ایران محور شرارت”،
"سواحل آمریکا در تیررس موشک های دور برد ایران”، "اخراج جاسوسان ایرانی از
کویت”، دخالت ایران در بحران بحرین”، ایران، حامی تروریست ها در افغانستان
و عراق”، "ایران هسته ای” و… . این جملات، عبارات دستچین شده ای است، از
هزاران تیتر خبری که هر روزه از سخنرانی های تحلیل گران و خروجی سایت ها
بیرون می آید. این عبارات گرچه در ظاهر، با یکدیگر از نظر واژگان متفاوتند،
اما یک پیام واحد را برای مخاطب در بردارند؛ ایران مخوف!!!
پروژه ایران هراسی، برنامه ای است که، بازیگران زیادی در آن به ایفای نقش
می پردازند. بازیگرانی که اشتراک منافع، علیرغم تفاوت های فراوان، آن ها را
در این سناریو کنار یکدیگر قرار می دهد. در این پژوهه، نگارنده جدای از
دلایل مترتب بر این موضوع، درصدد شناسایی این بازیگران و مشخص نمودن منافع
آن ها از این بازی نامیمون می باشد. در پایان، نیز به توصیف اکتفا نکرده، و
راه حل های کاملا کاربردی برای مقابله با این پروژه ارائه می گردد.
دلایل ساختاری
۱- قدرت
دقت در تاریخ سیاست بین الملل حکایت از آن دارد که دولت های قدرتمند،
همواره در دیگران احساس تهدید ایجاد کرده اند؛ زیرا آنان هرگز مطمئن نیستند
که این دولت ها چگونه از توانایی های خود استفاده خواهند کرد. در واقع به
موازاتی که قدرت یک دولت افزایش می یابد، دیگران نگران سوء استفاده احتمالی
این دولت از قدرت خود شده، و در پی جلوگیری از آن برمی آیند. بنابراین
افزایش قدرت یک دولت به طور طبیعی به افزایش تمایل دیگران برای محدود کردن و
موازنه کردن آن خواهد انجامید.
ایران همیشه از جهت ویژگی هایی مانند جمعیت فراوان و نخبه، وسعت جغرافیایی،
منابع زیرمینی و موقعیت ژئوپلتیک از بسیاری از همسایگان خود، به خصوص
همسایگان جنوبی، بالاتر بوده است و این عامل، به طور ناخودآگاه ترس و هراسی
را در بین این همسایگان ایجاد می کند.
مولفه های قدرت ایران به گونه ای است، که آن را به تنهایی به عنوان یک قدرت
منطقه ای مستقل مطرح می کند. قدرتی که، می تواند سایه این هژمونی را به
راحتی بر سر دیگران، خواسته یا ناخواسته، بگستراند. از این رو، یکی از
ساختاری ترین دلایل ترس از ایران، و در شکل حاد آن، ایران هراسی، قدرت آن
می باشد. قابلیت های این کشور پهناور، فارق از نوع حکومت حاکم بر آن، مولد
ایجاد ترس در دیگران می باشد. امری که به سختی می توان در آن دست برده و
میزان آن را کاهش داد.
۲٫ مجاورت
این موضوع در صحنه عملی سیاست بین دولت ها پذیرفته شده است که توانایی
تهدید زایی و نمایش قدرت به میزان دوری و نزدیکی تغییر می کند. دولت هایی
که در مجاورت یکدیگر قرار دارند، دارای امکانات بیشتری برای ترساندن یکدیگر
خواهند بود، تا دولت هایی که هزاران کیلومتر از یکدیگر فاصله دارند. ایران
در قلب خاورمیانه و در شاهراه انتقال انرژی جهانی، منطقه استراتژیک تنگه
هرمز، قرار دارد. حضور ایالات متحده در این منطقه، و وجود اسراییل در
خاورمیانه بر اهمیت و جایگاه استراتژیک ایران می افزاید. اگر ایران، در
قاره ای دیگر مانند آفریقا، قرار داشت، به طور طبیعی این حساسیت فراوان، به
شدت کاهش می یافت.
