ساعت ۶ صبح روز گذشته يکي از نام آوران و بزرگ مردان ايران زمين ديده از جهان خاکي فروبست و از ميان ما رفت. اين ضايعه نه تنها جامعه ورزشي کشورمان بلکه همه عاشقان و دوستداران مشي و مرام پهلواني را به سوگ نشاند و گرد يتيمي و غربت بر چهره ورزش ملي اما مظلوم و به فراموشي سپرده شده باستاني و زورخانه اي نشاند.و چه زود و ناباورانه عليرضا سليماني آن «يل» سروقامت مهربان و عزيز ايران و دارنده ۶ بازوبند پهلواني و تنها مرد ايراني که موفق به دريافت مدال طلاي کشتي سنگين وزن جهان شده بود و آوازه کشتي کشورمان را به گوش جهانيان رسانيده بود از ميان ما رفت.
قهرمان و پهلوان صاحب مرامي که گر چه بزرگ ترين افتخار ورزش کشتي جهان را در سال ۱۹۸۹ مارتيني سوئيس براي کشورمان به ارمغان آورد و دل همه ايرانيان را آنگاه که «بوم گارتنر» قهرمان افسانه اي و شکست ناپذير آمريکايي را به خاک افکند و بالاتر از روسيه و آمريکا بر بام کشتي سنگين وزن جهان ايستاد و پرچم جمهوري اسلامي را در اوج قدرت و افتخار به اهتزار درآورد اما آنچه عزت و محبت او را پس از آن قهرماني پرافتخار و بي بديل تداوم بخشيد مشي و مرام و روحيه پهلواني او بود، مرامي که عشق به اهل بيت و امير مومنان علي(ع) را در جان او نهادينه کرده بود مرامي که کشتي پهلواني و ورزش باستاني را به خاطر آواي دل انگيز و روح پرور صلوات ها و مدح اهل بيت و «ياعلي»هايي که در گود زورخانه طنين انداز مي شود دوست مي داشت و عاشق بود، سليماني گود زورخانه و ورزش باستاني را به خاطر اين که ورزشي با ديرينه ۷ هزار ساله در تاريخ ايران زمين است و هميشه مهد پرورش پهلوانان بوده دوست مي داشت. او گود زورخانه را همچون دامن پاک مادري مهربان مي دانست که در آن نوجوانان و جوانان به مشي و مرام و خصلت هاي پهلواني آراسته مي شوند و اين آراستگي جوانان به خصلت ها و مشي پهلواني را سپري بس قدرتمند در مقابل بداخلاقي ها و ناهنجاري ها مي دانست.
عشق به مرام پهلواني از سليماني اين نام آور ايراني مردي مودب، متين، باوقار، بي حاشيه و بي ادعا ساخته بود او نامهرباني اکثر مسئولان به ورزش باستاني و کشتي و پهلواني و پيشکسوتان اين عرصه را با بزرگ منشي تحمل مي کرد اما هر کاري که از دستش برمي آمد براي احيا و ترويج ورزش باستاني و پهلواني انجام مي داد. او پيشکسوتان خيّر و اهل داد و دهش را به اعتبار نام و مرامش گرد هم مي آورد و آنان را به ساختن و احياي زورخانه ها ترغيب مي کرد و چه پول هايي که به احترام او براي نيازمندان و زندانيان و گرفتاران و دختران و پسران دم بخت و... در گود زورخانه ها جمع مي شد، در همه اين سال هايي که بسياري از مسئولان خواسته يا ناخواسته به امثال سليماني که تعدادشان کمتر از انگشتان يک دست است پشت کرده بودند، آن جوانمرد به همراه سوخته سرايي ديگر قهرمان و پهلوان کشورمان به عشق مولاي رئوفمان امام مهرباني ها حضرت رضا(ع) تيمي به نام «متوسلين به علي بن موسي الرضا(ع)» تشکيل داد و سالي چند بار با اين تيم به پابوس آقا مي آمدند و براي تشويق و ترغيب جوانان در زورخانه هاي مشهد ورزش مي کردند.
