پرفسور باهر جامعه شناسی است که او را بنیان گذار رفتار شناسی در ایران می خوانند. ایشان اخیراً فرضیه ای را مطرح کرده که بر اساس آن هر مرد نیازمند چهار زن می باشد! البته منظور ایشان جواز چهار همسر داشتن مرد مسلمان ( به شرط ضرورت و رعایت عدالت که در اسلام آمده ) نیست. بلکه جناب پرفسور معتقد است هر مرد با همراهی چهار زن یعنی مادرٰ خواهرٰ همسر و دختر از نظر شخصیتی ساخته می شود. آقای باهر بر این باور است: " وجود نداشتن هر کدام از این ۴ زن میتواند در زندگی روحی و عاطفی و از طرفی در زندگی اجتماعی فرد اخلال ایجاد کند."
در خصوص فرضیه و مقاله طرح شده ایشانٰ مصاحبه ای از سوی مجله تپش با وی صورت گرفته که دکتر باهر به توضیح دوباره بحث خود پرداخته است. این مصاحبه از سوی بعضی از سایت های منتسب به اصولگرایی نیز مورد استقبال قرار گرفته و بی توجه به مضامین ساختار شکنانه آن منتشر گردیده است.
دکتر باهر در توجیه ضرورت بحث مورد علاقه خود این گونه استدلال می نماید: " مردی که مادر ندارد، همسرش هرچه توانسته زور گفته و این مرد هم قبول کرده ولی اگر هرکدام از اینها حضور داشته باشند آنها با هم مشکل دارند و مرد رفتاری متعادل پیدا میکند."!
این که مبنای عدد چهار در تشخیص لزوم حضور چهار زن در کنار یک مرد از چه خاستگاهی نشأت گرفته است را نمی توان در مصاحبه آقای دکتر جست و جو کرد. مشکل از آن جا آغاز می شود که جناب دکتر درصدد است تا برای کسانی که از داشتن خواهر بی بهره اند نسخه ای بپیچد: " هستند افرادی که میتوانند این جای خالی را پر کنند. همیشه افرادی هستند در اطراف ما که بیشتر و بهتر از خواهر به ما کمک کرده و دستمان را گرفتهاند، این افراد میتوانند جای خالی خواهر نداشته را برای ما بگیرند،"!
تا این جای بحث ثابت شد که آقای دکتر معتقد به روابط آزاد بین مرد و زن است تا این نیاز مورد تشخیص ایشان به هر صورت برطرف شود. جای این پرسش باقی است که چرا این آقای جامعه شناس و رفتار شناس به هیچ وجه به مضرات ویرانگری که به بهانه همین ارتباط خواهر و برادری! به وفور در سطح جامعه شکل گرفته اشاره نمی کند؟ بر فرض مشکل کمبود خواهر برای آقایان حل شد با مردی که مادر ندارد چه باید کرد؟ آیا تحقیقات میدانی و خدشه ناپذیر این محقق ثابت نکرده است که برقراری ارتباط با جنس مخالف که از نظر سنی جای مادر فرد را پر کند – گذشته از درستی یا نادرستی آن- به راحتی قابل تحقق نمی باشد؟ حالا جوانی مجرد را فرض کنید که از نعمت مادر و خواهر هم محروم است. این بنده خدا باید با چهار زن در سنین مختلفٰ ارتباطی تعریف شده برقرار نماید تا مشکل فرضی اش بر اساس نسخه آقای دکتر درمان شود. بماند که در این مسیر با چه مشکلات عجیب و غریبی باید دست و پنجه نرم کند. تکلیف غیرت مردی که همسرش قرار است سال ها نقش خواهر ٬ مادر یا دختر مرد نامحرمی را ایفا کند چیست؟ آن وقت دیگر سنگ روی سنگ بند خواهد شد؟ ناگفته نماند آقای باهر این فرضیه را به زنان نیز تعمیم می دهد: " در مورد زن هم همینطور است. یک خانم به ۴ مرد نیاز دارد تا کامل شود."
آقای دکتر که قدم به قدم مبانی فکری خود در اصالت بخشی به انسان آن هم بر اساس برداشت های شخصی خود را تئوریزه کرده است در اظهارنظری محیرالعقول شرط خواندن عقد برای ازدواج را غیرضروری دانسته و رسماً هم خانگی دختران و پسران را مورد تأیید قرار می دهد: " در امر ازدواج لفظ عقد مهم نیست مثل هر عقد دیگر مثل عقد بیع که همان خرید و فروش است. هیچ کس زمان خرید و فروش عقد بیع را نمیخواند. برای مثال شما یک ساعت برای فروش دارید و من آن را به قیمت ۵۰۰ تومان میخرم. پول را میدهم و ساعت را میگیرم بدون آنکه عقد معامله را خوانده باشیم. در امر ازدواج هم همین طور است. اگر تعهدی نباشد این عقد هم نمیتواند او را پایبند کند. این موارد مهریه و عقدنامههای پیچیده و بگیر و ببند، ازدواج را سخت و ناپایدار میکند. همینهاست که ازدواج را از یک کار «دلی» به یک کار «گِلی» تبدیل میکند. . . نسل سوم یک شیوه جدید را پیدا کرده بهعنوان همزیستی مسالمتآمیز."!!
