به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، دکتر صادق و دکتر سعید زیبا کلام تنها برادرانی نیستند که در ایران گرایش های سیاسی مختلف و یا حتی متضادی با هم دارند. اما آنچه دوباره نام این دو برادر را این روزها بر سر زبانها انداخته است دفاع جانانه یکی از توافق هسته ای ژنو ( که به قول ریاست محترم جمهورمان این توافق به معنای سر خم کردن ابرقدرتها در برابر ایران بود) و انتقادات تند و تیز دیگری به همان توافق نامه است.
همین تضاد جنجالی دیدگاه ها باعث جلب توجه مضاعف این دو برادر در فضای رسانه ای شده است. صادق زیبا کلام در مصاحبه ای درباره برادرش سعی کرده است تصویری ارتدوکس وار از برادرش در روابط اجتماعی اش به نمایش بگذارد و خود را نسبی گرا و اهل تسامح و تساهل در برخورد با دیگران نشان دهد و از این طریق دیدگاه های سیاسی برادرش را به چالش بکشد.
اما اگر از لحاظ معرفت شناختی نگاه کنیم شاید دقیقا عکس این مطلب صادق
باشد. صادق زیباکلام به تبعیت از برخی از هم مسلکان ایدئولوژیکش نوعی
"رئالیسم خام” قرن شانزدهمی را در تحلیل سیاست های خود به خصوص سیاست خارجه
پیشه کرده است. این گرایش که در دولتمردان دولت یازدهم (از رییس جمهور
گرفته تا مشاورانش چون سریع القلم و محمود واعظی) نیز طرفداران فراوانی
دارد از قرن پانزدهم و شانزدهم (آرای ماکیاوولی و هابز ) به این سو تا
اواخر قرن نوزدهم پاردایم غالب در حوزه سیاست داخل و بین الملل بود و در آن
زورمداری زورمداران در ساختار جهانی به عنوان یک واقعیت انکار ناپذیر
پذیرفته می شد.
بر وفق نظرات این گرایش فکری، برای زندگی در جنگلی که ” انسان گرگ انسان است” ناچاریم تنها دم سلطان جنگل را ببینیم و با باج دادن به سلطانهای جنگل می توانیم سایه امن و آرامش را دریابیم. در این ایده تلاش برای تغییر این ساختار و نظام ظالمانه جهانی چون هزینه دارد نوعی کله شقی و ماجراجویی بی فایده محسوب می شود و بهترین راه «همراهی و هماهنگی» با نظام ظالمانه جهانی است( نک به : راز لبخندهای تیم دیپلماسی دولت چیست؟)
اگرچه تاریخ مصرف دیدگاههای رئالیستی خام درباره سیاست بین الملل بیش از ۱۲۰ سال است که جای خود را به دیدگاههای جدیدتری چون "پسا رئالیستی” ، "انتقادی” و "پسا استعماری” داده است اما طرفداران ارتدوکس این گرایش نه تنها هنوز در قید حیاتند بلکه مناصب اجرایی و سیاسی را نیز در دست دارند.
در مقابل سعید زیبا کلام تحت تاثیر معرفت شناسی اجتماعی مکتب ادینبورا( وابسته به فلسفه تحلیلی و فلسفه چرخش زبانی ویتگنشتاین متاخر و انقلاب کوپرنیکی توماس کوهن) به نوعی نسبیت معرفت شناختی قائل است. مکتب ادینبورا در زمره دیدگاه های نسبی گراست و معتقد است که ماهیت مفاهیم و نظریه های اجتماعی وابسته به جامعه ای است که به آن تعلق دارد. از نظر نسبی گرایان معیار سنجش نظریه های اجتماعی نزد هر جامعه علمی یا حتی نزد هر نظریه پرداز اجتماعی متفاوت است. از نظر هواداران این دیدگاه، هدف از یافتن معرفت اجتماعی به سلیقه شخص نظریه پرداز یا جامعه علمی او در انتخاب چیز مهم یا امر با ارزش بستگی دارد و همواره تابعی است از معیارهایی که نزد آن نظریه پرداز یا جامعه علمی او دارای ارزش می باشد.
همین تعلق خاطر معرفت شناختی نسبی گرایانه باعث شد تا فشارها بر وی
افزایش یابد و وی نهایتا از دانشگاه امام صادق جدا شده و به دانشگاه تهران
بپیوندد. از سویی دیگر سعید زیباکلام از منظر همین نسبیت گرایی معرفت
شناختی به نقد پوزیتویستها و ابطال گرایان ایرانی همچون عبدالکریم سروش
پرداخته است و همچنین این دیدگاه زمینه دفاع وی از "امکان علوم اجتماعی
اسلامی” را برای وی فراهم آورده است.