۳٫ برخورداری از قدرت تهاجمی خاص
علاوه بر مسایل ذکر شده در بالا، دستیابی حکومت ها به ابزارهای ویژه، آن ها
را تهدیدزا تر کرده و ترس اطرافیان را از قابلیت های آن ها افزایش می دهد.
مسایلی مانند، برخورداری از تکنولوژی های با کاربرد دوگانه و یا داشتن
ابزارآلات پیشرفته نظامی، به گونه ای که کفه معادلات قدرت را به سوی آن ها
تغییر دهد، از جمله این مسایل است. همچنین قابلیت های سیاسی خاص، مانند
ایدئولوژی های گسترش یابنده، از جمله مسایلی است که به این امر شدت می
بخشد. جمهوری اسلامی ایران، با تفکر پویای انقلاب اسلامی، توانست طرحی نو
در حکومت مداری، در منطقه و جهان بیاندازد و این امر، بسیاری از دولت های
منطقه را که هنوز در مدل های اولیه حکومت داری متوقف هستند، به واهمه
انداخته است. تلاش ایران، برای دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای، نیز از
جمله مواردی است که کفه ترازو را به نفع ایران تغییر می دهد. امری که
خوشایند بسیاری از بازیگران نبوده و نخواهد بود. این توانایی ها و میزان
نفوذ ایران در منطقه به خوبی تاثیر این عامل را در ایران هراسی مشخص می
کند.
دلایل غیر ساختاری
تشکیل ناتوی عربی
پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به لحاظ وجودی و کارکردی، پس از فروپاشی شوروی
ماهیت خود را از دست داد؛ اما در تصحیح و بازنگری اهداف این سازمان،
کارکردهای جدیدی برای آن تعریف شده است که در این راستا ناتو براساس این
راهبرد جدید میتواند وارد حوزههای اجتماعی و سیاسی هم بشود. از سوی دیگر
ناتو به اندازه کافی به شرق گسترش یافته است که دیگر مهار و کنترل روسیه یک
ضرورت فوری نیست. از اینرو در رویکرد جدید، آمریکا «ناتوی آسیایی» را
تعریف و اجرا کرده، که هدف از آن کنترل چین و شرق آسیاست. اما در امتداد
ایجاد و گسترش ناتوی آسیایی، ایالات متحده در یک اقدام هماهنگ با هم
پیمانان غربی خود در پی ایجاد ناتوی جدیدی در کشورهای حوزه خلیجفارس با
مشارکت کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس(GCC) است. لشکرکشی عربستان که
به فرمان مستقیم آمریکا به بحرین صورت گرفت، موید این ادعاست. از اینرو با
این ساختار جدید در منطقه خاورمیانه، تنها یک محرک عاملی برای ایجاد چنین
تشکیلاتی است، که آن هم از طریق بزرگنمایی تهدید ایران در شکل و هیات
ایرانهراسی قابل تحلیل و بررسی است.
منافع اقتصادی
یکی از مهم ترین اهداف بازیگران منطقه ای، امنیتی کردن فضای خاورمیانه می
باشد. بنا بر نظر توماس هابز، در شرایط امنیتی تمام هم و غم دولت ها صرف
کسب امنیت خواهد شد. این ارتقای امنیت، که می تواند از طرق دیپلماتیک نیز
حاصل می شود، در بیشتر موارد جهتی تسلیحاتی می یابد. در این خصوص ایالات
متحده آمریکا، بیشترین انتفاع مالی را از این صحنه داشته است. جنگ عراق
تاکنون ۷۰۰ میلیارد دلار هزینه برای آمریکا دربرداشته و در حدود ۳ هزار
میلیارد دلار بر اقتصاد این کشور ضرر وارد نموده است. از این جهت، آمریکا
درصدد جبران این خسارت از طریق تجارت پرسود فروش اسحله است. قراداد های
تسلیحاتی بیست میلیاردی آمریکا با عربستان در سال ۲۰۰۷ در این راستا
ارزیابی می شود.
