به گزارش پایگاه 598 ، یکی از موضوعات عجیبی که اخیرا توسط رئیسجمهور روحانی در جلسه با اساتید دانشگاه از آن انتقاد شد محدودیت بر سر راه دانشگاهیان در ارتباطگیری با غرب است. اکنون این سؤال پیش میآید که جناب روحانی از کدام محدودیت سخن میگوید در حالی که مراودات علمی بیهیچ مشکلی در سالیان گذشته همواره در جریان بوده است؟آیا رئیسجمهور حقوقدان کشورمان با جمله «باید اعتماد کنیم» به استقبال اجرای داوطلبانه طرح 60 ساله دیپلماسی عمومی وزارت خارجه آمریکا میشتابد؟! روحانی در حالی به این موضوع حساس بیمحابا ورود کرد که اکنون مجموعهای از افراد که از محققان همکار با مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز به شمار میرفتند به واسطه بیدقتی اولیه در ارتباط گیری با مراکز رسمی دانشگاهی آمریکایی- انگلیسی در دام امنیتی غربیها افتادهاند. اکنون آنها هنوز در بند 350 اوین به جرم جاسوسی برای آمریکا و حتی اسرائیل دوران محکومیت خود را سپری میکنند. از شاهین دادخواه گرفته تا رحمان قهرمانپور و دیگرانی که هنوز هم با اتهام جاسوسی متواری هستند!
این افراد اساتید دانشگاههای کشور ما بودند که به قول رئیسجمهور به سیستم آموزشی «غیردولتی» غرب اطمینان کردند. حتی بخشی از این افراد با سناریوهای هولناک ارتباطگیری علمی کرده و مجبور به فروش اطلاعات ذیقیمت مراکز هستهای و نظامی کشور به غرب شدند.حال سؤال این است که چطور شخصی که سالها دبیری شورای امنیت ملی کشور را برعهده داشته به مصوبات این شورا و علم خود در زمینه روابط بینالملل بیتوجهی میکند؟!ما فرض را بر این میگذاریم که رئیسجمهور حقوقدان کشورمان درسهای قدیمی در این حوزه را فراموش کردهاند. پس مشفقانه به رسم یادآوری، برخی طرحهای مهم در این زمینه را یادآوری میکنیم:
دیپلماسی TRCK II: ارتباطگیری اعضای کانونهای مختلف با وابستگی غیررسمی (بخوانید محرمانه) به دولت با شهروندان جامعه حریف از طریق کانالهای معمول است. این نوع از دیپلماسی از ابداعات آمریکا در دوره جنگ سرد است.اولین موسسه فعال در این حوزه «پاگواش» نام داشت که به واسطه تلاشهای مجدانه اساتید دانشگاهی عضو این سازمان، موفق به کسب جایزه نوبل شد! هم اکنون در سایت پاگواش با افتخار طرح ارتباطگیری با اساتید دانشگاهی ایران با ذکر عبارت «بهرهگیری از تجربه موفق درباره شوروی سابق» از مسیر ترک2 آشکارا بیان شده است.مجموعه بزرگی از اساتید و دیپلماتهای شهیر ایرانی در جلسات پاگواش امکان همکلامی با دیپلماتها و مقامات آمریکایی و اسرائیلی را بدون دامن زدن به حساسیتهای معمول حول دیدارهای افراد دولتی، یافتهاند و این بیشک موفقیتی برای وزارت خارجه آمریکا محسوب میشود.
دیپلماسی شهروندی: عبارتی که بسیاری از مردم به عوض دیپلماسی شهروندی به کار میبرند «فشردن دست یک غریبه» است. در این شاخه از دیپلماسی عمومی بر حضور تیمهای غیردولتی برای ارتباطگیری مستمر با انواع و اقشار جامعه تاکید میشود؛ از خبرنگار و فعال محیطزیست گرفته تا دانشجو و دانشگاهی! جودیت مکهیل، معاون وزیر خارجه آمریکا در مرکز دیپلماسی آمریکا در واشنگتن هدف از این نشستها را دوبرابر کردن شمار داوطلبان آمریکایی در همه ردههای سنی برای ورود به فعالیتهای بینالمللی در داخل و خارج از کشور و رساندن این تعداد از 60 میلیون نفر کنونی به 120 میلیون نفر تا سال 2020 اعلام کرد. اخیرا کریستین ساینس مانیتور نوشته بود: ویلیام میلر و حسین موسویان مذاکرهکننده پیشین در مقاله جدید خود با موضوع برنامه هستهای ایران اذعان داشتهاند« دیپلماسی شهروندی اعتمادساز خواهد بود»(!) ویلیام میلر، عضو سازمان صهیونیستی جستوجوی زمینههای مشترک است که چند سالی از بازنشستگی وی در آژانس امنیت ملی آمریکا میگذرد! همین فرد تاکنون چندین نوبت تحت عنوان استاد دانشگاه هاروارد به کشور ما سفر کرده و اتفاقا در دوره مدیریت یکساله توفیقی بر وزارت علوم در دوره خاتمی، اولین طرح «تبادلات علمی» میان ایران و آمریکا بدون واسطه وزارت علوم را امضا کرده است.
اینجاست که مشخص میشود نقش دولت در پرونده آن دانشجویان بیگناهی که به واسطه قانونگذاری بیفکر دولت و تشویق اعضای هیات علمی دانشگاههای داخلی در دام اساتید و مدیران حرفهای آژانس امنیت ملی آمریکا، آژانس توسعه ملی آمریکا یا دپارتمان دیپلماسی عمومی وزارت خارجه کشورهای غربی به واسطه طرحهایی همچونبورسیه دانشجویان ایرانی، طرح «فولبرایت» یا «تبادل علمی» افتادند و پس از مهندسی ذهنی تبدیل به عمله جنبشهای برانداز ضدنظام شدند تا چه حد بالاست.در شرایطی که سفر کارگردان آمریکایی متمایل به جبهه انقلاب اسلامی به ایران مخاطرات سنگین امنیتی برای وی در بازگشت به آمریکا به همراه دارد، گروه گروه پیرزنها و پیرمردهای آمریکایی در قالب تیمهای متشکل و آموزشدیده از دانشگاهها و سازمانهای مردمنهاد مذهبی و زیستمحیطی و فعال حوزه زنان و کشیشان صلحطلب(!) این کشور به ایران سفر میکنند و در پشت خطمقدم جبهه فرهنگی – سیاسی کشور بدون کوچکترین خطری کانال حفر میکنند.
سادهترین رهآورد این سفرها جمعآوری اطلاعات به روز از داخل جامعه ایرانی است که میتواند خوراک مناسبی برای اندیشکدههای استراتژیک آمریکایی برای تعیین نحوه مقابله با دولت و ملت ایران باشد. به طور مثال موسسه «نتورک 20/20» وابسته به بنیاد فراماسونری برادران راکفلر پس از دیدار چهره به چهره اعضای آن با ایرانیان در سال 2007، خطاب به مقامات وزارت خارجه از قول جاسوسان ایرانی مورد تایید خود، میگوید: «یکی از اساتید دانشگاهی که با او ملاقات کردیم به ما گفت باتوجه به اینکه دولت ایران میداند آمریکا به دنبال نفوذ در جامعه مدنی ایرانیان است تا به هدف تغییر حکومت خود برسد، بسیار ضروری است پیش از آنکه هرگونه همکاری امکانپذیر شود، آمریکاییهای مسافر ایران هیچ ارتباط محسوسی با «دولت آمریکا» نداشته باشند و در میان ایرانیان شناخته شده و مورد احترام باشند. یکی از کارمندان یک سازمان غیردولتی نیز به ما گفت: سازمانهای جوامع مدنی ایرانیان که تا دو سال پیش سعی میکردند از آمریکا کمکهای مالی دریافت کنند، هماکنون از برقراری چنین تماسهایی خودداری میکنند. ملاقات با آمریکاییها در ایران حساسیتزاست و احساسات بدی درباره دریافت پول توسط NGOها از خارج ایجاد کرده است. برخی سازمانها در جامعه مدنی ایران به صورت موقت و مخفیانه فعالیت میکنند و پیشنهادات مالی آمریکا به آنها تنها باعث ناامنترشدن روابط آنها با دولت خواهد شد.» واضح است کسی از شکم مادر جاسوس و عامل دوجانبه به دنیا نمیآید! کشورهای جهاناول بارها ثابت کردهاند در انتقال «علوم لبه تکنولوژیکی» بسیار خسیس هستند پس چرا رئیسجمهور محترم گمان میکنند خارجیها آغوش خود را برای کمک به توسعه مفت و مجانی جامعه ایرانی گشودهاند؟! چند خبرنگار ایرانی همچون آزاده معاونی و نفیسه کوهنورد باید قربانی شوند تا به پیشروی دیپلماسی شهروندی غربیها کمک نرسانیم؟ چند استاد دانشگاه باید آلوده شوند تا با تصویب قانون، به استقبال طرح 60 ساله دیپلماسی عمومی آمریکا نرویم؟ چند بار سیستمهای هستهای کشور باید با آلودگی عمدی توسط جاسوسان آمریکا در خاک کشور ویروسی شوند تا گردهماییهای پاگواش را تحریم کنیم؟