کد خبر: ۲۲۶۴۷۵
زمان انتشار: ۰۸:۱۵     ۰۸ خرداد ۱۳۹۳
سرمقاله روزنامه های کیهان،خراسان،وطن امروز و ...را میتوانید در این قسمت بخوانید.
در ابتدا ستون سرمقاله روزنامه کیهان را مطالعه میکنید که به مطلبی با عنوان«دهن‌کجی به دموکراسی»نوشته شده توسط جعفر بلوری اختصاص یافت:

1- طی روزهای گذشته، کشورهای مصر، اوکراین و اتحادیه اروپا شاهد برگزاری انتخابات بودند و قرار است در 13 خردادماه سال جاری نیز در سوریه انتخابات برگزار گردد. انتخابات در مصر، اوکراین و سوریه ریاست‌جمهوری و در 28 کشور اروپایی انتخابات، پارلمانی است. از انتخابات همواره به عنوان یکی از مظاهر دموکراسی و مردمسالاری یاد می‌شود و امروزه کمتر کشوری است که از انتخابات و رای مردم بر سرنوشت خود، دفاع نکند. در این بین هستند کشورهایی که خود را پرچمدار دموکراسی، آزادی و احترام به حقوق ملت‌ها می‌دانند و برای حاکم کردن آن حتی از راه‌اندازی جنگ نظامی و اقتصادی نیز ابایی ندارند!اما در این چهار انتخاباتی که بدانها اشاره شد، یک «نقطه ثقل مشک» وجود دارد و آن چیزی نیست جز «دهن‌کجی به دموکراسی» چرا؟ بخوانید:

الف- در کشورهای مصر و اوکراین، کسانی اقدام به برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری کردند که همین چند ماه پیش با کودتای نظامی یا رنگی بر راس امور قرار گرفتند. غرب به رهبری آمریکا، هم از کودتای نظامی ژنرال السیسی در مصر و هم از کودتای رنگی نارنجی‌ها در اوکراین حمایت کرده است. در هر دوی این کشورها، دولت‌هایی سرنگون شدند که کاملا قانونی و با انتخابات روی کار آمده بودند. جالبتر این که، در کودتاهایی که در این دو کشور صورت گرفته بعضا می‌توان جای پای خود آمریکایی‌ها را نیز مشاهده کرد. آمریکا همانطور که کودتای رنگی در اوکراین را به رسمیت شناخت، به همان شکل، انتخابات ریاست‌جمهوری را که یکشنبه گذشته از سوی کودتاچیان این کشور برگزار شد به رسمیت شناخت. کاخ‌سفید هنوز نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری اوکراین اعلام نشده با صدور بیانیه‌ای رسمی، به کودتاچیان و انتخاب مردم این کشور تبریک گفت!در مصر اما، به دلیل افتضاحی که با کودتای نظامی به بار آمده و هزاران نفر در روز روشن به خاک و خون کشیده شده بودند، کاخ سفید نتوانست صراحتا از کودتا دفاع کند بنابراین، فقط از آن «انتقاد»  کرد اما هرگز حاضر به محکوم کردن آن نشد. این کشور در بحبوحه کشت و کشتارهای مصر، مدعی شد کمک‌های نظامی خود را به این کشور قطع می‌کند اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد. اعضای کمیسیون خارجه سنای آمریکا با این کار مخالفت کردند و وعده‌ دادند این مسئله به بعد از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری مصر موکول شود! (12 اردیبهشت، به نقل از وردتریبیون) جالب این که، در کودتای نظامی تایلند نیز شاهد بودیم، آمریکا فقط وعده داد برخی کمک‌های نظامی‌اش به این کشور را قطع می‌کند، در حالی که فرمانده ارتش تایلند به صراحت اعلام کرد در این کشور کودتا کرده آن هم به شکل رسمی!

ب- در نقطه مقابل این کشورها، سوریه وجود دارد. همانطور که اعلام شد، این کشور پنج روز دیگر شاهد برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری خواهد بود. آمریکایی‌ها هنوز این انتخابات آغاز نشده با برگزاری آن مخالفت کرده‌اند، اما با کمال وقاحت از تروریست‌های آدم‌خواری که در این کشور هر جنبنده‌ای را می‌کشند و از هیچ جنایتی دریغ نمی‌کنند،  حمایت می‌کند. این در حالی است که به اعتقاد بسیاری، «بشار اسد» از حمایت‌های مردمی برخوردار است. به عنوان فقط یک نمونه، وزیر خارجه اسپانیا در لبنان تصریح کرده که باید پذیرفت بشار اسد از حمایت‌های مردمی برخوردار است و دلیل پایداری اسد نیز همین واقعیت است. (خبرگزاری الشرق الجدید، پنجم اردیبهشت‌ماه)25 اردیبهشت پایگاه خبری «العهد» لبنان اعلام کرد، بررسی‌های سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) نشان می‌دهد اگر بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه در انتخابات پیش رو نامزد شود بیشتر مردم این کشور به وی رای می‌دهند. این سازمان حتی میزان آراء اسد را نیز 75 درصد اعلام کرد.

ج- و اما انتخابات پارلمانی اروپا؛ طبق گزارش‌های منتشر شده از سوی رسانه‌های غربی، انتخابات پارلمانی در این قاره از روز پنجشنبه گذشته و به مدت 4 روز در 28 کشور جهان برگزار شد اما در این دور از انتخابات، مخالفان اتحادیه اروپا توانستند به دلیل بحران اقتصادی و سیاست‌های سنگین ریاضتی اعمال شده از سوی احزاب حاکم بر کشورشان- که خشم مردم این قاره را برانگیخته است- نتایج بی‌سابقه‌ای را کسب کنند. آخرین گزارش‌ها حاکی است چیزی بالغ بر 200 کرسی از 751 کرسی کل اتحادیه اروپا را مخالفان اتحادیه اروپا و گروه‌های راست افراطی کسب کرده‌اند که این مسئله به منزله یک زلزله سیاسی برای اروپا است. نتایجی که به نوشته روزنامه انگلیسی فایننشال تایمز در روز سه‌شنبه ششم خرداد‌ ماه، باعث نگرانی رهبران غرب و به اذعان روزنامه «نیویورک تایمز» در شماره همین روز خود باعث وحشت غربی‌ها شده است. نیویورک تایمز نیز دراین‌باره گزارشی تحلیلی با عنوان «ترقی پوپولیست‌ها در انتخابات پارلمانی اروپا» منتشر کرد!کار در برخی از کشورهای مهم اروپایی مثل فرانسه- که از قضا مخالفان اتحادیه اروپا در آن آراء زیادی کسب کرده‌اند- به جایی رسید که به نوشته روزنامه فیگارو در 5 خرداد، دولتمردان را وادار به برگزاری «نشست بحران در الیزه» کرد.

2- حال، سوالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که، اگر دموکراسی و آزادی مدنظر غرب، اینقدر مهم و ارزشمند است که به خاطر آن می‌شود جنگ‌ها راه‌اندازی کرد و خون‌ها ریخت و اگر توان جنگ نبود، می‌توان از حربه تحریم‌های اقتصادی استفاده کرد، پس چرا غرب از نتایج انتخابات پارلمانی اروپا به وحشت افتاده و چرا از خواسته مردم استقبال نمی‌کند؟! چرا به دموکراسی دهن‌کجی می‌کند؟!واقعیت این است که نگاه غرب به دموکراسی، نگاهی کاملا غیردموکراتیک و ضدمردمی است و در آن هیچ اعتقادی به «رای اکثریت» وجود ندارد و اگر به نهادهای تحت حمایت آنها تعرضی صورت گیرد، از سرکوب آن ابایی نخواهند داشت. در تایید این ادعا می‌توان به اظهارات برخی متفکرین مشهور غربی مثل «کارل پوپر»، استناد کرد که می‌گوید: «جامعه باز (دموکراسی) ممکن است نه تنها از جانب جباران و اقلیت‌ها بلکه از سوی اکثریت نیز آسیب ببیند، بنابراین به حق می‌توان در برابر اکثریت‌ها از جامعه باز و نهادهای آزاد دموکراتیک دفاع کرد... در صورت لزوم و وجود تهدیدات خطیر باید دشمنان تساهل و هواداران خشونت را سرکوب کرد.»

