گروه بین الملل مشرق - «در جلسات فرماندهی حزبالله ما موضوع نامزد خود برای پست ریاست جمهوری را
قطعی کرده ایم... اما اعلام این موضوع زمان مناسبی را میطلبد و برخی
هماهنگیها را نیاز دارد.»
این سخنان بخشی از آخرین موضعگیریهای سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله
لبنان در مورد انتخابات ریاست جمهوری در لبنان بود که در گفتگو با روزنامه
السفیر مطرح شد. این اظهارات نشان می دهد حزب الله در مورد نامزد نهایی خود
برای احراز این سمت به جمعبندی رسیده است. این فرد کسی
نیست جز "میشل عون" رئیس جریان آزاد ملی لبنان که بخت زیادی برای رسیدن به
ریاست جمهوری دارد و علاوه بر 8 مارس از سوی برخی گروههای 14 مارسی نیز
مورد حمایت است.
در همین راستا، اخبار و گزارشها درباره تعیین
"میشل عون" رئیس جریان آزاد ملی لبنان به عنوان رئیس جمهور آینده این کشور
افزایش یافته است، البته با گذشت زمان باید دید این اتفاق رخ میدهد و
شاخصهای تحقق این انتخاب چیست؟
بر
اساس اعلام محافل نزدیک به میشل عون چند شاخص مهم وجود دارد که احتمال
رسیدن وی به کاخ ریاست جمهوری را بیشتر میکند. این شاخصها عبارتند از:
اول: تمایل
بینالمللی و منطقهای تنها به دنبال ادامه بی طرفی لبنان از بحرانهای
منطقه ای از جمله بحران در سوریه نیست، بلکه بر ضرورت آغاز راه حل
پروندههای داخلی لبنان نیز تاکید می کند. این موضوع می طلبد که رئیس
جمهوری قوی روی کار آید که بتواند تصمیمات مهمی را اتخاذ کند و تنها به
مدیریت بحران در کشور اکتفا نکند. از جمله مهمترین این پروندهها برای
کشورهای غربی موضوع سلاح مقاومت و نقش آینده آن است و این موضوع می طلبد که
رئیس جمهوری روی کار آید که ارتباط خوبی با حزبالله نداشته باشد.
دوم: وجود
تغییرات گسترده در موازنه های قدرت در منطقه و شکست دولت های غربی در
براندازی دولت سوریه و عقب نشینی و کاهش نفوذ قدرت های مخالف با ایران و
محور مقاومت سوری در منطقه از جمله در لبنان و عراق و بویژه مصر ایجاد شده
است. از سوی دیگر اهمیت پروندههای دیگر در سیستم مدیریتی دولت آمریکا
نسبت به طرف روسی کاهش پیدا کرده است و این موضوع باعث شده که احتمال
پیروزی شخصیت سیاسی نزدیکتر به جریان برنده در معادلات منطقهای و جهانی
بیشتر شود.
سوم: غرب
به علت کاهش نفوذ جریان های مسیحی در خاورمیانه و برخی کشورهای عربی در
برابر نفوذ روز افزون جریانهای افراط گرای اسلامی به دنبال تقویت نقش
مسیحیت در تحولات خاورمیانه است. این موضوع می طلبد که رئیس جمهوری قوی در
لبنان روی کار آید، آن هم کشوری که ورودی غربی غرب آسیاست، این موضوع می
تواند باعث اطمینان به مسیحیان منطقه شود.
چهارم: وجود
توازن های سیاسی داخلی و امتدادهای خارجی آن به گونهای است که نمی توان
از آن عبور کرد. این موازنهها در گذشته به تشکیل دولت تمام سلام منجر شده
است. البته احتمالا دولت "تمام سلام" به زودی استعفا دهد و قدرت بین
جریانهای بزرگتر و با نفوذ بیشتر تقسیم شود. این موضوع باعث خواهد شد که
میشل عون رئیس جمهور لبنان شود و سعد الحریری نیز به عنوان نخستوزیر این
کشور انتخاب شود. همچنین بار دیگر نبیه بری رئیس جریان امل در ریاست مجلس
این کشور باقی خواهد ماند.
