تهديد نظامي بيشتر به آمادگي
طرف مقابل و مصونيت بخشي آن كمك ميكند؟ در اين صورت كاملاً روشن است كه
اين تهديدات بيش از آنكه جنبه عملي داشته باشد از سنخ جنگ رواني است و هدف
آن ضربه زدن به روحيه ملي و تغيير در محاسبات نخبگان و جامعه طرف مقابل
است.
به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي «دشمن در ميدان واقعي كاري
نميتواند بكند. خب، حالا كه كاري در ميدان واقعي نميتواند انجام بدهد و
دستش از تأثيرگذاري خالي است، راه علاج دشمن چيست؟ راه علاج اين است كه
دستگاه محاسبه طرف مقابل را دچار اختلال كند؛ دستگاه محاسباتي من و شما را؛
اين كار را هم با تبليغات، با كار سياسي، با تماسهاي گوناگون دنبال
ميكنند؛ ميدانند كه جمهوري اسلامي براي رسيدن به هدفهاي خود داراي توان
است؛ بايد نخواهد؛ اگر «خواست»، ميتواند؛ ميخواهند كاري كنند كه نخواهد.
امروز تلاش دنياي استكبار و در رأس آنها امريكا است و اينهمان جنگ نرمي
است كه ما از چند سال قبل از اين درباره آن بحث كرديم، حرف زديم؛ ديگران هم
گفتهاند و نوشتهاند و بحث كردهاند.»
طرح مكرر تهديدات نظامي از سوي
امريكا و رژيم صهيونيستي هرچند ما به ازايي در دنياي واقع ندارد اما يك
هدف راهبردي را دنبال مينمايد و آن تأثيرگذاري بر منطق محاسباتي نخبگان و
جامعه ايراني است. بر اساس اصول راهبردي، غرب تلاش ميكند تا طرف ايراني را
وادار به عقبگرد از مسيري كه پيگيري ميكند، نمايد و اين هدف را از جنگ
ادراكي و ايجاد اختلال و اشتباه محاسباتي تعقيب مينمايد.
بر اين اساس
تهديد و ارعاب به همراه فشارهاي گوناگون در كنار پارهاي مشوقهاي تطميعي،
فرآيند قديمي «چماق و هويج» را براي تصميمگيري و محاسبه مجدد نخبگان و
جامعه ايران اسلامي تكميل ميكند.
غرب اميدوار است اين فرآيند
هزينههاي رواني و ذهني استقامت را در ملت ايران تا آن حد بالا ببرد كه به
تجديدنظر در آرمانهاي خود روي آورد.