فرید زکریا، تحلیلگر معروف آمریکایی نیز در کتاب «آینده‌ آزادی: دموکراسی غیرلیبرال در داخل و خارج» (2003) تصریح می‌کند که آزادی و لیبرالیسم مقدم بر دموکراسی است و بدون تغییر در انگاره‌ها و رفتارهای سنتی در جوامع شرقی، دموکراسی و برگزاری انتخابات منجر به تشکیل دولتهای دموکراتیک غیرلیبرال مانند جمهوری اسلامی ایران خواهد شد.از لابه‌لای این جملات می‌توان پاسخ سوال را یافت. غربی‌ها امروز با چنین تفکراتی است که روابط خود با دیگر کشورها را تنظیم می‌کنند. محور در این تفکر، نگاه غیردموکراتیک و خودمحور به ساختارهای دموکراتیک است نه خواسته اکثریت مردم. به گفته «رنه گنون»، از منتقدان تمدن غرب «شعار حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش‌ فریبی بیش نیست گرچه در راستای پندار و توهم رای و انتخابات عمومی خلق شده باشد...»«منافع» نهفته در این نگاه غیردموکراتیک و سلطه‌جویانه، واقعیتی است که در این بین برای پیروان و خالقان چنین تفکراتی اصل و زیربنا محسوب می‌شود.نتیجه دموکراسی منهای دین و اخلاق می‌شود آنچه امروز در اروپا، سوریه، اوکراین و مصر می‌گذرد. در غیر اینصورت، از این واژه جذاب اینگونه استفاده ابزاری نمی‌شد. غرب هر جا منافعی داشته باشد از دموکراسی حمایت و جایی که بر خلاف منافعش باشد، دموکراسی را ذبح کرده با دیکتاتورترین‌ها حشر و نشر می‌کند. کسب منافع غرب می‌تواند حتی در دفاع از تروریست‌های وحشی سوری باشد.

کورش شجاعی ستون سرمقاله روزنامه خراسان را به مطلبی با عنوان«براي مردم نجيب سيستان و بلوچستان» اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

ايران سراي من است شمال و جنوب و شرق و غربش، همه استان ها و شهرهايش، کردستان و سيستان و بلوچستانش. اما نقاط محروم و کم برخوردار ايران عزيز بايد بيش از اين ها به چشم مسئولان بيايد و برايشان اهميت ويژه داشته باشد چرا که ما شهروند و ايراني درجه يک و درجه دو نداريم.فرد فرد اين ملت در هر جاي اين سرزمين که زندگي مي کنند بايد در توسعه، آباداني، عمران و پيشرفت در تمامي عرصه هاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي شريک و سهيم و موثر باشند و «سهم» ببرند.اما متأسفانه برخي از استان ها و شهرهاي ايران با همه تلاش هايي که شده با برخي استان هاي کشور فاصله بسياري دارند. از جمله محروم ترين و مظلوم ترين استان هاي کشور سيستان و بلوچستان است.

استاني که با مساحت ۱۸۱ هزار و ۷۸۵ کيلومتر مربع، ۱۳ درصد مساحت کشور را تشکيل مي دهد و پهناورترين استان کشور است. با يک دنيا ظرفيت براي توسعه و پيشرفت، اما محروم. استاني که حتي بسياري از ما آن را انتهاي کشور و نقطه پاياني ايران مي دانيم، در صورتي که گوهرشناسان، سيستان و بلوچستان و چابهار آن را که محل وصل ما به درياي عمان و آب هاي آزاد جهان است «دروازه ايران» مي دانند که تنها اگر به ظرفيت حمل و نقل دريايي اين منطقه و ظرفيت گردشگري آن توجه شود و مورد استفاده قرار گيرد، مي تواند ميلياردها دلار درآمد براي کشورمان تحصيل کند.

استاني که هزار و ۱۰۰ کيلومتر مرز خاکي با پاکستان و افغانستان دارد و از مزيت بسيار استثنايي ۳۰۰ کيلومتر مرز ساحلي در کنار درياي عمان و از امکان ارتباط با کشورهاي شرق آسيا، شبه قاره هند، بازارهاي آفريقايي، شيخ نشين هاي عربي و... برخوردار است و اين در حالي است که دسترسي به آب هاي آزاد جهان براي خيلي از کشورها آرزويي دست نيافتني است و چه کارها مي کنند تا از طريق کشورهاي ديگر به آب هاي آزاد جهان دست يابند.بگذريم از ظرفيت هاي استثنايي و نسبتاً غني و متنوع معدني و اين که اين استان روي کمربند فلزايي و معدني جهان که از يوگسلاوي تا پاکستان گسترده است، قرار دارد.

و بگذريم از اقليم اين پهناورترين استان کشور که محل به بار نشستن تقريباً تمامي اقسام ميوه هاي سردسيري و گرمسيري است. از هندوانه کم نظير منطقه زرآباد که به ترکيه صادر مي شود و شب يلدا نصيب کشور خودمان مي شود تا موزهاي کوچک اما بسيار شيرين که در جنوب شرقي استان به عمل مي آيد و اين که بهترين تاک هاي انگور سياه ايران در اين منطقه به بار مي نشيند.تازه همه اين ها در شرايطي است که علاوه بر خشکسالي، همسايه افغاني ما حقابه هامون را در اين رودخانه تشنه جاري نمي کند و بگذريم از انرژي خورشيد و بادي که همچنان در اين استان تقريباً بلااستفاده مانده است.

اين استان يک دنيا ظرفيت مغفول مانده دارد که پايتخت نشينان آنچنان که بايد به آن توجه نمي کنند چه دولتمردان، چه مجلسيان. گويا صداي اين مردم مظلوم و نجيب را برخي ها نمي شنوند صداي مردمي که سمبل وحدت و زندگي مسالمت آميز بين اقوام و مذاهب و در هم شکننده انواع فتنه ها هستند.قرن هاست که شيعه و سني اين استان در کنار هم برادرانه زندگي مي کنند و براي تداوم اين زندگي مسالمت آميز و حفظ وحدت و امنيت اين استان و کشور در کنار هم تلاش ها کرده اند و خون شيعه و سني به خاطر امنيت و استقلال و عزت ايران با شهادت به هم آميخته. به هم در آميختن خون شهيدان شوشتري و محمدزاده با خون برادران اهل سنت مان در منطقه پيشين حدفاصل شهرستان هاي سرباز و چابهار در مهرماه سال ۸۸ را به خوبي به خاطر داريم. و اما ظرفيت اساسي اين استان، مردم پاک، خونگرم، کم توقع، مومن و مسلمان، وطن دوست و باغيرت، سلحشور و ميهمان نواز استان است، ميهمان نوازي اين مردم را تا بر سر سفره شان ميهمان نشوي، در نمي يابي.

اما گويا صداي مطالبات به حق اين مردم براي توجه مسئولان به زيرساخت ها و توسعه و عمران و آباداني بيشتر، چندان به جايي نمي رسد آخر ظلم نيست که مردم اين استان به غير از تنها روزنامه اي که در مرکز استان منتشر مي شود، حتي هيچ روزنامه اي براي سراسر استان و مخصوص اين استان تاکنون نداشته اند.اما اين روزها به لطف خدا و عنايت ويژه علي بن موسي الرضا(ع) در ماه رجب و در ايام بعثت نبي مکرم اسلام(ص) خداوند به «خراسان» توفيق عطا فرمود تا تلاش هاي چند ماهه اش براي برخوردار کردن استان سيستان و بلوچستان از يک روزنامه استاني به ثمر بنشيند و روز گذشته بعد از حدود يک سال انتشار ويژه نامه براي اين استان (و حدود يک ماه انتشار روزنامه براي اين استان)، موسسه فرهنگي هنري خراسان موفق به دريافت مجوز روزنامه اي به اسم «سيستان و بلوچستان» براي مردم اين استان شد.

روزنامه اي که با نيت و هدف پيگيري مطالبات واقعي مردم نجيب سيستان و بلوچستان و رساندن صداي مردم اين خطه مهم کشورمان به گوش مسئولان پايه ريزي شده است. «خراسان» با توکل به خداوند در راستاي تحقق اهداف انقلاب و اعتلاي ميهن اسلامي حالا مفتخر است که پس از انتشار خراسان کشوري، خراسان رضوي، خراسان شمالي و خراسان جنوبي، امروز شاهد ولادت پنجمين روزنامۀ موسسه فرهنگي خراسان و هديه آن به مردم عزيز سيستان و بلوچستان است تا بيش از پيش صداي مطالبات به حق و نجابت آنان را به گوش مسئولان برساند.از خداوند متعال براي جاي جاي ايران عزيز و تک تک مردم ميهنمان آرزوي توفيق و سعادت و سرافرازي روز افزون داريم.

