کد خبر: ۲۳۰۹۱
زمان انتشار: ۰۹:۵۲     ۲۳ مهر ۱۳۹۰
حمید نعمت‌الله و هادی مقدم دوست کارگردان و نویسنده "وضعیت سفید" تاکید کردند با وجود آنکه می‌دانستند جمع و جور کردن داستان، میزانسن‌ها و ... دردسرهای خودش را داشت، اما از سختی‌ها طفره نرفته و فرار نکردند.

به گزارش598 به نقل از مهر، پخش مجموعه تلویزیونی "وضعیت سفید" به کارگردانی حمید نعمت‌الله و نویسندگی نعمت‌الله و هادی مقدم‌دوست از سوم مهر ماه از شبکه سه سیما شروع شد. داستان این مجموعه درباره خانواده‌ای است که با شروع موشک‌باران عازم باغی می‌شوند و ... با نعمت‌الله و مقدم‌دوست درباره این مجموعه گفتگو کرده‌ایم که در پی می‌خوانید.

شما در مجموعه تلویزیونی "وضعیت سفید" از زاویه‌ای دیگر به جنگ نگاه کردید و تصویرگر خانواده شلوغی شدید که از موشک‌باران فرار کرده و در باغی مستقر شدند. مسلماً جمع کردن چنین قصه‌ای کار دشواری بود. چطور شد به این نگاه رسیدید؟ آیا اثری خارجی با این مضمون دیده بودید که ذهنیت داشت یا نه؟

حمید نعمت‌الله، نویسنده و کارگردان: به هر حال کار ما فیلمنامه نویسی و فیلمسازی است. ما همیشه به دنبال سوژه‌های جالب هستیم. احساس کردیم این قصه برای تلویزیون مناسب است. قصه‌ای که پر از اختلاف آدم‌ها باشد، می‌تواند مبنای خوبی برای کشش و جذابیت باشد. از هیچ اثر خارجی هم الهام نگرفته‌ایم. ایده اولیه هم برای من و آقای مقدم‌دوست است.
 
معتقدم جنگ خودش خیلی دراماتیک است و می‌توان حرف‌های خوبی زد. رابطه خانواده‌ای هم که در نظر گرفته‌ایم، دراماتیک است و خاطرات نوجوانی خودمان هم یادآوری شد.
 
هادی مقدم دوست، نویسنده: چیزی که بنده می‌توانم درباره این مسئله بگویم این است که همه چیز این مجموعه تلویزیونی را ذره ذره استخراج کردیم. ما روی جزییات روزهای جنگ کار کردیم، به همین دلیل نگارش هم طولانی شد. آثاری که از روی کارهای خارجی برداشته می‌شود، بخش زیادی از کارش آماده است که شامل مواد خام یک فیلمنامه می‌شود؛ ولی ما از روی واقعیت ایده را استخراج کرده و روی آن کار کردیم.
 
 
*فیلمنامه این مجموعه همزمان با تصویربرداری نوشته می‌شد، با توجه به تعدد کاراکتر این مسئله شما را در طول کار اذیت نکرد؟ چرا که ممکن بود برخی شخصیت‌ها در اواسط قصه رها شوند.
 
نعمت‌الله: بخش عمده نگارش قبل از تولید انجام شد و بخش کمی مانده بود که در هنگام تصویربرداری نوشته می‌شد. در واقع اصلاحاتی در هنگام تولید اعمال می‌کردیم. گرچه به دلیل تعداد کاراکترها دشوار بود، اما می‌دانستیم از عهده آن بر می‌آییم. مسلماً جمع و جور داستان، میزانسن‌ها و ... دردسرهای خودش را دارد، اما این دردسرها برای ما لذتبش بود. از سوی دیگر ما هیچ وقت از سختی‌ها طفره نرفتیم و فرار نکردیم.
 
*نگران نبودید بیننده تلویزیون که عادت به دیدن قصه‌های خطی دارد، ممکن است با مجموعه‌ای مثل "وضعیت سفید" که خیلی هم پر کاراکتر است، نتواند راحت ارتباط برقرار کند؟
 
نعمت‌الله: نگران بودیم، ولی می‌دانستم به مرورمشکل حل می‌شود و مخاطب شخصیت‌ها را می‌شناسد. در واقع می‌خواستیم قصه طعم دیگری برای بینندگان داشته باشد. به غیر از اینکه به درصد مخاطب فکر کنیم، می‌خواستیم تماشاگر با تمرکز بیشتر روابط را بفهمد. به هر حال وقتی تمرکز بیشتر خرج بدهد، مجموعه تاثیر عمیق‌تر و ماندگارتر می‌توانست، داشته باشد. فکر می‌کنم به نفع تماشاگران هم بود که یک کار جدید را با تمرکز بیشتر و با سعی بیشتر به تماشا بنشیند و احتمالاً تاثیرش هم در آینده خواهد داشت.
 
