در ابتدا ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان را میخوانید که به مطلبی با عنوان«طوفان سیاه به خانه برمیگردد!»نوشته شده توسط محمد صرفی اختصاص یافت:
درباره تعداد تروریستهای خارجی در سوریه آمار دقیقی وجود ندارد که البته
با توجه به وضعیت بحران سوریه، چندان هم غیرطبیعی نیست. آمارها در این
زمینه حاکی از وجود دهها هزار تروریست در سوریه است. اگر چه در این زمینه
آمارهای متفاوتی دیده می شود اما کارشناسان و موسسات پژوهشی و امنیتی در یک
مورد هم نظر هستند و آن هم این که اتباع بیش از 70 کشور دنیا در سوریه
مشغول کشت و کشتارند!
مرکز بین المللی مطالعات رادیکالیسم و خشونت
سیاسی (واقع در لندن)، در پژوهشی اعلام کرده است بیش از یک چهارم جنگجویان
خارجی در سوریه، اتباع کشورهای غربی هستند و در این لیست اتباع کشورهای
انگلیس، فرانسه، آلمان، سوئد، بلژیک، استرالیا، کانادا و آمریکا بیشترین
آمار صادرات تروریسم را به خود اختصاص دادهاند. تصویری که امروزه غرب از
سوریه به نمایش میگذارد، و نتیجه حاصل از این بمباران تبلیغاتی آن است
که؛ اسد مظهر دیکتاتوری و خشونت است،شهروندان خود را با گازهای شیمیایی
قتل عام میکنند و سوریه میدان و صحنه نبردی فرقهای و مذهبی است.
پس عجیب
نیست اگر علاوه بر جنایتکاران محکوم به اعدام یا حبسهای طویلالمدت و
آدمکشان حرفهای، که با قید رفع محکومیت و یا دریافت دستمزدهای کلان به
سوریه اعزام میشوند، چند هزار جوان مسلمان اروپایی نیز به سراب جهاد(!) در
راه خدا و رسیدن به سعادت اخروی پای در چنین مهلکهای بگذارند و برای
سرنگونی حکومت اسد و شهادت در این راه، با دلارهای نفتی اعراب خلیج فارس
راهی ترکیه شده و از آنجا به راحتی و سرعت خود را در میدان نبرد بیابند و
به اولین گروه شورشی بپیوندند. اما دنبال کردن جنگ از یوتیوب و مبارزه کردن
با دیکتاتوری ادعایی اسد در فیس بوک و توئیتر یک چیز است و حضور در صحنه
نبرد واقعی یک چیز دیگر. جایی که تروریستها به راحتی سر می برند و به صغیر
و کبیر و نظامی و شهروند عادی و کودک و بیماران بستری در بیمارستانها
و... نیز رحم نمیکنند.
کاروان به اصطلاح جهادیها به سوی سوریه در حالی
روان است که کشور آفریقایی «مالی» از این منظر، شایستگی بیشتری برای
میزبانی چنین جنگجویانی دارد. ارتش فرانسه ماههاست که به مالی رفته و
مسلمانان این کشور را قتل عام میکند. همان کاری که یک قرن پیش، استعمار به
زور سرنیزه میکرد. اما چرا جهادیهای غرب به کمک مسلمانان مالی نمیروند؟
چرا کسی مبارزه با استعمارگران غربی در کشوری آفریقایی را افتخار
نمیداند؟ آن 500 جوان فرانسوی که به اذعان وزیر خارجه این کشور برای جهاد
به سوریه رفتهاند، میدانند مالی کجاست و ارتش کشورشان آنجا چه میکند؟!
شما خودتان چند خبر و تحلیل و گزارش در این مورد خوانده و دیدهاید؟حال
جوان اروپایی که به مدد فریبکاری غولهای رسانهای، برای تقرب به خدا راهی
سلاخ خانه جنگ سوریه شده است، به سرعت دچار تناقض و دوگانگی شدیدی میشود و
تصویر ذهنی او از صحنه نبرد فرو میپاشد. فهمیدن این موضوع که امروزه نظام
سوریه به اتهام حضور در محور مقاومت علیه رژیم اسرائیل، آماج چنین هجمه
عجیب و غریبی است، هوش چندانی نمیطلبد. پس یا باید چشم خود را به روی
واقعیت عینی بسته و به جریان خشونت و کشتار بپیوندد و یا سرخورده و
فروپاشیده از درون، راه بازگشت در پیش گیرد.
چیزی حدود یک سال پیش
-یعنی در دومین سال بحران سوریه- هیچ کس نگران این موضوع نبود. باد موافق
می وزید و طوفان سیاه جنگجویان چندملیتی میرفت تا با سلطه بر دمشق، کار
سوریه را یکسره کند. اما به تدریج ورق جنگ برگشت و امروزه خوشبینترین
مقامات و کارشناسان ضد نظام اسد نیز، امیدی به سقوط آن ندارند. مروری بر
رخدادهای میدان نبرد و مواضع و اظهارات سران کشورهای صادرکننده تروریسم،
حاکی از نگرانی شدید آنها از بازگشت این طوفان سیاه به مبداء خود دارد. مواضع
و تحرکات اخیر کشورهای غربی و چاره اندیشی درباره معضل جهادی های بازگشته
از سوریه، آشکارا حکایت از عمق این نگرانی دارد. اغلب غربیهایی که راهی
سوریه میشوند، به گروه تروریستی داعش میپیوندند. اخیرا یکی از این افراد
با لهجه آمریکای شمالی، ویدئویی را منتشر کرده که در آن میگوید؛ به همه
ظالمان آمریکایی! ما میآییم و همه شما را از بین میبریم!
تصور میزان
فاجعه بار بودن چنین سیگنالهایی برای کشوری مانند آمریکا - با ویژگی
دسترسی آسان به اسلحه و شکاف ها و زمینههای گوناگون عصیان- چندان سخت
نیست.غربیها برای مقابله با این تهدید امنیتی که روز به روز نیز با
افزایش تعداد مسافران اروپایی بازگشته از سوریه، گسترش مییابد، وارد عمل
شدهاند. فرانسوا اولاند، رئیس جمهور فرانسه اعلام کرده است کشورش از آخرین
تکنولوژیها برای ردیابی کسانی که قصد دارند به جنگ سوریه ملحق شوند،
استفاده خواهد کرد و تماسهای تلفنی و پیام های الکترونیک برای کشف چنین
سرنخ هایی ردیابی میشوند. دولت انگلیس دست به دامن مادران انگلیسی شده
و «کمپین ملی مشارکت زنان» را راهاندازی کرده است. هدف از این کمپین
مشارکت زنان برای جلوگیری از مشارکت همسران و فرزندانشان در جنگ سوریه
عنوان شده است. فرانسه نیز در اقدامی مشابه از مادران خواسته فعالیتهای
اینترنتی فرزندان جوان خود را کنترل و در صورت مشاهده ارتباط آنان با
سایتهای مشوق جنگ در سوریه، مقامات مسئول را در جریان بگذارند. در همین
زمینه دیوید کامرون - نخست وزیر انگلیس- و اولاند ژانویه سال جاری میلادی
دیدار و راهکارهای مقابله با این تهدید مشترک را بررسی کردند.
اخیراً
نیز جوانی نروژی در بازگشت به کشورش، در فرودگاه دستگیر و علی رغم مجروحیت
راهی زندان شد. وی از میدان سوریه بازمیگشت. اینها تنها چند نمونه از این
دست است و مقامات امنیتی غرب بارها اذعان کرده اند، شناسایی تمام مسافران
جهادی سوریه امکان پذیر نیست و آنها به راحتی میتوانند در اروپا جابجا شده
و به آمریکا نیز بروند. تهدیدات امنیتی از سوی تروریستهای اجارهای و
بعضاً فریب خورده مختص غربیها نیست و این نگرانی برای برخی کشورهای عربی
بخصوص عربستان سعودی بسیار شدیدتر است. تا جایی که این کشور از مجازات
زندانهای طویلالمدت برای اتباع خود که قصد بازگشت از جبهه بیسرانجام
سوریه را دارند، خبر داده است. این در حالی است که پیشتر، برخی منابع از
گسیل زندانیان این کشور به سوریه برای نبرد علیه حکومت اسد خبر داده بودند.
البته کشورهایی مانند عربستان، قطر، ترکیه، اردن و... که علاوه بر صادرات
تروریست، خرج کشتار در سوریه را نیز متقبل شدهاند، داستانی غم انگیزتر
دارند که پرداختن به آن فرصتی مجزا میطلبد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی (29 دی ماه 1392)
فرمودند؛ «یک جریانی به وجود بیاید که مسلمانها را تقسیم کند به مسلم و
کافر! عدّهای را بهعنوان کافر هدف قرار بدهد، مسلمانها را به جان هم
بیندازند! چه کسی میتواند شک کند که وجود این جریانها و پشتیبانی این
جریانها و تَمویل (حمایت مالی) این جریانها و دادن سلاح به اینها کار
استکبار است و کار دستگاههای امنیّتی خبیث دولتهای استکباری است؟
مینشینند و برای همین کار برنامهریزی میکنند. دنیای اسلام باید به این
مسئله بپردازد؛ این خطر بزرگی است. متأسّفانه بعضی از دولتهای مسلمان،
بیتوجّه به این اختلافات دامن میزنند؛ نمیفهمند که دامن زدن به این
اختلافات، آتشی خواهد افروخت که دامن همه آنها را خواهد گرفت.»موج
تروریسم صادراتی غرب و دستنشاندههای منطقهای آنها، به صخره سخت مقاومت
خورده و سرشکسته و آکنده از خشم و نفرت در راه بازگشت به خانه است. غربیها
باید هم نگران بومرنگِ تروریسم باشند. این آغاز ماجراست.
سید محمد اسلامی در مطلبی با عنوان«آزادراه حُمص، بن بست واشنگتن»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه خراسان اینطور نوشت:
آزادي
حُمص به طور غيرمنتظره اي با سفر احمد جربا، رئيس ائتلاف مخالفان دولت
سوريه به واشنگتن همزمان شده است. درست همان زماني که ارتش سوريه وارد
خرابههايي مي شود که از ماه هاي سلطه تکفيري ها بر شهر حمص بر جاي مانده،
احمد جربا نيز وارد پايتخت آمريکا مي شود. استاندار حمص اعلام کرده است که
نخستين ماموريت ارتش، خنثي کردن مين ها و بمب هايي است که ارثيه ماه ها
حکومت تکفيري ها بر اين منطقه است. شهرونداني که در اين ماه ها زنداني گروه
هاي تکفيري بودند، چشم به راه و منتظر بازگشت آرامش و صلح به کوچه و
خيابان هاي شهرشان هستند. در مقابل دفتر رئيس ائتلاف مخالفان دولت سوريه هم
اعلام کرده است که احمد جربا به واشنگتن آمده تا موافقت دولت آمريکا را
براي ارسال سلاح هاي استراتژيک به سوي مخالفان مسلح دولت سوريه جلب کند.
دولت آمريکا در بيش از يک سال گذشته حاضر نشده است که ائتلاف مخالفان را به
عنوان تنها نماينده قانوني دولت سوريه يا به قول خودشان به عنوان دولت
انتقالي در اين کشور به رسميت بشناسد. به نظر نمي رسد که اين سفر نيز
بتواند تغيير چنداني در سياست واشنگتن در قبال اپوزيسيون غيرمسلح دولت
سوريه ايجاد کند. تمام دلايلي که تاکنون دولت اوباما را از رسيدن به وضعيت
مطلوب اش در سوريه باز مي داشت، اکنون يا همچنان به قوت خود باقي است و يا
اين که قوي تر شده است.
واقعيت آنچه يک سال پيش به عنوان شايعه حضور القاعده پشت پرده نيروهاي مسلح
درگير با ارتش سوريه مطرح بود، اکنون براي همه روشن شده است. انديشکده
مطالعات استراتژيک آمريکا در جديدترين گزارش خود درباره نقش القاعده در
بحران سوريه، تصريح مي کند که القاعده همچنان تلاش مي کند ميدان جنگ در
سوريه را به کارزاري تبديل کند که پايگاه از دست رفته اين گروه در
افغانستان را در سوريه برايش احيا کند. گفته مي شود درگيري هاي خونين بين
گروه جبهه النصره و گروه داعش تاکنون بيش از 20 هزار کشته داشته است. 2
گروهي که با خاستگاه انديشه سلفي، از نمونه هاي شاخص تروريسم فرقه اي در
روزگار کنوني غرب آسيا و شمال آفريقا هستند. اين در حالي است که ناتواني
اپوزيسيون سياسي به سرکردگي احمد جربا نيز از گذشته بيشتر شده است.
امروز
ديگر از حلقه اخواني شامل مصر، ترکيه و قطر خبري نيست. مصر پرچم دار جريان
ضداخواني در جهان اسلام شده است. قطر نيز به عربستان و چند کشور ديگر عرب
حاشيه خليج فارس وعده داده دست از پشتيباني اخوان المسلمين بردارد. حزب
عدالت و توسعه در ترکيه هم درگير مسائل داخلي خود و درگيري با جماعت گولن،
چپگراها و ... است. در حوزه ميداني هم ديگر کسي از ارتش آزاد مخالفان سخن
نميگويد. ارتشي موهوم که قرار بود ابزار ائتلاف مخالفان در عرصه تحولات
ميداني سوريه باشد. اين در حالي که شرايط دولت سوريه و ارتش اين کشور روز
به روز بهبود مي يابد. بشار اسد با برگزاري انتخابات رياست جمهوري، مانور
ثبات سياسي برگزار مي کند. ارتش سوريه نيز در ادامه رويکرد ماه هاي گذشته
گلوگاه هاي حمايت کشورهاي منطقه از تروريست ها را کنترل مي کند.
چندي پيش رابرت فورد، سفير سابق ايالات متحده در سوريه ميهمان انديشکده
ولسون سنتر اين کشور بود که از جمله انديشکده هاي نزديک به کميته روابط
خارجي سناي آمريکا است. ديويد ميلر، از کارشناسان اين انديشکده از آقاي
ديپلمات سوال کرد که آيا آينده سوريه واقعا در دايره منافع ملي آمريکا مي
گنجد. فورد به ميلر پاسخ داد که ايالات متحده تاکنون بيش از 2 ميليارد دلار
براي بحران سوريه هزينه کرده است، اما او نيز مي داند که ماجراي سوريه
ديگر براي بسياري از آمريکايي ها خسته کننده شده است. پاسخ ميلر نشان مي
دهد که افتتاح دفتر نمايندگي ائتلاف مخالفان دولت سوريه در واشنگتن، چيزي
نيست جز يک نمايش سياسي که افق روشني نيز پيش روي مخالفان قرار نمي دهد.
اينچنين شايد بتوانيم وضعيت سوريه را در اين 2 عبارت نمادين خلاصه کنيم: «
آزادراه حُمص، بن بست واشنگتن»