روزنامه وطن امروز مطلبی را با عنوان«طرح نوین تمدن اسلامی»نوسط حسین بابازاده مقدم در ستون یادداشت روز خود به چاپ رساند:

رهبر حکیم انقلاب اسلامی طی سخنرانی مهمی در دانشگاه افسری امام حسین(ع) بخش قابل توجه و بسیار کلیدی از گفتمان انقلاب اسلامی را مورد اشاره قرار داده و ضمن ترسیم منطق رفتار دشمنان جمهوری اسلامی ایران، پیام‌های مهمی را در اختیار مخاطبان داخلی و خارجی قرار دادند.ایستادن جمهوری اسلامی ایران بر دروازه طراحی تمدن اسلامی نکته اساسی فرمایشات معظم‌له به شمار می‌آید که به صورت غیرقابل تردیدی در پیوند با «سبک زندگی اسلامی»، «تهاجم و فشار اقتصادی بر جمهوری اسلامی» و همچنین تلاش‌های چند قدرت زورگو در جامعه به دروغ «جهانی» است که ترکیب آن را ولی امر مسلمین جهان به‌خوبی افشا و بر شاخصه‌های غیرجهانی این به‌اصطلاح جامعه جهانی تاکید کردند.حالا گروهی که در داخل کشور و طی سالیان گذشته در برخی مراکز مطالعاتی و پژوهشی سعی می‌کردند به بدنه تصمیم‌ساز کشور القا کنند «اساسا چیزی با عنوان تمدن اسلامی وجود ندارد» نه‌تنها فاصله‌ای کیلومتری با فهم سیاسی در کشور دارند، بلکه عملا نفوذی‌های دشمن برای جلوگیری از آن تحول بسیار مهم و بسیار بزرگ یعنی درانداختن طرح‌هایی برای تحقق تمدن اسلامی هستند.

غرب که سال‌های مدید تصور می‌کرد تنها گفتمان رقیب لیبرال- دموکراسی، کمونیسم بوده و جز روسیه یا به عبارتی شوروی سابق ستیزه‌جو و سلطه‌طلب رقیبی ندارد، هیچ‌گاه برآورد نکرده بود روزی یک نظام سیاسی که نه سلطه‌جو است و نه سلطه‌پذیر، ابعاد تازه‌ای از یک نظام تمدنی را ترسیم کند، یک نظام تمدنی با پشتوانه‌ای خیره‌کننده و بسیار باشکوه از منظر علمی و فرهنگی که در واقع احیاگر اقتدار علمی و دانش و همچنین فرهنگی مسلمین در سرزمین‌های اسلامی و سپس تسری بخشیدن به آن تا قلب اروپا و غرب است.جمهوری اسلامی منادی احیای قرون شکوه تمدن اسلامی است، تمدنی که توام با رشد دانش، احترام به عدالت، حفظ و ارتقای شئون انسانی و همچنین ناظر بر تعالی و دیگرخواهی به‌جای تمدن خودخواه و چپاولگر برآمده از پیشینه تمدنی غرب است. این تمدن بخش تازه و طرح جدید اما ریشه‌داری است که از ابتدای انقلاب اسلامی حضور داشته ولی بنابر دلایلی تا امروز با این صراحت قابل ترسیم نبود چرا که دشمنان ایران اسلامی را به موضع رفتارهای به مراتب سخت‌تری وادار می‌کرد ضمن اینکه موفقیت‌های جمهوری اسلامی در رشد و شکوفایی نیز یکی از پیش‌نیازهای آن به شمار می‌آمد اما حالا دیگر نیاز به پنهان کردن ابعاد ماجرا نیست زیرا تمام نشانه‌ها حکایت از هراس غیرقابل تصور غرب از پیروزی جمهوری اسلامی در حوزه تمدن‌سازی است.

آن بزنگاه و پیچ تاریخی مهمی که قبل از این در بیانات رهبر معظم انقلاب پیرامون آن اشاراتی شده بود نیز تا حد بسیار قابل ملاحظه‌ای ناظر بر همین معنای احیای تمدن اسلامی است و دشمنان ایران به خوبی دریافته‌اند برای مبارزه با تحقق این گفتمان در سطح جهان بهترین نقطه فشار صرف‌نظر از اقدامات پراکنده در راستای اسلام‌ستیزی و بویژه مقابله با اسلام انقلابی، نظام جمهوری اسلامی است.پیام اینکه تمدن اسلامی چرا در دانشگاه افسری مطرح می‌شود، این است که رهبری به‌خوبی الزامات تمدن‌سازی را شناخته‌اند و همچنان در صدر مفصل‌بندی‌های تولید و پمپاژ گفتمان در کشور، از محلی که باید سمبل نظم، انضباط و اقتدار سیاسی و نظامی باشد، این پیام را به جهان مخابره می‌کنند چرا که قدرت انسانی و قدرت نظامی در ارتباط است با میزان پیشروی تمدنی. این پیشروی مبتنی بر سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری نیست و توام است با اقتدار نظامی در موضع دفاع و صیانت از کشورهای اسلامی که با بیداری اسلامی عملا بخشی از پیام انقلاب را دریافته و مسیری را طی کرده‌اند که فصل شکوفایی آن شکل‌گیری تمدن اسلامی است.

کنار گذاشتن دست‌پرورده‌های آمریکا، انگلیس و فرانسه در سرزمین‌های اسلامی در واقع آن حادثه عظیمی بود که به غربی‌ها هشدار داد در آستانه رویارویی عظیم با اسلام انقلابی هستند، اسلام انقلابی که طبیعتا مکتب شیعه شاخصه‌های کلان آن را ترسیم می‌کرد، چرا که در نظام فکری و اندیشه سیاسی اهل سنت اصولا شاخصی برای درانداختن طرح‌های تحول‌آفرین سیاسی موجود نیست و اصل بر حفظ وضعیت موجود است.تمدن اسلامی به عنوان بخش تازه رونمایی شده از گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی، شکل پیشرفته‌ای با الزام‌های یک نظام تثبیت‌یافته سیاسی است چرا که نظام جمهوری اسلامی ضمن عبور از مرحله تثبیت انقلاب وارد حیطه بازیگری فعال به عنوان هژمون منطقه‌ای شده و در آینده‌ای نزدیک به یک هژمون سیاسی و اندیشه‌ای در سطح جهان بدل خواهد شد.

تمدن اسلامی، نوع به رشد رسیده‌ای از ایده اولیه صدور انقلاب است چرا که صدور انقلاب اسلامی عملا تحقق‌یافته و تا قلب سرزمین‌های اروپایی به پیش رفته است، حالا فرصت تازه‌ای است برای آنکه دغدغه غربی‌ها برای رویارویی با یک منظومه‌ گفتمانی هراس‌انگیز افشا شده و علت اصلی مقابله غرب با جمهوری اسلامی در اختیار افکار عمومی جهانیان قرار داده شود. همه تقلاهای سیاسی و دیپلماتیک و اقتصادی چند قدرت سلطه‌جو و زورگو که به دروغ خود را جامعه جهانی معرفی می‌کنند در کنار تلاش‌های گهگاه کودکانه این جریان برای مقابله با رواج و رشد فرهنگ اسلامی بویژه اسلام انقلابی با روایت جمهوری اسلامی ایران دایر بر همین نگرانی است. همین نگرانی‌ها موجب شد ترکیه روایتی از اسلام بدون شمشیر را در کشورهای خاورمیانه فرهنگ‌سازی کرده و به دنبال نهادینه‌سازی آن باشد، همین نگرانی باعث می‌شود در کشورهای حوزه دریای خزر به حکام توصیه شود از ورود دختران و پسران کمتر از 18 سال به مساجد جلوگیری شده و حتی برای والدین این افراد مجازات زندان طراحی شود و همین منظومه از نگرانی‌ها موجب می‌شود دانشجوی دختری در فرانسه به دلیل نخوردن گوشت خوک در سلف اخراج شود.

مجموعه تلاش‌های غربی‌ها در حوزه دگرگونی سبک زندگی در ایران و سایر کشورهای اسلامی، وارد شدن بی‌محابا و بسیار پرشتاب به حوزه زنان و آزادی‌های نامتعارف این بخش از جوامع، اقدام علیه بنیان خانواده، تدارک نبرد رسانه‌ای گسترده توسط سرخورده‌های سیاسی و اجتماعی علیه نظام‌ها و... در واقع یکی از سه ضلع مبارزه با تمدن اسلامی است که دو ضلع دیگر آن دیپلماسی و فشار اقتصادی به شمار می‌آید. در واقع برخلاف آنچه دیگران تصور می‌کنند، دشمنان گفتمان انقلاب اسلامی در موضع تدافعی قرار داشته و ناچارند تدابیر زورگویانه و غیرقانونی و نامشروع بسیار گسترده‌ای را در پیش بگیرند تا همچنان که رئیس سرویس اطلاعاتی انگلیس سال‌ها قبل پیش‌بینی کرده بود با احتساب روی آوردن جامعه انگلیس به اسلام، ظرف سال‌های آینده اکثریت عددی به نفع مسلمانان در این کشور تغییر خواهد یافت.