خبرنگار مجله تپش که از این اظهار نظر متخصصانه آقای جامعه شناس تعجب کرده می پرسد: " یعنی یک مرد میتواند پس از گذشت یک سال، ۲سال یا ۵ سال و بعد از تمتع از زن او را بدون هیچ عذر و بهانهای رها کند؟"
و پرفسور جواب دندان شکنی ! به او می دهد: " اشکال از همین جا شروع میشود؛ آیا زن در این زندگی تمتعی نبرده است؟ مشکل اینجاست که ما برای زن نرخ تعیین میکنیم در صورتی که زن هم در این ماجرا یک طرف قضیه بوده است."!!
دقت فرمودید؟ یعنی همان ضرب المثل قدیمی که " من راضی تو راضی گور پدر ناراضی"!
جالب است آقای دکتر آن جایی که می خواهد به ضرورت مسئله ازدواج اشاره کند از آیات قرآن مجید کمک می گیرد: " این مسئله به قدری مهم و اساسی بوده که راجع به آن ۴ آیه در قرآن خطاب به پیامبر (ص) آمده است. در موضوعی که بین پیامبر (ص) و زنانش پیش آمده بود خدا میفرماید، تو برای راضی کردن زنانت تصمیم گرفتهای حلال خدا را بر خودت و دیگران حرام کنی؟"
گویا از منظر ایشان کلام خدا تا جایی معتبر است که مؤید فرضیات وی باشد. به راستی آقای پرفسور آیات مربوط به نکاح را ندیده و از احکام زناشویی در اسلام و حرمت زنا و حدود مربوط به آن بی خبر است؟ آن گونه که خواندید اقای دکتر در اقدامی غیرتخصصی بر اساس اجتهاد خود عقد نکاح را با عقد بیع مقایسه کرده و جواز حذف عبارات عقد را صادر می نماید. چرا این آقای محقق زحمت نکشیده تا در یک تماس کوتاه با روحانی یا طلبه ای از تعریف و تجویز شرعی "معاطات" به منظور صحت معاملات رایج بین مسلمین آگاه شده و از چرایی جواز حذف صیغه عقد معاملات آگاه شود و این گونه خودسرانه در همه زمینه ها به اظهار نظر نپردازد؟ ایا اگر یک اسلام شناس یا هر متخصص در حیطه های دیگر علمی نظری را درباره فرضیات جامعه شناسی مطرح کند از سوی مدعیان این رشته به ورود و اظهار نظر غیرکارشناسی و غیرتخصصی متهم نخواهد شد؟ اگر قرار باشد دو مفهوم تفکیک شده برای جامعه شناسی انسانی و جامعه شناسی حیوانی قائل شویم فرضیه آقای دکتر در کدام بخش جای خواهد گرفت؟
هیچ از خود پرسیده ایم که چرا در لائیک ترین جوامع بشری نیز ازدواج دارای قانون بوده و جاری شدن عقدٰ لازمه مشروعیت آن است؟ آن وقت پرفسور ما در مهد کرامات انسانی از تریبون مسلمینٰ نسخه هرزگی و هوچی گری و لذت طلبی را درمان بیماری های موهوم و خودساخته می داند!
توصیه آقای دکتر مبنی بر جواز هم خانگی و عدم ضرورت جاری شدن عقد شرعی بین همسرانٰ اگر چه ممکن است قالبی نو داشته و در زرورق اندیشه و دانش پیچیده شده باشد اما در واقع این فرضیه را باید ارتجاع سیاه به دوران جاهلیتی دانست که برخی جوامع در ان بی اعتنا یا ناآگاه نسبت به آموزه های انسانیٰ بر مبنای غریزه خود به هوسرانی و برقراری روابط ازاد جنسی می پرداختند. اکنون بعد از گذشت قرن ها همان خوی غریزی به عنوان یک تئوری شیک و پاستوریزه مطرح شده و لابد سوت و کف مخاطبین را انتظار می کشد.
توضیح این نکته ضروری است که تأمل در این افاضات به معنای رد شخصیت و جایگاه آقای باهر نخواهد بود.