مشي و مرام پهلواني در گفتار و رفتار سليماني جلوه گر بود چه آنگاه که نام مولا علي(ع) برده مي شد، او جمله «اول مظلوم عالم» را بر زبان مي راند چه آنگاه که دوستداران و پيشکسوتان او را پهلوان خطاب مي کردند و او متواضعانه مي گفت من پهلوان نيستم، پهلوان آقا اباالفضل العباس(ع) است. چه آنگاه که همين چهارشنبه هفته گذشته وقتي به همراه سوخته سرايي و تني چند از بزرگان و پيشکسوتان ورزش باستاني ميهمان ما در روزنامه خراسان بودند در هنگام بازديد از چاپخانه چشمش به دنبال کسي بود و چند بار از اطرافيان پرسيد که «سوخته» کجاست و سوخته همان پهلوان سوخته سرايي حريف قديمي و هميشگي او بود که سالن هاي کشتي به هنگام هماوردي آنان مملو از جمعيت مي شد و مردم منتظر نتيجه کشتي بودند همان سوخته سرايي قهرماني که اين روزها به خاطر آسيب ديدگي هاي پي در پي دوران ورزشي اش و از بين رفتن بخش اعظمي از مفاصل و استخوان هاي زانوهايش چند قدم بيشتر نمي تواند راه برود و بايد روي صندلي بنشيند سوخته سرايي در هنگام بازديد بيشتر مواقع دستش در دست پهلوان سليماني بود تا مددکارش باشد و سليماني چه مردانه و مليح و باورمندانه در پاسخ سوال خبرنگاراني که پرسيد آن زمان که حريف همديگر بوديد چه احساسي داشتيد، گفت: کشتي ۵ دقيقه است اما دوستي يک عمر! و چه دوست جوانمرد و وفاداري بود پهلوان سليماني براي سوخته سرايي و همه مردم وخصوصا جوانان ايران.
محبت و دوستي او به جوانان ايران هم از تلاش هايش براي احيا و ترويج مشي و مرام پهلواني و ورزش باستاني و هزينه کردن جايگاه و آبرويش در اين راه به خوبي روشن بود هم از اين که در اوج پهلواني و پيشکسوتي و در حالي که به قول يکي از پيشکسوتان ورزش باستاني در خراسان او به درجه ارتشبدي در اين ورزش رسيده بود به جوانان و نوجوانان بسيار ميدان مي داد و هم آن گاه که به نيت کسب ثواب همين چهارشنبه گذشته در جريان سفر به مشهد مقدس با همراهان و تني چند از پيشکسوتان در زورخانه آستان قدس ورزش کرد و آن هنگام که دو نوجوان حدود ۱۰ساله به تشويق او وارد گود شدند بعد از تماشاي انجام حرکات ورزشي آنان، سليماني پهلوان با آن قد و قامت رشيد و چهره دوست داشتني و مردانه اش زانوي پهلواني بر گود زورخانه زد و «پهلوان باشي» ايران در عين فروتني براي تشويق جوانان به اين ورزش و ترويج مرام پهلواني دست اين دو نوجوان را بوسيد و خدا مي داند که در آن هنگام چه شور و هنگامه و هيجاني در دل حاضران پديد آمد.
عليرضا سليماني مثل خيلي ديگر از دلسوزان اين کشور خوب مي دانست که روحيه جوانمردي و مشي و مرام پهلواني در جامعه امروز نه تنها در جامعه و خيلي از مردم و مسئولان بلکه حتي در بين بسياري از ورزشکاران رنگ باخته است و از همين رو براي احيا و ترويج روحيه جوانمردي واخلاق و منش پهلواني در قالب پرداختن به ورزش باستاني و رفتارهاي انسان دوستانه تلاش مي کرد.
به هر صورت هزاران دريغ و افسوس که پهلوان سليماني که يکي از نام آوران ايران بود در سن ۵۹سالگي چشم از جهان فروبست و دل هاي همه دوستداران و عاشقان ورزش و مرام پهلواني را ابري و چشم هايشان را باراني کرد و همه آناني که او را مي شناختند به سوگ نشاند اما او گرچه عمري طولاني نداشت اما زندگي آبرومندانه، پرافتخار و باعزتي داشت هم آبرو و عزت قهرماني جهان و پهلواني ايران، هم آبرو و عزت دستگيري از نيازمندان هم آبروداري آبروداران هم عزت و خاطره خوش ديدار با امام سفر کرده، و هم ديدار با رهبر فرزانه و هم عزت و آبروي تواضع و فروتني و اخلاق شايسته و از همه مهمتر عزتمندي به خاطر داشتن محبت اهل بيت در دل پاکش و چه بسا همين محبت و عشق او به اهل بيت و امام رضا(ع) باعث شد که آخرين سفر زندگي او سفر به مشهد و زيارت مولاي رئوف مان و خوشه چيني او از اين زيارت براي سفر آخرت باشد. خدايش رحمت کند و سرش را به دامان مولايش که يک عمر با محبت او زندگي کرد بگذارد.
اما حالا که پهلوان سليماني از ميان ما رفته و بسياري از مسئولان در زمان حيات اين قهرمان بلندآوازه چندان از او ياد نکردند و قدرش را ندانستند و بسياري از رسانه ها و خصوصاً رسانه ملي از پرداختن به سليماني و ورزش پهلواني غفلت جدي کردند و به جاي الگوسازي از سليماني ها براي جوانان به بزرگ کردن چهره هاي خيالي مانند «رامبو» و «جومونگ» پرداختند اميدواريم لااقل پس از اين کاري شايسته براي احيا و ترويج مرام پهلواني و ورزش باستاني و کشتي و پهلواني و بزرگداشت نام پورياي ولي، جهان پهلوان تختي، سليماني و ... و رسيدگي به قهرمانان و پهلواناني که در بين ما هستند مانند سوخته سرايي انجام دهند و اجازه ندهند ياد و نامشان فراموش شود هرچند نيک مي دانيم و بر اين باوريم که «پهلوانان نمي ميرند».
روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«از حماسه خرمشهر بياموزيم»به قلم سید مسعود علوی و در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:
نظام نوپاي اسلامي پس از پيروزي انقلاب، زماني به
حالت «يقظه» رسيد که سوزش نيشتر فرو رفته استکبار در قلب ميهن عزيزمان را
حس کرد. وقتي در سال 59 مزدوران عراقي از زمين و هوا و دريا به ايران
اسلامي يورش آوردند و بخش هايي از خاک مقدسمان را اشغال نمودند، ملت مقاوم
ايران دريافت که دشمنان بسياري در کمين به يغما بردن تمامي دستاوردهاي
شيرين شهد شهادت و شرافت و ايثار شهيدانند و پيوسته مترصد آنند که برگ و
بار نهال نورسته انقلاب را بخشکانند. امروز در آستانه سالروز آزادسازي
خونين شهر به دست تواناي رزمندگان اسلام هستيم. حماسه عظيم خرمشهر، نماد
نورآگين اين «يقظه» و بيداري خدايي بود؛ حماسه اي که حاصل همگرايي نيروهاي
مردمي و نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي و ايستادگي فوق تصور در برابر مهاجمان
به آيين و ميهن بود. گستردگي اين بيداري و خيزش فراگير، با نگاه به شمه اي
از آمار و ارقام عمليات پيروزمندانه بيت المقدس که منجر به فتح خرمشهر عزيز
گرديد، روشن تر خواهد شد؛ استعداد و توانايي دشمن در اين عمليات شامل
لشکرهاي زرهي 3 و 6 و 9 و 10 و لشکرهاي پياده 10 و 11 و لشکر 5 مکانيزه و
حدود 48 تيپ پياده مکانيزه (جمعاً 14 لشکر) بوده و وسعت منطقه عملياتي چهل
برابر عمليات ثامن الائمه (ع) بوده است.
گزارش ها و اعترافات خبرگزاري هاي جهاني و منطقه اي در آن زمان حکايت از هراس مستکبران از اين پيروزي درخشان دارد. از جمله آسوشيتدپرس مخابره نمود: «بيرون راندن عراقي ها از خرمشهر به اين معناست که عراقي ها عملاً مناطق استراتژيک جنگ را از دست داده اند.» الثوره بغداد نوشت: «ما هرگز قصد تصرف اراضي ايران را نداشته ايم!» هفته نامه نيوزويک نيز نگاشت:«عراق مي خواست شاهد سقوط جمهوري اسلامي باشد اما اين آرزو با برتري نيروهاي ايراني اتفاق نيفتاد.»فتح غرورآفرين خرمشهر، در واقع حاصل خرد جمعي مردم و قواي مسلح و بسيج امکانات معنوي و مادي پس از «يقظه» اي بود که به «يقين» انجاميد؛ يقين بر اينکه دشمنان ما از تمام موقعيت ها براي ضربه وارد ساختن به دين واستقلال و آزادي ملت ايران بهره سوء مي برند و کوچکترين غفلت و نسيان، به جري سازي و گستاخگري آنان مي افزايد. هر توطئه اي که تا کنون براي هدم اساس و کيان ميهن اسلامي ما صورت گرفته، ريشه هايي هرچند کوچک در عدم آمادگي فکري و فيزيکي فرزندان برومند انقلاب داشته و اينکه براي خبث طينت دشمنان، حسابي باز نکرده ايم؛ و هر گشايشي که در برهه هاي بحراني نصيبمان شده، محصول «يقظه» اي الهي است که به برکت راهبردها و رهنمون هاي ولي فقيه و همدلي و همگرايي مردم خداخواهمان به دست آمده و باعث تموج درياي حماسه و حريت و غرق فراعنه اريکه دسيسه و سلطه گرديده است.
بحمدالله اکنون ايران، استراتژي خود را بر پايه دفاع همه جانبه بنا کرده و سياست بازدارندگي، اصل اوليه بسيج مردمي و نيروهاي مسلح کشورمان است. بايد به سمتي برويم که در شرايط خطير کنوني، روز به روز بر حجم اين آمادگي همه سويه بيفزاييم. لشکرکشي آمريکا به منطقه، رجز خواني هاي هماره ساکنان کاخ سفيد، نشانگر آن است که دشمنان ديرين ما هرگز از سياست ها و دسيسه هاي براندازانه عيان و نهان خشونت آميز خود دست نمي کشند و مفاهيمي چون «دموکراسي» و «حقوق بشر» و «عشق به صلح»، ابزاري است که براي فريب دل هاي لرزان و انديشه هاي مرعوب، مطرح مي کنند و برآنند هر کجا که قدم نهند، تمامت آن را به زندان «ابو غريب» بدل سازند و آزادگي را به مسلخ آز بي نهايت خويش کشانند؛ «الملوک اذا دخلوا قرية افسدوها».ان شاء الله مردم و مقامات و مسئولين ما تحت هيچ شرايطي در خصوص آمادگي عمومي و دفاع فراگير از انقلاب مقدسي که نقطه اميد آفرين تمام آزادانديشان دنياست کمترين ترديدي به خود راه نخواهند داد و بيداري و هوشياري آنان مانع هرگونه تحميل خواسته هاي مستکبران - خصوصاً در زمينه فناوري صلح آميز هسته اي -، نفود فرهنگي، سياسي و نظامي کينه ورزان و متخاصمين بوده و اين فرمان فروزنده وحياني، سرلوحه سياستگذاري ها و تصميم سازي هايشان خواهد بود؛ «و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه».امروز در آسمان، زمين و دريا، رزمندگان اسلام و ديدگان بيدار سپاه و ارتش، آماده اند تا هر توطئه اي را در نطفه خفه کنند. بازديد دو ساعته مقام معظم رهبري از نمايشگاه دستاوردهاي هوافضاي سپاه، نشان داد سپاه اسلام، راه بسياري را در استطاعت دفاعي طي کرده است. اين پيام فرمانده کل قوا به مسئولين نظام که فرمودند«بايد بدانيم که مي توانيم» را بايد با عمق جان، درک کرد.اگر دشمن هوس کند جنگي راه بيندازد، آب هاي نيلگون خليج فارس و مرزهاي مستحکم جمهوري اسلامي در چهارگوشه کشور، عرصه نمايش توانمندي هاي دفاعي کشور و شکست خفت بار دشمنان اسلام و قرآن خواهد بود.چينش دستاوردهاي دفاعي سپاه در نمايشگاه هوافضا، نشان داد نسل جديد در اين نهاد مقدس، درس خوبي از حماسه رزمندگان اسلام در آزادسازي خرمشهر عزيز، آموخته است.
مطلبی را که محمد منتظر المهدی با عنوان«تثبیت نظامسازی»در ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز به چاپ رساند به شرح زیر است:
برخلاف آنچه این روزها از معدود تریبونهای وابسته به جریان منکوب در غرب شنیده میشود، حرکت کلی نظام به سمت دروازههای تمدن غرب نیست! ما دوران طلوع و رونمایی از یک نظام متخاصم با سبک سرمایهداری در جهان را با موفقیت پشت سر گذاشتیم. از سر و صدای زیاد به راه افتاده در جهان به جهت وقوع یک انقلاب ضدآمریکایی در ایران بگیرید تا هیاهو بر سر ماجرای فتح لانهجاسوسی و هشت سال مقاومت جانانه ملت ایران در جنگ تحمیلی! همه این مانورهای جهانی در فضای بینالملل را مدیون مدیریت بینظیر امام خمینی(ره) هستیم که با پیش بردن یک جنگ اطلاعاتی– عملیاتی- رسانهای بینظیر به بیرقیبی دو نظام ظالمانه کمونیسم و سرمایهداری در جهان پایان دادند. اکنون از شرق تا غرب همه آنها که باید بدانند از این حقیقت مطلع هستند که جمهوری اسلامی ایران برای آینده جهان همچون سرنوشت ملت خود برنامههای گوناگونی دارد. برخی از این برنامهها تاکنون اجرایی شده و بسیاری نیز در صف انتظار است.
دوره زعامت امام خامنهای را حقیقتا میتوان عصر نظامسازی انقلاب اسلامی در منظر جهانیان خواند. در این دوره بود که با تمسک به شعارهای دوران سخت مبارزه با دست خالی، شعار «ما میتوانیم» را باور کردیم و تا به آنجا پیش رفتیم که سرعت پیشرفتمان با این همه کارشکنی داخلی و خارجی، قابل مقایسه با همترازان گذشته و حتی پیشکسوتان جهاناولی نیست.خطر تثبیت جمهوری اسلامی در دوره نظامسازی از خود وقوع انقلاب اسلامی نیز بیشتر است چرا که وقتی کشور ثروتمندی چون ایران با تکیه بر نیروی بومی و توان درونی مسیرهای ابداعی پیشرفت را بسان قانونی امتحان پسداده به ثبت جهانی برساند، دیگر ضربه زدن به آن به واسطه تحریم و تهدید امکانپذیر نخواهد بود. حجیم شدن قطر کمربند امنیتی کشوری که مرحله نظامسازی را به پایان میبرد، تازه اولین مزیت ثبتجهانی قدرت آن است.
مزایای دیگری همچون ابراز علاقه سایر کشورها به حضور در سایهسار امنیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بلوک جدید، حلقه آزادی عمل را برای تخریبکنندگان چنین حریف قدری تنگتر خواهد کرد. با این مقدمه به پیشواز مفهوم «نظامسازی» در عصر جدید حیات جمهوری اسلامی ایران میرویم.
1- اولین مرحله بدون شک وضع قوانین مترقی در حوزههای مختلف است. وقتی چراغ قانون در اولین طبقه حاکمیت روشن شود دیگر بسیار کمتر از وضعیت فعلی شاهد بروز و ظهور سلایق گوناگون در فضای مدیریتی کشور خواهیم بود. دایره ایجاد تغییرات حزبی– سلیقهای به واسطه روی کار آمدن مدیران اجرایی جدید کوچک خواهد شد و مثل امروز بحثهای مقدماتی ریشهای بر سر اصول لایتغیر نظام را از تریبونهای ملی شاهد نخواهیم بود.
اگر امروز گروهی اندک و حل در سیستم سرمایهداری، به خود اجازه میدهند سیاست خارجی کشوری که نظام آن برآمده از اصول و ارزشهای اسلامی است را با انگ «ایدئولوژیک» مورد حمله قرار دهند یعنی هنوز کلیات وضع قوانین در این حوزه به اکمال نرسیده است. مثال دیگر بروز مناقشات بیهوده فرهنگی در فضای عمومی کشور است که پایه و اساس اغلب آنها «انگیزههای حقیر حزبی و گروهی» است.
2-مرحله دوم تثبیت نظامنامههای تهیه شده توسط قانونگذار با رفعاشکالات بروزیافته در مرحله اجراست. مثال بزرگ این بخش سیاستهای ابلاغی طرح ملی اقتصاد مقاومتی است. این نمیشود که از یک طرف نظامنامهای قانونی به تصویب مراجع قانونگذار کشور برسد و سپس در مرحله اجرا به طور عمدی با مقاومت مقامات اجرایی کشور روبهرو شود.هرقدر دیرکرد در اجرای جزء به جزء قوانین داشته باشیم، دیرتر به مرحله تثبیت ورود خواهیم یافت. دلبستگی به اجرای نسخههای اقتصادی دیکتهشده توسط سازمانها و نهادهای وابسته به نظام سرمایهداری همچون بانک جهانی و WTO سرعت حل مشکلات پیرامونی بروزیافته به دنبال اجرای نسخه اول نظامنامههای تبیین شده توسط عقلا و قانونگذاران نظام را به تاخیر خواهد انداخت.
3- مرحله سوم بازنگری کلی در دورههای زمانی است. بهترین قوانین تثبیت شده
در یک نظام پویا در دورههای زمانی متنوع به علت تغییرات شکلی و ماهوی
نظام ملی یا بینالمللی نیازمند بازنگری خواهند بود.هوشمندی ناظم بزرگ سیستم در این حوزه را میتوان در فرمان تشکیل
«شورایعالی فضای مجازی» مشاهده کرد. تا پیش از مطرح شدن فضای مجازی به
عنوان بخشی غیرقابل چشمپوشی از زیرساخت آینده به واسطه عدمثبت «نیازی
ملی- فراملی» انگیزهای برای ورود سیستم به نظامسازی در حوزه سایبر وجود
نداشت اما اکنون به دورهای قدم گذاشتهایم که از امنیت ملی گرفته تا
اقتصاد و فرهنگ مدخلی مجزا در زیربنای فناوری اطلاعات کشور دارند. پس ورود
به این حوزه برای قانونگذاری در حال حاضر اولویت ویژه دارد. با ظهور
حوزههای جدید قدرت در فضای بینالملل، موفقیت از آن نظامی خواهد بود که
جلوتر از زمان حرکت کند. آنچه از درگیری سیاسی و تحریم اقتصادی و تهدید به
کارزار نظامی، امروز در حوزه انرژی اتمی شاهد هستیم حاصل دیرکرد 60 ساله
ایران در ورود به فضای علمی و صنعتی عصر اتم است. زمانی که عضوگیری در
باشگاه قدرت جهان به پایان رسید، هزینه ثبت نظامنامه و تثبیت در فضای
جهانی بالا خواهد رفت.
امروز در حوزه سایبر یک قدم از دیروز جلوتر هستیم.
با این وجود توجه به این نکته ضروری است، در شرایطی که رئیسجمهور کشور ما
به تبلیغ مجانی و به دور از شأنیت نظام جمهوری اسلامی ایران برای
زیرساختهای سایبری دشمن مشغول است، دیگران به تثبیت نظامنامههای سایبری و
شبکههای ملی– خصوصی خود اشتغال دارند. از چین گرفته تا روسیه و حتی
ترکیه! خیلیها در دهه 90 میلادی شعار «بیایید درها را به سمت دهکده جهانی
بگشاییم» سر دادند اما آنها که از بهره هوشی متوسطی نیز برخوردار بودند
زیرساختهای پیشرفت خود را به «دوستان و متحدان جهانی» نیز اجاره ندادند چه
برسد به سوار شدن بر پشت دشمن و دعا خواندن برای رم نکردن اسب کدخدا! به
واسطه عدمتثبیت نظامنامه قانونی ایرانی در حوزه سایبر هنوز بخش زیادی از
اطلاعات بانکی– اقتصادی ملت ایران در سرورهای دشمن ذخیره میشود! تنها یک
حمله آمریکا یا اسرائیل به شبکه شتاب کشور میتواند پایههای قدرت دولت حسن
روحانی را متزلزل سازد به نحوی که از ثبت تاریخی تبلیغات مجانی برای مظاهر
قدرت سایبری غرب دچار پشیمانی ابدی شود. حوزه بعدی تسلط بر «آب و هوا»
است! موضوعی که ما حتی از چند و چون تکنولوژیک آن نیز مطلع نیستیم اما در
گزارش شورای شوراهای 2013 آمریکا تسلط بر این حوزه «نزدیک» خوانده شده است.
حتی تاریخ تسلط نهایی نیز به وضوح ذکر شده: 2025!