اما الزام‌های این تمدن اسلامی عبارت است از خدمت به مردم و درست به همین دلیل بود که معظم‌له سال‌ها قبل در دیدار با مسؤولان کشور تاکید کردند، اگر می‌خواهید با آمریکا مبارزه کنید، باید به مردم خدمت کنید، چرا که لازمه یک نظام تمدنی پیشرو بهره‌مندی از یک پشتوانه منسجم ملی  مرکب از جامعه‌ای است که از مشکلات اولیه مورد آسیب قرار نگرفته و امکان جهانی فکر کردن را داشته باشند.
نمی‌شود انتظار تحقق تمدن اسلامی را در جهان و به رهبری جمهوری اسلامی داشت در حالی که مشکلات معیشتی و البته فرهنگی گریبانگیر بخش‌هایی از کشور است و حل و فصل این مشکلات در ارتباط با زد و بند با قدرت‌های زورگوی غربی نیست چرا که آنان به‌خوبی می‌دانند برداشتن فشار از روی جمهوری اسلامی معادل است با دستیابی به پیروزی‌های بیشتر نظام در جبهه جهانی مقابله با لیبرال- دموکراسی.

حل این مشکل نیازمند یک تدبیر واقعی سیاسی است. یکی از الزام‌های این تدبیر، تجدیدنظر در بخش‌هایی است که باید گفتمان انقلاب اسلامی در آینده را تعقیب کرده و توسعه دهند. این گروه که پیش‌برنده‌های تمدن اسلامی هستند، اولین ماموریتشان در داخل مرزهای کشور کمک به برنامه‌ریزی برای حل مشکلات معیشتی مردم به شمار می‌آید. غربی‌ها به هیچ عنوان دوست ندارند تا پایان دولت کنونی مشکلات معیشتی در ایران کاهش یابد چرا که ادامه یافتن این مسائل را به عنوان حربه‌ای موثر در متقاعد کردن دولت برای ادامه مذاکرات ارزیابی می‌کنند. شاید روحیه درک وضعیت تمدنی نیز در برخی عناصر مذاکره‌کننده وجود نداشته باشد، این وظیفه اصولگرایان است که در آینده نزدیک با حضور در مراکز قدرت سیاسی به وسیله تفوق پارلمانی ابعاد تازه این نظام اندیشه‌ای را تعقیب کنند.

این نظام اندیشه‌ای مبتنی بر تحقق تمدن اسلامی بنابر تعابیر دیگر مقام معظم رهبری درون جوش و ناظر بر استقامت در برابر فشارهاست، فشارهایی که با تعطیلی چند فعالیت اتمی در ایران پایان نمی‌پذیرد و وارد مراحل دیگری خواهد شد، حداقل غربی‌ها با طرح مسائل فرعی در جریان مذاکرات هسته‌ای مانند مباحث مربوط به سوریه و موشک‌های بالستیک اثبات کرده‌اند مساله اصلی آنان موفقیت‌های گفتمانی جمهوری اسلامی در سطح جهان است و محدود به چند فعالیت علمی نمی‌شود. ثبات سیاسی در کشور و حفظ میزان و محدوده مشروعیت سیاسی در ارتباط با میزان توجه مسؤولان اجرایی کشور به مسائل داخلی و توجه به ظرفیت‌های داخلی است و دوختن چشم امید به فراسوی مرزها برای رفع و رجوع مسائل کشور، اندیشه‌ای برآمده از عقلانیت سیاسی نمی‌تواند به شمار‌ آید. همین عقلانیت سیاسی مورد تاکید که قرار است بخشی از گفتمان یا شاید شعار دولت باشد باید ناظر بر درک واقعیت‌های ایران و جهان باشد؛ واقعیت‌هایی که باید ملاک فهم آن، خوش‌بینی و توجه به اقتدار و قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی باشد.

«تحلیل سیاسی هفته»این هفته روزنامه جمهوری اسلامی که در ستون سرمقاله اش به چاپ رساند به شرح زیر است:

امروز در واپسين روز ماه پرفضيلت رجب و در آستانه حلول ماه منسوب به پيامبر اكرم(ص)، شعبان المعظم و مواليد شريف و مائده‌هاي آسماني و جشن‌هاي بزرگ شعبانيه قرار داريم. فضاي خلقت در اين روزها غرق در شادي و سرور است و عرشيان و فرشيان و انسانهاي طالب كمال كه به دنبال كسب بركات و بهره‌گيري از لحظات معنوي و قرب الي‌الله هستند، فرصت ماه شعبان را كه در آستانه ماه رمضان قرار دارد، مغتنم مي‌شمارند.

به فرموده امام رضا عليه السلام و به نقل از جد بزرگوارشان پيامبر اكرم، "رجب ماه بارش رحمت الهي است، خداوند در اين ماه رحمت خود را بر بندگانش فرو مي‌ريزد." اكنون كه در آخرين روز اين ماه قرار گرفته ايم، فرصت را غنيمت شمرده و اگر تاكنون خود را مشمول غفران الهي نيافته‌ايم، با توسل به ذيل عنايت اهل بيت از اين درياي رحمت الهي بي‌بهره نمائيم. البته مبعث فخر كائنات و سرور موجودات حضرت محمد مصطفي(ص) به اين هفته شرافت و معنويت خاصي بخشيد، هر چند كه شهادت حضرت موسي بن جعفر نيز در آن واقع بود.خداوند فياض در رستاخيز بزرگ خلقت، پيامبر رحمت را براي هدايت بشريت مبعوث كرد تا واسطه فيض و ابلاغ هدايت باشند و اسلام را براي بشريت عرضه كنند؛ اسلامي كه به فرموده آن حضرت، مبتني بر مكارم اخلاق، احياي فضائل و حسن معاشرت است. پس شايد بهترين بهره‌مندي از اين رستاخيز بزرگ الهي كه شراره‌هاي بلند آن تاريخ را منور كرده براي ما مسلمانان اين باشد كه با برخورد نيكو و حسن خلق، اين دين الهي را به بشريت معرفي كرده و جامعه امروز را كه سخت به اين تعاليم حياتبخش محتاج است، با آن آشنا كنيم.

در اين هفته به مناسبت مبعث رسول گرامي اسلام رهبر معظم انقلاب در ديدار با مسئولان نظام و سفراي كشورهاي اسلامي، بر مهمترين نياز جهان اسلام انگشت گذاشته و آحاد مسلمانان را به روي آوردن به انديشه و بصيرت و شناخت حقيقي دشمنان امت اسلامي فراخوانده و اختلافات طايفه‌اي را سم مهلكي دانستند كه توسط دشمنان براي انحراف و سركوب احساس هويت اسلامي درميان مسلمانان تزريق مي‌شود.رهبر انقلاب اسلامي به يكي از نمونه‌هاي بكار گرفته نشدن نيروي فكر و انديشه در شرايط كنوني دنياي اسلام اشاره كرده و افزودند: "امروز دشمنان به مقابله علني با اسلام روي آورده‌اند و مهمترين وسيله آنها، ايجاد اختلاف‌هاي عقيدتي و جنگ شيعه و سني است كه اگر نيروي خرد و انديشه بكار گرفته شود، مي‌توان دست دشمن و انگيزه‌هاي او را ديد و در مسير اهداف بدخواهان اسلام قرار نگرفت."

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي اتحاد و تشكيل امت واحده را يكي ديگر از نيازهاي ضروري دنياي اسلام برشمرده و با تاكيد بر اينكه يكي از اهداف اصلي ايجاد اختلاف ميان مسلمانان و ترويج "شيعه هراسي" و "ايران هراسي"، سرپوش گذاشتن جبهه استكبار بر مشكلات خود و حفاظت از رژيم غاصب صهيونيستي است، افزودند: "انتظار از ملتهاي مسلمان بويژه زبدگان و نخبگان امت اسلامي اين است كه با تدبر و بصيرت، شناخت صحيحي از جبهه دشمنان امت اسلامي پيدا كنند و اين حقايق روشن را بخوبي متوجه شوند."در هفته جاري كه دكتر محمد جواد ظريف وزير خارجه كشورمان عازم شركت در اجلاس وزراي خارجه كشورهاي عضو جنبش تعهد در الجزيره بود، به دعوت كاترين اشتون مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا توقفي در اسلامبول داشت و مذاكراتي درباره روند مذاكرات ايران و گروه 1+5 برگزار شد. در پايان اين گفتگو وزير خارجه كشورمان با ابراز رضايت از مذاكرات گفت: "بحث‌هاي خوبي درخصوص بررسي نگرش‌هاي طرفين داشتيم و براي ادامه مذاكرات هم توافق خوبي حاصل شد و قرار گرديد نشست بعدي ايران و 1+5 از 26 تا 30 خرداد در وين برگزار شود." اين درحاليست كه عده‌اي در داخل و خارج از اينكه مذاكرات به شكست بيانجامد و فشار و تحريم بر ايران ادامه يابد خوشحال بوده و نمي‌توانند شادي خود را پنهان كرده، از اين رو از هر وسيله ممكن براي تخريب و كارشكني استفاده مي‌كنند.

در موضوعات خارجي هفته، به سه انتخابات در اوكراين، مصر و پارلمان اروپا و همچنين سفر سرزده اوباما به افغانستان، به عنوان اهم رويدادهاي بين‌المللي مي‌پردازيم.انتخابات در اوكراين برگزار شد و "پوروشنكو"، سرمايه‌دار مشهور اين كشور، موسوم به "سلطان شكلات" اكثريت لازم را به دست آورد و در همان دور اول به كاخ رياست جمهوري راه يافت. پيروزي يك سرمايه‌دار در اوكراين يك مفهوم مشخصي دارد و آن، اينست كه جامعه اوكراين شديداً از وخامت اقتصادي رنج مي‌برد و با اميد گشايش در آن، به يك تاجر روي آورده است.پوروشنكو، تاجر 48 ساله، كه گفته مي‌شود بيش از 5/1 ميليارد دلار ثروت دارد، علاوه بر معضل بزرگ اقتصادي، با چالش مهم ديگري نيز روبروست و آن اوضاع به شدت آشفته سياسي و امنيتي اوكراين است. آشفتگي وضعيت تا به آن حد است كه در بخش‌هايي از شرق اوكراين نه تنها امكان برگزاري انتخابات فراهم نشد بلكه درگيري‌هايي نيز رخ داد كه دهها كشته برجاي گذاشت.

غرب، به انتخابات رياست جمهوري اوكراين بسيار اميد بسته بود، به خصوص پس از ضرباتي كه در "كريمه" از روسيه متحمل شد. اكنون نيز مسلم است كه غربي‌ها با تمام توان به پشتيباني از پوروشنكو برخواهند خاست تا بلكه بتوانند موقعيت وخيم خود را در اوكراين بهبود بخشند و اعتبار خود را ترميم نمايند. با اينحال، بعيد به نظر مي‌رسد كه رئيس‌جمهور جديد بتواند بر اين حجم از مشكلاتي كه اوكراين با آن دست به گريبان است غلبه كند، به ويژه اينكه با بزرگترين و مهمترين همسايه خود، يعني روسيه نيز اختلافات ريشه‌اي دارد و اين موانع كار را براي رئيس‌جمهور تازه دشوار خواهد نمود.اين هفته مصر نيز شاهد برگزاري انتخابات بود. در اين انتخابات بنا بود تا رئيس‌جمهور جديد كشور تعيين شود. اين درحالي است كه از ابتدا رئيس‌جمهور شدن ژنرال سيسي كاملاً محرز بود و همين مسئله بر نمايشي بودن انتخابات تاكيد مي‌گذاشت. حاكمان نظامي كه تابستان گذشته با كودتا، محمد مرسي، رئيس‌جمهور منتخب را بركنار كردند با ترتيب دادن صحنه‌سازي انتخاباتي تلاش كرده‌اند تا براي خود مشروعيت مردمي كسب كنند و ماسك دمكراسي بر چهره خود قرار دهند.

با اينحال، گزارش‌هاي رسيده حاكي است كه اكثريت مردم مصر وارد اين نمايش نظامي‌ها نشدند و استقبال مردمي از اين انتخابات در حد انتظار نظاميان نبوده است. كودتاچيان حتي دو روز از هفته كاري را تعطيل كردند با اين اميد كه بتوانند درصد شركت كنندگان را به رقم آبرومندي برسانند ولي موفق نشدند.اين هفته انتخابات ديگري نيز در پارلمان اروپا برگزار شد كه به نوبه خود مهم بود و نتايج غيرمنتظره‌اي به دنبال داشت. پارلمان اروپا كه مركز تصميم گيري اتحاديه اروپا محسوب مي‌شود داراي 751 نماينده از 28 كشور اروپايي است. در انتخابات اخير، گروه‌هاي مخالف اتحاديه اروپا توانستند يك پنجم كرسي‌هاي پارلمان اروپا را به دست آورند كه حادثه غيرمنتظره و كم سابقه‌اي مي‌باشد و اكثر ناظران سياسي از آن به عنوان "زلزله سياسي" ياد كردند.

پيروزي احزاب مخالف موجوديت اتحاديه اروپا در انتخابات اخير پارلمان اروپا، چند نكته مهم را در خود مستتر داشت. نخست آنكه، مردم اروپا به خصوص مردم كشورهاي بزرگتر، ديگر به اتحاديه اروپا اعتماد و اميدي ندارند و آنرا يك تشكيلات تحميلي مي‌دانند. رأي دهندگان مخالف اتحاديه اروپا، در عين حال به سياست‌هاي اتحاديه اروپا معترض هستند كه با صرف هزينه‌هاي بسيار بالا از منبع مالياتهاي مردم اروپا، سياست‌هاي ماجراجويانه و غيرسازنده در پيش گرفته است كه بيشتر از آنكه به نفع مردم اروپا باشد در چارچوب بازي قدرت‌هاي بين‌المللي است.اكنون با تركيب جديد پارلمان اروپا، سياستگذاران اصلي اين تشكيلات مجبور هستند در جهت‌گيري‌ها، برنامه‌ها و سياست‌هاي اين اتحاديه تغيير ايجاد كنند چرا كه در غير اينصورت، بايد منتظر شرايط بدتري باشند.

اين هفته، اوباما رئيس جمهوري آمريكا در يك سفر سرزده و بدون اينكه دولت افغانستان را در جريان قرار بدهد وارد افغانستان شد و به پايگاه هوايي بگرام، محل استقرار نظاميان آمريكايي رفت. اوباما در محل اين پايگاه از حامد كرزاي رئيس‌جمهور افغانستان خواست تا با حضور در پايگاه نظامي بگرام با وي ديدار كند. با اينحال، كرزاي اين خواست را رد كرد و اعلام نمود كه حاضر است با وي فقط در كاخ رياست جمهوري منابع دولت افغانستان سفر مخفيانه و غيرقانوني اوباما به افغانستان را توهين آميز خواندند و آنرا نقض حاكميت ملي اين كشور اعلام كردند. اين رخداد، علاوه بر اينكه رفتار متكبرانه و مداخله گرانه آمريكايي‌ها را مورد تاكيد قرار مي‌دهد در عين حال نشانگر وجود اختلاف شديد ميان واشنگتن و كابل است. واقعيت اين است كه آمريكائيها از دولت حامد كرزاي به دليل امتناع از امضا كردن پيمان امنيتي دوجانبه، عصباني هستند. حامد كرزاي كه روزهاي پاياني رياست جمهوري را سپري مي‌كند، با درخواست آمريكا براي امضاي پيمان امنيتي مخالفت كرده و خواستار اصلاحات در چند بند آن شده است ولي آمريكائي‌ها آن را نپذيرفته‌اند. آمريكايي‌ها براي امضاي اين پيمان امنيتي به رئيس‌جمهور جديد اين كشور چشم دوخته‌اند كه به احتمال زياد، "عبدالله عبدالله" باشد.

علی دادپی در مطلبی که در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«فساد فریبنده»به چاپ رساند اینطور نوشت:

فساد اداری می‌تواند به انتظارات و توقعات دامن بزند و عملا مدیریت خواسته‌های نامحدود را غیرممکن کند. کاهش کارآیی مقررات تنها یکی از تبعات فساد اداری است، افزایش نارضایتی عمومی و باور به اینکه می‌توان همیشه همه چیز را دور زد یکی دیگر از تبعات جبران‌ناپذیر فساد اداری است. هدف این نوشته اظهارنظر درباره سطح فساد اداری در ایران نیست. اگر در ایران کار اقتصادی کرده باشید شما تجربه خاص خودتان را در اینباره دارید و نظرتان را درباره میزان فساد اداری و کارکردهای آن. هدف، قضاوت درباره گستردگی یک پدیده اسفبار نیست، بلکه نیت تحلیل عواقب آن و تغییرات ساختاری ناشی از این پدیده است.یکی از نکات تعجب‌آور در ایران، افرادی هستند که با تاکید یادآوری می‌کنند: «در این کشور همه چیز بر پایه روابط و پول ممکن است.» این پیش‌فرض بزرگ و خطرناکی است. مثال‌هایی که گویندگان برای اثبات ادعای خود به‌کار می‌برند بیشمار است: از ورزشکار سرشناسی که توانسته است از تمام خطوط قرمز نهادهای دولتی و شهری عبور کند و مجوز کسب مخصوص به خود را دریافت کند تا آن تجارت پیشه‌ای که 9 هزار میلیارد تومان به دولت ایران بدهکار است. وضعیت به‌گونه‌ای شده است که انگار توانایی‌ها و شایستگی‌های فردی هیچ کس در موفقیت کسب‌و‌کار یا پروژه‌اش نقشی ندارند. چنین القا می‌شود که افراد در کارشان موفق هستند چون وابسته به نهاد یا شخصیت سیاسی – اجتماعی خاصی هستند.

روی دیگر این سکه پیش‌فرضی است که در ناخودآگاه جامعه درباره دستگاه‌های اداری، نهادهای دولتی و عمومی جامعه شکل گرفته است. اگر افراد فقط به‌واسطه ارتباطات و قدرت پول موفق هستند، پس دستگاه‌های اداری فقط برای کسانی قدم برمی‌دارند که دارای این ارتباطات هستند. توجه داشته باشید که در این طرز فکر «قانونمند» بودن و «محق بودن» جایی ندارد؛ بلکه قدرتمند بودن و دارای ارتباط بودن است که مهم است. دستگاه اداری که با این پیش‌فرض‌ها کار می‌کند در حال بهینه‌سازی تخصیص منابع یا تضمین پیوستگی روند توسعه نیست، بلکه در خدمت منافع گروه کوچکی از جامعه قرار می‌گیرد. هر چقدر هم گستره فعالیت‌های اقتصادی این گروه کوچک، بزرگ باشد، منافع آنها تنها درصدی از منافع ملی را تامین می‌کند و مازاد تولید شده توسط آنها تنها عشری از مازادی است که کل جامعه توان تولیدش را دارند.

حالا با این پیش‌فرض‌ها وارد بستر جامعه بشوید و نگاهی به انتظارات و توقعاتی بیندازید که در میان توده مردم و خیل فعالان اقتصادی و اجتماعی شکل می‌گیرد. زمانی که ما شایستگی‌ها و توانایی‌های افراد را از معادله موفقیت آنها حذف می‌کنیم دیگر کسی مسوول شکست و عدم توفیق درکسب‌و‌کارش نیست. همه ‌قربانی و مظلوم می‌شوند. کاسب ورشکست نشده است چون مدل اشتباهی را برگزیده و کالایش به فروش نرفته است، او ورشکست می‌شود «چون آشنا نداشته تا بانک کمکش کند.» اینجا افراد دیگر مسوول نتیجه کارهایشان نیستند؛ بلکه دیگران و معمولا «آنها» مسوول قلمداد می‌شوند. قانونمند بودن و تابع ارزش‌ها بودن دیگر ضامن موفقیت و دریافت حمایت‌های دولتی و محافظت توسط نهادهای رسمی نیست؛ بلکه روابط این خدمات را میسر می‌کنند. اینجا است که حتی خلافکارترین افراد و شرکت‌ها حتی یک نبیه مختصر را ظلم بزرگی می‌دانند، چون همیشه یک دیگری وجود دارد که جرمش از نظر آنها سنگین‌تر بوده و از دام قانون رسته است.

شاید باور نکنید، ولی فساد اداری موجود در اقتصاد ما مدت‌ها است که تصویر ذهنی افراد از خود و جامعه و واقعیت فعالیت‌های اقتصادی را تغییر داده است. این یک تغییر گذرا نیست، بلکه یک شیفت ساختاری درفرهنگ کسب‌و‌کارما است. فساد تصویر فریبنده‌ای از آسانی فعالیت اقتصادی در جامعه به‌شرط داشتن روابط و قدرت لازم برای دور زدن موانع قانونی ترسیم می‌کند که مشوق فعالیت‌های رانت خوارانه است. این باور که «می‌شود اگر فلانی بخواهد» برخلاف تمام اصول اولیه داشتن یک فضای سالم برای فعالیت‌های اقتصادی است. در این فضا منابع صرف ساختن زیرساخت‌ها و گسترش بازارها نمی‌شوند؛ بلکه صرف گسترش شبکه ارتباطی و تاسیس پایه قدرتی می‌شوند که بتواند همیشه موانع قانونی را دور بزند. در این شرایط سرمایه‌گذاری نه معقول است و نه ممکن چون هزینه‌ها زیر پرده فساد اداری پنهان شده‌اند و درباره منافع احتمالی اغراق می‌شود، ضمن آنکه ریسک فعالیت‌های اقتصادی به‌واسطه گسترش فرهنگ قربانی دانستن خود در جامعه افزایش پیدا می‌کند. تلخ است، ولی بدترین صدمه گسترش فریب و فساد این است که دیگر نه کسی حرف راست را باور می‌کند و نه آماده پرداخت هزینه انتخاب‌هایش است و این واقعیتی نگران‌کننده است.

مطلبی که با عنوان«چند پيام از ماجراي کليپ«هپي»»در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم آرزو غلامی گنجه به چاپ رسید به شرح زیر است:

بي ترديد با انتشار گسترده خبر دستگيري سازندگان ايراني کليپ «هپي» هر کس که تا کنون اين کليپ ساخته شده در ايران يا نسخه اصلي آن را نديده باشد سري به شبکه‌هاي اجتماعي و يوتيوپ زده و کليپ مورد بحث با حواشي‌هايش را به تماشا نشسته است. ماجرا از اين‌قرار است که طي چند روز اخير در گزارشي از صدا و سيما با عنوان «آبرويي که در سراب تست بازيگري ريخته شد» چند دختر و پسر جوان به علت ساخت يک موزيک ويدئو با عنوان شادي بازداشت شدند. بازداشت شدگاني که چهره‌هاي آن‌ها مشخص نيست مي گويند به اين دليل که قرار بود براي فيلم سينمايي مجازي از آنها تست بازيگري گرفته شود موزيک ويدئو هپي را ساخته‌اند.«حسين ساجدي نيا»، فرمانده نيروي انتظامي تهران بزرگ نيز ضمن تائيد بازداشت اين افراد گفته بود که اين دختران و پسران طي دو ساعت شناسايي و ظرف شش ساعت همه دستگير شدند.شخصاً اگر چه به لطف تعدد و گستردگي شبکه‌هاي ارتباطي کليپ «هپي» ساخته «فرل ويليامز» خواننده آمريکايي را ديده بودم، ولي از وجود نسخه‌هاي ساخته شده توسط افراد عادي، اطلاع نداشتم. ساخت کليپ ايراني «هپي» هم جزو چندصد نسخه ديگر ساخته شده از جمله کليپ «مسلمان‌هاي خوشحال بريتانيا» امري عادي تلقي مي‌شد. ولي با دستگيري جوان‌هاي ايراني و مصاحبه فرمانده نيروي انتظامي مبني بر دستگيري سريع و ضرب‌الاجلي اين جوان‌ها در مدت شش ساعت و در بوق و کرنا کردن اين خبر، چهره سازندگان کليپ «هپي» در ايران چهره‌اي جهاني شد. به عنوان مثال واکنش «فرل ويليامز»، سازنده و خواننده آمريکايي اين آهنگ را در پي داشت. او در فيسبوک و توئيتر خود نوشت: «بازداشت اين بچه‌ها فقط به خاطر تلاش براي پراکندن شادي از غم‌انگيز هم غم‌انگيزتر است.»اما در کنار واکنش‌هاي داخلي و بين‌المللي چند نکته مورد توجه است که نبايد به سادگي از کنار آن‌ها گذشت.

