متن این غزل به شرح ذیل است:
این روزها، ماییـم و اندوهـــــــــی اهورایی
زندانـــــــــــی دهلیزهــــــــای سرد تنهـایی
این روزهـــــــا، ماییــــــم و لبخند شهید تـو
چون لالــه مشغولیــــــــم با مشق شکیبایی
این روزها، افسوس! از وصل تو محـرومیم
ماییـــــم و کابـــــوس فراق و طعـــم تنهایی
این روزهـــــا، مـا تشنه ی نوشیدن عشقیم
ای کاش میدادی به مــا یک جرعه شیدایی
دور از تــو یا مولا! خزانی زرد و دلگیریم
مــــا را بهاری کن، تـــو ای روح شکوفایی
مــــا شیعه ی عشقیـم، اهل بیت خورشیدیم
ما را تـــــو پیر و ُمرشدی، ما را تو مولایی
مــــا را اجابت کن، تـــو ای آیینه ی هفتم!
تا سهـــــم روح مــــــا شود آیینه پیمـــــایی
کـــــردی غروبی سرخ، امـــا خوب میدانم
فــــردا به عرش عشق، مِهر عالــــم آرایی
گفتـم «غزل ـ اشکی» برای نور مظلومت
امشب عـــــزادارم تو را، نـــــور اهورایی