بولتن نیوز: گروهک کوکله هفته هاست توسط نیروهای امنیتی کردستان عراق خلع سلاح شده و داستان این گروهک تروریستی برای همیشه به خاطره ها پیوسته است . در این میان شاید برای بررسی سابقه جنایت های این گروهک هیچ چیز به اندازه بررسی سابقه سرکرده آن یعنی عبدالله مهتدی که البته با انشعاب های شاخه های مختلف گروهک کومله در حال حاضر سرکرده یکی از این شاخه ها به نام کومله زحمتکشان است نتواند عمق اهداف تشکیل آن را نمایان کند .
به گزارش سرویس سیاسی بولتن نیوز عبدالله مهتدی، سرکرده گروهک موسوم به کومله انقلابی زحمتکشان کردستان، متولد شهرستان بوکان، از توابع استان آذربایجان غربی می باشد. پدر او از خان های نظام شاهنشاهی محسوب می شد و در اصل مهتدی یک، خان زاده است. عبدالله مهتدی، برادر دیگری نیز به نام صلاح الدین مهتدی دارد که تئوریسین اتحادیه میهنی کردستان عراق و مشاور جلال طالبانی رئیس جمهور عراق است.وی فعالیت های خود را در زمینه سیاسی و همکاری با گروهک های چپ آغاز کرد و با فواد مصطفی سلطانی از سرکردگان معدوم گروهک کومله در همان دوران، آشنا شد و همین آشنایی سبب شد تا مهتدی با کمک فواد مصطفی سلطانی تروریست، پله های قدرت را بسرعت طی کند .
مهتدی چندین عملیات تروریستی بر علیه رزمندگان اسلام را سازماندهی کرد و همین فعالیت ها سبب شد تا در اولین کنگره گروهک کومله پس از انقلاب اسلامی ایران، به عنوان سرکرده این گروهک انتخاب شود.او تا سال 1362 یعنی تا قبل از تاسیس حزب کمونیست ایران، به عنوان سرکرده گروهک تروریستی کومله فعالیت کرد. مهتدی با تاسیس حزب کمونیست ایران در گروهک کومله و در سال 1362، به توصیه رقیب دیرین خود، سید ابراهیم علیزاده، سرکردگی کومله را به وی سپرد و فعالیت های خود را به عنوان دبیر کل حزب کمونیست ایران، حزبی که در ستیز با مذهب است، آغاز کرد و از سال 1362 تا سال 1379 فعالیت های تروریستی خود را در این حزب دین ستیز ادامه داد.
مهتدی از آن زمان، تا قبل از انشعاب گروهک کومله باند علیزاده، یعنی تا قبل از سال 1379 خود، در راس حزب کمونیست ایران قرار داشت. مهتدی که از کمونیست های دو آتیشه محسوب می شد و خود در راس این حزب قرار داشت در مقابل انتقادات مطرح شده از حزب کمونیست ایران، واکنش های تند، همراه با پرخاشگری از خود نشان می داد و بشدت از حزب کمونیست و کمونیست بودن خود، دفاع می کرد. نشریه "به سوی سوسیالیزم "،نشریه تئوریک و رسمی حزب کمونیست ایران در آن دوره بود، در این نشریه که با مدیر مسئولی و سردبیری شخص عبدالله مهتدی، اداره می شد، می توان با نگاهی به آرشیو این نشریه، مواضع و دیدگاه های مهتدی در دفاع از کمونیست بودن خودش را دید.
مهتدی که از سال 1362 تا سال 1379 دبیر کل حزب کمونیست ایران بود، به نوعی تئوریسین این حزب نیز محسوب می شد. اما امروزه مهتدی، منکر کمونیست و کمونیست بودن خود شده و در چرخشی نود درجه ای، خود را یک انسان دمکراسی خواه و دمکراسی طلب معرفی می کند و علنا به گذشته خود پشت کرده و انگار نه انگار مهتدی، 16 سال دبیر کل حزب کمونیست ایران بوده است.او یک روز سوسیال دمکرات است، یک روز کمونیست است، یک روز اصلاح طلب و دوم خردادی است، یک روز جنبش سبزی است، یک روز دمکراسی خواه است، یک روز امریکایی است، یک روز بعثی است و...