در این مسابقه، دولت – شهرهای ذره ای مانند امارات نیز گوی سبقت را از
دیگران می رباید، به گونه ای که بین سال های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ (سال های اوج
ایران هراسی)، این کشور ۳۴ درصد از کل خریدهای تسلیحاتی را، به خود اختصاص
داده و تبدیل به سومین خریدار بزرگ تسلیحات، بعد از کره جنوبی و اسراییل،
در جهان گردیده است.
انتفاع مالی دیگری که ایران هراسی، برای بازیگران فرامنطقه ای در بر دارد،
مسئله نفت می باشد. شایان ذکر است منابع ۲۲ میلیارد بشکه ای نفت آمریکا طی
۱۱ سال آینده به اتمام خواهد رسید و این کشور مجبور خواهد شد روزانه ۲۵
میلیون بشکه نفت خام خریداری کند. از این منظر، راهبرد ایران هراسی رابطه
مستقیمی با تأمین انرژی مورد نیاز آمریکا در کمتر از ربع قرن آینده دارد؛
چرا که در چند سال آینده به دلیل مصرف فزاینده داخلی، امکان صادرات نفت از
برخی از کشورهای صادرکننده گرفته خواهد شد و تنها عربستان، عراق و ایران
کشورهایی خواهند بود که در ۳۰ سال آینده می توانند صادرات نفت داشته باشند.
بنابراین ایران هراسی در واقع پلی است که واشنگتن سعی دارد با عبور از آن
از یک سو تحولات آینده داخلی خود را مدیریت نماید و از سوی دیگر بحران های
منطقه ای و بین المللی فراروی آمریکا را مهار و کنترل نماید.
انزوای ایران
این موضوع، از جمله مسایلی است که در آن منافع بازیگران منطقه ای با اغیار!
غیر منطقه ای هم پوشانی پیدا می کند. در این راستا، تهدید نشان دادن ایران
راه را برای تحریم های فلج کننده هموار کرده و از نقش و تاثیر این کشور،
در برهه کنونی که خاورمیانه حساس ترین دوره گذار خود را طی می کند، خواهد
کاست. در این راستا، بعد از تحریم های تصویب شده در شورای امنیت سازمان
ملل، بعضی از دولت های حاشیه خلیج فارس، گوی سبقت را از دیگران ربوده، و در
ابتدا آن ها در این تحریم های اقتصادی شرکت جستند.
بازیگران
به دلیل هم پوشانی گسترده ای که بین منافع بعضی از کشورها در این پروژه
وجود دارد، دو طیف از بازیگران قابل شناسایی هستند. یکی بازیگران غربی، که
حول محور آمریکا، نقش ایفا می کنند و دیگری بازیگران منطقه ای، که عربستان
سعودی هدایت و سیاست گذاری آن ها را بر عهده دارد. گروه اول، به افکار
عمومی غرب جهت دهی می کنند، و طیف دوم به مشوه کردن چهره ایران در جهان
اسلام و به خصوص جهان عرب همت گماشته اند. در ادامه موجزی از فعالیت های
صورت گرفته این بازیگران تشریح می گردد.
بازیگران غربی به رهبری آمریکا
بازیگران غربی را شاید بتوان شروع کننده و محرک این پروژه دانست. علاوه بر
دلایل ذکر شده در بالا، می توان از اختلافات بنیادی بین ایران و غرب، به
عنوان دلیلی دیگر بر این مسئله یاد کرد. امروزه ایران، به عنوان کشوری
شناخته می شود که علم دین داری، در حکومت مداری را بلند کرده است، و ادعای
جهان شمول بودن این امر را دارد. این برای غرب، که پس از رنسانس، بر طبل
جدایی دین از سیاست کوبیده و همواره بهترین مدل حکومتی را برآمده از
دمکراسی مبتنی بر فلسفه سیاسی یونان باستان می داند، چندان خوشایند نیست.