*یعنی می‌خواستید سلیقه مخاطبان تلویزیون را تغییر بدهید و ساختار عادت‌هایش را بشکنید؟
 
نعمت‌الله: به هر حال همیشه حرف کارهای خوب و بد است. همچنین کارهای خوب و خوب‌تر همیشه در اقلیت است و تماشاگر هم به اکثریت آن کارها یک طوری عادت می‌کند و برایش عادی است، ولی هیچ وقت به این دلیل از کارهای خوب صرف نظر نمی‌کند. البته باید تاکید کنم که ما تصمیم قاطعانه نداشتیم که بر خلاف عادت یک کاری انجام بدهیم یا چه چیزی را در تماشاگر بشکنیم. اصلاً به این موارد فکر نمی‌کردیم. البته مردم فیلم‌های قبلی ما را دیده و با فضای کارهایمان آشنا بودند.
 
مقدم دوست: اینکه تماشاگر عادت به چنین آثاری دارد یا نه؟ مسئله‌ای است که باید در این باره پژوهش کرد. باید مطمن شویم که آیا تماشاگر به کارهای کم جمعیت و اینکه داستان درباره دو یا سه نفر باشد، عادت کرده است؟ آیا به کارهای شلوغ عادت ندارد؟ به نظرم باید یک سلام دوباره به این موضوع داشته باشیم که ما وقتی می‌گوییم تماشاگر عادت کرده واقعاً این طور باشد. همین طور که نعمت‌الله گفت ما به این مسئله فکر نکردیم که عادت تماشاگر را تغییر بدهیم. در مجموع به بحث کشش و جذابیت فکر کردیم، اما نه به شکستن عادات!
 
نعمت‌الله: گرچه عادت موضوعی هست که قابل پژوهش است، اما به نظرم موضوع اثر سبک وزن و اثر غیر سبک وزن است. مثلاً وقتی خانواده‌ای در سفری تفریحی در خودرویشان موسیقی گوش می‌کنند وقت شنیدن  یک موسیقی سنگین نیست، اما برخی مواقع می‌توان نشست واز یک موسیقی سنگین  لذت برد. موضوع این است که برخی از تماشاگران به کارهای سبک یک مقدار خو گرفته اند. کار سبک یعنی اینکه مغز فسفر کمتری بسوزاند،  اما مسئله‌ای که برای مردم خیلی اتفاق می‌افتد این است که به هر حال  آثار سبک وزن تولید می‌شود. ویژگی اصلی این آثار این است که کلیشه‌ای هستند.
 
مقدم‌دوست: حق با آقای نعمت‌الله است آثار سبک نیازمند انرژی زیادی نیست، چون سهل و قابل تحمل است. مثل یک جمعی را  در نظر بگیرید که هر کدام در رستوران غذایی مختلف سفارش می‌دهند، اما میزبان برای اینکه می‌خواهد راحت شود و کار زیادی از ذهن نکشد ترجیح می دهد به جای حفظ کردن یک مجموعه سفارش متنوع  برای همه چلوکباب بخرد و فقط برود و یک جمله بگوید آقا شیش تا کوبیده! من باز هم تاکید می‌کند باید درباره این مسئله حتماً یک کار پژوهشی انجام شود.
 
هر موضوعی باید از سوی مدعی آن موضوع اثبات شود بعد از اثبات تازه نوبت صحبت درباره این است که آیا باید نشست و صرفا برای عادت‌های مخاطب کار کرد یا برای نیازهای او ...؟ من ترجیح می‌دهم ابتدا به ساکن بگویم مخاطب به آثار سبک عادت نکرده است.
 
*در مجموعه تلویزیونی "وضعیت سفید" کمتر به سمت فضای شهر رفتید. گرچه معماری شهر نسبت به سال‌های جنگ خیلی تغییر کرده و بازسازی فضا کار دشواری بود، اما مخاطب کمرنگ بودن فضای شهر را در آن سال‌ها حس می‌کند. چرا این اتفاق افتاده است؟
 
نعمت‌الله: مخاطبان در قسمت‌های آینده فضای شهر تهران را بیشتر می‌بینند. واقعیت این است که احتیاطی در این باره داشتیم. خیلی به آسودگی به تهران نگاه کردن، آدم‌ها و آن روزها از بودجه این سریال خارج بود.
 
*یعنی در ابتدا فضای شهر تهران در قصه "وضعیت سفید" پررنگ بود، اما وقتی دیدید با بودجه پروژه همخوانی ندارد، صرف نظر کردید؟
 
نعمت‌الله: گرچه فضای شهر در قصه تاثیر داشت، ولی ما این جای خالی را جبران کردیم. این طور فکر نکردیم که حالا این بخش‌ها را نداریم، فیلمنامه ضربه می‌خورد. تلاش داشتیم جایگزین کنیم. مثلاً اگر میدان انقلاب تغییر کرده و نتوانستیم نشان بدهیم، سعی کردیم سینمایی در میدان انقلاب را نشان بدهیم یا سینما آسمان آبی میدان بروجردی را به تصویر کشیدیم و ... با راهکارهایی کمبودها را جبران کردیم تا مخاطب آن را حسن نکند.
 