در سال 1388 عبدالله مهتدی "سرکرده کنونی گروهک کومله" طبق عادت همیشگی اش، بعد از ماه ها سبک و سنگین کردن و این پا و آن پا کردن، طی نوشته ای با عنوان "کردها و جنبش سبز" حمایت خود و گروهک متبوعش را از "جنبش سبز" اعلام کرد. مهتدی در کنار جنبش سبز ایستاد. او بازی سیاسی را باخته بود و طبق معمول برای جبران مافات ظاهرا "زیرکانه" می خواست بیش از این از قافله عقب نماند و حتی جلوتر نیز حرکت کند.
لذا او و مشاوران محدودنگرش، به این نتیجه رسیده بودندحول بیانیه "کمپین همبستگی اینترنتی"، در راستای حمایت از موسوی و کروبی، گام بردارند. این کمپین نتوانست حتی توجه یک حزب و یا گروه و نهاد سیاسی اپوزیسیون ضد انقلاب را جلب کند. عدم استقبال از بیانیه مهتدی را صرفا با این اظهار نظر بعضی محافل سیاسی، که علت را بی اعتمادی به کاراکتر سیاسی و مزمن مهتدی میدانند، می توان توضیح داد.
مهمتر از آن کاراکتر سازی دروغین برای جنبش سبز، پلاتفرم و خط مشی مهتدی بود که توجه هیچ جریان و محفل و شخصیت تاثیرگذار اپوزیسیون کرد، را به خود جلب نکرده و نمی کند.
کاراکتر سازی دروغین برای جنبش سبز،
اولین مشاهده از مهتدی، یک تلاش عبث و بی مایه برای کاراکتر سازی دروغین برای جنبش سبز در خدمت فرموله کردن سیاست دست راستی حمایت از یک جنبش منفور و بی ربط به منافع مردم و جامعه است. وی بسیار حماسی با حمایت از جنبش سبز نام خود را مطرح کرد و بسیار زود با نسبت دادن مطالبات و خواسته هایی به جنبش سبز، می خواست سیمای سیاسی دروغینی برای آن بتراشد.
او در قبال حمایت از موسوی و کروبی،از آنها در صورت تغییر نظام کنونی، خواستار حکومتی هم شیوه اقلیم کردستان عراق، برای خود و سازمان متبوعش شد. مهتدی خواستار "تغییر قانون اساسی، تامین دمکراسی، جدایی دین از دولت و سکولاریسم"، و .... بود. اینها عرصه ها و خواسته هایی بودند، که رهبران کنونی و رهبران احتمالی بعدی این جنبش (امثال سروش و اتاق فکری های جنبش سبز) ظرفیت پاگذاشتن به این عرصه ها و پرداختن به این شعارها را دارند. این سیما سازی دروغین سیاسی، برای جنبش سبز و این تحریف واقعیات، دقیقا هدفمند و در خدمت جا انداختن یک حرکت و سیاست ارتجاعی در کردستان، توسط مهتدی اتخاذ شده است.
مهتدی متوجه بود که فضای سیاسی کردستان به نفع جنبش سبز نبود، مهتدی در راستای حمایت از جنبش سبز یک فراخوان هماهنگ با گروه های دیگر ضد انقلاب، به مناسبت فوت منتظری و در روز 22 بهمن ،صادر کرد، اما مردم در کردستان به فراخوان او و گروهک های دیگر جوابی ندادند و نه از عبدالله مهتدی حمایت کردند و نه از جنبش سبز.
مهتدی می خواهد خواسته ها و مطالبات خود را به جنبش سبز نسبت دهند و حتی اسم دوم جنبش "دمکراسی خواهی و سکولاریستی" را برایش اختراع کند، تا بتواند ماهیت مترقی و قابل حمایتی را نزد مردم کردستان برای این جنبش دست و پا کند. کاراکتر سازی دروغین برای جنبش سبز در خدمت سیاست ارتجاعی کسب حمایت برای این جنبش در میان مردم است. این سیاست ارتجاعی و عوام فریبانه نازل به دلایل قابل فهمی به نتیجه نرسید و نخواهد رسید.
مهتدی و همه امیدبستگان به جنبش سبز، با سردرگمی و بلاتکلیفی و ناکامی روبرو شده اند. لذا امیدواری های کنونی مهتدی به جنبش سبز، مانند امید بستن های واهی کنونی او به سیاست های جنگی آمریکا و باراک اوباما، تقلایی بیهوده بیش نیست.
عبدالله مهتدی در مصاحبه ای با "روز آنلاین" در پاسخ به سوال خبرنگار این نشریه، که از مهتدی سوال می کند حزب کومله و جنبش سبز! عجیب نیست؟ می گوید:
خیر به نظر من عجیب نیست. برای اینکه من، جنبش سبز را یک جنبش حقطلبانه و دموکراسی خواه می دانم و ما هم از هر جنبش حقطلبانه و دموکراسی خواهی، پشتیبانی میکنیم. منظورم هم از این حرف این است که اگرچه این جنبش، بند ناف خود را از گروهی که من به آنها اصلاح طلب حکومتی می گویم، نبریده و کماکان با آنها دارای لینک است، اما من جنبش سبز را امتداد ساده و ادامه خطی آنچه در ایران به اصلاحات معروف بود، نمی دانم. برعکس فکر می کنم به بن بست رسیدن آن مدل اصلاح طلبی و سترون ماندن روش های آن در برخورد با استبداد و ناکام ماندن اصلاحات در ایجاد تغییرات در بالا، باعث شد، جنبش سبز برای دستیابی به مطالباتش از پایین و به صورت مردمی شکل بگیرد.
ناگفته روشن است، گرچه نفس سخنان عبدالله مهتدی و تاریخ نگاری وی، فاقد ارزش اخلاقی، علمی و تاریخی است و تکرار مکررات 11 ساله زندگی اخیر او، و بیان دیدگاه سیاسی کنونی نامبرده می باشد، که حتی در روایت رویدادهای تاریخی از بنیان، پرنسیپ و تعهد اخلاقی نیز برخوردار نیست، لیکن از منظری دیگر، یکایک موضوعات مطروحه از سوی عبدالله مهتدی، در این گفتگوی چند دقیقه ای قابل نقد و جوابگویی است. البته نه چنین کاری ضروری است و نه ما چنین قصدی داریم.
امروزه بر کسی پوشیده نیست، که گروهک کومله از بدو پیدایش، یک جریان سوسیالیستی با اهداف، سیاست، استراتژی و پراتیک کمونیستی بوده است و کماکان با این نام و استراتژی به فعالیت خود ادامه می دهد.اما حال چگونه است که مهتدی، سرکردگی گروهکی را بر عهده دارد که ادعا می کند کمونیست نیست. چرا به گذشته خود پشت کرده؟.جواب روشن است، او از هر کجا بادی بوزد، همراه باد به این سمت و آن سمت می رود. عبدالله مهتدی،تا دیروز به اقتضای شرایط کمونیست بود، روز بعد سوسیال دمکرات،روز بعد فدرال، و امروز دمکراسی خواه شده است .
اگر به تحولات جهانی در ظرف ۱۰ سال اخیر و چرخش ۱۸۰ درجه ایی بخش زیادی از چپ های گذشته و نئولیبرال های کنونی نگاهی بیندازیم، به روشنی در می یابیم که چپ های سابق همچون مهتدی و دمکراسی خواهان امروزی باز هم همچون مهتدی کنونی، که به طرفداران آمریکا و عاشقان سینه چاک نظم نوین جهانی تبدیل شده است، کسی است، که برای تکرار سناریوی عراق و افغانستان در ایران روز شماری می کند، خواب "کرزای” و "نوری مالکی” شدن را می بیند ،خواب مسعود بارزانی شدن را می بینند و تمام قدرت پوشالی و نیروی خیالی خود را در خدمت به تحقق این امر، سازماندهی کرده است. اما از بخت بد مهتدی، وقتی سناریوی حمله نظامی آمریکا به ایران تکرار نشد و رویای او به واقعیت نپیوست، ناچار از آمریکا مایوس و رو به اصلاح طلبان جمهوری اسلامی در داخل کشور نمود.
در زمینه تحولات داخلی هم منظور مهتدی، دوره ظهور جریان اصلاح طلبان، در درون جمهوری اسلامی همزمان با ریاست جمهوری خاتمی در سال ۱۳۷۶ می باشد. این اصلاحات خاتمی بود، که قند را در دهان عبدالله مهتدی آب کرد و با توهم دیالوگ، با جریان اصلاح طلب نظام، وی را به سمت زمینه یابی و امکان سازی در این راستا سوق داد، البته امروزه همه می دانند که ایشان و پروژه اش از کجا سر در آورده است. از پروژه های دمکراسی خواهی امریکایی. پروژه هایی که اخیرا در دیدار چندی قبل سرکنسول امریکا در عراق،"کریس لاساریکا" با وی در اردوگاه" زرگویزله" کلید خورد.
اعتراف عبدالله مهتدی به سوسیال دمکرات بودن، در واقع ناشی از شکست پروژه نظم نوین بوش پدر و پسر است. مهتدی در حقیقت طرفدار سیاست های جناح راست آمریکا و تغییر قدرت سیاسی با اتکا به نیروی نظامی در سطح جهانی است . اما این سیاست که با موانع جدی و شکست در سطح جهانی روبرو شد، طرفداران این جریان ماشین از رده خارج شده خود را به سوی سوسیال دمکراسی، چرخاندند. اعتراف به سوسیال دمکرات بودن در واقع اعتراف به بریدن کامل فکری و سیاسی و تشکیلاتی از گروهک کومه له و گذشته خودش است.
این سوال که آیا عبدالله مهتدی سوسیالیست است یا نه؟ جواب عبدالله مهتدی این است که گروهک عبدالله مهتدی با الگو گرفتن از سوسیال دمکراتی اروپا، می خواهد در آینده ایران، طرح های را در صورتی که سبزها بیایند و آرایشان را پس بگیرند!! اجرا کنند. ولی او نمی داند که همین سوسیال دمکرات های اروپایی، که عبدالله مهتدی از آنها به نام دمکراسی خواهان واقعی در جهان!نام می برد، صرفا ازعبدالله مهتدی استفاده تبلیغاتی می کنند و او یک بازیچه برای آنان است.
عبدالله مهتدی و دمکراسی به شرط چاقو
امروز به صراحت می توان گفت که گروهک کومله و سرکرده آن به لحاظ سیاسی، مطالبات و حتی از نقطه نظر بافت درون تشکیلاتی نه تنها از حزب منحله دمکرات، که مبتکر شعار "دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان” بود جلوتر نیست، بلکه فرسنگ ها عقب تر می باشد. در واقع مهتدی و کومله اش، با این تغییر ریل در کردستان، با سال ها تاخیر و لنگان لنگان به دنبال حزب منحله دمکرات روان شده است. اما تا جایی که به جواب سوال فوق بر می گردد، مهتدی علل جدایی از کمونیست را جدا از شکست تجربه کمونیسم در سطح جهان و در داخل ایران، "اهمیت محوری قائل شدن برای دمکراسی بود.
اما اجازه بدهید به کارنامه دمکراسی خواهی گروهک کومله، به رهبری عبدالله مهتدی بعد از جدایی از حزب منحله کمونیست ایران، نگاهی بیندازیم.
اگر نگاه کوتاهی به آرشیو صفحات اینترنتی آن زمان بیندازیم، تصاویر افراد مجروح شده به وسیله چاقو، چوب، سنگ و تیراندازی از طرفین درگیری در جریان انشعاب درون آنان را مشاهده خواهد کرد و خواهید دید که "دمکراسی خواهی” دوره اخیر عبدالله مهتدی، چه اندازه کاذب و به شرط چاقو و گلوله بوده است.یک دمکراسی خواهی به شیوه امریکایی.
اگر به مدت چندین ماه نیروهای امنیتی اتحادیه میهنی کردستان عراق موسوم به "آسایش” در صفوف آنان مستقر و حضور نداشتند معلوم نبود چند تن از جوانان فریب خورده کردستانی، که به گمان خود برای مبارزه! و پیشمرگایتی آمده بودند، قربانی سیاست های غلط و نادرست سرکرده این گروهک مهتدی، می شدند. در جریان انشعاب دوم هم که در صفوف گروهک تروریستی مهتدی صورت گرفت در جلسه پلنوم آنان، به فرمان شخص مهتدی، از خروج یکی از اعضای دفتر سیاسی مخالف ایشان، به بیرون از جلسه / جلوگیری به عمل آمد که به گفته خود آن شخص، به ضرب و شتم وی منجر گردید، سخنان و نوشته های این عضو جدا شده از گروهک ترویستی مهتدی در سایت ها و کانال های اطلاع رسانی عمومی موجود است. براستی کسی که در طول 11سال گذشته ،این چنین کارنامه "رنگین کمان” از نقض دمکراسی را پشت سر خود دارد، چگونه به خویش اجازه می دهد این چنین بی محابا به دیگران بتازد و درس "دمکراسی خواهی امریکایی” بدهد؟
در خاتمه، "عبدالله مهتدی به عبارت دیگر”، امروز عنصری لیبرال، مداح موسوی و کروبی، از مخالفین سرسخت کمونیسم، دیکتاتوری کوچک با ادعای کاذب دمکراسی خواهی و آماده هر کاری به منظور دست یابی به قدرت است، که همچنین ابائی از توهین و اهانت به چند میلیون انسان مبارز و حق طلب کردستان و ایران ندارد، به شرط آن که در بارگاه کسانی که به زعم وی در آینده ایران، شانس دستیابی به قدرت را دارند به بازی گرفته شود.
چنین سرنوشتی هر چند تاسف برانگیز و تراژدیک است اما واقعی و غیر قابل انکار است. سرنوشت این انسان، می توانست به شکل دیگری رقم بخورد، لیکن خولیای قدرت نهایتا سرنوشتی جز این نمی تواند داشته باشد.البته مهتدی در زمانی که حامی درجه یک صدام حسین بود،با چند مقام بلند پایه سازمان جاسوسی ایالات متحده امریکا،موسوم به "سیا" آشنا شد و آشنایی و همکاری وی، با این سازمان مخوف،از آن زمان تاکنون ادامه پیدا کرد.
نماینده "سیا" در عراق،"آلکس لاساریکا"که در پوشش سرکنسول امریکا در عراق، به دیدار عبدالله مهتدی در اردوگاه مرکزی این گروهک واقع در " زرگویزله" رفته بود،حامل پیام مهمی به مهتدی بود،و آن انتخاب مهتدی، به عنوان مامور اجرای پروژه دمکراسی خواهی امریکایی همراه و همگام با جنبش منحوس سبز، در ایران،بود. یک نوع دمکراسی خواهی به شیوه امریکایی،که همه از نوع و مدل آن آگاهند.دمکراسی به درخواست امریکا برای دخالت موثر در کشور عزیزمان ایران.
هیات مذکور امریکایی،ابتدا به سلیمانیه سفر کرد و بلافاصله راهی اردوگاه " زرگویز " مقرگروهک کومله، باند عبدالله مهتدی، شدند و چندین میلیون دلار را به تلویزیون این گروهک (روژهه لات) برای تبلیغ سیاست های امریکا و ساخت برنامه های ضد انقلابی، هدیه داد...
سفر سرکنسول امریکا در عراق " آلکس لاساریکا" به اردوگاه های گروهک کومله مهتدی در سلیمانیه و حزب منحله دمکرات کردستان ایران در اربیل، نشان می دهد که فعالیت این گروهک ها و همکاری آنها با آمریکا ادامه دارد.ملاقات محرمانه سرکرده گروهک تروریستی کومله عبدالله مهتدی با عامل سرویس جاسوسی امریکا " سیا نیز بخشی از این فعالیت هاست.به ظاهر هیاتی از سوی کنسولگری ایالات متحده امریکا، به سرپرستی آلکس لاساریکا، که در اصل عاملین سرویس جاسوسی سیا در عراق، می باشند، ودر پوشش کنسولگری امریکا در عراق، فعالیت می کنند، روز (یکشنبه/بیست و هفتم شهریورماه) به ملاقات سرکردگان گروهک های کومله باند مهتدی و حزب منحله دمکرات باند خالد عزیزی، رفتند.
دیدار " آلکس لاساریکا" که از مهره های جاسوسی سازمان سیا بشمار می رود، با عبدالله مهتدی موضوع جدیدی نیست. مهتدی بارها و بارها با کمک علیرضا نوری زاده (افسر سیا) که از یاران نزدیک وی بشمار می رود، با مسئولین سیا در واشنگتن، دیدارهای محرمانه ای را داشته است.مهتدی در دیدار با عامل سیا، که در پوشش سرکنسول امریکا به دیدار وی رفته بود، به آلکس گفت: ما خوشحالیم که منطقه با وجود شما به آرامش نسبی رسیده است، دیگر خبری از قتل و کشتار و بمب گذاری نیست! امریکا تنها کشور آزادی است که حقوق بشر در آن کاملا رعایت می شود!، ما از شما ممنونیم که به مردم عراق کمک کردید /تا صدام سرنگون شود و کردستان عراق،آزاد شده و بصورت منطقه ای اداره شود.
سلام مخصوص من(مهتدی) را به خدمت پرزیدنت باراک اوباما برسانید و از طرف من، به ایشان بگویید، همانطوری که کمک کردند کشورهای عراق و افغانستان آزاد شوند!، به مردم ایران و کردستان ایران، هم کمک کنند، تا رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنند.کمک کنند تا دمکراسی امریکایی در ایران نیز پیاده شود.ما بدون کمک و یاری نظامی امریکا نمی توانیم کاری از پیش ببریم. مردم ایران خواهان ارتباط با امریکا هستند! ( در اینجا مهتدی خود را نماینده و سخنگوی مردم ایران هم می داند)!
آقای اوباما! مردم ایران و کردستان ایران خواهان نظام فدرالی هستند! از دولت امریکا ملتمسانه! استدعا داریم، کمک کنند تا ما هم مثل اقلیم کردستان، حکومت را در کردستان ایران بدست بگیریم ! ما تعهد می دهیم، متحد وفاداری! برای دولت امریکا در ایران باشیم.ما تابع سیاستهای واشنگتن هستیم ! و خود را تابع سیاستهای ضد رژیمی، ایالات متحد در خصوص ایران و کردستان ایران می دانیم. تنها راه سرنگونی این رژیم، حمله نظامی به این کشور است! ما راههای دیگر را امتحان کرده ایم/ اما جواب نداده است.
کومله به عنوان تنها حزب مردمی و محبوب در کردستان و ایران! متحد و هم پیمان دولت امریکاست .
در ادامه آلکس هم از اینکه با مهتدی دیدار کرده، ابراز خرسندی کرد و ضمن حمایت از گروهک کومله، از شخصیت مهتدی، تجلیل بعمل آورد! همچنین در این دیدار، توصیه ها و ماموریت هایی را نیز پشت درهای بسته و به دور از چشم حتی اعضای کمیته مرکزی این گروهک، به مهتدی در اتاق کارش، به وی محول کرد. آلکس در قسمتی از سخنانش به مهتدی گفت:ما به شما در سرنگونی این رژیم ،کمک می کنیم ، هم کمک تسلیحاتی و هم کمک نظامی.او در ادامه چندین میلیون دلار را به تلویزیون این گروهک(روژهه لات) برای تبلیغ سیاستهای امریکا و ساخت برنامه های ضد انقلابی، هدیه داد!
گروهک کومله تحت امر مهتدی، بارها و بارها از حضور نظامی اشغالگران امریکایی در منطقه و خصوصا عراق، استقبال کرده اند، مهتدی برای سازمان سیا ، یک کارت بازی بشمار می آید، که هر جوری دلشان بخواهد او را به بازی می گیرند.دلیل دیدار آلکس از اردوگاه کومله، و ملاقات با مهتدی، توطئه چینی در راستای ناامن کردن منطقه و خصوصا کردستان ایران محسوب می شود.آلکس، بنا به دعوت شخصی مهتدی ، به اردوگاه این گروهک سفر کرده بود. مسئله ای که حائز اهمیت است،کمک چند میلیون دلاری این عامل سیا به وی است.
دعوت از مردم کردستان ایران برای ایجاد اغتشاش در آستانه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی، اعزام تیم های تروریستی به کردستان ایران، ترور، همراهی با جنبش سبز و ... از خواسته های سیا در قبال پرداخت این پول به مهتدی بود.