-هپي به معني شاد

از قضا مضمون ترانه‌اي که مورد بازسازي قرار گرفته است ابراز شادي و نمايش آن است. شادي در تقسيم‌بندي‌هاي فلسفي، علمي حضوري تلقي مي‌شود. در اين جايگاه علوم به دو دسته علم حصولي و علم حضوري تقسيم مي‌شود. علم حصولي به معني لغوي علمي است که از خارج حاصل مي‌شود. مانند علم رياضيات. ولي در تعريف علم حضوري مانند شادي، غم يا آگاهي، انسان واقعيت را در درون درک مي‌کند. اگرچه متعلقِ شناسايي افراد در خارج باشد. ولي شادي در درون وجود انسان اتفاق مي‌افتد. بخشي از خواستگاه انسان در زندگي است و بهتر آن است که در پي شادي باشد، نه اينکه براي شادي دليل بياورد. اما اين‌که به نمايش گذاشتن شادي بايد طي چه چهارچوب و اصولي باشد قانوني تدوين نشده است. در ايران در عمده مراسم‌هايي مانند عقد و عروسي يا جشن‌هاي خصوصي، برپايي ساز و بزم و آن‌چه حرکات موزون نامده مي‌شود امري معمول است. در شادي‌هاي مذهبي در ميان بانوان با عنوان مولودي نيز، ابراز شادي با حرکات موزون و ساز و آواز است! اقوام ايراني هر يک رقص‌هاي منحصر به خود را دارند که چه به آن عنوان رقص بدهيم و چه حرکات موزون بخشي از فرهنگ ملي تلقي مي‌شود. بي‌ترديد دستگيري چند جوان بدون قصد و سوء‌نيت به‌خاطر ساختن موزيک ويدئويي در وصف شادي واکنش جهاني متفاوتي دارد تا مثلاً ساختن يک ويدئو به قصد ضربه زدن به ساختار سياسي و اجتماعي يک کشور يا تخريب يکي ازچهره‌هاي رسمي کشور.

- فقط شش ساعت!

دستگيري اين چند دختر و پسر براي ايراني‌ها که اين روز‌ها اخبار متعددي از اختلاس‌هاي ميلياردي و تخلف‌هاي اداري و انتظامي از مسئولان رده بالا مي‌شنوند، موضوع اين دستگيري را عجيب‌تر مي‌کند. اگر‌چه در مورد زحمت شبانه‌روزي نيروهاي انتظامي ترديدي نيست و گاهي در عمليات‌هاي نظامي ماموران جان‌شان را نيز فدا مي‌کنند. اما تاکيد و اعلام شناسايي چند جوان در مدت دو ساعت و دستگيري آن‌ها در کمتر از شش ساعت اين پرسش را به‌وجود مي‌آورد که آيا در شناسايي عوامل قاچاق، حمل و فروش مواد مخدر هم اين سرعت عمل وجود دارد؟ يا در دستگيري سارقان که گاهي با دزديدن يک ماشين، دار و ندار يک خانواده را از او مي‌ستانند نيز اين ضرب‌الاجل ديده مي‌شود؟ آيا پايان بخشيدن به رعب و وحشتي که اين روزها به بهانه حضور متجاوزاني با نام خفاش شب در ميان خانواده‌ها وجود دارد نيز در مدت کمتر از شش ساعت امکان‌پذير است؟ در ريشه‌کن کردن رشوه و اختلاس و ربا هم اين حساسيت در عمل به چشم مي‌خورد؟ اتفاقاً براي مجازات مرتکبان تمامي اين جرايم، قانون جامع و کامل نگاشته شده است. و اين پرسش را به وجود نمي‌آورد که دستگيري چند جوان براي اجراي يک موزيک ويدئو که بيشتر نيز مصرف خارجي دارد، دقيقاً چه اثر بازدارنده ي فرهنگي و يا اجتماعي مي تواند داشته باشد!؟

- چه بخواهيم و چه نخواهيم دنيا ما را قضاوت مي‌کند

ما نمي‌توانيم کشورمان را خارج از دهکده جهاني تصور کنيم. اخبار و وقايع درون کشور در زماني کم‌تر از چند ثانيه به محض درز پيدا کردن در جهان مخابره مي‌شود. نمي‌توانيم ادعا کنيم که کاري به قضاوت دنيا نداريم. نمي‌توان تصور کرد که به صنعت توريسم احتياج نداريم. لزومي ندارد که چهره‌اي رعب‌آور از ايران بسازيم. سالانه صدها ميليارد تومان توسط ايرانيان مشتاق مسافرت به کشورهاي دوبي، ترکيه و امارات و عراق از کشور خارج مي‌شود. نه به اين دليل که ايراني‌ها جاذبه‌هاي طبيعي يا تاريخي آن کشورها را ببينند. بلکه بيشتر براي رفتن به کنسرت‌ها و ديدن حرکات موزون و انجام ممنوعيت‌هاي ديگر. ذهنيت فردي که در ايران زندگي نکرده است با اين‌گونه خبرها شکل مي‌گيرد. اين‌که در ايران به استناد گزارشي از صدا و سيماي جمهوري اسلامي چند جوان به‌دليل اجراي کليپي که در بسياري از کشورهاي ديگر نيز بازسازي شده است به صورت کاملا ساختارمند و حرفه‌اي شناسايي و در کمتر از شش ساعت دستگير شدند. هموطنان‌مان نيز اگر چنين خبري را در مورد مثلاً کشور ترکيه بشنوند نسبت به مسافرت به آن کشور تجديدنظر مي‌کنند.

_دولتمردان ناچارند تغييرات را بپذيرند

بازسازي موزيک ويدئوهاي معروف و ظهور اتفاق‌هايي از اين دست در فضاي مجازي يک پديده اجتماعي رايج تلقي مي‌شود که الزاماً بد نيست و راه مقابله با آن هم فشار و ارعاب و زندان نمي‌تواند باشد. در اين مورد خاص همان‌طور که پيش‌تر گفته شد از چند جوان ناشناس، ستاره مي‌سازد که معمولاً اگر تمکن مالي داشته باشند بازداشت شدن‌شان فرصتي فراهم مي‌کند که به جمع مهاجران بپيوندند و از کشور خارج شوند. به نظر نمي رسد پخش اعتراف آن‌ها و اعلام سرعت پليس در دستگيري‌شان از رسانه ملي، سبب بازدارندگي در موارد مشابه باشد. جوان‌هاي امروز با هم سن و سال‌هاي خود در کشورهاي مختلف اشتراکات زيادي دارند. خاستگاه‌هاي يکسان و علايق مشترک دارند. انکار اين امر جز ايجاد شکاف ثمري ندارد.

جامعه ي ايران در مسيري حرکت مي کند که با تلقي برخي از مسئولان از قوانينِ وضع شده و بينشِ جامعه شناسانه ي آنها راهي جدا دارد. اقتضاي جامعه‌اي جوان و اميدوار به زندگي، ابراز شادي در چارچوب قوانين موضوعه کشور است و نبايد انتظار داشت هميشه راه نشان دادن شادي کف و دست زدن باشد. حال بايد ديد هزينه ي کدام سنگين تر است، اجبار جامعه به انحراف از مسير طبيعي اش يا پذيرش تغييرات و درک جوان تر ها البته در چهارچوب قوانين موضوعه کشور!

 انتخابات رياست جمهوري اوکراين در حالي برگزار شد که برخي محافل رسانه‌اي و سياسي غرب موضع روسيه در قبال اين انتخابات را نوعي معامله ميان مسکو و غرب عنوان کرده‌اند. پوتين يک روز مانده به انتخابات اوکراين از به رسميت شناختن راي  مردم سخن گفت. اين موضع‌گيري به دليل تقابل‌هاي روسيه با اوکراين و غرب دور از انتظار مي‌نمود و در حالي اتخاذ شد که غربي‌ها تلاش کردند تا آن را معامله‌اي براي پذيرش نتايج انتخابات سوريه از سوي غرب عنوان کردند.  در حالي دوم خرداد را پشت سر نهاديم که مابين دوم خرداد 1376 و 24 خرداد 1392 از منظر تمرکز و توجه فوق‌العاده به موضوع کارآمدي سياسي و توسعه سياسي ربط وثيقي وجود دارد. اگر خاتمي با شعار ايران براي همه ايرانيان و روحاني با عنوان دولت تدبير و اميد روي کار آمدند برخلاف اين دو، دولت احمدي‌نژاد محوري‌ترين موضوع خود را بر عدالت اجتماعي و کاهش فاصله فقير و غني در جامعه قرار داده بود. در هر دوي اين تحولات موضوع توسعه سياسي تجلي قابل ملاحظه‌اي يافته و به عنوان مولفه بنيادين دولت‌هاي خاتمي و روحاني مورد توجه آنها قرار گرفته است اما تفاوتي نيز بين اين مولفه در عمل در مقايسه دولت روحاني و خاتمي قابل بررسي است: دولت خاتمي بخش مهمي از فعاليت‌هاي خويش را بر شکل دهي جامعه مدني و توسعه سياسي متمرکز نمود ولي دولت روحاني علي الاصول چنين داعيه‌اي را به عنوان محوري‌ترين زمينه فعاليت خويش مورد نظر قرار نداده است. اين موضوع ناشي از دو وضعيت در جامعه کنوني ايران و اوضاع و احوال حاکم بر دولت مي‌باشد. اين دولت شايد باتوجه به شرايط و منطق کنوني حاکم بر اوضاع سياست خارجي و جامعه بين‌المللي و ساختار ناشي از تحريم‌ها و بخش زيادي از ساختارهاي نامطلوب اقتصادي در داخل توان خويش را بر جنبه‌هاي خارجي و همچنين اقتصاد منسجم و اصلاح رويه‌هاي اقتصادي متمرکز نموده است. اين در حالي است که انتخابات 24 خرداد با تمام فراز و فرودهايش خود تجلي توسعه سياسي شکننده‌اي بود که نيروهاي معتدل و اصلاح‌طلب را در رقابت با جريان‌هاي رقيب پيروز ميدان ساخت اما مهمترين مساله در اين فرايند موضوع توسعه سياسي در شرايط کنوني ايران امروز است؛ اين مهمترين موضوعي است که مي‌تواند گردش جريان‌هاي سياسي و آينده حاکم بر آنان را تحت تاثير قرار دهد و داراي آنچنان اهميتي است که مي‌تواند در آينده نيز چالش‌هايي را فرا روي دولت تدبير و اميد فراهم سازد. همگان نيک مي‌دانيم که دولت امروز در سختي‌هاي بسياري است، تنگناهاي ناشي از مطالبات تجميع شده پيمانکاران، مسائل مالي و ارزي دولت، حجم سرسام آور انباشت نقدينگي، تلاش براي مهار تورم، گام دوم هدفمندي يارانه‌ها و.... همه مطالبات افزوده‌اي است که دولت روحاني با آن مواجه است اما مردم بخوبي همراه و با تعامل مشترک دولت را براي گذار از بزنگاه‌هاي حساس ياري مي‌رسانند موضوعي که شايد دولت را نيز تا حدي در شوک عدم شناخت رفتار‌هاي مردم قرار داده است به طوريکه علي‌رغم آزادسازي قيمت‌ها به صورت شوک بزرگ اقتصادي دولت کمترين رفتار منفي را از جانب مردم شاهد نبود شايد بتوان مهمترين دليل را در حصول مردم در توسعه سياسي ناشي از انتخابات خرداد 92 تحليل و ارزيابي نمود. با اين حال عدم توجه دولت روحاني به محور‌هاي توسعه سياسي و جامعه مدني و مشارکت مدني و پتانسيل‌هاي سازنده اعتماد عمومي و سرمايه اجتماعي مي‌تواند مردمي را که در يک سونامي سياسي دولت را کمک نمودند در مسير ديگري قرار دهد مسيري که دولت اشل و نمودار آن را تعيين مي‌نمايد. بسياري از تحليلگران معتقدند که اگر خداي ناخواسته دولت با چنين عقبگردي مواجه شود ممکن است جريان احمدي‌نژاد دوباره قدرت را بدست گيرد و يا اينکه برخي نيز معتقدند دولت قبلي در برابر بسياري از هجمه‌ها و انتقادات ضعف کارکردي خود سکوت کرده تا بتواند در گلوگاه بن‌بست تدبير و اميد دوباره آراي مردم را به خود بازگرداند. تجربه تاريخي دولت‌ها نشان داده که هرچند مي‌توان انتظار داشت جريان‌هاي سياسي از دل دولت‌هاي حاکم بيرون آيد اما بازگشت به عقب و بازگشت به دولتي چون محمود احمدي‌نژاد اساسا ً غير قابل تصور است. چه اينکه از دل نگرش‌هاي اثبات‌گرايانه تيم توسعه‌اي دولت خاتمي هرگز تجربه توسعه اقتصادي‌هاشمي تکرار نگرديد. بنابراين ممکن است در شرايطي که بهار اصولگرايان يعني پايين آمدن مشارکت مردم و استقرار موج پايدار ياس و نااميدي در بدنه مردمي شکل گيرد، شاهد شکل‌گيري جريان‌هاي افراطي‌تري باشيم که با پيوند منافع گروهي و مصالح جمعي خويش با انگاره‌هاي مذهبي موجي از شکل‌گيري نگرش‌هاي افراطي را در سامانه و سپهر سياسي آينده کشور بازگشايي و پيگيري نمايند. هرچند امروز درگيري دولت به مسائل اقتصادي و معيشت مردم همراه با شکست دادن اجماع جهاني بر انزواي ايران متمرکز گرديده است اما اين موضوعات نمي‌بايست باعث شود تا دولت از توسعه سياسي غفلت نمايد. گسترش مشارکت، توجه به نقش احزاب سياسي در گردش نخبگان، گسترش تشکل‌هاي مردم نهاد و اهميت بيش از پيش نهادهاي واسطه‌اي دولت و مردم صورت پذيرد. بنابراين عقلانيت معطوف به اعتدال دولت روحاني مي‌بايست بسترهاي مشارکت و نفوذ اين پتانسيل‌ها را در جامعه مورد ابرام و توجه ويژه قرار دهد و تصور اينکه جريان‌هاي موافق همواره بادهاي موافق‌اند وهمچون کمباين‌هاي جمع‌آوري آراء مردم در اثناي انتخابات عمل مي‌کنند و حرکت آنان همواره بصورت مکانيکي در انتخابات آينده نيز مي‌تواند خواست دولت را در شکل‌دهي جرياني همسو فراهم سازد تصوري باطل و اشتباه است. ماحصل آنچه بيان شد را مي‌توان در اين جمله خلاصه کرد که موضوع توسعه سياسي و بسترهاي موثر آن در يک حرکت موازي مورد توجه دولت تدبير و اميد قرار گيرد.
قاسم غفوری ستون یادداشت روز،روزنامه حمایت را به مطلبی با عنوان«تلاش غرب برای کم‌رنگ کردن انتخابات سوريه»اختصاص داد که در زیر میخوانید:

آنها چنان القا کرده‌اند که روسيه به دنبال آن است تا در ازاي پذيرش انتخابات اوکراين، غربي‌ها نيز نتايج انتخابات 13 خرداد و سوريه را بپذيرند. اين ادعا در حالي مطرح شده است که در باب رفتار روسيه يک نکته مطرح است و آن موقعيت مسکو در قبال انتخابات رياست جمهوري اوکراين است. اين انتخابات در حالي برگزار شد که از يک سو منطقه کريمه و شرق اوکراين که قبلا در همه‌پرسي جدايي از اوکراين شرکت کرده بودند، اين انتخابات را تحريم کردند لذا اين انتخابات صرفاً در مناطق غربي برگزار شد. از سوي ديگر غرب به دليل سلطه بر کي‌يف و مناطق غرب اوکراين تلاش داشت تا نتايج انتخابات را راي منفي مردم به روسيه و تمايل آنها به غرب عنوان دارند.

 مخالفت روسيه با اين انتخابات برابر بود با تقويت موقعيت غرب براي محکوم‌سازي و حتي بيان ادعاي شکست روسيه در برابر اقدامات غرب در اوکراين.با توجه به اين شرايط مسکو در اقدامي پيش‌دستانه با پذيرش نتايج انتخابات اوکراين دو تاکتیک را در پیش گرفته است: نخست آنکه با طرح غرب مبني بر معرفي روسيه به عنوان بازنده انتخابات اوکراين مقابله کرده است دوم آنکه عدم مشارکت منطقه کريمه و شرق اوکراين در انتخابات اين دستاورد را براي روسيه داشته که عدم تمايل مردم اوکراين به غرب را برجسته سازد.اقدام مسکو در پذيرش انتخابات اوکراين در نهايت زمينه‌ساز پيروزي روسيه در برابر غرب در اين انتخابات بوده هر چند که نتايج ظاهري انتخابات از برتري غرب حکايت دارد. با توجه به اين شرايط مي‌توان گفت که ادعاهاي محافل رسانه‌اي غرب مبني بر معامله روسيه با غرب درباره انتخابات‌های اوکراين و سوريه از يک سو اقدامي براي سرپوش نهادن بر شکست غرب در انتخابات اوکراين بوده و از سوي ديگر طرحي براي اهميت‌زدايي از مشارکت گسترده مردم سوريه در عرصه انتخابات است.

آنها می‌خواهند با برجسته‌سازي نام روسيه و غرب در انتخابات سوريه، اين انتخابات را برگرفته از معاملات خارجي معرفي کنند حال آنکه مردم سوريه در هفته‌هاي اخير نشان داده‌اند که  افزون بر مخالفت با دخالت خارجي در امور کشورشان بر برگزاري انتخابات و حضور گسترده در آن تاکيد کرده‌اند چرا که آن را گاهي موسوم براي تعيين سرنوشتشان و مقابله با طرح‌هاي دشمنان کشورشان و مقاومت مي‌دانند؛ امري كه نمود آن را در مشاركت گسترده سوري‌هاي خارج از كشور در انتخابات مي‌توان مشاهده كرد.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها