ارديبهشت
ماه امسال را بايد "بهشت در بهشت" خواند زيرا از يكسو نزول باران رحمت
الهي، طراوت خاصي به طبيعت بهاري بخشيده و از سوي ديگر با حلول ماه پرخير و
بركت "رجب"، بهار مغفرت بيكران رحماني فرا رسيده است.حلول ماه رحمت و
غفران الهي يعني ماه رجب و سالروز ميلاد خجسته پنجمين ستاره درخشان آسمان
امامت و ولايت حضرت امام باقر عليهالسلام حال و هواي خاصي به ارديبهشتماه
و اين ايام بهاري بخشيده است. حق اينست كه در ماه رجب، زندگي جلوه ديگري
بيابد و انسانها، خود را در معرض نفحات قدسي و تولدي دوباره ببيينند، چرا
كه وقتي اين ماه از راه ميرسيد، پيامبر خدا - كه درود بيپايان خدا بر او و
خاندانش باد - متبسم گشته و شادي بزرگي در جانشان طلوع ميكرد و به اصحاب
ميفرمودند: "ماه رجب، ماه استغفار امت من است. در اين ماه بسيار طلب آمرزش
كنيد كه خداوند، آمرزنده و مهربان است."
در اين ماه خجسته، عبادات و
زيارات بسياري وارد شده كه هدف همه آنها، تشويق مردم به ترك محرمات و
پالايش فردي و اجتماعي از پيرايهها و زشتيهاست كه در گذر ايام، بر روح
وجان آدمي سايه افكنده و انسان را از پيشرفت و تعالي بازميدارد، لذا
شايسته است از مولودين خجسته اين ماه يعني حضرت باقر عليهالسلام و
موليالموحدين حضرت عليبنابيطالب عليهالسلام بهره جسته و به تأسي از
مكتب اهل بيت عصمت وطهارت، جان را از زلال اين معارف سيراب كنيم و چه
شايسته است امشب در نخستين شب جمعه ماه رجب كه "ليلهالرغائب" ناميده شده،
با تزكيه دل و جان و آراستگي درون، تحقق تمنيات معنوي و آرزوهاي كلي جامعه
را از درگاه خداي رحمان مسئلت نمائيم.
اين هفته همچنين با دو مناسبت
اجتماعي نيز قرين است. روزهاي 11 و 12 ارديبهشت هر سال به مناسبت روز
جهاني كارگر و شهادت استاد مرتضي مطهري، كه روز معلم نامگذاري شده زمينه
مناسبي براي يادآوري اهميت جايگاه دو قشر كارآفرين و آيندهسازان كشور، كه
هر دو در پويايي مادي و معنوي كشور نقش بسزايي دارند، را ايجاب ميكند. به
همين مناسبت رهبر معظم انقلاب، ديروز با حضور در يكي از كارخانجات صنعتي،
با كارگران ديدار كردند.در هفته جاري تهران شاهد يك رويداد بزرگ و خوشايند
فرهنگي بود و با باز شدن درهاي بيست وهفتمين نمايشگاه كتاب تهران،
علاقمندان به دانش و فرهنگ به بوستان كتاب راه يافتند. بياغراق رويداد
سالانه نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران را ميتوان "بهار كتاب" در كشور
ناميده كه همه ساله در فصل رويش شكوفهها و سبزي جوانهها برگزار ميشود و
ميليونها علاقمند به فرهنگ را به سوي خود جلب ميكند و تحركي به اقتصاد
زمينگير شده بازار نشر ميبخشد.
در اين هفته همزمان با افزايش قيمت
حاملهاي انرژي، فاز دوم هدفمندي يارانهها نيز اجرايي شد. در اين مرحله
آنچه از اهميت ويژهاي برخوردار است، تمهيدات دولت براي مهار تورم و اتخاذ
تدابيري براي جلوگيري از افزايش بيضابطه قيمتهاست. طبعا مبالغ حاصل از
اجراي اين مرحله از هدفمنديها بايد به بخش توليد و خدمات عمومي و درمان
اختصاص يافته و اقتصاد و سلامت جامعه از آن منتفع گردد. هرچند دولت در اين
زمينه متعهد شده كه ارز موردنياز مواداوليه كارخانجات را از طريق مركز
مبادلات ارزي تهيه كند و 3 هزار ميليارد تومان نيز به بخش توليد و 10 هزار
ميليارد تومان هم به بخش سلامت اختصاص دهد ولي از آنجا كه دولت گذشته نيز
از اين وعدههاي عمل نكرده بسيار داشته، بايد ديد دولت تدبير و اميد چگونه
به اين وعدهها جامه تحقق خواهد پوشاند و با اثرات تورمي مرحله دوم هدفمندي
يارانهها چگونه مقابله خواهد كرد.