*فکر می‌کنم از ابتدا با مشکلات بودجه در آثار تلویزیونی آشنا بودید. چه شد انگیزه پیدا کردید بعد از ساخت دو فیلم سینمایی "بوتیک" و "بی‌پولی" یک مجموعه را برای تلویزیون بسازید؟
 
نعمت الله: بله مشکلات را می‌دانستم، ولی تلویزیون با مردم خیلی سر و کار دارد و این مسئله موضوع کمی نیست و امتیاز مهمی محسوب می‌شود. خیلی از کسانی که دوستشان داریم سینما نمی‌روند. مادر مرحوم من هیچ وقت حوصله سینما رفتن نداشت. خیلی‌ها سینما رو نیستند. به هر حال موضوع مردمی‌تر بودن جذابیت داشت، برای کسی که مردم را دوست دارد و نمی‌توانیم از آن صرف‌نظر کنیم.
 
 
*یعنی مخاطب تلویزیون به شما انگیزه داد تا مجموعه "وضعیت سفید" را بسازید؟
 
نعمت‌الله: بله.
 
*نوع دکوپاژ در مجموعه "وضعیت سفید" خیلی تفاوتی با با آثار سینمایی‌تان ندارد. حس زندگی در این سریال جریان دارد. مثلاً در صحنه‌ای امیر خوابیده و شما از شصت پایش تصویربرداری می‌کنید و ... در این باره توضیح بدهید؟
 
نعمت‌الله: برای اینکه می‌خواستم فضای این مجموعه باورپذیر و دلپذیر باشد. برایم مهم بود که به زندگی واقعی نزدیک باشیم. در آثار تاریخی که اغلب تولید می‌شود حس طبیعی زندگی وجود ندارد. ما قصد داشتیم مخاطب با دیدن این اثر معنی زندگی را حس کند و در دلش کار نمایشی هم انجام بدهیم، اما به باورپذیری‌اش لطمه وارد نشود. به نظرم این مسئله در تداعی خاطرات مردم و آن روزها تاثیر جدی داشت. من سینمایی با این بستر را دوست دارم، بستری که باورپذیر باشد و همه جلوه‌های نمایش وجود داشته باشد اما در بطن اثر پنهان باشد.
 
*لوکیشن در این مجموعه خودش یک هویت دارد و به عنوان یک شخصیت اصلی نقش‌آفرینی می‌کند. چرا این طور به لوکیشن نگاه کردید؟
 
مقدم دوست: برای اینکه می‌خواستیم همه چیز واقعی باشد. در آن سال‌ها که موشک‌باران  بود بخشی از مردم به باغ‌هایشان رفته و دور هم جمع می‌شدند یا به جاده می‌رفتند و بعد از تمام شدن موشک‌باران به خانه‌هایشان برمی‌گشتند. مدرسه ‌به عنوان یک لوکیشن اصلی در این مجموعه در سال‌های جنگ هم این طور بود. مردم در کلاس‌های درس و راهروها ساکن بودند.

*در این مجموعه برخی بازیگران مثل مادر و تعدادی دیگر از بچه‌هایش خیلی راحت جلو دوربین هستند، انگار که زندگی می‌کنند؛ اما برخی دیگر مثل عباس غزالی یا لیندا کیانی بازی کرده و بازی‌شان از رئال فاصله گرفته است. چرا بر این مسئله تاکید داشتید؟
 
نعمت‌الله: تاکید داشتم بازی‌ها باورپذیر باشد. به نظرم نسبت رئالیسم با باورپذیری لزوماً یکی نیست، مثل خود زندگی. یک آدم برون‌گر و دیگری دورنگرا است، یکی شلوغ است و دیگری نمایشی و ... همه این آدم‌ها باورپذیر هستند و حیرت نمی‌کنیم. بهروز هم برون‌گرا، اهل شو و احساسی است. یکدفعه گریه می‌کند یا می‌خندد و ...
 
محترم با یک مقدار اغراق بازی می‌کند. برخی بازیگران در مرز رئال هستند، مثل خانم میهمن، آقای سلطانیان و بعضی دیگر مثل نقش شیرین از رئال هم سردتر بازی می‌کند و من بر اساس همه این محاسبه‌ها از آنها خواستم که اینگونه بازی کنند. یکی اغراق‌آمیز، یکی رئال و طبیعی و بعضی هم سردتر.  کاراکترها متفاوت است. گرچه عدم یکدستی وجود دارد، اما در عین حال وحدت هم است؛ درست مثل زندگی. این مسئله به کار لطمه نزده و به باورپذیری کار کمک کرده است. در واقع به اثر یک اوج و فرود داده است. 

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها