سرویس حوزه و مراجع پایگاه 598 -
محمدحسن رضائی/ آيت الله حاج مجتبي حاج آخوند، در 13 جمادي الثاني سال 1347 ق. (1308 ش) دركرمانشاه در خانداني پاك نهاد و منتسب به سلسله جليل روحانيت، ديده به جهان خاكي گشود.
پدرش آية الله شيخ حسن حاج آخوند متولد 1301 ق. از شاگردان ميرزاي نائيني و سيدابوالحسن اصفهاني در نجف اشرف بود. وي بعد از كسب اجازه اجتهاد و روايت از استادان بنام حوزه علميّه نجف، به قصد تبليغ احكام و معارف دين، ارشاد مردم و تقويت بنيه علمي حوزه علميه كرمانشاه، در آن شهر رحل اقامت افكند و سال ها منشأ خيرها و بركات بود.
جدّش آية الله ملاحسين حاج آخوند اصفهاني، از عالمان و فقيهان طراز اوّل تاريخ كرمانشاه بود. وي در اصفهان متولد شد و در نجف تحصيل كرد و در كرمانشاه به تبليغ دين اشتغال داشت. او در جريان مشروطيت، به قصد هدايت و قطع دست ظالمان از سر مردم كرمانشاه در كنار ساير عالمان و فقيهان، فعاليت هاي زيادي انجام داد. مدفن وي و فرزندش شيخ حسن حاج آخوند در قبرستان وادي السلام نجف اشرف است.(1)*
روزگار كودكي ايشان در دامن پرمهر مادري نمونه از تبار سلسله جليل روحانيت و در سايه پدري عالم، فقيه و عارف سپري شد. محيط مناسب خانواده، زمينه دانش دوستي و كمال جويي را در او شكوفا كرد. وي بعد از طي تحصيلات كلاسيك در سال 1323 ش. (1363 ق) به خاطر اشتياق فراوان به تحصيل علوم ديني، وارد حوزه علميه كرمانشاه شد و از محضر استادان بنام آن شهر بهره هاي فراوان برد. مراحل مقدماتي ادبيات، منطق، فلسفه، فقه، اصول و ساير علوم اسلامي را در حدّ مطلوبي با جدّيت كامل فراگرفت. حافظه قوي، پشتكار، اهميت به مباحثه، شركت مستمر در درس ها، احترام به استادان و انس با آنها، از شيوه هاي تحصيلي وي بود.(2)
وي در سال 1332 ش. (1372 ق) براي كسب مراتب عالي علوم اسلامي و رسيدن به درجات بالاتر از نظر علمي و معنوي، به حوزه علميه قم وارد شد و در مدرسه حجّتيه سكونت گزيد و از محضر آيات عظام و استادان بنام اين شهر بهره هاي كافي و وافي برد.
شيخ مجتبي بعد از سال ها تحصيل و تحقيق در علوم اسلامي، اعم از معقول و منقول، با عنايات و الطاف خاصّه خداوند و توسّل به اهل بيت(ع) و استعداد فراوان، به درجه عالي اجتهاد رسيد و در اكثر علوم اسلامي، صاحب نظر گشت.(3) احاطه بر مسائل فلسفي، مباني و قواعد فقه و تطبيق آنها بر فروع فقهي هنگام تدريس و طرح مباحث عرفاني و نيز كرسي درس تفسير قرآن كريم در كرمانشاه، گوياي تبحّر وي در علوم عقلي و نقلي بود.(4)
استاداني كه حاج آخوند از آنها بهره علمي گرفته و از خرمن فضايل و دانش آنان خوشه علم و كمال چيده است، عبارتند از:
الف) استادان كرمانشاه
1 - شيخ حسن حاج آخوند.(5) وي از دانشمندان، فقيهان و استادان حوزه علميه كرمانشاه بوده و در مسجد شهبازخان آن شهر، به اقامه نماز جماعت و ارشاد اشتغال داشته است.(6)
2 - سيد محمد جواد حسيني نجومي (متوفّاي 1387 ق). وي از فقيهان عارف و هنرمند بود كه از آيات عظام: سيدابوالحسن اصفهاني، شيخ ضياء الدين عراقي، شيخ محمد حسن علامي و سيد حسين حايري اجازه اجتهاد و روايت داشت.(7)
3 - شيخ محمدحسن علامي (متوفّاي 1394 ق)(8). او از عالمان و فقيهان بنام تاريخ كرمانشاه، بلكه تاريخ ايران است. او را فقيهي پژوهشگر، دقيق، فاضل كامل، دانشمندي جامع در علوم عقلي و نقلي و خوش ادراك معرفي كرده اند.(9)
4 - سيد محمود معصومي لاري.(10) وي از عالمان اديب و فقيهان بزرگ تاريخ كرمانشاه است كه در تدريس علوم اسلامي، خصوصاً ادبيات عرب، تبحّري خاص داشته است.(11)
5 - سيد حسين معصومي لاري (12). او از عالمان و فقيهان كرمانشاه است كه در تواضع و فروتني ضرب المثل بوده است؛ چه اينكه با كهولت سن و مقام و منزلت علمي اش به تربيت طلاب و تدريس دروس مقدماتي مثل جامع المقدمات با تواضع و اشتياق كامل مي پرداخته است و كار خود را تقويت بنيه علمي طلاب سطح مقدمات در علوم اسلامي مي دانست.(13)
6 - محمد آل آقا.(14) او از خاندان آل آقا و منسوب به وحيد بهبهاني است كه در كرمانشاه به وعظ و ارشاد و تدريس اشتغال داشته است.(15)
ب) استادان قم
حاج آخوند درقوي ترين درس هاي خارج اصول، فقه و فلسفه در حوزه علميه قم حضور يافت و از محضر آيات عظام: امام خميني(قدس سره)، بروجردي، اراكي، محقق داماد، علامه طباطبايي، سلطاني و... بهره برد و علوم اسلامي را چون آبي زلال از چشمه هايي جوشان به كام جان خود نوشانيد.(16)
در قم بيش تر از امام خميني(قدس سره) تأثير پذيرفت؛ به طوري كه شيفته رفتار و مقام علمي و معنوي امام شد؛ چه اينكه بارها پيشنهاد و درخواست برگشت وي به كرمانشاه به او داده شد، ولي به دليل تعلّق خاطر فراوان به مراد خود، دل كندن از آن درياي جوشان علم و معرفت برايش سخت بود و تنها موقعي قم را ترك و به كرمانشاه هجرت كرد كه فرمان امام به وي، مبني بر هجرت به آن سامان، صادر شد.(17)
آيةالله شيخ مجتبي حاج آخوند در سال 1338 ش. (1378 ق) در سنّ سي سالگي با دختر آية الله محمد حسين مسجد جامعي، از مجتهدان حوزه علميه قم، ازدواج كرد كه خطبه عقد اين زوج بزرگوار به وسيله امام راحل خوانده شد.
همسرش بانويي با فضيلت، متّقي و برخوردار از عفّت و عزّت نفس، از خانواده اي فقيه و روحاني بود كه در بهمن 1377 ش. دارفاني را وداع گفت و در قم بعد از اقامه نماز به وسيله آية الله بهجت، بنابر فرمان آية الله خامنه اي در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد.(18)
ثمره اين ازدواج، سه پسر و سه دختر است. پسران وي به نام هاي محمد مهدي، علي و حسن هستند كه محمد مهدي و علي از طلاب علوم ديني و هم اكنون در حوزه علميه قم به تحصيل مراحل عالي علوم اسلامي مشغول هستند.
فعاليت هاي سياسي حاج آخوند
پيشينه مبارزات سياسي آية الله حاج آخوند به قبل از سال 1342 ش. در جريان افشاگري امام خميني(قدس سره) در مورد مسئله انجمن هاي ايالتي و ولايتي بر مي گردد. وي در جريان مذكور و ديگر حركت هاي سياسي امام عليه دستگاه ستم شاهي پهلوي، در قم و در كنار امام شركت چشم گير داشت.(19)
وي در خاطراتش مي گويد:
«روزي همراه آية الله خامنه اي به محضر امام خميني(قدس سره) رسيديم. او به امام عرض كرد: آقا! ما توپ و تانك و اسلحه نداريم. چطور مي توانيم مبارزه كنيم؟ امام فرمود: «ما اگر مبارزه نكنيم بايد بنشينيم و استخاره كنيم؛ ما بيان داريم و بيان ما، قدرت ماست.» واقعاً هم همين طور بود. وقتي امام حرف مي زد، سخنراني مي كرد، به دل هاي مؤمنين قوّت و در دل دشمنان رعب ايجاد مي كرد و اين، جز اخلاص امام چيز ديگري نبود.»(20)
هجرت به كرمانشاه
آية الله حاج آخوند بنابر فرمان امام خميني(قدس سره) به ايشان، مبني بر هجرت به كرمانشاه، به قصد تقويت بنيه علمي طلاب و فضلا و رهبري سياسي مردم آن سامان، در سال 1342 ش. (1383 ق) به زادگاهش بازگشت. با ورود وي،روحي دوباره در كالبد ديني و سياسي مردم آن شهر دميد و حياتي ديگر گرفت.»(21)
رهبري مبارزه
وي در بدو ورودش به كرمانشاه، مسجد حاج شهبازخان را مركز حركت هاي سياسي و مبارزه با دستگاه ستم شاهي و اطلاع رساني ديني و سياسي به مردم قرار دارد. اين مسجد در سال 1235 ق. به وسيله حاج شهبازخان و شش برادرش كه بنيانگذار طايفه معروف «حاجي زادگان» كرمانشاه بودند، احداث شد؛ با شبستاني بزرگ و چندين حجره و مَدرس.(22)
در سال 1323 ش. (1363 ق) مَدرس و حجره هاي اين مسجد، بنابر فرمان آيةالله سيدابوالحسن اصفهاني (متوفّاي 1365 ق) تبديل به مدرسه علميه شد كه از آن هنگام تا كنون، طلاب بسياري در آن به تحصيل علوم ديني پرداخته اند.(23)
اين مسجد و مدرسه به علت گسترش ساخت و ساز شهر كرمانشاه، به مرور زمان در مركز شهر قرار گرفت. از اين رو، موقعيت بسيار مناسبي براي ارتباط با مردم پيدا كرد. حاج آخوند از اين موقعيت، استفاده نيكو برد و علاوه بر اقامه نماز جماعت و فعاليت هاي مذهبي و اداره امور مدرسه علميه، مبارزات و فعاليت هاي سياسي را نيز در اين مكان مهم متمركز كرد.
بينش سياسي حاج آخوند
بينش و خط مشي حركت هاي سياسي آية الله حاج آخوند، برگرفته از رفتارها و موضع گيري هاي اصولي امام خميني(قدس سره) در عرصه هاي مختلف سياسي بود؛ چه اينكه امام راحل در شكل گيري شخصيت علمي و معنوي وي نيز نقش اوّل را در بين استادان بزرگ او ايفا مي كرد.
او بر سه اصل «رهبري مرجع آگاه»، «وحدت، خصوصاً در بين خواص و عالمان» و «تديّن مردم و آگاهي آنان از دين و دنياي خود» تأكيد فراوان داشت. به همين دليل پس از ورود به كرمانشاه، در راستاي تحقق اين سه اصل، اقدامات جدّي و چشم گيري انجام داد كه در صفحه 21 پرونده وي در ساواك به اين جهات اشاره شده است. مضمون آن چنين است:
«شيخ مجتبي حاج آخوند كه مدت ها در ايّام تحصيل در قم زندگي نموده و ايّام تعطيل در كرمانشاه اقامت مي كند، اخيراً براي هميشه قم را ترك و قصد دارد در كرمانشاه اقامت كند. وي با بعضي از عالمان شهر ملاقات و اظهار مي كند: آقاي خميني به من پيغام داده است تا به شما بگويم: در هفته يك يا دو جلسه تشكيل و در آن جلسه ها، فعاليت هاي دولت را كه مخالف با دين و شئون روحانيت است، افشاگري كنيد.»(24)
امام محوري
حاج آخوند در شناساندن امام خميني به مردم، به عنوان مرجعي كامل و رهبري آگاه به مسائل زمان، بسيار تلاش كرد. تلاش هاي او در معرفي شخصيت علمي و سياسي امام خميني(قدس سره) تنها به سخنراني ها و ملاقات هايش با مردم و خواص محدود نمي شد؛ بلكه از خطيبان زبردست و آگاه سراسر ايران نيز به همين منظور دعوت كرد كه از جمله اند: آيةالله طالقاني، آيةالله خزعلي، شهيد سيّد علي اندرزگو؛ همان طور كه عالمان شهر نيز در اين راستا به روشنگري مردم مي پرداختند. در پرونده حاج آخوند در ساواك چنين آمده است:
«موضوع: تبليغ به نفع خميني
شيخ مجتبي آخوند (روشن) فرزند حسن متولد 1308 شماره شناسنامه 104 كرمانشاه و شيخ عبدالخالق عبداللهي فرزند محمد علي متولد 1305 شماره شناسنامه 14210 و شيخ محمد حسين زرندي فرزند علي اكبر متولد 1311 زرند شماره شناسنامه 18 ساوه و حسين معطري فرزند جواد متولد 1306 كرمانشاه شماره شناسنامه 4453 در پاسخ سؤالي كه مردم در مورد تعيين جانشيني آيةالله حكيم مي نمايند، اظهار مي دارند: «خميني مرجع تقليد مي باشد.»(25)
و نيز آمده است:
«شيخ مجتبي روشن از روحانيون طرفدار خميني و داراي پرونده مي باشد و اغلب مشاهده شده كليّه طلاب مخالف كه از شهرستان هاي ديگر به كرمانشاه وارد مي شوند، دور وي جمع و اقدام به صحبت هاي خلاف مي نمايند.»(26)
و باز آمده است:
«شيخ مجتبي روشن فرزند حاج آخوند، پيشنماز مسجد حاج شهبازخان يكي از وعّاظ متعصّب و ناراحت و طرفدار خميني بوده و كراراً نيز به ساواك استان هدايت شده است.»(27)
منشأ عشق حاج آخوند به امام خميني(قدس سره)
ريشه اين علاقه به اوّلين برخورد وي با امام در قم بر مي گردد. وي مي گويد:
«در اوايل طلبگي كه تازه به لباس روحانيت ملبّس شده بودم، روزي قصد زيارت امام كردم. ديدم جلوتر از من، يكي از شخصيت هاي مهمّ مملكتي دستگاه حاكم طاغوتي به قصد ملاقات با امام، وارد بر امام شد. امام با حالت عادي با وي برخورد كرد و جلوي پاي او بلند نشد و من در حالي كه اين عمل امام را نظاره گر بودم، به محضرشان رفتم، ديدم امام با كمال تواضع جلوي پاي بنده بلند شد و دستي بر سرم كشيد و اظهار محبت و شفقت كرد. در آنجا، آن چنان صحبت امام در دلم نشست كه مرا تاابد شيفته خود نمود؛ چه اينكه من را كه طلبه اي بيش نبودم، بر بالاترين مقام هاي دنيوي ترجيح داد.»(28)
اين عشق و علاقه حاج آخوند به امام باعث شده بود كه او را سربازي فداكار و تابع محض ايشان قرار دهد. او بارها مي گفت: «من در تمام ابعاد در امام فاني بودم.»(29)
وي در خاطراتش گفته است:
«به اتّهام طرفداري از «خميني(قدس سره)» ساواك كرمانشاه مرا دستگير و مورد بازجويي قرار داد. رئيس ساواك وقت كرمانشاه به من گفت: بيا، نه كار با خميني داشته باش و نه با شاه؛ ماهم با توكاري نداريم. گفتم: برو يك چاقوي تيز بياور! گفت: براي چه؟ گفتم: براي آنكه عملاً به تو بفهمانم چقدر به خميني علاقه مندم. گفت: به فرض چاقو را آوردم، چگونه اثبات مي كني؟ گفتم: مي خواهم شاه رگم را بزنم تا ببيني در تك تك گلبول هايم عشق به خميني است و قطره هاي خون من همه شهادت به عشق زياد من به خميني مي دهند. از اين رو، من نمي توانم از او دست بردارم. رئيس ساواك با تعجب بسيار به من نظاره مي كرد و بعد از مدتي، مكث دستور داد تا مرا آزاد كنند.»(30)
آيةالله حاج آخوند بارها به اتهام طرح مرجعيت و رهبري امام خميني و انتقاد از برنامه ها و سياست هاي حكومت پهلوي، به ساواك احضار شد و چون اين احضارها و تذكّرات ثمري نمي بخشيد و از مواضع خود دست برنمي داشت، طرح محدوديت و تضعيف موقعيت اجتماعي وي در استان كرمانشاه از طرف ساواك پيشنهاد مي شود.(سند شماره 1)
اسارت به جرم آزادگي
آيةالله حاج آخوند با آگاهي و ايمان به هدف مقدّس خود، هر روز بيش از پيش با توكّل بر خداوند متعال بر فعاليت ها و اقدامات روشنگرانه خود بر ضدّ نظام ستم شاهي پهلوي افزود، تا جايي كه تاب و تحمل ساواك مركز (تهران) نيز به پايان رسيد و به قصد خاموش كردن نواي آگاهي بخش و انقلابي او، دستور بازرسي منزل و دستگيري وي را به ساواك كرمانشاه ابلاغ كرد. (سند شماره 2)
بالآخره وي در تاريخ 12/ 8/ 1352 ش. به دستور ساواك مركز (تهران) دستگير و بعد از سه روز بازداشت در ساواك كرمانشاه محاكمه و به سه سال زندان محكوم شد و در تاريخ 15/ 8/ 1352 ش. به كميته ضد خرابكاري ساواك تهران تحويل و به زندان اوين انتقال داده شد و بارها مورد شكنجه قرار گرفت. همسر وي گفته است: «در يكي از ملاقات ها با همسرم در زندان اوين، متوجه شدم كه ناخن هاي وي را كشيده اند.»(31)
فعاليت هاي بعد از آزادي
آية الله حاج آخوند با كوشش عالمان كرمانشاه و قم بعد از شش ماه، از زندان آزاد شد و به كرمانشاه بازگشت. وي بعد از آزادي از زندان، نه تنها از مواضع خود دست برنداشت، بلكه بيش از پيش به فعاليت هاي سياسي خود افزود؛ آگاه كردن مردم نسبت به ظلم حاكم طاغوتي و برنامه هاي ضدّ ديني آن و اعلام مرجعيت امام خميني و امثال آن، از جمله اين فعاليت هاست. از اين رو، ساواك برنامه تضعيف وي را به مرحله اجرا گذاشت كه گوشه اي از آن در پرونده ايشان در ساواك آمده است.
خدمات فرهنگي و اجتماعي
آيةالله حاج آخوند، علاوه بر تدريس علوم ديني و تربيت طلاب و فضلا، خدمات فرهنگي و اجتماعي فراواني در سطح استان كرمانشاه، قبل و بعد از انقلاب، انجام داد كه هم اكنون نيز آثار و بركات زحمات بي شائبه وي جاري است.
از جمله خدمات فرهنگي و اجتماعي وي، تعمير و مرمّت مسجد و مدرسه حاج شهبازخان در سال 1367 ش. است كه به دليل شدت فرسودگي قابل استفاده نبود و با زحمت هاي فراوان وي به بهره برداري رسيد. اين مسجد و مدرسه يكي از مكان هاي مهم فرهنگي، مذهبي و اجتماعي در سطح استان به شمار مي رود و رونق آن، مرهون مديريت عالمانه و كوشش هاي بي دريغ آية الله حاج آخوند مي باشد. هم اكنون در اين مدرسه طلاب و فضلاي زيادي مشغول به تحصيل هستند و حتي اين ميراث فرهنگي، در ايّام تعطيلات حوزه پذيراي روحانياني است كه به قصد تبليغ و ارشاد به آن سامان هجرت مي كنند.(32)
مرحوم حاج آخوند در مبارزه با افكار منحرف، نيز بسيار جدّي بود و به صورت منطقي به افشاگري عليه مروّجان عقايد باطل و انحرافي مي پرداخت. ترويج افكار منحرف چنان وي را نگران مي سازد كه نامه اي به امام خميني(قدس سره) مي نويسد و امام در 18 صفر 1393 ق. خطاب به ايشان چنين مي نويسند:
بسمه تعالي
خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقةالاسلام آقاي حاج آقا مجتبي حاج آخوند(دامت افاضاته)
مرقوم محترم، كه حاوي مطالبي راجع به بعضي دستجات بود، واصل گرديد.
در اين موضوع مراجعه شده است و اين نحو اجتماعات و تبليغات به صورت مذهبي كه ممكن است براي سرگرم كردن مسلمين و انحراف آنها در اجتماع بر ضدّ اجانب باشد، هميشه بوده و است و موجب نگراني است. و ضمناً چون با اسماي فريبنده توأم است؛ نمي شود به طور صراحت نفي و اثباتي نمود.
از خداوند تعالي بيداري مسلمين و دستجات آنها را از شرّ اجانب خواستار است؛ از جنابعالي اميد دعاي خيردارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوي الخميني
حاج آخوند براي كاستن مشكلات مالي مردم، كه ريشه بسياري از معضلات اجتماعي است، صندوق قرض الحسنه ولي عصر(ع) را تأسيس كرد كه آثار مثبت زيادي به همراه داشته است. اين صندوق هنوز فعاليت مي كند.(33) البته ايشان به طور مستقيم نيز به نيازمندان كمك مالي مي كرد؛ چنان كه آية الله نجومي در مورد خدمات حاج آخوند مي نويسد: «ايشان تا جايي كه از نظر مالي ميسّر بود، به فقرا و افراد كم درآمد و نيازمند كمك مي كردند و در اين مورد مضايقه نداشتند.»(34)
آية الله حاج آخوند از سوي رهبر كبير انقلاب، ارگان ها و مردم، مناصب سياسي، فرهنگي و اجتماعي مختلفي را بر عهده گرفت كه از جمله آنهااست: فرماندهي كميته انقلاب اسلامي شهر كرمانشاه از طرف شوراي مركزي كميته انقلاب اسلامي، نماينده امام در جهاد سازندگي، نماينده مجلس خبرگان رهبري در دو دوره، نماينده امام در دانشگاه علوم پزشكي، مسئول اداره عقيدتي - سياسي ارتش در غرب كشور، نماينده امام در بنياد مسكن، نماينده امام در امور حسبيه، سرپرستي حوزه علميه كرمانشاه به همراه آيةالله محمد حسين زرندي.(35) (سند شماره 10)
ويژگي هاي اخلاقي و معنوي
توجه به عبادات
توجه فراوان به امور عبادي، از ويژگي هاي آيةالله حاج آخوند بود. بيشتر اوقات زبانش به ذكر خدا مشغول بود. به اقامه نماز شب، مقيّد بود، حتي در سفرها و در حال كسالت. بعد از نماز صبح نيز بيدار بود و به عبادت مي پرداخت.(36)
به مستحبات، مثل نماز جعفر طيّار و اعتكاف خصوصاً در ايّام اقامتش در قم، بسيار اهميت مي داد. از تلاوت قرآن غافل نبود و بيشتر اوقات به ويژه در سحرها، آن را تلاوت مي كرد.(37)
آيةالله نجومي در اين مورد مي گويد:
«در انجام عبادات خصوصاً نماز اوّل وقت، شديداً مراعات مي كرد و انجام آنها را بر امور دنيايي مقدّم مي داشت. در انجام مستحبات و مداومت بر آنها، جدّيت خاصّي داشت. وي هفت سفر به مكه مكرّمه به قصد زيارت و اظهار بندگي در برابر خداوند متعال مشرّف شد.»(38)
خوش خُلقي با خانواده
او همان گونه كه با مردم با اخلاق نيكو رفتار مي كرد، با افراد خانواده اش نيز چنين بود و همان احترام را براي اهل خانه اش قائل بود. به همين علت فرزندان وي نيز به سلك روحانيت درآمدند و به تحصيل علوم ديني پرداختند.
آيةالله نجومي در اين باره مي نويسد:
«در زندگي شخصي حتّي الامكان سعي مي كرد كارهاي شخصي خود را انجام دهد و افراد خانواده را به زحمت نيندازد و اگر كاري را به آنها محوّل مي كرد، هيچ وقت حالت آمرانه نداشت. هميشه به اين امر «كه مرد در زندگي بايد ياور و همراه همسرش باشد»، عمل مي كرد و در مواقع لزوم در كارهاي خانه به همسرش كمك مي كرد. در بچه داري هيچ ابايي نداشت. يك روز در خيابان فرزندشان را بغل گرفته بود كه يكي از آشنايان به وي گفت: چرا شما بچه را بغل كرده ايد؟ مگر روحاني بچه بغل مي كند؟ وي در جواب گفت: يك روحاني بيش از هركس بايد در امور خانواده، به افراد خانواده ياري كند.»(39)
رعايت آداب اسلامي
تنها معيار آية الله حاج آخوند در برخورد با مردم، رضايت خداوند بود. از اين رو، در معاشرت با مردم صداقت در گفتار و رفتار، وفاي به عهد، تواضع، يكرنگي قبل و بعد از رياست و تشويق به نيكي ها را رعايت مي كرد. وي با اينكه در برابر كژي ها و نادرستي ها مي ايستاد، ولي اخلاق و رفتار اجتماعي اش چنان جذّاب بود كه بسياري از افراد به او ارادت و عقيده خاصّي داشتند. و با اين كه از محبوبيت گريزان بود، ولي طبيعت رفتارش مردم را مجذوب خود ساخته بود. استقبال بي سابقه و اعجاب انگيز مردم كرمانشاه از وي بعد از بازگشت از زيارت خانه خدا در سال 1377 ش.، كه ساعت ها پشت درِ فرودگاه كرمانشاه و در منزل وي منتظر ورودش بودند، نشان دهنده چهره مردمي اين عالم جليل القدر است.(40)
عشق به معصومين(ع)
به اهل بيت علاقه فراواني داشت. اهتمام ويژه اي به برگزاري مراسم عزاداري و مدّاحي در مساجد و منازل به مناسبت هاي مختلف داشت و بارها به قصد تجديد عهد و بيعت با معصومين(ع) به كربلا و نجف و... مشرّف شد و ماه ها در جوار آن حضرات سكنا گزيد. به مدّاحان و روضه خوانان خاندان عصمت و طهارت احترام خاصّي قائل بود.(41)
يكي از مدّاحان، كه از سادات عالم و ساكن قم است، مي گويد: به مناسبتي نزد آيةالله حاج آخوند جرياني از جبهه دارخوين را نقل كردم و گفتم: در جبهه دارخوين، ديدم جوان 14 ساله اي روي خاكريز خطّ مقدّم جبهه رفت و انگشتش را به سوي كربلا گرفت و به امام حسين(ع) سلام داد كه ناگاه تيري به وي اصابت كرد و پاي خاكريز افتاد. او را بغل كردم و گفتم: چرا اين كار را كردي؟ گفت: شرط مادرم را به جا آوردم؛ چرا كه او به من گفته بود: به شرطي راضي مي شوم به جبهه بروي كه هر وقت بوي كربلا را استشمام كردي، به نيابت از من و پدرت به جدّت امام حسين(ع) سلام دهي.
به من گفت: بايد به نيّت پدرم هم سلام دهم. با اصرار روي خاكريز رفت و سلام ديگري داد كه ناگاه گلوله موشكي به وي اصابت كرد و بدنش كاملاً از بين رفت و من با حالت تأثّر به سراغ ساكش رفتم. وصيّت نامه اي در آن پيدا كردم كه در آن، خداوند را به اسما و صفات زيادي قسم داده بود و از او خواسته بود كه در جبهه بدنش از بين برود، تا همانند مادرش حضرت زهرا(س) بي قبر باشد.
وقتي اين واقعه را براي آيةالله حاج آخوند نقل كردم، گريه كرد و از من خواست تا چندين بار آن را تكرار كنم و از او هم چنان گريه مي كرد؛ چرا كه او به شنيدن نام حضرت زهرا، امام حسين و معصومين ديگر(ع) بسيار علاقه مند بود.(42)
حق گويي
وي در بيان حق و دفاع از آن، بسيار شجاع بود. حق را بيان مي كرد، چه به نفع او باشد و چه به ضرر او؛ توجّهي به شخصيت يا تعداد طرفداران آن نداشت و در اين امر از سرزنش ملامتگران هراسي به خود راه نمي داد. اين خصلت او ناشي از غيرت ديني او بود كه در طول زندگي سياسي و اجتماعي اش كاملاً نمود داشت.(43)
دنيا گريزي
وي از هرآنچه كه او را به دنيا نزديك و از خدا دور مي كرد، پرهيز داشت. داراي وارستگي و مناعت ذاتي خاصي نسبت به دنيا بود. مال و مقام وسيله خدمت به بندگان خدا مي دانست. با اين كه داراي مناصب مختلف اجتماعي بود، ولي به هيچ كدام دل نسپرد و هر وقت احساس مي كرد كه آن مناصب او را به طرف دنيا سوق مي دهند و او را از هدف اصلي اش كه همان بندگي خداوند بود، بازمي دارند، از آ ن مناصب دوري مي كرد.
قناعت، ساده زيستي، تشريفات گريزي و بي اعتنايي به وجهه اجتماعي، از ويژگي هاي بارز وي بود.
غيرت ديني
اهميت به امر به معروف و نهي از منكر، حساسيت در برابر انحراف به نام دين، دوري از مصلحت انديشي هاي نابه جا، دوري از تسامح در اجراي حدود الهي، ستيز با تفريط و افراط در آموزش معارف دين و اجراي برنامه هاي ديني، از ديگر ويژگي هاي بارز حاج آخوند بود.(44)
وفات و مدفن
آية الله حاج آخوند بعد از سال ها مجاهدت و تلاش در راه ترويج دين و تحقق آرمان هاي انقلاب اسلامي، بالآخره در شامگاه روز يكشنبه 15 مهر 1380 (19 رجب 1422)، در سنّ 72 سالگي شمع وجودش خاموش شد و استان كرمانشاه در سوگ فراق و در غم و اندوه جانكاهي فرو رفت. با درگذشت او، در كرمانشاه دو روز عزاي عمومي اعلام شد. مردم ناباورانه، دسته دسته براي عرض تسليت به منزلش روي آوردند و با پيكر پاك آن مجاهد بزرگ وداع كردند.
پيكر وي سه شنبه 17 مهر ماه، بر روي دوش مردم عالم دوست كرمانشاه به صورت بي سابقه اي تشييع و به شهر قم منتقل شد. پيكر وي در قم نيز با حضور بسياري از علما و برخي مسئولين كشوري و لشكري از مسجد امام حسن عسكري(ع) به سوي حرم مطهر تشييع شد. حضرت آيةالله العظمي بهجت بر وي نماز خواند و سپس به امر مقام معظّم رهبري، در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد.(45)
پي نوشت ها:
* جريان ملقب شدن اين خاندان به «حاج آخوند» بدين صورت بوده است كه جدّ ايشان، آية الله ملاحسين اصفهاني، به حج مشرف مي شود در بازگشت با استقبال بسيار پرشوري از طرف اهالي شهركرمانشاه مواجه مي گردد و مردم آن سامان در هنگام استقبال به يكديگر مي گفته اند: «حاجي آخوند آمد»، «حاجي آخوند آمد» از آن به بعد، وي كم كم به «حاج آخوند» معروف مي شود اين لقب در فرزندان و نوادگان وي نيز به يادگار ماند و شناسنامه خود را با اين شهرت گرفتند؛ گرچه بعضي از آنها بعدها فاميلي خود را به «روشن» و غير آن، تغيير دادند (مكاتبه با حجةالاسلام محمد مهدي حاج آخوند، ص 1، مورّخه 1380/11/11) .
1 - تاريخ كرمانشاه در عصر قاجار، هرمز بيگلري، انتشارات طاق بستان، كرمانشاه، ج 2، ص 143، 147 و 148 .
2 - همان، ص 4 .
3 - همان، ص 9 .
4 - مصاحبه با حجةالاسلام سيد مهدي سيدموسوي، مورّخه 1380/11/10 و حجةالاسلام سيد محمدحسين حائري زاده، مورّخه 1380/11/13 .
5 - كيمياي هستي، سيدمرتضي نجومي، مؤسسه فرهنگي نشر سها، 1379 ش، ص 71 .
6 - مكاتبه با محمد مهدي حاج آخوند، ص 3 .
7 - كيمياي هستي، ص 247 .
8 - مكاتبه با آيةالله سيدمرتضي نجومي، ص 3 .
9 - زندگاني سردار كابلي، كيوان سميعي، چاپخانه گيلان، 1363 ش، ص 229 و گنجينه دانشمندان، ج 6، ص 369 .
10 - مصاحبه با حجةالاسلام سيدمحمد حسين حائري زاده .
11 - كيمياي هستي، ص 71 .
12 - مكاتبه با محمد مهدي حاج آخوند، ص 3 .
13 - كيمياي هستي، ص 71 .
14 - مكاتبه با آيةالله نجومي، ص 3 .
15 - مصاحبه با حجةالاسلام علي اكبر آل آقا، مورّخه 1381/1/17 .
16 - مكاتبه با محمد مهدي حاج آخوند، ص 7 و 8 .
17 - همان، ص 17 .
18 - مكاتبه با آيةالله نجومي، ص 4 .
19 - مكاتبه با محمد مهدي حاج آخوند، ص 11 .
20 - همان، ص 16 .
21 - همان، ص 19 .
22 - كرمانشاهان و تمدن ديرينه آن، ايرج افشار، ج 1، ص 630، انتشارات زرين، تهران .
23 - كيمياي هستي، ص 70 .
24 - پرونده ش 5207 ساواك، ص 21، (با تغييرات) .
25 - همان، ص 18 .
26 - همان، ص 28 .
27 - همان، ص 29 .
28 - مصاحبه با عبدالحميد ترابي، از ساكنان نجف اشرف، مورّخه، 1380/11/10 .
29 - مكاتبه با محمد مهدي حاج آخوند، ص 8 .
30 - مصاحبه با عبدالحميد ترابي .
31 - مكاتبه با محمد مهدي حاج آخوند، ص 26 .
32 - همان، ص 33 .
33 - همان، ص 32 .
34 - مكاتبه با آية الله نجومي، ص 6 .
35 - مكاتبه با محمد مهدي حاج آخوند، ص 34؛ صحيفه امام، ج 1، ص 476 و ج 17، ص 258 .
36 - مصاحبه با حجةالاسلام سيد مهدي سيد موسوي .
37 - مصاحبه با حجةالاسلام صادق طهوري، 1380/11/12 .
38 - مكاتبه با محمد مهدي حاج آخوند، ص 6 و 43 .
39 - مكاتبه با آيةالله نجومي، ص 5 .
40 - مكاتبه با محمد مهدي حاج آخوند، ص 36 .
41 - مكاتبه با آيةالله نجومي، ص 6 و مصاحبه با عبدالحميد ترابي .
42 - مصاحبه با حجةالاسلام سيد محمدحسين حائري زاده .
43 - مصاحبه با حجةالاسلام صادق طهوري .
44 - مصاحبه با آيةالله شيخ حسن ممدوحي .
45 - مكاتبه با محمد مهدي حاج آخوند، ص 51 .
علی کرجی