اگر ایران بتواند کارآمدی خود را در صحنه سیاست بین الملل به اثبات برساند،
این موضوع باعث می شود که نقطه ثقل تئوری های حکومت داری مطلوب، از فلسفه
یونان باستان به فلسفه اسلامی بر گردد. بنابراین غربی ها با اشراف بر این
موضوع با تلاشی پایان ناپذیر سعی در ناکارآمد و خطرناک تصویر کردن ایران در
جهان دارند. در این بین ایالات متحده، به عنوان کشوری که داعیه دار ارزش
های جهانی می باشد، بیش از همه خود را در معرض خطر می بیند.
ایران، کشوری است که سلطه طلبی ابرقدرت ها را به محاق کشیده و فریادگر
حاکمیت ارزش های انسانی در پهنه روابط بین الملل گردیده است. از این رو این
بازیگران جهانی، هر چند با اختلافات تاکتیکی، ولی بر سر یک موضوع با
یکدیگر به توافق نهایی دست یافته و آن چیزی جز منزوی کردن ایران، نمی باشد.
این استراتژی از طریق برنامه های مختلف، که یکی از آن ها پروژه ایران
هراسی می باشد، پیگیری می گردد.
این کشورها، حملات خود علیه جمهوری اسلامی را در محورهایی مانند، حمایت
ایران از تروریسم، نقض حقوق بشر در ایران، تهاجمی بودن پیشرفت های نظامی
ایران، دخالت ایران در امور داخلی کشورهای منطقه و حمایت از گروه های معاند
این کشورها، تلاش برای دسترسی به بمب هسته ای و… سامان داده اند. در این
راستا از تاکتیک های عملیات روانی مانند استفاده از واژه های با بار منفی و
حساسیت برانگیز در مورد ج.ا.ایران(نسبت دادن بنیاد گرایی به تفکر انقلاب
اسلامی)، سیاه نمایی در خصوص ایران (با تولید مستند ها و فیلم های غیر
واقعی)، استفاده از تاکتیک ارعاب (القاء خطر موشکی ایران برای اروپا)،
استفاده از تاکتیک همسان سازی (برابر دانستن سپاه پاسداران با سازمان های
تروریستی و قرار دادن آن در لیست این گروه ها) و القاء مستقیم و غیر مستقیم
ایران به عنوان کانون و محور شرارت در جهان، استفاده می کنند.
یکی از صحنه هایی که بیشترین استفاده را در پروژه ایران هراسی به خود
اختصاص داده است، رسانه های ارتباط جمعی می باشند. در این بین، روزنامه ها
به دلیل گستره مخاطبی که در غرب دارند، یکی از جایگاه های مهم این برنامه
می باشند. کمتر روزنامه ای را در آمریکا می توان یافت، که دیدگاه منصفانه
ای نسبت به ایران داشته باشد.
چندی پیش، روزنامه واشنگتن تایمز، در گزارشی با عنوان "موشک های ایران به
زودی می توانند به سواحل آمریکا برسند”، سعی در ایجاد احساس نگرانی در
مخاطبان خود، در مورد پیشرفت های ایران در زمینه تجهیزات نظامی داشت.
واشنگتن تایمز نوشت: ایران در حال ارتقای سامانه موشکی خود بوده، و اخیرا
سپاه پاسداران ایران رزمایشی برگزار کرد، که در جریان آن چندین موشک
دوربرد، از جمله دو موشک بالستیک بصورت موفقیت آمیز آزمایش شد. در ادامه
این گزارش آمده است: موشک های ایران تا ۱۲۰۰ مایل می رسند، که البته همه
پایگاه های آمریکا در خاورمیانه را پوشش می دهند.