در بررسي اهم رويدادهاي خارجي،
به انتخابات عراق، صدور حكم اعدام براي اعضاي اخوان المسلمين مصر، آغاز ثبت
نام رياست جمهوري سوريه و جنجال در پي اظهارات جان كري درباره اسرائيل
ميپردازيم.عراقيها اين هفته پاي صندوق رأي رفتند تا تركيب مجلس جديد را
تعيين كنند. مجلس در عراق، از آنجائي كه وظيفه تعيين نخستوزير و رئيس
جمهوري را برعهده دارد از نقش بسيار مؤثر و تعيين كنندهاي در ساختار سياسي
عراق برخوردار است. انتخابات اخير عراق، هم به دليل وقوع تغييرات اساسي در
آرايش سياسي ائتلافها، گروهها و احزاب، هم به دليل عدم حضور اشغالگران و
هم به علت تحركات گستردهاي كه از چندي قبل عليه دولت و شخص نوري مالكي در
جريان بوده، از اهميت و حساسيت ويژهاي برخوردار است كه ميتواند تحول
اساسي در چشمانداز سياسي اين كشور ايجاد كند و ساختار سياسي اين كشور را
براي چند سال آينده ترسيم نمايد.
برخلاف گذشته كه سه ائتلاف شيعي،
سني و كرد شاكله اصلي مجلس عراق بود اكنون اين روال دچار دگرگوني شده و
بسياري از گروهها، احزاب و اشخاص به شكل جديد و بعضاً مستقل وارد صحنه
شدهاند. اين وضعيت تا حدود زيادي پيشبيني تركيب مجلس را دشوار ساخته است.
در اين ميان نماينده گروه "دولت قانون" به رهبري نوري مالكي اعلام كرده
است كه اين گروه بار ديگر پيروز خواهد شد. از سوي ديگر، جدا شدن مقتدي صدر و
سيد عمار حكيم از ائتلاف مالكي، قطعاً در موقعيت "دولت قانون" بدون تأثير
نخواهد بود. نتيجه انتخابات ميتواند به اين سؤالاتي كه در اين زمينه وجود
دارد پاسخ دهد.اين هفته يك دادگاه تحت سلطه نظاميان در مصر براي صدها نفر
از رهبران و اعضاي اخوان المسلمين حكم اعدام و حبس ابد صادر كرد. ايجاد
ناامني و دخالت داشتن در قتل چند پليس از جمله اتهامات اين اشخاص عنوان شده
است. بسياري از ناظران اين اقدامات باند نظامي حاكم را در راستاي ايجاد
فضاي رعب و وحشت در جامعه مصر و واداشتن مردم مصر به عقب نشيني از
مخالفتها با نظاميان كودتاچي ميدانند.
اين يك واقعيت است كه
حكومت جديد از ادامه اعتراضها و تبديل شدن احتمالي آن به يك قيام سراسري
وحشت دارد و از هر اقدام براي ساكت كردن معترضان و قلع و قمع مخالفان
استفاده ميكند. كودتاچيان، پيشتر در چند مورد تظاهر كنندگان معترض را به
خاك و خون كشيده و صدها نفر را كشته و مجروح ساختند، به اين اميد كه
اعتراضات فرو نشيند ولي اين انتظار آنها برآورده نشد.اكنون نيز، صدور اين
احكام سنگين به دليل وحشت كودتاچيان از خشم مردم و بيانگر عدم مشروعيت
كودتاچيان ميباشد. با اين حال بعيد است كه حاكمان جديد قاهره توان اجراي
اين احكام را داشته باشند چرا كه اين اقدام آنها به منزله خودكشي براي اين
رژيم خواهد بود.
اين هفته در سوريه، ثبت نام از نامزدها براي
انتخابات رياست جمهوري كه قرار است در خرداد ماه برگزار شود آغاز شد. اين
رخداد به منزله بازگشت ثبات به جامعه سوريه و مستحكم شدن پايههاي حكومت
دمشق ميباشد. دولت سوريه اعلام كرده است انتخابات را در موعد مقرر برگزار
خواهد كرد و بشار اسد نيز در انتخابات شركت خواهد نمود. به موازات اين
رويدادها، گزارشها از صحنههاي عملياتي نيز حكايت از ادامه پيشروي ارتش
سوريه در اكثر مناطق درگيري دارد. با تحولات جديد، سوريه وارد مرحله
تازهاي ميشود كه شورشيان و حاميان آنها را بيش از پيش دچار ياس و نااميدي
خواهد كرد. اكنون، حاميان چند مليتي شورشيان سوري به اين نتيجه رسيدهاند
كه تمامي سرمايهگذاريهاي آنها بر باد رفته است و آنها خود به اين واقعيت
اعتراف ميكنند.
اين هفته، جان كري وزير خارجه آمريكا در اظهارات
غيرمترقبهاي گفت رژيم اسرائيل به سوي "آپارتايد" پيش ميرود. اظهارات كري
كه گفته ميشود در يك جلسه خصوصي عنوان شده بود پس از انتشار، واكنشهاي
شديدي را در ميان هواداران رژيم صهيونيستي در آمريكا برانگيخت و جان كري به
باد دشنام و اتهام گرفته شد. در پي اين واكنشها، جان كري مجبور به عقب
نشيني شد و اعلام كرد كه در انتخاب كلمات براي صحبتهاي خود دچار "اشتباه"
شده و قصدي نداشته است! كري كه مطلع است اينگونه اظهارات چه تبعاتي براي
مقامات آمريكا ميتواند در پي داشته باشد اين نكته را نيز اضافه كرد كه وي
از ديرباز متحد رژيم صهيونيستي و حامي آن بوده است و بعد از اين نيز خواهد
بود.
مطلبی که دکتر تیمور رحمانی در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«سه پیام ثبتنام یارانه نقدی برای سیاستگذاران»به چاپ رساند به شرح زیر است:ثبتنام یارانهها بعد از مدتی التهاب و جنجال رسانهای، توضیحات،
توصیهها، توسل به گروههای مرجع و تاثیرگذار، تهدیدات و عقبنشینی از
مواضع مسوولان متعدد خاتمه یافت و مطابق اظهارنظر مسوولان محترم نتیجه
رضایت بخش نبوده و درصد اندکی از گرفتن یارانه منصرف شدهاند که ممکن است،
بخش قابلتوجهی از آنان نیز بهدلیل مشکلاتی موفق به ثبتنام نشده باشند.
میتوان نتیجه مختصر و مفید این فرآیند را برای سیاستگذاران (شامل دولت و مجلس) در سه پیام خلاصه کرد:
پیام اول آن است که در طول یک دوره زمانی کوتاه که طی آن مردم دوبار برای
دریافت یارانه ثبتنام کردهاند، تفاوتی معنیدار در میزان ثبتنام آنها
برای دریافت یارانه دیده نمیشود. درحالیکه در این مدت دو رئیسجمهور
کاملا متفاوت از نظر نحوه نگاه به پدیدههای اقتصادی و بهطور مشخص به
یارانه و هدفمندکردن آن، قدرت را در دست داشتهاند. این موضوع حاکی از آن
است که اصل رفتار اقتصادی مردم و تمایلات اقتصادی آنها پدیدهای باثبات
است. این اصل رفتاری باثبات آن است که بهطور معمول، انسان به منفعت مادی
توجه دارد و حاضر به صرفنظرکردن از منافع اقتصادی نیست. این اصل رفتاری
باثبات مستقل از نوع رئیسجمهور، نوع نظام اقتصادی و نوع اداره کشور از نظر
اجرایی است و برخلاف دیدگاه قلیلی از دوستان اقتصادخوانده، نهادها نقشی در
اصل رفتار اقتصادی انسان ندارند.
آنچه متفاوت است، نتیجه حاصل از این
رفتار اقتصادی برای عملکرد اقتصاد است که در یک نظام کمونیستی و امثال آن،
به توسعه نیافتگی و اتلاف منابع میانجامد و در یک اقتصاد آزاد، سبب
دستیابی نسبی به توسعه و رفاه میشود. علم اقتصاد بیش از یک قرن و نیم است
که سعی دارد این اصل مسلم را گوشزد کرده و رفتار اقتصادی انسان را بر این
اساس تحلیل کند تا به سیاستگذاران یادآور شود که این رفتار انسان، مختص به
زمان و مکان خاص نیست؛ بلکه یک اصل همیشگی است. انتظار رفتاری غیراز
دنبال کردن نفع مادی و شخصی تنها در شرایط استثنایی مانند دفاع ملی در
مقابل تعرض خارجیان و آن هم برای مدتی محدود (مانند آنچه ملت ایران در جنگ
تحمیلی از خود نشان داد)، معقول است، ولی در حالت معمول، تلاش برای منفعت
مادی بیشتر، حالت طبیعی و رفتار غالب انسان است. این رفتار نه تنها مذموم
نیست، بلکه عامل و محرک تلاش و توسعه جامعه بشری است و بر همین اساس است که
دین اسلام کسب مال بیشتر را منع نکرده، بلکه سعی داشته است با مجموعه
احکام دینی و توصیههای اخلاقی، انسان را در کسب مال بهگونهای هدایت کند
که منجر به خسران دنیا و آخرت نشود. بنابراین نمیتوان مردم را حتی اگر
نیازمند نیستند، بابت ثبتنام یارانه نکوهش کرد؛ بلکه باید از اول این
انتظار را میداشتیم که افراد با یک رفتار اقتصادی متعارف، برای دریافت
یارانهای که هزینهای بر آنها تحمیل نمیکند، ثبتنام کنند.
پیام دوم ثبتنام اکثریت بالای مردم، برای دریافت یارانه آن است که تا
زمانی که مردم توصیه اخلاقی، تصویب قانون یا تهدید به جریمه کردن را جدی
نمیگیرند و عدم انصراف از ثبتنام را دارای هزینه نمیدانند، اصل
تصمیمگیری آنها براساس منفعتی است که انتظار دارند کسب کنند. در حالت
کلیتر، توجه به اجرای قانون تنها زمانی محقق میشود که امتناع از اجرای
آن، دارای هزینهای قابلتوجه باشد و ریسک بالایی فرا روی متخلفان از قانون
قرار دهد. اگر قانونا یارانه نقدی حق همه شهروندان باشد، در آن صورت
ثبتنام برای دریافت آن عملی قانونی است و دیگر ضرورتی ندارد که انواع و
اقسام برنامههای رسانهای تهیه شود و به طرق مختلف مردم ترغیب شوند که از
ثبتنام انصراف دهند. اگر این طور نیست و قانونا یارانه فقط به گروههای
خاصی باید تعلق بگیرد، آنگاه ثبتنام افراد غیرنیازمند برای دریافت یارانه
عملی غیرقانونی است و ضرورتی ندارد که دولت اعلام کند به هرکسی که ثبتنام
میکند، یارانه پرداخت میشود. همچنین در این صورت ضرورتی ندارد که موضع
دولت طی مدت کوتاهی راجع به این موضوع تغییر کند که آیا افراد غیرنیازمندی
که ثبتنام کردهاند، جریمه میشوند یا خیر.
اگر واقعا ثبتنام افرادی که
نیازمند نیستند یک عمل غیرقانونی محسوب شود، در این صورت ضروری است که کل
نظام تصمیمگیری و اجرایی کشور، جریمه افراد غیرمشمول را بابت ثبتنام مورد
حمایت قرار دهند. تلاش برای انصرافدادن مردم از ثبتنام، تنها در صورتی
موثر خواهد بود که اولا، افراد بابت آن هزینهای متصور شوند و ثانیا، مطمئن
باشند که این هزینه قابلتوجه بوده و ریسک تخلف از قانون بالا است. در این
شرایط، بهتر است تنها در صورتی قانون جدیدی را وضع یا اجرا کنیم که به
اجرای موفق آن اطمینان بالایی داشته باشیم. ترغیب و تشویق اخلاقی البته که
پسندیده و ضروری است؛ اما صرفا تکمیلکننده موفقیت است؛ نه تضمینکننده آن.
پیام سوم رخداد اخیر نیز آن است که تصمیمات اقتصادی، در صورتی توجیه
مییابند که فایده آنها از هزینه آنها بیشتر باشد. بهطور معمول، بخش خصوصی
در رفتار خود چه در مصرف و چه در تولید به این اصل مسلم اقتصادی توجه دارد
و اگر هم توجه نداشته باشد، خود او عواقب این تصمیمگیری را متحمل میشود.
نگارنده این مطلب و برخی دیگر از دوستان اقتصادخوانده قبلا این پیشنهاد را
داشتند که اگر دولت امکان جمعآوری اطلاعات را ضعیف میبیند، وضع موجود
یارانه را ادامه دهد تا با گذشت زمان و افزایش سطح عمومی قیمتها عملا
پرداخت یارانهها برای دولت نقش کماهمیتی در بودجه داشته باشد و از فشار
مالی آن روی دولت کاسته شود.
همچنین دولت ضمن آنکه به تدریج قیمت کالاهای
دارای یارانه را تصحیح میکند، در طول زمان اطلاعات لازم برای اجرای صحیح
هدفمندی یارانه را به دست بیاورد. درحالیکه به هیچ وجه به نظر نمیرسد که
درصد پایین انصراف افراد از ثبتنام یارانهها و حتی میزان انصرافی نسبتا
بالاتر از این، آنقدر فایده ایجاد کرده باشد که هزینه ایجاد کرده است. غیر
از هزینههای اجرایی ثبتنام مجدد، صرف اینکه مردم به توصیههای گروههای
مختلف مرجع برای عدم ثبتنام و برحذر داشتن از ثبتنام اعتنای چندانی
نکردهاند، دارای هزینه اجتماعی بالایی است. این موضوع نیز به تصمیمگیران
کشور یادآوری میکند که قبل از تصمیمگیری و اجرای هر سیاستی، از بالا بودن
احتمال فزونی گرفتن فواید بر هزینههای تصمیمگیری خود، اندک اطمینانی
حاصل کنند.
روزنامه ی ابتکار ستون سرمقاله ی خود را به مطلبی با عنوان«وضعيت نيروهاي اجتماعي در ايران»نوشته شده توسط تقی آزاد ارمکی اختصاص داد:
مدت مديدي است سعي بر اين است تا کشور و
سرزمين ايران بر اساس حوادث تا جريانها و نيروهاي اجتماعي طرح و مورد
شناسايي قرار گيرد. به همين دليل هم هست که ما هر روز و هفته و ماه را به
موضوعي يا فردي يا گروهي و نيرويي اختصاص داده ايم. اين اختصاص امکاني
حداقلي در حرکت از بي توجهي به امور و وقايع و تاکيد بر بسياري از امور
است. اتفاق خوبي است ولي براي ساماندهي جامعه در گذر حوادث و وقايع کافي
نيست. عدم کفايت اين نگاه و اقدامات را به دليل بي توجهي به وضعيت نيروهاي
اجتماعي در ايران مرتبط ميدانم. به نظر ميايد اصرار جدي وجود دارد تا نوع
حضور نيروهاي اجتماعي در ايران به خوبي ديده نشود. اصرار بر اين است تا
توجه به نيروهايي که تحت شرايط سياسي و تاريخي معرفي شده اند در قالب نمايش
و ائينها باقي بماند و از توجه به شرايط موثر در تغييرات صورت گرفته در
هر مورد اجتناب شود. روز کارگر و روز معلم و روز زن و روز دانشجو و... و
ديگر روزها در ايران جشن گرفته ميشود.
براي همه افراد و گروهها روز تعيين
شده است و مراسم و بر و بيا برپا ميگردد. روزنامهها و ديگر رسانهها
مشغول جمع اوري اطلاعات و اخبار ميشوند و از مسئولين اين حوزهها عکس و
تصوير و سخن ثبت ميشود و از ميان همه ادميان اين مشاغل عده اي هم ميايند و
نمايشي شيرين مورد نظر رسانهها اجرا ميکنند و مزدي ميگيرند و ميروند.
کمتر شاهد هستيم که روز بعد از روز معلم در سرنوشت و کار و زندگي معلمين
اتفاق مهمي بيفتد. چرا؟ چون قرار نيست که اجراي مراسم و حتي تجليل از افراد
و گروههاي اجتماعي راهي باشد براي بهبود وضعيت. قرار است که مراسم باشد و
مراسم. هر سال در مقايسه با سال بعد بر حجم و گستردگي و تنوع مراسم افزوده
شده و تغيير عمده اي در شرايط زندگي و نحوه حضور افراد هر يک از نيروها
درکل جامعه پيش نميايد. از اينروست که بايد راهي ديگر در شناخت نيروهاي
اجتماعي در ايران يافت.
خيلي انتزاعي بحث نکرده باشم.
بر وضعيت معلمين و نقش تربيتي و اموزشي که متعهد شده اند متمرکز ميشوم.
براي روشن کردن اين معني اين سوال مطرح است که”معلمين در ايران چه کساني
هستند و چه وظايف و کارکردهايي به عهده دارند؟" معلمين در ايران بخش عمده
لايه بالايي طبقه پايين و لايه پايين طبقه متوسط ميباشند. زيرا به لحاظ
درآمدي در اين وضعيت قرار دارند و به لحاظ اعتبار و منزلت اجتماعي در
مقايسه با ديگر اقشار طبقه پايين وضعيت بهتري دارند و در مقايسه با اقشار
بالايي طبقه متوسط از وضعيت بدتري برخوردار ميباشند.
تعارض
بين اعتبار اجتماعي و مشکلات اقتصادي ايجاد شده در مسير زندگي معلمان کشور
موجب شده است که بسياري از انها از انجام وظايف اصلي شان دور شده و به
حاشيه بروند. نقشي که آنها به عهده آنها گذاشته شده است يا اينکه در عمل از
انها انتظار ميرود در راستاي نيروهاي اداري دولتي است تا ساحت روشنفکري و
مؤثر و تعيين کننده در توليد، توزيع، و مصرف فرهنگ. اين معني را ميتوان
از نگاهي که مردم به معلمان ديروز و امروز دارند فهميد. تصور کلي در مورد
معلمان ايراني در گذشته نشان از رفتار و منش فرهنگي و اخلاقي است.
واقعيتهاي اجتماعي هم نشان از اين دارد که معلمان ايراني در گذشته مدافعان
فرهنگ و اخلاق و ادب جامعه بودند و در ضمن متوجه معاش. در حالي که امروز
بيشتر انها در قامت کارمندان اداري کشور در جهت کسب معاش و به طور مستقيم
درگير فرهنگ و اخلاق و ادب. بد نيست به وضعيت مشکلات و کجرويهاي اجتماعي
معلمين توجه شود. با مراجعه به تاريخ اسيبهاي اجتماعي در ايران ميتوان به
کمي جرايم و اسيبهاي معلمين در مقايسه با ديگر اقشار اجتماعي پي برد. هر
چند که در دوره جديد بر ميزان اسيبها و مشکلات معلمين در جامعه افزوده شده
است ولي اين افزايش انقدر چشم گير نيست که در ديگر لايههاي اجتماعي ديده
ميشود. تفاوت اين وضعيت ريشه در موقعيت شغلي و نحوه نگاه به زندگي از طرف
معلمين دارد.
با مراجعه به امور اجتماعي ما با تغيير
عمده اي در زندگي و وظايف و کارکردهاي معلمين روبرو هستيم. اين تغييرات در
وضعيت معلمان کشور زمينه تغييرات عمده در نظام فرهنگي و اخلاقي کشور شده
است. جابجايي وظايف و کارکردهاي اين نيرو جامعه را دچار تغييرات عمده کرده
است. اگر در گذشته معلمان ايراني متعهد به تکليف فرهنگي و اخلاقي بودند در
اطراف انها فضايي اخلاقي و فرهنگي ايجاد ميشد و در مجموع جامعه بهره مند
از فضا و جهت فرهنگي بود. در حالي که امروز اکثر اين افراد درگير معاش
ميباشند و خودشان را مکلف به انجام وظايف اداري که به معني انجام وظايفي
براي کسب درامد تا دفاع از فرهنگ و اخلاق است ميدانند. در اين جابجايي
تفکيک بين وظايف و کارکردها پيش امده است. از قديم وظيفه معلمين ارائه
خدمات اموزشي و فرهنگي بوده است. البته براي معاش انها هم نتايجي در
برداشته است. در دوره جديد هم وقتي فردي اعم از خانم يا اقا براي شغل معلمي
استخدام ميشود در نامه و قرار داد براي انجام وظايف اموزشي و فرهنگي وارد
کار ميشود.
