در ابتدا مطلبی را با عنوان«دست دشمن خالی است»نوشته شده توسط حسین راد چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان میخوانید:
حدود
سه سال قبل، در کاخ سفید و کنگره آمریکا، واژه جدیدی ابداع شده بود و کم و
بیش در بین مقامات سیاسی آمریکا رایج و مصطلح شده بود، واژهای که سرانجام
اوباما آن را در یک برنامه رسمی، آشکارا علیه کشورمان به کار برد. او خبر
از اعمال «تحریمهای فلجکننده» علیه ایران میداد. تحریمهایی که قرار بود
در مدت کوتاهی اقتصاد ایران را فلج کرده و وادارمان کند از مواضع اصولی و
به حق خودمان عقبنشینی کنیم. این سخنان که در سال90 گفته میشد، برای
مردم ما بیگانه نبود، ذهن و حافظه آنها، با شنیدن اینکه قرار است آمریکا در
مدت کوتاهی - به خیال خودش- به حساب ما برسد، مردم را به یاد جملاتی مشابه
در سالهایی دور انداخته بود. سالهایی که ایران، ایران سال 90 نبود،
سالهای دوری که ایران تازه انقلاب کرده بود. بسیاری از ساختارهای حاکمیتی
به درستی شکل نگرفته بود و منافقان و تفالههای آمریکا با قتل و جنایت،
ناامنی و وحشت را به هموطنانشان تقدیم میکردند! در آن سالها بود که
«صدام» در مصاحبه آغاز جنگ در 31 شهریور 59، وعده کرد بقیه سخنانش را یک
هفته بعد در تهران به خبرنگاران بگوید!
چه شباهت تام و تمامی بین
آن ادعای صدام و این لاف اوباما بود! ایران آن روزها هم در تحریم بود! تا
جایی که در خرید ضروریترین مایحتاج حیاتی کشور با مشکل مواجه بودیم. در
آن سالها تامین معاش مردم، کاری سخت و دشوار بود، صنایع داخلی با جنگ و
خاموشی و بمباران مواجه بودند، خرید خارجی نیاز به پول داشت، فروش نفت به
سختی و دشواری انجام میشد و... و همه اینها کافی بود که انقلاب جوان ما از
پای بیفتد و کاخ آرزوهای مردم ویران شود! صدام وحشیانه میتاخت و مشکلات
اقتصادی امان مردم را بریده بود اما آنچه آنها میخواستند، نمیشد! مردم،
با دست خالی کشور را اداره کردند، جنگ را پیش بردند، متجاوز را بیرون
راندند و از همه عقبهها و گردنههای خوفناک و ویرانگری که هر یک به تنهایی
و در شرایط عادی- یعنی شرایطی که خدا نباشد و مردم هم حامی نظامشان
نباشند- برای نابودی یک تمدن کهن کافی بود، عبور کردند.
عبوری
سرفراز و سربلند. گرچه عبور از این شرایط سخت به بهای خون سرخ بهترین
فرزندان ایران بود، اما امروز ایران به اقتدار و عزتی رسیده که به یقین
حسرت بسیاری از مردمان است و استقلال آن، رشک خیلی از رجال سیاسی دنیا.
امروز صدام دیوانه در اسفلالسافلین است و جز ننگ و پلیدی چیزی از او به
یادگار نمانده و در مقابل ملت ایران هر روزه و هر ساله پاسداشت شهیدانش را
پرشکوهتر برگزار میکند. کشوری که در تامین ابتداییترین امکاناتش با مشکل
مواجه بود، اکنون به حیاتیترین و جدیدترین علوم روز دست یافته، ماهواره
به فضا میفرستد، در ژنتیک مرزهای علم را میشکافد و دهها و صدها دستآورد
علمی و فنی دیگر را با غرور و افتخار به رخ جهانیان میکشد. اما راز این
اتفاق سترگ و این پیروزی بزرگ چیست؟ چه شد که ایران از آن وضعیت به این
نقطه کمال رسید؟
دو روز قبل که مسئولان ارشد کشور به حضور رهبر
انقلاب رسیدند، ایشان در سخنان مهمی از راز و رمز این توفیقات سخن گفتند و
از وضعیت امروز و آرایش سیاسی دشمن و طمعی که او در ما کرده است پرده
برداشتند. تشبیه نظام مقدس اسلامی به «شجره طیبه» از زیباترین سخنانی بود
که آن شب از آقا شنیدیم. شجره طیبهای که فهم و درک آن از منظر قرآن، همان
راز و رمز پیروزی انقلاب و بالندگی آن تا امروز است. از دید ایشان، اتکا به
عالم غیب و باور اینکه نیرویی به جز اسباب و علل مادی و ظاهری در دنیا
موثر و موجود است، و باور و اطمینان به سنتهای الهی رمز مهم پیروزیهای
شگرف مردم ایران است. «در دنیای مادی، در دنیای تسلط ابرقدرتها، در دنیای
ستیزهگری همهجانبه با اسلام و معارف اسلامی و ارزشهای اسلامی، یک نظامی
به وجود بیاید بر پایه اسلام، آن هم درست در نقطهای که بیش از همه جای
دنیا عوامل آن قدرتهای منحرفکننده، نفوذ و حضور داشتند. این چیز عجیبی
است. من و شما عادت داریم اما این همان «ان تنصرالله ینصرکم» است.» باور به
این وعده غیب نصرت الهی بود که دشمن را تا امروز ناکام و ناامید کرده است.
در
طول این سالها استراتژی دشمن آنگونه که رهبر عزیز انقلاب در این دیدار
تشریح کردند، چیزی جز تهدید و تحریم نبوده و نیست. آنها نه منطق و استدلال
مقابله با نظام ما را دارند و نه حاضرند از تفرعن و نخوت خود دست بردارند.
پس یا از در جنگ وارد میشوند یا از در تحریم. با اینکه بارها و بارها از
مردم ما تو دهنی خوردهاند، اما روش خود را تغییر نمیدهند و چون کمتر
نتیجه میگیرند، به ترفند و حیله دیگری متوسل میشوند. آنها میدانند که
درحرکت نظامی قطعا ناکام خواهند بود. آنگونه که حضرت آقا فرمودند: «اگر
حمله نظامی برای آمریکا مقرون به صرفه بود، یک لحظه تامل نمیکرد» سالها
پیش، امام راحل عظیمالشان هم فرموده بود که آمریکا هر کاری که از دستش
برمیآمده کرده است و اگر کاری نمیکند، توانش را ندارد! پس باکی از
تهدیدهای گاه و بیگاه آنها نیست و نصرت الهی و اقتدار نظامی ایران و قدرت
بازدارندگی نیروهای مسلح، امکان عملی ساختن هر تهدیدی را از آنها گرفته
است. پس راهی که برایشان میماند، تحریم و تشدید تحریمهاست. آنها این راه
را هم طی کردهاند و نتیجهای نگرفتهاند و امروز که در سختترین شرایط
تحریمی دشمن قرار داریم، راه نجات، تسلیم و کرنش در برابر دشمن نیست تنها
راه نجات، «اقتصاد مقاومتی» و عمل همه جانبه به آن در همه ابعاد است. این
امر نیاز به عزم جدی و اراده همه جانبه برای اجرایی کردن دارد همانطور که
رهبر انقلاب فرمودهاند: «به مسئولین دولت عرض میکنم؛ اقتصاد مقاومتی را
جدی بگیرید... باید عمل کرد... اینجور نباشد که به زبان بگوئیم، در عمل
کُند حرکت بکنیم، در اقتصاد مقاومتی تکیه بر تولید داخل است، بر استحکام
بنیه درونی اقتصاد است... رونق اقتصاد با تولید حاصل میشود با فعال کردن
ظرفیتهای درونی کشور حاصل میشود نه با چیز دیگر» عمل به این اصل مهم دشمن
را از این حربه هم نا امید میکند. اما دشمن دستبردار نیست! او برای
اینکه مسئولان را از مقاومت و پایمردی بر آرمانها و ارزشها ناامید کند و
برای آنکه در صف محکم ایمان و باور مردم رخنه و شکاف ایجاد کند، تلاش
میکند «دستگاه محاسبه» ما را دچار اختلال کند. آنچه سبب اخلال در دستگاه
محاسبه یک نظام میشود چند چیز است که یکی ترساندن مقامات ارشد یک کشور
است.
آنها به فرموده امام راحل «اُشتلم» میزنند تا ما بترسیم و
عقبنشینی کنیم اما اگر ایستادگی کردیم و نترسیدیم، خلع سلاح میشوند، راه
دیگر وعده دادن و زیبا نشان دادن آینده دوستی با آنهاست. فریبی که بسیار
مؤثر و خطرناک است و بخصوص در شرایط سخت اقتصادی، دست و دل مسئولانی که
اندکی بصیرت و تدبیرشان کم باشد را میلرزاند. همین محاسبه غلط است که در
لحظه حساس تصمیمگیری، یک مقام مسئول را به حرف یا تصمیمی رهنمون میشود که
چون با اعتماد به دشمن حاصل شده، هیچ قابل اعتماد نیست و جز خسران و زیان
چیزی در پی ندارد. متأسفانه در مقاطع مختلف، کسانی بودهاند که فریب
وعدههای دشمن را خورده و بدون توجه به ظرفیتهای داخلی، راه برون رفت از
مشکلات را در کنار گذاشتن آرمانها و ارتباط با دشمن دانستهاند! راهی که
قطعاً فرجامی جز پشیمانی ندارد. مفهوم این کلام این نیست که آنها که چنین
میگویند، از دشمن خط و ربطی میگیرند اما هر چه هست این سخنان از یک سو دل
مردم را خالی میکند و از دیگر سو دشمن را امیدوار میکند که نقشه شومش
اثر کرده و دستگاههای محاسباتی ما را مختل کرده است. چندی قبل و در حالی
که سربازان عرصه دیپلماسی ما در حال نبرد در سختترین عرصهها هستند، قائم
مقام بانک مرکزی، در گفتگو با یک نشریه آمریکایی گفته بود: «لغو تحریمها،
اقتصاد ایران را به رشد 6 درصدی میرساند»! این سخنان دشمن را در پای میز
مذاکره جری و گستاخ و دل مردم را از نگاه به داخل و اقتصاد مقاومتی سرد
میکند.
سخنان دو شب قبل آقا، آنقدر گویا و شفاف بود که هر شنونده
منصف و مؤمنی را به این باور میرساند که راه یکی است و آن پایمردی در راه
خدا. باوری که مردم، در طول سی و پنج سال عمر با برکت انقلاب با همه وجود
درک و لمس کردهاند. باور اینکه دشمن قابل اعتماد نیست، راه نجات را فقط در
داخل مرزهای کشور و مبتنی بر جوانان مؤمن و متعهد خودمان باید بیابیم و
مراقب باشیم نه فریب عشوه و غمزه دشمن را بخوریم نه از اخم او هراسی به دل
راه بدهیم که «ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم».
سیدعابدین نورالدینی ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را به مطلبی با عنوان«خاتمی مجاز خاتمی غیرمجاز»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:
این روزها درباره آقای محمد خاتمی 2 مصوبه شورایعالی امنیت ملی مطرح است.
اولی
که نسبت به دومی بسیار مطرح شده و سروصدای زیادی به پا کرده مربوط به
مصوبهای است که در دولت قبل صادر شده و میگوید محمد خاتمی بهدلیل
بیصداقتیاش در فتنه 88 و ارتکاب رفتار غیرمسؤولانه باید تا اطلاع بعدی
در رسانههای کشور ممنوعالتصویر شود. این مصوبه از ابتدای دولت آقای
روحانی به مرور نقض شد تا اینکه اکنون دیگر محمد خاتمی یک پای ثابت
رسانههای حامی دولت است. این یک نقض آشکار مصوبه شورایعالی امنیت ملی است.
به عبارتی رسانههای نزدیک به دولت مصوبه شورایعالی امنیت ملی را رعایت
نمیکنند و شورایعالی امنیت ملی نیز تاکنون واکنشی نسبت به این نقض گسترده
نشان نداده است.
اما مصوبه دیگر شورایعالی امنیت ملی که به آقای
خاتمی مربوط میشود؛ ماجرای یک فساد گسترده مالی است. این مصوبه را
شورایعالی امنیت ملی در دولت جدید تصویب کرده است و میگوید اطلاعرسانی
درباره فساد کرسنت ممنوع است. فساد کرسنت در دولت آقای خاتمی و در وزارت
نفت آقای زنگنه اتفاق افتاده است. در جریان این فساد یک آقازاده مبالغ
هنگفتی رشوه دریافت کرده است. فساد این قرارداد به اندازهای بود که حسن
روحانی، دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی، نامهای به خاتمی نوشت و از
هزینههای این قرارداد برای کشور گفت و خواستار توقف اجرای آن شد. قرارداد
کرسنت در سال 84 متوقف شد.
اکنون پرونده کرسنت با شکایت حمیدضیاء
جعفر، مدیرعامل کرسنت در دادگاه لاهه در حال بررسی است. شورایعالی امنیت
ملی در دولت روحانی اما با مصوبهای مانع اطلاعرسانی رسانهها درباره این
فساد و جزئیات پرونده شده است. این مصوبه شورا اما اکنون رعایت میشود و
نقض آن با برخورد شورایعالی امنیت ملی مواجه میشود. رسانههای منتقد
اعتراضاتی نسبت به این مصوبه داشته و دارند و معتقدند مصوبه بایکوت کرسنت،
هیچ ضرورت امنیت ملی نداشته و در تناقض با عزم دولت برای مبارزه با فساد
است. با این حال رسانههای منتقد این مصوبه را اجرا کرده و تقریبا
اطلاعرسانی درباره فساد بزرگ کرسنت به حالت تعلیق در آمده است.
این
2 مصوبه اکنون شرایط متفاوتی دارند. یعنی درباره محمد خاتمی 2 مصوبه امنیت
ملی وجود دارد که یکی رعایت میشود و دیگری نه. گویی یکی مجاز است و دیگری
غیر مجاز. به نظر میرسد دولت باید در اینباره به این سوالات جواب بدهد:
1ـ
آیا مختصات و ماهیت امنیت ملی با تغییر دولتها تغییر میکند؟ آیا مصوبات
شورایعالی امنیت ملی در دولت گذشته برای دولت جدید فاقد اعتبار است؟ یعنی
انتخابات چارچوب امنیت ملی یک کشور را تغییر میدهد؟ انتخابات صحنه رقابت
حزبی و جناحی است. این یک اتفاق فاجعهبار است اگر احزاب و جناحها مرجع
تشخیص امنیت ملی یک کشور باشند. به عبارتی این میتواند یک فاجعه باشد که
یک دولت مناسبات انتخاباتی را بر مقوله امنیت ملی ارجح بداند.
2ـ
این 2 مصوبه که مربوط به آقای خاتمی است هر 2 لازمالاجراست اما هرکدام
شأن متفاوتی دارد. قاعدتا مصوبهای که درباره فتنه 88 و یکی از عوامل
شکلگیری آن صادر میشود، اهمیت و شأن ویژهای نسبت به مصوبهای که گوشهای
از فساد افراد را نشان میدهد، داشته و خواهد داشت. بنابراین حساسیتها
نسبت به مراعات این مصوبات باید متناسب با اهمیت موضوع مصوبات باشد. آیا
رفتار دولت در این باره رفتار قابل دفاعی بوده است؟
3- به هر حال
بیتوجهی به مصوبه شورایعالی امنیت ملی در دولت آقای روحانی که امنیتیترین
دولت بعد از انقلاب است یک اتفاق عجیب به نظر میرسد. چرا باید رسانههای
مدعی حمایت از دولت به مصوبات امنیتی دهنکجی کنند و نسبت به برخورد قضایی
با خود آسودهخاطر باشند؟ به نظر میرسد این قانونشکنی به پای دولت نوشته
خواهد شد و از جایگاه شورایعالی امنیت ملی خواهد کاست.
4ـ بدون
تردید عدمبرخورد با رسانههایی که مصوبه شورایعالی امنیت ملی درباره
محدودیتهای رسانهای محمد خاتمی را نقض کردهاند، منجر به بیتفاوتی سایر
رسانهها نسبت به سایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی خواهد شد. چراکه این
شائبه را بهوجود خواهد آورد که منشأ مصوبات نه مختصات و گزاره امنیت ملی
بلکه مصالح و نیازهای حزبی و جناحی است. باید مانع رواج و تقویت این شائبه
خطرناک شد چراکه اقدامات متقابل را بهوجود خواهد آورد. شاید اگر قرار باشد
اقدام مشابهی با آنچه رسانههای حامیفتنه انجام دادهاند، صورت پذیرد
باید منتظر اقدام هماهنگ رسانههای انقلابی برای افشاگری درباره فساد
فاجعهبار کرسنت و واقعیت مذاکرات هستهای بود.
روزنامه حمایت مطلبی رابا عنوان«چرا حمله به ایران مقرون به صرفه نیست؟»در ستون یادداشت خود به قلم دکتر یدالله جوانی به چاپ رساند که در زیر میخوانید:
مقام
معظم رهبری در بخش مهمی از بیانات حکیمانهشان در دیدار اخیر مسئولان نظام
با اشاره به موضوع حمله نظامی آمریکا و یا اسرائیل به ایران، این حمله را
مقرون به صرفه برای آنها ندانسته و تأکید کردند که، «اگر آمریکا صرفه خود
را در حمله ببیند لحظهای درنگ نمیکند».
اینکه چرا آمریکا و اسرائیل
حمله به ایران را مقرون به صرفه نمی دانند، دلایل بسیاری دارد که در ادامه
به برخی از آنها اشاره خواهد شد:
یکی از دلایلی که تا امروز باعث
ناتوانی آنها در دستیابی به اهداف شان شده است، توانمندی های کشور یا محل
حمله آنها بوده است. به عنوان نمونه آمریکایی ها در عراق و افغانستان به
طور مستقیم اقدام نظامی انجام دادند اما این اقدامات نتوانست آنها را به
اهداف راهبردی آنها برساند حتی در این زمینه متحمل هزینههای سنگینی نیز
شدند. در پایان هم نتیجه عکس گرفتند.
رژیم صهیونیستی نیز که در سال
1382(2006م) به حزب الله لبنان حمله کرد تصور می کرد ظرف مدت یک هفته می
تواند به اهداف راهبردی خود، که نابود کردن حزب الله است دست یابد. اما این
جنگ 33 روز طول کشید و در نهایت این رژیم صهیونیستی بود که متحمل شکست
نظامی شد و خسارتهای بسیار زیادی را پذیرفت. در این میان با توجه به
روحیات، فرهنگ و نوع نظام سیاسی موجود در ایران که قدرت بسیج کنندگی توده
های مردم را داراست و نیز با توجه به شرایط جغرافیایی و سیاسی و ژئوپولیتیک
و عمق استراتژیک ایران، نیروهای مسلح و قدرت نظامی ودفاعی پر تعداد، با
انگیزه، متعهد و قوی کشورمان، طبیعی است که برآوردهای حمله نظامی به این
کشور مقرون به صرفه نخواهد بود. هر اقدام نظامی برای دستیابی به مجموعه ای
از اهداف صورت می گیرد.
با نگاهی به شرایط جمهوری اسلامی در اوضاع
کنونی و نیز اهداف آنها در طرح حمله نظامی به ایران این نکته قابل فهم
خواهد بود که هدف آنها بازداشتن ایران از ادامه فعالیت های صلح آمیز هسته
ای است. در این میان اما برآوردهای استراتژیست های غربی از موضوع حمله
نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران، بیانگر این است که نه تنها نمی
توانند فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران را متوقف کند بلکه آن را تشدید
خواهد کرد. به نظر می رسد یکی دیگر از عواملی که حمله آمریکا و رژیم
صهیونیستی به ایران را برای آنها مقرون به صرفه نمی کند موضوع افکار عمومی
بین المللی است.
البته این کشورها برای حمله و اقدام نظامی خود به
سایر کشورها و مناطق همواره توجیهات و بهانههایی را برای افکار عمومی مطرح
کرده و سعی میکنند افکار عمومی را برای پذیرش این اقدامات آماده نمایند
اما در خصوص ایران، این واقعیت وجود دارد که آماده سازی افکار عمومی جامعه
جهانی برای اقدام نظامی علیه این کشور برای غرب بسیار دشوار است دلیلش هم
این است که جمهوری اسلامی ایران دارای حوزه نفوذ استراتژیک در میان ملت های
محروم جهان و همچنین سراسر منطقه غرب آسیا و مسلمانان جهان است.