از ابزارهای پرکاربرد دیگر در این عرصه، فیلم ها و مستند های سینمایی می
باشد. در این رابطه یکی از روش های کاریکاتوریسم امنیتی، انعکاس تصاویر
مجازی و خشن از اهداف، ماهیت و دورنمای انقلاب اسلامی ایران است که با
استفاده از ابزارهای دیپلماسی عمومی بویژه صنعت فیلم سازی و بازیهای رایانه
ای صورت میگیرد. نمایش فیلمهای «پرسپولیس» (محصول فرانسه، و ساخته «مرجانه
ساترابی»، که در آن داستان دختر چهارده ساله ای روایت می شود که به علت
شرایط نامساعد زندگی بعد از انقلاب، توسط خانواده اش به اروپا فرستاده می
شود)، «هواپیمای ۱۰۳»( این فیلم توسط "استیون اسپیلبرگ” تهیه شده و در آن
جمهوری اسلامی ایران به عنوان عامل اصلی انفجار هواپیمای لاکربی اسکاتلند
معرفی می شود.)، «فرار از تهران»( این فیلم توسط "جرج کلونی” و "گرانت
هسلو” با همکاری مشترک سازمان سیا، هالیوود و دولت کانادا ساخته شد؛ که در
رابطه با فراری دادن ۶ شهروند آمریکایی، در جریان تسخیر لانه جاسوسی توسط
دانشجویان پیرو خط امام، تولید شده است) «مستند نسل جدید تهران» (فیلم
سازهالیوودی «سارا باوار» در این مستند، به مخاطب این گونه القا میکند که
نسل پس از انقلاب اسلامی به شدت با مفهوم آزادی و حقوق بشر بیگانه است)،
«ترس مقدس» (این فیلم محصول ۱۹۹۷ آمریکاست و در آن به مخاطب القا شده که
انقلاب اسلامی با بهره برداری ابزاری از اسلام، تهدیدی برای صلح و ثبات
جهانی محسوب می شود) و «بدون دخترم هرگز» (محصول ۱۹۹۱ آمریکا به کارگردانی
«برایان ویلبرت»، در این فیلم وی طوری به مخاطب القا می کند که پس از وقوع
انقلاب اسلامی، زنان در جامعه ایران از حداقل حقوق طبیعی و انسانی برخوردار
نبوده و مردان با آنان همانند بردگان رفتار می کنند)، برخی از مصادیق بهره
گیری امنیتی سیاسی از صنعت فیلم سازی با هدف انعکاس تصاویر خشنی از
دستاوردهای پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی است.
از دیگر فعالیت های صورت گرفته در این حوزه، تولید مستند "ایرانیوم” می
باشد. سازنده فیلم، کلاریون، با تلفیق دو واژه "ایران” و "اورانیوم” سعی در
مشوه کردن اذهان و افکار عمومی در رابطه با برنامه هسته ای صلح آمیز
جمهوری اسلامی ایران دارد. این فرد، نیز قبلا مستند "جهاد سوم” را تولید
نموده بود.
این فیلم که گروه های ذی نفوذ و تصمیم گیرندگان آمریکا را مورد هدف قرار
میدهد، با افرادی همچون "آر. جیمز وولسی” رئیس سابق سازمان اطلاعات مرکزی
(سیا)، "الیوت انجل” نماینده دموکرات در کنگره، "پرفسور برنارد لوئیس″ از
دانشگاه پرینستون، "سناتور جان کیل” نماینده جمهوریخواهان از آریزونا،
"محسن سازگارا ” ضد انقلاب فراری به خارج از کشور، مصاحبه شده است. در
پایان این مستند ادعا شده است: با مدارکی که پشت ایدئولوژی اسلامی رهبران
ایران است، "ایرانیوم ” سناریوهایی را که ممکن است در صورت هستهای شدن این
کشور تندرو با آن مواجه شویم را به تصویر میکشد و توضیح میدهد.
نویسنده:امیر فاطمی صدر