به گزارش
پایگاه 598 به نقل از فرهنگ نیوز،
سازمان های رسانه ای معمولا با مسئله ای رو به رو هستند که به آن «رقابت»
گفته می شود. شاید بتوان گفت مسئله ی رقابت یکی از جدی ترین چالش های پیش
روی هر رسانه است. این که چگونه می توان در این رقابت پیروز میدان بود،
چیزی است که به آن «استراتژی رقابت» می گویند.
در علم مدیریت دو راهبرد کلی به عنوان استراتژی رقابت پیشنهاد می شود: متمایز ساختن و پیشتازی در صرفه جویی.
در
راهبرد متمایز ساختن، سازمان، محصولی را به بازار مصرف ارائه می کند که
رقبای او این محصول را ندارند. این یکی از راه های پیشی گرفتن و پیروزی بر
رقبا در میدان رقابت است.
اما
راهبرد دوم پیشتازی در صرفه جویی را پیشنهاد می کند. بدان معنا که سازمان
همان محصولی را به بازار مصرف ارائه می کند که رقبای او ارائه می کنند؛ اما
با قیمت تمام شده و هزینه ی کمتر! این باعث می شود که توان تولید بالاتر
رود و سهم بازار سازمان بیشتر شده و پیروزی در میدان رقابت را برای آن
سازمان رسانه ای فراهم آورد.
حال با این مقدمه به سراغ نقد و بررسی مسئلهی تولید فیلم و سریال در سازمان صداوسیما میرویم.
همان
طور که دیده میشود سازمان صداو سیما نیز یک سازمان رسانه ای رقابت کننده
است. از میان محصولات مختلفی که توسط صداوسیما تولید می شود، سریال های
تلویزیونی یکی از جدی ترین آنهاست. حال برای این که به اصطلاح «سهم بازار»
تولیدات داستانی صداوسیما نسبت به رقبایش بیشتر شود(یا به عبارتی مخاطبان
از بین سریال های ماهواره ای و وطنی بیشتر به سراغ سریال های وطنی بیایند)،
طبیعتاً باید راهبردی از بین دو راهبرد بالا انتخاب شود.
به
نظر میرسد استفاده که از راهبرد اول در تولیدات داستانی معنای زیادی پیدا
نمیکند. چرا که رقیب ما نیز همان چیزی را تولید میکند که ما تولید می
کنیم. قالب یکسان است و آن سریال تلویزیونی است.
اما راهبرد دوم محل تامل است!
می توان ساخت سریال تلویزیونی را با همین روالی که وجود دارد ادامه داد و بر رقبا هم پیروز شد! با کم کردن هزینه ی ساخت!
حال
سوال اصلی پیش میآید. چگونه از راهبرد«پیشتازی در صرفه جویی» استفاده
کنیم و هزینه ها را کم کنیم و در نتیجه بر رقبا پیروز شویم؟
پیشنهاد یک چیز است: تمرکز بر داستان!
تمرکز
بر داستان و تولید داستان های خوب باعث می شود که مخاطب کار را بپسندد و
با آن ارتباط برقرار کند و طبیعتا تاثیر بیشتری هم از کار تولیدشده بگیرد.
ولو این که سریال تلویزیونی تولید شده از لحاظ فرم، کار بزرگ و پرهزینه ای
نباشد.
نمونه
ی مثال، سریال های تلویزیونی کره ای هستند. سریال هایی نظیر افسانه ی
جومونگ، دونگ یی، جواهری در قصر یا سریال ژاپنی سال های دورازخانه(اوشین).
اگر با دقت و از منظر نقد به این سریال ها نگاه کنیم می بینیم که این سریال
ها از لحاظ فرم نه تنها تولیدات بزرگی نیستند و با بلاک باسترهای هالیوودی
قابل قیاس نیستند؛ بلکه حتی اشکالات فنی هم دارند. اما
چرا مخاطب این کارها را می پسندد؟ دلیل آن همان داستان است! تولیدکنندگان
این سریال ها تمرکز خود را بر روی داستان گذاشته اند. لذا هزینه ی تولیدشان
کمترشده و پشت سرهم تولید می کنند. ضمناً مخاطب هم آن کار را می پسندد چون
داستان خوب و جذابی دارد. در نتیجه این تولیدکنندگان آسیای شرقی در بازار رقابت باسایر تولیدکنندگان پیروز می شوند!
وضعیت
در مورد سازمان صداوسیما نیز اینگونه است. تمرکز بر داستان و فیلمنامه می
تواند علیرغم کم کردن هزینه های ساخت، مخاطب را بیشتر جلب و راضی کند که
در مجموع، نتیجه عبارت است از پیروزی بر رقبای ماهواره ای و... .
سریال
تلویزیونی «هفت سنگ» و ضعف آن ناشی از عدم وجود داستان است. لذا ضعف این
سریال خبر از وجود مشکل بزرگتری به ما می دهد که آن مشکل عبارت است از
اهمیت ندادن به فیلمنامه نویسی و داستان نویسی و... از طرف تولیدکنندگان و
مدیران گروه فیلم و سریال سازمان.
اصل
مشکل و ایرادی که در این سریال تلویزیونی وجود دارد این است که غنای
داستان کم است. در نتیجه بسیاری از سکانس ها در سریال اضافی است. به طوری
که اگر این سکانس ها از فیلم حذف شود؛ هیچ خللی به خط سیر داستان وارد نمی
شود. از این رو بیننده احساس می کند که به فیلم آب بسته شده است! در
پایان تماشای هرقسمت وقتی فکر می کنید می بیند چیز زیادی گیر شما نیامده
است و 45 دقیقه بی جهت از این سکانس به آن سکانس حرکت رفت و برگشتی انجام
داده اید. تازه اصل داستان هم که کپی است!
البته
در سریال "هفت سنگ" موضوع بسیار فراتر از موضوع ضعف در فیلمنامه نویسی و
داستان نویسی رفته است تا جایی که این سریال تبدیل یک کپی برداری دقیق به
همراه بومی سازی سکانس ها و صحبت های بین بازیگران شده است. موضوعی که برای
دستیابی یک سریال ایرانی به اهداف خود در ماه مبارک رمضان جای سوال های
بسیاری را به جای میگذارد.
شاید
ساخت این سریال و پسزدن مخاطب تلنگری باشد برای تولید کنندگان تلویزیونی و
مدیران گروه فیلم و سریال سازمان که بدانند اشکال کار کجاست. شاید بدبودن
این سریال مسئولین سازمان را به سمت ایجاد نهضتی در فیلمنامه نویسی و
داستان پردازی سوق دهد که اگر چنین شود؛ خیر کثیری در ساخت و پخش این سریال
ضعیف موجود بوده است!