لذا
اساسا موضوع ایران با عراق و افغانستان بسیار متفاوت میباشد. در کنار
این عوامل، اصل دیگری که اقدام نظامی علیه ایران را برای آمریکا و رژیم
صهیونیستی فاقد توجیه می سازد را باید در آسیب پذیری این کشورها جستجو کرد.
جمهوری اسلامی ایران در موقعیتی قرار دارد که می تواند منافع دشمن را در
اقدامی متقابل در حد بسیار جدی با خطر مواجه سازد. در واقع در عملیات های
راهبردی، موضوع ضربه اول و ضربه دوم مطرح است. برآورد آنها این است که هر
نوع اقدام نظامی علیه ایران می تواند در لحظات اول، هزینه های سنگینی را
برای آنها داشته باشد.
به عنوان نمونه وقتی که در گذشته خط و نشان
حمله به ایران را کشیدند و انجام عملیات نظامی علیه ایران را محتمل دانستند
مقام معظم رهبری با صراحت فرمودند: «اگر رژیم صهیونیستی دست از پا خطا کند
تل آویو و حیفا با خاک یکسان خواهند شد». بعد از این بود که آنها پیام
توانمندی نظامی جمهوری اسلامی را دریافت کردند. لذا هرگاه آنها موضوع تهدید
حمله نظامی را مطرح کرده اند با پاسخ قاطع و صریح ایران مواجه شده اند که
در صورت کوچکترین تحرک و اقدام نظامی علیه ایران، تمامی نیروها و پایگاه
های آنها در رصد و تیررس نیروهای نظامی ایران است و این آمادگی را دارند که
در زمین، دریا، آسمان و حتی فضا در همان بدو حمله، آسیب های جدی و خسارت
های جدی و جبران ناپذیری را به دشمن وارد کنند.
به عنوان مثال
نیروهای آمریکایی در دریاهای نزدیک مرزهای آبی ایران شناورها، رزم ناوها،
زیردریایی های متعددی دارند اما توانمندی ها و تجهیزات نظامی ایران در دریا
این قابلیت را به نیروهای نظامی کشورمان داده است که تمامی این شناورها را
حتی در ابعاد عظیم آن، به قعر دریاها بفرستد و همه امکانات و تجهیزات آنها
را خنثی و نابود کند. لذا ناتوانی نظامی آنها در مقابل توانمندی های نظامی
ایران در منطقه، امری جدی بوده و عامل مهم بازدارنده در اقدام نظامی علیه
ایران است.
با توجه خباثت ها و شیطنت های آنها باید این نکته را در
نظر داشت که چنانچه آنها می توانستند در حوزه نظامی اقدامی صورت دهند
بلاشک با نوع خاصی از عملیات روانی سعی می کردند زمینه های آماده سازی
افکار عمومی را فراهم کنند. اما به علت فقدان امکان حمله نظامی به ایران از
هرگونه اقدام در حوزه آماده سازی افکار عمومی نیز ناتوان هستند. این سوال
وجود دارد که آیا امکان دارد آنها عملیاتی را انجام دهند که دامنه، عمق و
ابعادش تعریف شده باشد و آنطور که میخواهند آن را مدیریت کنند یا ممکن است
این اقدام آنها از کنترل خارج شود و پیامدهای زیان بار آن با برآوردهای
اولیه آنها متفاوت باشد؟
باید در نظر داشت که در موضوع سوریه بعد
از اینکه آنها رژیم سوریه را متهم به استفاده از سلاح های شیمیایی کردند به
سمت عملیات برق آسای محدود با بمباران های هدفمند گرایش یافتند تا بتوانند
موازنه قدرت را به نفع تروریست ها و به ضرر نیروهای حاکمیت و نیروهای
مردمی سوریه تغییر دهند. اما وقتی متوجه شدند که اولین شلیک آنها می تواند
منطقه را وارد جنگ ناخواسته و فاقد ابعاد روشن کند، از این اقدام منصرف
شدند.
لذا وقتی اقدام نظامی علیه ایران مطرح می شود این نکته مطرح
می شود که پاسخ های جمهوری اسلامی ایران برای آنها غیرقابل پیش بینی است.
بنابراین یکی از مسائل جدی در شرایط کنونی این است که منطقه راهبردی تنگه
هرمز، خلیج فارس و غرب آسیا دارای شرایطی است که دست زدن به هر نوع اقدان
نظامی علیه جمهوی اسلامی، دارای ریسک بسیار بالایی برای آنها خواهد بود که
به نوعی ماجراجویی شبیه است و نمی توان هزینه های آن را برآورد کرد. لذا
حتی با وجود عربستان هم نمی توانند مسیر تأمین نفت خود را مطمئن تصور کنند
و البته آنچه اشاره شد تنها اندکی از بسیارهاست که برای حریف ثابت شده،
حمله به ایران مقرون به صرفه نیست.
سید علی محقق ستون سرمقاله روزنامه ابتکار را به مطلبی با عنوان« برسد به دست دلواپسان!»اختصاص داد:
«بنده
دولت را تأييد و حمايت ميکنم و از همه تواني که در اختيار دارم، براي
حمايت از دولت استفاده خواهم کرد و به مسئولان بلندپايه دولت اعتماد دارم.»
اين
بخشي از سخنان رهبر انقلاب در ديدار « مسئولان و کارگزاران نظام» بود.
اهميت اين سخن در ذات خود پيداست، اما دانستن اين که اين سخن در جمع همه
مسئولان و کارگزاران نظام جمهوري اسلامي بيان شده است، اهميت موضع رهبري و
سطح دربرگيري مخاطبان اين سخنان را بيش از پيش آشکار ميکند.
رهبر
انقلاب در حالي از اعتماد به دولت و مسئولان بلند پايه آن سخن ميگويند که
هم دولت و هم مسئولان بلند پايه آن در کمتر از پنج ماه اخير آماج حملات
پرشمار تخريبي از سوي مخالفان بودهاند.
اگرچه کمتر مسئول دولتي از
حملات مخالفان در امان مانده است اما با اين وجود بيشترين حملات متوجه شخص
رييس جمهور، وزير امور خارجه و وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و وزير علوم بوده
است.
البته با نزديک شدن به زمان احتمالي توافق نهايي ايران و 1+5
بار هجمهها به وزير امور خارجه کاهش يافته است اما هنوز حملات شبانهروزي
به رييس جمهور و ديگر وزيران از جمله علي جنتي و فرجي دانا ادامه دارد.
در
چند ماه اخير يکي از سيبلهاي هميشگي حملات مخالفان دولت، وزير فرهنگ و
ارشاد اسلامي بوده است. با نام گذاري سال جاري با عنوان اقتصاد و فرهنگ با
عزم ملي و مديريت جهادي از سوي رهبر انقلاب، مخالفان دولت سعي کردند تا با
فرافکني و برجسته کردن کاستيهاي حوزه فرهنگ، عرصه را بر مديريت فرهنگي تنگ
کنند.
اصرار بر اعمال برخي محدوديتها در موضوعاتي نظير فضاي باز
انتشار کتاب و فعاليت رسانهها، پوشش بانوان و... از مهمترين رويکردهاي
مخالفان دولت از آغاز سال نو بوده است بر همين اساس بلندگوهاي پرشمار اين
گروه از تريبون مجلس تا روزنامهها و ماهنامهها، بسيج شدند تا داد فرهنگ
را از دولت يازدهم بستانند.
ناگفته نماند که ادبيات به کار برده شده
توسط مخالفان در نقد عملکرد فرهنگي دولت، نه تنها زيبنده جايگاه و پايگاه
مسئولان ايران اسلامي نيست بلکه از ديگر سو نشان دهنده سطح درک و دريافت
منتقدان از مقوله فرهنگ نيز ميباشد.
به ويژه در سه حوزه مهم نشر
کتاب، رسانهها و پوشش بانوان اصولا شايسته نيست مخالفان دولت-که لباس و
کرباس منتقد به خود پوشيدهاند- با چنين نگاه يا ادبيات سخيفي درباره مردم،
علايق، انتخابها و رفتارهاي زندگي روزمرهشان سخن بگويند؛ مردمي که بيش
از هزار سال سابقه و تجربه در ادبيات دارند، فردوسيها و مولاناها و
حافظها وسعديها پروردهاند و تنوع فرهنگي و گستره تمدنيشان زبانزد خاص و
عام است، شايسته برخوردهاي عاقل اندر سفيه برخي -به اصطلاح- منتقدان
نيستند.
هم اکنون دولت و ملت هر دو در يک موضع آماج ادبيات نامناسب و
حملات تخريبي فرهنگي مخالفان قرار گرفتهاند و گروهي که خود را مدعي حفاظت
از ارزشهاي نظام و منويات رهبري ميدانند، در ضلع سوم اين مثلث قرار
گرفتهاند تا با گلآلود کردن آب براي سبد خود ماهي بگيرند.
اما با اين
وجود تأکيد فراگير رهبر انقلاب بر اعتماد به مسئولان بلند پايه دولت بي
گمان فصل الخطابي براي حاشيهپردازيها و اتهام افکني مخالفاني است که از
هيچ تلاشي براي تخريب چهره فرهنگي دولت فروگذار نميکنند و به نام ارزشهاي
انقلاب در جهت نيل به منافع شخصي خود ميکوشند.
اين سخنان بسيار
مهم رهبري در جمع کارگزاران نظام جمهوري اسلامي، نشان دهنده تنهايي و بي
پشتوانه بودن کساني است که منافع گروهي خود را بر منافع ملي ارجح ميدانند و
براي تأمين آن يک لحظه از تلاش و تخريب نميايستند.
اعتماد رهبر
انقلاب به مسئولان دولت از اين جهت که دولت منتخب مردم است نيز قابل توجه
است! به بيان ديگر اين دولت با حمايت قاطع مردم در انتخابات سال گذشته بر
سر کار آمد و مردم به آن اعتماد کردند، رهبر انقلاب نيز تاکيد کردهاند که
با تمام تواني که در اختيار دارند از اين دولت حمايت ميکنند، بنابراين در
اين ميان که اعتماد همه جانبه از سوي رهبري، دولت و ملت وجود دارد،
دلواپسان و دلنگرانها را کجاي دلمان بايد جا بدهيم!؟
البته ترديدي
نيست که حمايت مردم و رهبري از دولت به معني مجاز بودن يکهتازي و يا بي
عيبي کار دولت نيست، چرا که هيچ بنيادي بدون انتقاد و اصلاح راه به سرانجام
نخواهد برد. اما عيار نقد و نيت آن نيز شرط است.
همانطور که گفته
شد، مردم اين سرزمين بيش از هزار سال است که زندگيشان با ادبيات درآميخته و
عيار نقد را به خوبي ميشناسند، بنابر اين تشخيص سره از ناسره در انتقاد
براي مردم، دولت و رهبرشان کار آساني است.
مطلب«دستگاه محاسباتي و خطر نفوذ دشمن»را در زیر میخوانید که در ستون سرمقاله روزنامه رسالت و به قلم محمود فرشيدي به چاپ رسیده است:
همچنانكه
در جامعه بيسوادي فرد يكي از بزرگترين كاستيها و عامل وابستگي به
ديگران ميباشد، در عرصه بينالمللي نيز كشورها به ميزان فقر علميشان،
وابستگي پيدا ميكنند و استقلالشان ارتباط مستقيمي با سطح پيشرفت علميشان
دارد. هيچ كشوري بدون دستيابي به علم و فناوري نميتواند كوس استقلال
بزند و با نگاهي به تاريخ ثابت ميشود كه حكومتها با درك اين ضرورت و
واقعيت همواره تلاش ميكردند تا دانشمندان و نخبگان دوران را جذب كنند و به
خدمت خود بگيرند.
در جهان معاصر البته پيوستگي بين علم و سياست،
تنگاتنگتر شده است چندان كه سلطهگران جهان، علم را در انحصار و خدمت خود
به كار گرفتهاند و از طرفي به كشورهاي در حال توسعه جواز ورود به عرصه
علوم و فناوريهاي پيشرفته را نميدهند و از طرف ديگر از دستاوردهاي علمي
خويش عليه انسانيت و در جهت سيطره اقتصادي و سياسي خود بهره ميگيرند و بر
همين اساس جهتگيري پژوهشها و تحقيقات علمي را به گونهاي تعيين ميكنند
كه منافع نظام سلطه را تامين نمايد و با پيچيدهترين روشها، تمامي ظرفيت
علمي كشورهاي خود و حتي ديگر كشورها را در راستاي پاسخگويي به نيازهاي
استكبار جهاني، جهت ميدهند كه ايجاد مركزيت موسسه بينالمللي ISI براي
ارزيابي مقالات علمي را نيز نميتوان بيارتباط با اين سياستهاي پيچيده
ارزيابي كرد و خلاصه آنكه حساسيت نظام سلطه جهاني بر دستيابي ايران به
فناوري هستهاي و ورود به باشگاه علمي و فناوريهاي پيشرفته، دليل روشني بر
نقش و كاربرد سياسي علم در جهان امروز ميباشد.
البته آمريكا براي
ايجاد ممانعت در راه پيشرفت علمي كشور ترفندهاي گوناگوني را به كار ميگيرد
كه از جمله پيچيدهترين آنها، تاثيرگذاري در محاسبات و دستگاه محاسباتي
مسئولان ديگر كشورهاست، يعني ميكوشد تا خواستههاي خود را به گونهاي به
مسئولان ديگر كشورها القاء نمايد كه آنان تصور كنند خود به اين جمعبندي،
نتيجهگيري و ضرورت رسيدهاند و اين همان دام و خطري است كه مقام معظم
رهبري در ديدار اخير با مسئولين نظام نسبت به آن هشدار دادند و اظهار
داشتند:
"نگذاريد دشمن با تهديد و تطميع در دستگاه محاسباتي شما اثر بگذارد."
و
به عنوان مثل با جملاتي قريب به اين مضمون فرمودند كه با توجه به نياز
كشور به 190 هزار سانتريفيوژ آمريكا ميخواهد نظر خود را به ما آنگونه
تحميل نمايد كه نهايتا و با احساس موفقيت به ده هزار سانتريفيوژ رضايت
بدهيم.
البته معظم له تاكيد كردند كه گروه مذاكره كننده ايران مورد
تاييد ايشان ميباشد اما واقعيت آن است كه چه در اين مذاكرات و چه در
چالشها و كشمكشهاي حساس سياسي، متاسفانه سياسيون، اصحاب رسانه و كساني در
كشور هستند كه در جهت كند شدن يا توقف حركت علمي كشور يا ضربه زدن به ديگر
مصالح ملي با دشمن همراهي و همنوايي ميكنند، كه برخي از آنان سر سپرده و
مواجب
بگير دشمن ميباشند و ماموريت دارند، برخي ديگر فريب خورده و
سادهانديشاند كه نسبت به دشمن حسن ظن دارند و گمان ميكنند با اندكي
عقبنشيني و كند كردن حركت علمي ميتوان دشمن را قانع كرد. عدهاي هم خود
باختهاند و تعالي و پيشرفت ايران و ايراني را باور ندارند و حتي فرستادن
موجود به فضا را، در قالب شعر هم كه شده به تمسخر ميگيرند!
به طور كلي توطئههاي دشمن براي القاي ديدگاههاي خود در محاسبات مسئولان كشور ما رادر چند محور ميتوان خلاصه كرد:
1- كم اهميت جلوه دادن پيشرفتهاي علمي و ازجمله فناوري هستهاي
1- در تعارض نشان دادن اقتصاد كشور و معيشت مردم با دستيابي به فناوري هستهاي
3- تنشآفريني در محيطهاي توليد علم و فناوري كشور و كنار گذاشتن دانشمندان مومن و انقلابي
4-
ابراز صميميتهاي دروغين و روي خوش نشان دادن و تظاهر به انعطاف در
ديدارها و مذاكرات به منظور سوءاستفاده از عواطف شرقي گروه مذاكره كننده
ايران.
5-سياست رسانهاي تحقير ديگر ملتها به عنوان شهروندان درجه دو و
سه دهكده جهاني، به منظور آنكه هيچ دانشمندي در اين كشورها "ما ميتوانيم"
را باور نكند و پيشرفت علمي را صرفا در كشورهاي سلطهگر ممكن بداند و
البته بايد اعتراف كرد كه خود فروختگان يا فريبخوردگان در برابر اين سياست
دشمن كم نبوده و نيستند؛ از ميرزا ملكمخان و حاج سياح و فتحعلي آخوندزاده
گرفته تا محمد علي فروغي كه ميگفت: "شما ايرانيها! بدون انگليس هيچ چيز
نيستيد". و تقيزاده كه معتقد بود: "از جمله بزرگترين اشتباهات، يكي اين
است كه ايراني به فكر اختراع بيفتد، اختراع نكنيد، اختراع غلط است همان
كاري كه فرنگيها كردند، جزئي و كلي."
امروز هم با كمي هوشياري ميتوان مشاهده كرد كه برخي سردمداران اصلاحطلبي، پاي خود را در جاي پاي فروغيها و تقيزادهها ميگذارند.
مطلبی که روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«الزامات توسعه صنعتی»و به قلم محمود اسلامیان در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند به شرح زیر است:
ریاست
محترم جمهوری در جمع کارآفرینان کشور به مناسبت روز صنعت و معدن سوالاتی
را مطرح کرد از جمله اینکه چرا بهرغم داشتن مزیتهای بزرگی برای توسعه
کشور، هنوز نتوانستهایم به جایگاه مناسب در پیشرفت دست یابیم؟ مزیتهایی
که هر کدام برای رشد و توانمندی و ایجاد رفاه برای یک ملت کافی است. منابعی
همچون انرژی، دسترسی به آبهای آزاد، منابع وسیع معدنی، جاذبههای
گردشگری، نیروی انسانی و... در کشور وجود دارد. در حالی که بسیاری از
کشورها صرفا با اتکا بر یک مزیت توانستهاند به جایگاه مناسبی از نظر توسعه
دست یابند.
علت عدم توفیق ما چیست؟ تا چه زمان میشود انرژی زیر
قیمت جهانی به اقتصاد کشور تزریق کرد؟ تا چه زمانی میتوان با تعرفه از
فضای رقابتی جلوگیری کرد؟ علاوه بر مسائل ذکر شد حدود 4 تا 5 میلیون بیکار
را چگونه باید ساماندهی کرد؟
طرح سوالات مذکور نیازمند واکاوی
عالمانه شرایط اقتصادی کشور است. اینکه بپذیریم اوضاع مساعدی نداریم و به
دنبال نقد منطقی و عقلانی باشیم بسیار کار پسندیدهای است. مردم شریف ایران
زمین نشان دادهاند هر گاه ارادهای منطقی حاکم شود قادر به عبور از
بحرانها و مشکلات خواهیم بود.
1- مهمترین موضوع در این باب فعل
خواستن و اراده است. عبور از رکود و توسعه به تنهایی از عهده قوه مجریه
خارج است. کلیت سیستم و ارگانهای آن باید هدف را پیشرفت و توسعه قرار
دهند. تمامی اهداف سازمانها باید حول این محور ساماندهی شود.
2-
کشور نیازمند طرح آمایش سرزمین و متعاقب آن استراتژی توسعه در زمینههای
گوناگون خصوصا صنعت است. در حال حاضر به علت فقدان این نقشه راه، منابع
بسیاری در پروژههای غیراقتصادی صرف میشود. رقابت استانها و قومیتها و
تقاضاهای غیراقتصادی محلی بر برنامه اولویت دارد. میتوان به صدها پروژه
غیراقتصادی که منشا آن بیبرنامگی است، اشاره کرد. تعطیل کردن برنامه چهارم
و پنجم و تمرکز بر سیاستهای پوپولیستی، جز رکود و تورم بهرغم صرف صدها
میلیارد دلار طی سالهای اخیر حاصلی نداشته است. ظرف یکسال امکان تدوین
طرح آمایش و استراتژی وجود دارد. حداقل میتوان استراتژی توسعه صنعتی را
ظرف 6 ماه تدوین کرد.
3-عبوراز اقتصاد دولتی: ریاست محترم جمهوری
به این مساله اشاره داشتند. تجربه اقتصاد دولتی به علت تغییر مکرر مدیران،
انتخابهای ناشایست و بهرهوری پایین از نتایج چنین سیستمی است. دولت
میتواند با واگذاری شرکتهای دولتی و منافع موجود در سهام عدالت علاوه بر
توسعه سریع بهرهوری منابع بالایی برای اجرای زیرساختهای کشور بهدست
آورد. درآمد برای توسعه راهآهن،خطوط هواپیمایی، اسکلههای بزرگ،
شاهراههای ارتباطی و آموزش و درمان، در اختیار دولت قرار میگیرد. در
واگذاریها صلاحیتها باید مورد توجه جدی قرار گیرد.
4-رونق
اقتصادی: کشور در چند سال گذشته با رکود تورمی مواجه بوده است. گزارش
تحلیلی و جامع از یک استان بزرگ صنعتی نشان میدهد به علت اجرای طرح
هدفمندی مرحله اول و عدم تخصیص منابع قانونی به تولید، تورم دو رقمی و
تثبیت مصنوعی نرخ ارز، واحدهای تولیدی با رکود مواجه و تعدیل نیروی انسانی
شدهاند. این گزارش حاکی است حدود 48درصد از ظرفیت واحدهای تولیدی
غیرفعال است. به عبارت دیگر بهعلت قفل شدن منابع بانکی، فشارهای مالیاتی
و... نیمی از سرمایهگذاریهای انجام شده تعطیل است. تجربه جهانی نشان
میدهد عمده اشتغال در واحدهای متوسط و کوچک است. واحدهای بزرگ کشور به علت
استفاده از مزیتهای انرژی، مواد اولیه، تعرفه بالای بانکی و... قابل
بازگشت به شرایط عادی هستند؛ مشکل، هزاران واحد متوسط و کوچک (SME) است که
در تعطیلی به سر میبرند. تصویب مقرراتی که نحوه حمایت منطقی از این واحدها
را مدیریت کند، ضروری است. حمایت باید متناسب با اشتغال در هر واحد باشد.
با بخشودگی جرایم بانکی و مالیاتی و تقسیط بدهیها امکان ایجاد حداقل 2
میلیون شغل بدون سرمایهگذاری جدید متصور است. در این باب احکام کلی بسیار
گمراهکننده است. توجه به تجربه اروپا و آمریکا و شرق آسیا در رکود گذشته
بیانگر حجم حمایت از تولید مشروط به اشتغال است. این تجربه نشان میدهد
بدون هزینه نمیتوان رکود 8 ساله را مدیریت کرد.
5- بهبود فضای
کسبوکار: قانون بسیار مترقی و عالمانهای در مجلس محترم تصویب گردید.
بسترسازی محیط مهمتر از آزادسازی اقتصاد است. متاسفانه، طی سالهای اخیر،
این قانون متوقف گردیده و ریاست محترم جمهور نیز در انتخابات در باب این
موضوع تاکید داشتند. قانون مذکور نیازمند متولی است. اگر بپذیریم اصل بهبود
فضای کسبوکار است، بجاست دولت و معاون محترم اول ریاستجمهوری مسوولیت
هماهنگی و اجرایی شدن این قانون را بهعهده گیرند. راهحلهای بسیار معقولی
در قانون مذکور ارائه شده است که درصورت اجرا، یقینا باعث بهبود فضای
کسبوکار خواهد شد. حل مشکلات بینالمللی با تاکید بر عزت ملت مسلمان
ایران، زمینهای برای حل و فصل مشکلات اقتصادی است. موضوع مذکور شرط لازم
است، لیکن شرط کافی، ایجاد شرایطی است که بتوان از این فرصت که با
هزینههای بالایی به دست آمده، استفاده و کشور را در مسیر شکوفایی قرار
داد.
جواد نوائيان رودسري در مطلبی با عنوان«رئيس جمهور، مهندسي فرهنگي و بردن مردم به بهشت»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه خراسان اینگونه نوشت:
دکتر
حسن روحاني، رئيس جمهور، دوشنبه گذشته در ديدار مسئولان نظام با رهبر معظم
انقلاب، از اجراي نقشه مهندسي فرهنگي درسال جاري خبر داد و آن را بزرگترين
کار دولت در حوزه فرهنگ اعلام کرد. ديدگاه رئيس جمهور در اين سخنان،
بيانگر تأکيد ايشان بر ضرورت دخالت و نظارت حاکميت در عرصه فرهنگ و مديريت
فرهنگي کشور است. مهندسي فرهنگي عبارت است از نقشه اي برنامه ريزي شده،
براي چگونگي ورود حاکميت به عرصه فرهنگ و هدايت افراد جامعه به سوي تعالي و
سعادت حقيقي. با توجه به اين که تنظيم سند مهندسي فرهنگي کشور، در واقع
تدوين دستورالعمل حاکميتي براي هدايت و جهت دهي به مقوله فرهنگ در جامعه
محسوب مي شود، تصميم رئيس جمهور براي اجراي اين سند مهم و راهبردي، دليلي
جز توجه جدي دولت به ضرورت حضور فعال حاکميت در عرصه فرهنگ و مديريت کلان
فرهنگي جامعه نمي تواند داشته باشد. از اعلام رسمي رئيس جمهور مبني بر عزم
دولت براي اجراي اين سند راهبردي، مي توان اين گونه برداشت کرد که برخلاف
برخي برداشت هاکه از اظهار نظرهاي قبلي ايشان قابل استنتاج بود، دولت در
مقام عمل، عزم خود را براي برنامه ريزي و حضور در عرصه فرهنگ، جزم کرده
است. تاکيد رئيس جمهور به اجراي اين نقشه مهم و راهبردي، که تعيين کننده
خطوط اصلي جريان فرهنگ و مديريت فرهنگي در کشور محسوب مي شود، نشان دهنده
توجه وي نسبت به ضرورت ها و بايسته هاي حضور حاکميت در عرصه مديريت فرهنگي
کشور است. بديهي است که فرهنگ به عنوان عنصر زيربناييِ اصليِ تشکيل دهنده
جامعه و شکل دهنده رفتار فردي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي مردم، به مديريتي
کلان و قدرتمند نياز دارد. اميرمؤمنان، امام علي(ع) در خطبه 34 نهج
البلاغه، تربيت جامعه و هدايت آن در جميع جهات را، از وظايف مهم حاکم
اسلامي معرفي کرده اند. حقيقت اين است که حکومت اسلامي تنها در پي سامان
دادن به امور دنيوي و رفاه مادي جامعه نيست. اسلام دين دنيا و آخرت است و
رسيدن انسان به سعادت حقيقي و نعمت هاي جاودانه و اُخروي را حق تمام انسان
ها مي داند. حقي که آن ها بايد با تلاش خويش و مديريتي مناسب و کارآمد