اين تعهدات حداقل در حرف و قول و قرار از افراد استخدام شده
خواسته ميشود که مدافع فرهنگ و اخلاق و نظام ائيني در جامعه باشند. افراد
تازه وارد هم خود را مکلف به انجام اين وظايف معرفي ميکنند. البته بسياري
هم در اين زمينه تلاش ميکنند. اما در عمل ما شاهد وضعيتي ديگر هستيم. به
طور خاص درمورد بسياري از معلمين ما شاهد ظهور کارکردهايي ديگر هستيم.
بسياري از همين افراد به معلمي مانند ديگر مشاغل به عنوان شغلي براي نجات
از بيکاري و کسب معاش نگاه ميکنند تا انجام تعهدات اخلاقي و تربيتي. حاصل
کار اکثر افراد حاضر در حوزه آموزش و فرهنگ متفاوت از تعهدات آنها ميشود.
چرا؟ چون شرايط اقتصادي و اجتماعي جامعه بر اين نوع تمايز و جداافتادگي بين
وظايف و کارکردها اثرات بينادي ميگذارد. افراد نميتوانند براي زندگي خود
و خانواده شان تنها به کار معلمي اشتغال داشته باشند. يا اينکه در يک محل
يا واحد اموزشي و فرهنگي وقت بيشتري را براي اموزش همراه پرورش و تعليم و
تربيت بگذارند. انها عموما يا در ادامه کار اداري و انجام وظايف مشغول
اضافه کارند يا اينکه کاري ديگر که متفاوت از معلمي است را انتخاب کرده و
بدان مشغول هستند.
مسافرکشي در شهر و بيابان يکي از کارهاي جايگزين شده
است. فردي که دو شغل براي دست يابي به درامد در ادامه زندگي بدست اورده است
کمتر فرصت تامل در مورد خود و ديگري و روابط في مابين و شرايط تربيتي
مخاطب پيدا ميکند. زيرا کار تربيتي حداقل نياز به ارامش خاطر و فرصت کافي
دارد. در اين وضعيت ما با افت کارهاي اخلاقي و تربيتي و فرهنگي در حوزه
فرهنگ و اموزش روبرو هستيم. کساني که متعهد به انجام اين امور بودند امکان
کافي در ورود به اين امور نداشته و بيشتر درگير سر و سامان دادن به زندگي
شان به لحاظ اقتصادي هستند. اين جدا افتادگي کار براي معاش از کار به عنوان
وظيفه راهي در دوگانه شدن وظايف و کارکردها، دوگانه شدن شغل براي کسب در
امد و شغل براي ارتقاء اموزش و تربيت و اخلاق شده است.
معلمي
درگذشته هم به عنوان شغل و هم به عنوان يک وظيفه فرهنگي و تربيتي تعريف
ميشد. افراد معلم در گذشته ضمن اينکه از اين راه کسب معاش ميکردند امکاني
در بالا بردن سطح اخلاق و فرهنگ جامعه هم فراهم ميساختند. اين امکان را
به دليل حضور مستمر در فضاي اموزشي و تربيتي و فضاي محله و خانه کسب
ميکردند. افراد معلم با اخلاق و رفتار و ارامشي که داشتند فرصتي براي گفت
وگو با دانش اموزان و ولي آنها در اختيار داشتند و ضمن گفت وگو با انها به
لحاظ روحي و اجتماعي توان تربيت را در اختيار ميگرفتند. آرامشي که آنها به
لحاظ زندگي و شرايط پيراموني شان داشتند فرصت گفت وگو و اثرگذاري را فراهم
ميساخت. سابقه و دانش و اخلاق و سابقه فرهنگي همراه با مهارتهاي معلمي از
او چهره اي فرهنگي ساخته بود تا کارمندي اداري براي وظيفه اي خاص و تعريف
شده. از طرف ديگر مخاطب اعم از دانش اموز يا ولي يا همکار معلم نيز با
شرايط فرهنگي و فرد فرهنگي روبرو ميشد. اين وضعيت در شرايط فعلي تغيير
کرده است. کمتر معلمي بعد از انجام وظايف اداري و سازماني اش فرصت دارد تا
به سخن ديگري گوش فرا دهد.
دانش اموز خسته از خانه يا مدرسه بي پناه شده و
در معرض مشکلات جديدي قرار ميگيرد. اگر دانش اموز در فرايند اموزشي به
دليل اجتماعي يا اقتصادي و روحي دچار افت تحصيلي شده است، در اثر بي توجهي
معلم و مدير و مشاور درچرخه معيوب مشکلات قرار گرفته و در پايان نسبت به
درس و مدرسه و کار و زندگي بي تفاوت و حتي معترض شده و از ادامه راه باز
ميماند. در حالي که کمترين مشاوره يا حمايت نسبت به او موجب کاهش فشارهاي
روحي و اجتماعي ناشي از مشکل شده و او را در کنار ديگران قرار خواهد داد.
البته بسياري تصور ميکنند که اين کارها بر عهده مشاوران در مدارس و
واحدهاي اموزشي و فرهنگي است. درست است. به لحاظ اداري و سازماني اينگونه
است. اما به لحاظ اخلاقي و انساني به عهده همه و به طور خاص همه معلمين و
اموزگاران درگير در واحدهاي اموزشي و فرهنگي است. با توجه کردن اموزگار و
معلم به دانش اموز است که بسياري از مشکلات بروز نميکند يا در صورت بروز
کاهش يافته و قابل حل و رفع ميباشد. بي اعتنايي يا عدم امکان در توجه به
مشکل به واسطه معلم در واحد اموزشي زمينه به پنهان رفتن مشکل دانش اموز
فراهم شده و در ادامه مسير مشکلات بسياري ظهور ميکند.
در
گذشته به دليل درگيري خانواده در تهيه امکانات زندگي به دليل سختي معيشت،
واحدهاي اموزشي و تربيتي با محوريت معلمان بودند که سامان دهنده حيات دانش
اموزي بودند. دردوره جديد افزون بر درگيري روز افزون خانواده در تهيه
امکانات براي افراد درخانه، معلمين هم درگير معاش شده و در نتيجه دانش اموز
بي پناه شده است. اين تنهايي دانش اموز و فقدان فضاي تربيتي و تعليمي براي
او راهي در افزايش جرايم بين دانش اموزان در کشور شده است. ما شاهد افزايش
بسياري از کجرويها در ميان دانش اموزان هستيم و کمتر فردي و نهادي
مسئوليت سر و سامان دادن انها را دارد. البته اگر همه نهادهاي اجتماعي هم
درگير اين نوع مشکلات شوند بدون همراهي معلمان راهي به جايي نخواهد رفت.
معلمين در مدرسه هستند که توان و فرصت و شرايط و اعتبار پرداختن به مسائل و
مشکلات را پيدا کرده اند. در اين شرايط است که والدين در خانه دوباره براي
سر و سامان دادن وضعيت اخلاقي و تربيتي و اموزشي فرزندانشان اقدام کرده و
بر بارهاي گراني که بر دوش داشتند بار تربيتي و اموزشي که با بي اعتنايي
مدرس و معلمين و مديران بر زمين مانده بود، افزوده شده است. اشاره شد که در
گذشته اگر معلم نقش حمايتي براي خانواده داشت در دوره جديد به دليل مشکلات
بسياري که سر راه معلمين براي امرار معاش ديده ميشود، والدين به کمک
معلمين امده و سعي دارند تا وظايف اموزيتي و تربيتي را عهده دار شوند. اميد
است روزي برسد که معلمان کشور براي تعليم و تربيت و ا خلاق فرصت کافي
داشته باشند و خانواده به جاي اينکه بار معلمين و مدرسه را به دوش بکشد
همراه خوبي براي مدرسه و معلمين باشند تا جايگزيني خسته.
قاسم غفوری مطلبی را در ستون یادداشت روز،روزنامه حمایت با عنوان«احياي خاطرات جنگ سرد»به چاپ رساند که به شرح زیر است:
سرگئي لاوروف، وزير امور خارجه روسيه، براي سفر دورهاي راهي آمريکاي
لاتين شده است. وي در اين سفر از کوبا، نيکاراگوئه و پرو ديدار خواهد کرد.
هر چند که روسيه با آمريکاي لاتين داراي روابط ديرينهاي است که سابقه آن
به دهه 1950 ميرسد، سفر کنوني لاوروف داراي ابعاد و نکات قابل تأملی خواهد
بود. مسکو اين روزها در عرصه جهاني در ابعاد متعددي با غرب در چالش است و
مهمترین موضوع اکنون مناقشه طرفين بر سر اوکراين به شمار می رود. غرب دو
اقدام را عليه امنيت ملي روسيه صورت ميدهد؛ بخشي از آن بهرهگيري از ابزار
تحريم براي اعمال فشار اقتصادي بر مسکو است چنانکه در نشست روز دوشنبه
اتحاديه اروپا اجراي برخي تحريمها عليه روسيه به تصويب رسيد.
هر چند که پيچيدگي روابط روسيه با اروپا، عملاً اجراي اين تحريم را ناممکن
ميسازد، مسکو براي نمايش اقتدار خود به دنبال مقابله عملي و آشکار با اين
تحريمهاست. بخشي ديگر تحرکات غربي را اجراي تحرکات نظامي در حوزه امنيتي
روسيه تشکيل ميدهد. کشورهاي غربي با محوريت ناتو در کنار ارسال تسليحات
براي اوکراين اقدام به حضور نظامي در کشورهايي مانند بلغارستان، روماني،
لتوني و برگزاري رزمايش نظامي در آنها كردهاند.
هر چند که ناتو توان اقدام نظامي عليه روسيه را ندارد، در فضاي رسانهاي و
رواني حاكم بر جهان، ميتواند هزينههايي براي روسيه به همراه داشته باشد.
در اين شرايط روسيه به دنبال يافتن مؤلفههای منطقهاي و فرا منطقهای
براي پاسخگويي به اقدامات غرب است. در حوزه منطقهاي توسعه روابط با
کشورهاي آسياي مرکزي و قفقاز، چين، جمهوري اسلامي ايران محور تحرکات روسيه
را تشکیل میدهد که ظرفيتهاي عظيم اقتصادي و دفاعي در برابر غرب ايجاد
ميکند. در حوزه فرامنطقهاي نيز مسکو بار ديگر تقويت حضور نظامي در
آمريکاي لاتين را در دستور کار دارد.
در دوران جنگ سرد از جمله بحران کوبا در دهه 1960، روسيه براي مقابله با
آمريکا، موشکهاي خود را در این کشور مستقر کرد. با توجه به اين سوابق
ميتوان گفت که روسيه بار ديگر با رويکرد نظامي به آمريکاي لاتين تلاش دارد
تا حضور نظامي غرب در مرزهاي خود را تلافي کند. به عبارتي ديگر محور سفر
کنوني لاوروف به آمريکاي لاتين را بيش از مناسبات دوجانبه، رفتارهاي نظامي
مسکو در مقابله با غرب تشکيل ميدهد چنانکه ناتو نيز براي برتري در برابر
روسيه حضور نظامي در حوزه بالکان و اروپاي شرقي را در پيش گرفته است. با
اين شرايط ميتوان گفت که با سفر لاوروف به آمريکاي لاتين، اين مناطق نيز
به جمع بازيگران عرصه اوکراين و تقابلهاي ميان روسيه و غرب افزوده شدهاند
که ميتواند تحولات جديدي را رقم زند.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«در ستايش انسان»نوشته شده توسط مهدی مالمیری اختصاص یافت:
طي
چند روز گذشته در لابلاي خبرهاي ناخوشايندي که ديگر به شنيدنشان خو
گرفتهايم، خبر بزرگواري پدران و مادراني که در پاي چوبه مجازات از سر خون
جگر گوشههايشان گذشتند، مايه دلگرمي واميد شمار زيادي ازمردم و کوشندگان
حقوقي واجتماعي بود. به يک اعتبار بخششهاي اخير مهر تاييد دوبارهاي براين
سخن جاودانه سوفوکل در شاهکارش آنتيگونه است که قرنها پيش از اين گفت:
«ميان بسيار شگفتيهاي زمين، انسان از همه شگفت تر است» وبه راستي چه شگفتي
از اين بالاتر که داغ فرزند را تنها با سيلي مادرانهاي پاسخ گفتن وباز چه
شگفتي از اين والاتر که در حالي که همه چيز براي خونخواهي مهياست ازهمه
نفرتها ودل چرکينيهايي که درطول ساليان بر روح وروانت تلنبار شدهاند، به
آني چشم بپوشي!
شايد مبالغه نباشد اگر بگوييم مادران وپدران
داغديده به غريزه شرايط خشونت بار امروز جامعه ما را دريافته بودند و نيک
ميدانستند که براي پايان دادن به چرخه جهنمي خشونت نيازمند بزرگترين
فداکاريها وجانفشانيها هستيم.پدران ومادران رنجديده ومکافات کشيدهاي که
با زباني گوياتر از هر سخنران و رساتر از هرمحقق ودانشمندي به يادمان
آوردند که براي گريختن ازدَم اژدهاي خشونت نيازمند بلند نظريها و سينههاي
گشادهتري هستيم.
خشونت زخم ناسور جامعه ماست.ازنفرتي که بر سر
کوچکترين اختلاف سياسي از زبان برخي سياستمداران ما زبانه ميکشد تا بند
بند زندگي روزمره ما چهره کريه خشونت را ميتوان نظاره کرد. ميتوان براي
خشونت روز افزوني که گريبان جامعه مان را چسبيده است، هزاران دليل ومدرک
تراشيد،از بيکاري وبلاتکليفي جوانان بگيريد تا مشکلات دهشتناک اقتصادي
وآلودگي هوا وترافيک جنون آور شهرها و... اما با اين همه،هرگز نميتوان
مسووليت تک تک ما شهروندان را در دامن زدن به فضاي خشونتي که امروز وقيحانه
در برابر چشمان ماست، ناديده گرفت! حجم بالاي جرايم جنايي و آمار
خجالتآور زد وخوردهاي خياباني بي هيچ تعارفي از نقصاني بزرگ وگره اي
کوردر درون ما خبر ميدهند وآن اينکه برخي از ما هرگز به سرنوشت مشترک خود
در جامعه وسهمي که در ساختن جامعه اي به دور از خشونت داريم، اعتناي درخوري
نداشتهايم! پدران ومادران ما اما با گذشتن از گناه خطاکاران به يادمان
آوردند که خشونت درد بيدرمان وگرهاي ناگشودني نيست وما مردم به رغم همه
نقصانها ونمايش بيزاري آوري که برخي از ما گهگاه در کوچه وخيابان ميدهيم،
هنوز «بخشيدن» را از ياد نبرده ايم وبه راستي از آنچه مينُماييم، بهتريم!