پنجم: وجود
تفاهم ایرانی- سعودی برای باقی ماندن لبنان به دور از روند تحولات در
منطقه و وجود تصمیمات اعلام نشده مبنی بر رسیدن میشل عون به قدرت از سوی
جریان موسوم به "لبنان اول" از دیگر رویکردهای موجود است، این روند می
تواند از طریق تامین حد نصاب قانونی برای رای دادن گروه های میانه به نفع
ژنرال باشد یا اینکه انتخابات مستقیم برای رسیدن عون به قدرت برگزار شود.
تمام اینها بستگی به رایزنی های کنونی در پارلمان است.
در همین راستا پایگاه خبری - تحلیلی "النشره" نوشت: موضوع
حمایت از سمیر جعجع رئیس حزب نیروهای لبنانی در نشست اول پارلمان و سخن
گفتن از ادامه حمایت جریان المستقبل از نامزدهای 14 مارس در نشست های آینده
نشان می دهد که این جریان از پیروزی برای رسیدن به این منصب ناامید است و
می خواهد زمینه را برای توجیهات خود باز کند و بعد از رسیدن میشل عون به
ریاست جمهوری، خود را نیز در انجام این سازش شریک بداند.
در
مقابل این شاخص ها برخی محافل مطلع سیاسی در لبنان اعلام کردند که تمامی
سناریوهای اعلام شده برای رسیدن ژنرال به ریاست جمهوری لبنان با استفاده از
حمایت جریان المستقبل غیر واقعی است، این محافل ادله ای را نیز برای عدم
توافق المستقبل با جریان آزاد ملی در مورد ریاست جمهوری میشل عون مطرح می
کنند که از جمله این عوامل عبارتند از:
اول: نمایندگان
و اعضای فراکسیون های 14 مارس از جمله المستقبل در جریان هیچ توافقی با
جریان آزاد ملی قرار نگرفتهاند، این موضوع از اظهارات آتشین برخی از عناصر
این گروه علیه میشل عون خود را نشان می دهد، این در حالی است که آنها
معتقدند شخصیت و اقدامات سیاسی وی با یک شخصیت توافقی تفاوت دارد.
دوم: این
غیر ممکن است که سعد حریری بخواهد نیروهای 14 مارس را از هم بپاشد و از 10
سال فداکاری و تلاش این نیروها برای کشور دست بردارد و اعتماد نیروهای
لبنانی و جریان الکتائب و مسیحیان مستقل را از بین ببرد تا در نهایت بتواند
به پست نخست وزیری این کشور بازگردد، این را حوادث سالهای گذشته نیز نشان
داده و ثابت کرده که وی با زور یا فریبکاری این کار را نخواهد کرد.
سوم: هیچ
شاخصی در مورد همگرایی بین ایران و عربستان سعودی وجود ندارد که بتواند بر
بازیگران کوچک منطقهای نیز تاثیر بگذارد. درگیری ها در منطقه همچنان
روزافزون است و بویژه با نزدیک شدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری در لبنان
افزایش پیدا می کند. همچنین هیچ نشانه ای برای همگرایی روسی-غربی وجود
ندارد، بلکه برعکس، شاخص ها نشان از تشدید مواضع آنها در قبال یکدیگر در پی
بحران رو به افزایش اوکراین حکایت دارد. تمام آنچه گفته شد بر خلاف
برداشت رایج، نشانه های سازش منطقهای و بینالمللی در مورد رئیس جمهور
لبنان را تضعیف می کند. تفاهم موجود بین لبنانیها نیز در مورد عدم انتقال
جنگ به لبنان نیز یک تفاهم امنیتی محض است و هیچ ارتباطی با ابعاد سیاسی
ندارد.
چهارم: عدم حصول هیچ سفری از سوی میشل عون به عربستان سعودی بر خلاف دو نامزد دیگر و عدم دیدار
مستقیم وی با حریری از دیگر عواملی است که دستیابی به این توافق را بعید
جلوه می کند. این در حالی است که توافق بر سر موضوع ریاست جمهوری و مسایل
اینجنینی نیاز به دهها دیدار دارد، آنهم دیدارهایی در بالاتر از سطحهایی
که تاکنون بین آنها صورت گرفته است.