حاکميت، به آن دست پيدا کنند. به همين دليل حکومت اسلامي وظيفه دارد افزون
بر فراهم آوردن زمينه هاي رشد اقتصادي و رفاه اجتماعي، با پرداختن به مقوله
فرهنگ و اشاعه اخلاق و تربيت اسلامي در جامعه، مقدمات تعالي و رشد انسان و
رسيدن او به کمال حقيقي را فراهم کند. واضح است که براي تحقق اين مهم نمي
توان به فعاليت هاي محدود، غير متراکم و ناهماهنگ تکيه کرد. نمي توان
فعاليت در حوزه هاي مختلف هنري را در دست افراد گوناگون و با سلايق مختلف،
متنوع و گاه متضاد رها کرد. براي رسيدن به اين مهم، نياز به برنامه ريزي و
مديريت کلان در جامعه است. مديريتي که بتواند اهداف والاي اسلام عزيز براي
تربيت انسان ها و اصلاح فرهنگ در جامعه را مهيا کند. همين دليل مهم و
اساسي، سبب توجه جدي به مقوله فرهنگ در انقلاب اسلامي نيز شده است. ضرورت
حضور و نقش پررنگ حاکميت در عرصه فرهنگ و هدايت فرهنگي جامعه، از نخستين
روزهاي انقلاب بزرگ اسلامي مورد توجه معمار کبير انقلاب بود و پس از رحلت
ايشان، تا امروز، از سوي مقام معظم رهبري بارها مورد تأکيد و توجه قرار
گرفته است. نگاه رئيس جمهور محترم در سخنان اخيرشان، تأکيد بر چنين ضرورتي
است. تأکيد بر اين حقيقت غير قابل انکار که حکومت اسلامي وظيفه دارد براي
ورود فرد فرد افراد جامعه به بهشت، تلاش کند، هرچند براي افراد اجباري براي
رفتن به بهشت وجود ندارد به عبارت ديگر، اجراي مهندسي فرهنگي، به اين معني
است که بايد مردم را به بهشت برد، ولي نه به زور! اميدواريم با اجراي
کامل، دقيق و هوشمندانه سند مهندسي فرهنگي در کشور، شاهد پيشرفت سريع و
اميدوارکننده در مسير تحقق نقش برنامه ريزي شده حاکميت در مديريت فرهنگي
کشور باشيم.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«موافقتنامه جامع هستهاي نياز امروز ايران و غرب»نوشته شده توسط دکتر علي بيگدلي اختصاص یافت:
امضاي
موافقتنامه جامع در مذاکرات هستهاي ايران و 1+5 مهمترين موضوعي است که
اين روزها در فضاي سياسي کشور وجود دارد. اهميت به ثمر رسيدن اين توافق از
جنبههاي مختلف قابل بررسي و تحليل است. جامعه ما يک جامعه واکنشي نسبت به
روابط خارجي است. اين موضوع البته به کشور ما محدود نميشود و ميتوان گفت
که عموم کشورهاي جهان سوم چنين ويژگياي را دارا هستند. با توجه به اين
ويژگي و براساس تجربيات چند سال گذشته، هر قدر امضاي اين توافقنامه به
تاخير بيفتد جامعه عکسالعملهاي منفي نسبت به آن نشان خواهد داد و دولت در
پيشبرد برنامههاي خود به خصوص در زمينه بهبود وضع معيشتي مردم و کاهش
تورم دچار مشکل خواهد شد و حتي بايد در انتظار افزايش تورم در کشور باشيم.
اين در حالي است که دولت سعي دارد با دريافت ماليات، کمبودها را جبران کند
اما بايد توجه داشت که همه مشکل اقتصادي دولت، مشکل ريالي نيست و ما همواره
کشوري بودهايم که اقتصادمان در گرو سياست خارجي و مناسبات بينالمللي
است. به اين ترتيب اگر موافقتنامه جامع به عنوان گام بزرگي در حل مسائل
بينالمللي ايران امضا نشود، بايد گفت که بسياري از قول و قرارهايي که دولت
با مردم گذاشته و اميدهايي که وجود دارد، محقق نخواهد شد.
مساله
ديگر در اين خصوص، اين است که همچنان که مقامات آمريکايي عنوان ميکنند،
مشکل غرب با ايران يک پکيج است و نميتوان به مساله هستهاي به صورت مجرد
پرداخت اما اين نبايد باعث قطع مذاکره ايران با غرب شود. در دوره هشت ساله
دولت احمدينژاد، وقتي سخناني از اين قبيل گفته ميشد که قطعنامهها عليه
ايران، کاغذ پاره است در واقع نوعي تقابل ايران با غرب را در افکار عمومي
دنيا القا ميکرد که باعث شد انتظارات غربيها از ايران، روز به روز گسترش
پيدا کند بنابراين وقتي آقاي ظريف به انتظارات نامحدود غربيها از ايران
اشاره ميکند، مسالهاي را بيان ميکند که مربوط به امروز نيست بلکه در هشت
سال گذشته شکل گرفته و بار سنگيني که بابت تحريمها به دوش کشور است نتيجه
رفتارهاي ناصحيح دولت گذشته بوده است. اينک اگرچه آقاي روحاني با گفتمان
جديدي وارد صحنه شده است و تيم مذاکره کننده تغيير کردهاند اما ميراث
دولت قبل هنوز وجود دارد و بر اين اساس بايد دولت ايران انعطاف بيشتري به
خرج دهد.
بياعتمادي عميقي که ميان ايران و غرب بويژه، آمريکا طي
هشت سال به وجود آمده عليرغم تلاش دولت روحاني در طي يک سال گذشته، چندان
کاهش نيافته، بلکه تنها انتظارات طرف غربي از عمق به سطح آمده و بيان شده
است چون در دوره احمدينژاد اصولا مذاکرهاي جدي با غرب وجود نداشت. در
کنار اين واقعيت، بايد اذعان کرد که در حال حاضر اوباما بسيار علاقمند است
که موافقتنامه جامع به امضا برسد زيرا وي در دوره دوم رياست جمهورياش به
مردم آمريکا قول داده که تلاش ميکند سه مشکلي را که آمريکا در خاورميانه
با آن روبرو است – و به زعم آنها مساله هستهاي ايران يکي از آنهاست- حل
کند؛ ولي هنوز هيچ موفقيتي در اين خصوص به دست نياورده و اين باعث نارضايتي
طرفداران اوباما در جامعه آمريکا شده است. از طرف ديگر انتخابات کنگره
آمريکا هم در پيش است و اوباما به برگ برندهاي براي پيروزي دموکراتها در
اين مجلس نياز دارد.
با اين وصف ميتوان گفت که در صورت انعطاف دو
طرف و امضاي موافقتنامه جامع بين ايران و غرب، وضعيت برد- برد شکل ميگيرد و
همين اميدواريها را براي رسيدن به اين وضعيت بيشتر ميکند.