پنجم:
رسیدن میشل عون به ریاست جمهوری لبنان بر دو نکته تاکید می کند. اول اینکه
وی باید از اظهارات سالهای اخیر خود در مورد توافق طایف و حذف اختیارات
رئیس جمهور مسیحی بر اساس آن و تحویل دادن این اختیارات به دولت و نخست
وزیر دست بردارد. از سوی دیگر وی بارها به قانون انتخابات نیز که تنها 34
نماینده مسیحی بر اساس آن می توانند وارد مجلس شوند، اعتراض کرده است. در
این راستا وی باید برای بازگرداندن این حقوق و تعدیل توافق طایف و تصویب
قانون انتخاباتی ارتدوکس در پارلمان تلاش کند و در نتیجه با رئیس جریان
المستقبل و رئیس حزب سوسیالیست ترقی خواه لبنان درگیر شود، این در حالی است
که همین افراد باید با تایید عون آراء وی را به حد نصاب رسانده و او را به
ریاست جمهوری برسانند.
باید گفت درست است که جریان 8 مارس با
درخواست بکرکی و فشارهای بین المللی نشستهای پارلمانی را به حد نصاب
میرساند، اما رسیدن سمیر جعجع یا هر یک از شخصیتهای 14 مارس سناریویی
توهمی است که تحقق آن بر اساس شرایط کنونی غیر ممکن است. البته اقدام جریان
المستقبل و برخی دیگر از نیروهای منطقهای به خودکشی و تن دادن به انتخاب
میشل عون به عنوان رئیس جمهور بدون در اختیار داشتن امتیازهای مهم نیز
سناریویی است که تحقق آن بعید به نظر میرسد.
اما "میشل عون" کیست؟
میشل
عون در 18 فوریه 1935 [29 بهمن 1313] در منطقه الشیاح به دنیا آمد و در
منطقه حارة حریک در ضاحیه جنوبی بیروت رشد کرد. این منطقه، حد فاصل بیروت و
منطقه جبل لبنان به حساب میآید.
میشل عون میخواست مهندس شود،
اما وضعیت بد مالی مانع رسیدن او به آرزویش شد و به ارتش پیوست. عون متعلق
به جوی بود که طرفدار حزب ائتلاف ملی به رهبری ریمون ادّة بودند، آن هم در
زمانی که حکومت در اختیار حزب ائتلاف قانون اساسی به رهبری بشارة الخوری
بود و درگیری بین این دو حزب در اوجش بود. اما در هر حال ارتش تنها مؤسسه
کشور بود که از این کشمکش ها و جهتگیری های سیاسی دور مانده بود و همین هم
دلیلی بود که او را به عضویت در خود پذیرفت.
عون با خانم فادیا شامی (بانوی آرام و خنده رو) ازدواج کرد واز او دارای سه دختر شد: میرای، کلودین و شانتال.
عون بعد از فارغالتحصیل شدنش مأموریتهای مختلفی در مناطق مختلف لبنان بر عهده گرفت، از بیروت گرفته تا صیدا و طرابلس.
وقتی در سال 1984 ژنرال ابراهیم طنوس استعفا داد، عون به جای او فرمانده ارتش شد، وی بین سالهای 1984 تا 1988 فرمانده ارتش بود.
در
سال 88 و بعد از اختلافات داخلی و غیر ممکن شدن تعیین جانشین امین الجمیل،
میشل عون به عنوان فرمانده ارتش مسئول تشکیل دولت نظامی در این کشور شد،
این دولت به تقابل با دولت سلیم الحص پرداخت و عملا لبنان گرفتار دو دولت
شد. یک سال بعد هنگامی که در توافق طائف زمینههای پایان جنگ داخلی در
لبنان پایهریزی شد، بعد از درگیریهای سخت، عون از جریان لبنانی-سوری که
به کاخ ریاست جمهوری حمله کرده بود، شکست خورد و به سفارت فرانسه در لبنان
پناهنده شد، او مدتی را در سفارت باقی ماند تا اینکه به فرانسه تبعید شد.
عون
بعد از گذشت 15 سال در می سال 2005 بعد از نوعی استحاله سیاسی به لبنان
بازگشت، استقبال عمومی مردم از وی در فرودگاه نقطه عطفی در آغاز دور جدید
فعالیتهای سیاسی وی بود، عون در چرخش از مواضع قبلی خود ضمن ائتلاف با
حزبالله و ورود در جریان هشت مارس رویکرد جدیدی برای خود در پیش گرفت.
فراکسیون تغییر و اصلاح وابسته به وی در پارلمان لبنان در حال حاضر از
بزرگترین فراکسیونهاست و در انتخابات سال 2009توانست 27 کرسی از مجلس 128
نفری لبنان را به خود اختصاص دهد.