به گزارش پایگاه 598 به نقل ازخط امام - محمدعلی الفت پور: برای
فهمیدن اینکه چرا آمریکا در ذهن رهبر انقلاب آنقدر فریبکار و بی اعتماد
جلوه کرده است دلایل مختلفی دارد که جز با ریشه یابی تاریخی این مساله
نمایان نخواهد شد نگارنده در این یادداشت سعی دارد تا روند بی اعتمادی به
آمریکا را درسیاست خارجی سه دهه اخیر واکاوی کند.
مذاکرات الجزایر فریب از درون
بهزاد
نبوی در یک فرآیند مشکوک به سرپرستی هیات ایرانی مذاکره کننده درباره
اموال و دارایی های ایران انتخاب شد. کیومرث رجایی مدعی است بهزاد نبوی به
وی گفته است که امام او را مجبور به امضای قرارداد ننگین الجزایر کرده است و
او وثوق السطنته ایران است. در حالی که حضرت امام برای انجام قرارداد
الجزایر ۴ شرط مطرح کردند که تقریبا هیچ کدام محقق نشد.کمیسیون اصل ۹۰ مجلس
هفتم درباره این بیانیه ننگین تحقیق تفحصی انجام داد که در نهایت در
بسیاری از موارد این قرارداد را به ضرر ایران قلمداد کرد بخشی از مواردی
فریب ایران در این بیانیه به شرح ذیل است:
۱. این امر شاید
شگفتانگیز باشد که دولت ایران و امریکا که رودرروی هم بودند. به موجب این
بیانیه دولت امریکا به عنوان وکیل ایران انتخاب شده تا بدهیهای دولت ایران
را بپردازد و این از موارد معدود در تاریخ روابط دولتها به حساب
میآید که یک دولت به دولت دیگر چنین وکالتی بدهد. بعدها هم مشخص شد که
این رقم، ۴۰۰ میلیون دلار اضافهتر از اصل و بهره بدهیهای ایران بوده
است ولی دولت امریکا تا چند سال از بازپرداخت آن خودداری میکرد.
۲.
همچنین رقم یک میلیارد و ۴۱۸ میلیون دلار نیز به نام دولت الجزایر
در بانک مرکزی انگلستان سپرده شد و این هم در مصوبه چهار شرط مجلس اصلاً
جایی نداشت. واریز این وجوه برای آن بود که بدهیهای بخش خصوصی ایران به
بانکهای امریکایی بازپرداخت شود.
۳. برای تضمین این مطلب و طبق شرایط موافقت نامه، به منظور جبران خسارت، استفاده از اموال ایران در هر کشوری مجاز است.
۴.
در پی توافق ناشیانه و غیر کارشناسانه فوق، ۱۴۰۰ دعوی که دولت
جمهوری اسلامی ایران علیه اتباع آمریکا به ثبت رسانده بود ، طبق تصمیم
دیوان عمومی مبنی بر فقدان صلاحیت در خصوص چنین دعاوی پس گرفته شد. اما
اتباع آمریکائی دعاوی خود را علیه دولت جمهوری اسلامی ایران، در همین دیوان
به پیش بردند و آرای بسیاری هم به نفع آنان صادر شد.
۵. از
۱۲ میلیارد دلار دارایی های مسدود شده تنها کمتر از ۳ میلیارد دلار به
ایران پس داده شد و در هیچ موردی ثروت شاه به ایران عودت داده نشد.
۶.
آخرین مورد تسویه وام های کلانی بود که ایران با بهره کم و به صورت
طولانی مدت از بانک های آمریکایی گرفته بود. ایران تا آن هنگام فقط ملزم
بود که اقساط وام ها را در سر موعد مقرر آنها پرداخت نماید . اما هم زمان
با امضای بیانیه ، حدود ۸ میلیارد دلار از وجوه ایران نزد بانک های
آمریکایی آزاد و به حساب امانی نزد BANK OF ENGLAND واریز شد. از این مبلغ
حدود ۶/۳ میلیارد دلار برای تسویه بدهی ایران ناشی از وام های سندیکایی در
اختیار بانک فدرال رزرو آمریکا در نیویورک قرار گرفت.
ثبات قدم آمریکا در دشمنی با ایران
عملیات
ثابت قدم (Operation Staunch) یک قانون سیاسی است که در بهار
سال۱۹۸۳میلادی توسط وزارت امورخارجه ایالات متحده آمریکا به اجرا درآمد و
هدف از آن ممنوعیت قاچاق سلاحهای ساخت آمریکا به ایران بود. این قانون تا
امروز پابرجاست و تنها کشورهایی که هم پیمان امریکا نیستند به ایران
سلاحهای امریکایی را میفروشند. جالب است بدانید که آمریکاییها متعهد شده
بودند بعد از آزادی گروگانهای خود این قانون را بردارند که این کار را هم
کردند ولی در کمتر از یک ماه با فریب ایران دوباره این قرارداد را تصویب
کردند.
فریب حزب الله نتیجه مذاکرات ایران و آمریکا
موضوع
گروگان گرفته شدن چند آمریکایی در لبنان و وارد شدن ایران به عنوان
میانجی، به احتمال آماده شدن زمینه عادی سازی روابط ایران و آمریکا تعبیر
شده بود. جورج بوش پدر، رئیس جمهور وقت آمریکا در مراسم تحلیف ریاست
جمهوریاش از ایران خواسته بود که به آزاد کردن گروگان های آمریکایی در
لبنان کمک کند و وعده داده بود که «حسن نیت ایران باعث حسن نیت آمریکا» می
شود. با این حال ایران با میانجیگری سازمان ملل و با نفوذی که در لبنان (از
طریق حزب الله) داشت خواسته رئیس جمهور آمریکا را در کمک به آزاد سازی
گروگان های آمریکایی اجابت کرد، اما به گفته آقای هاشمی رفسنجانی، بعد از
آن آمریکا به تهران پیام داد که برخلاف قول و قرارها، قادر به عمل کردن به
وعده هایش نیست. این مذاکرات که در بعد از مک فارلین صورت گرفت فقط به حزب
الله فشار آورد که از درخواست های استراتژیک خود مبتنی بر خروج اسرائیل از
بلندی های جولان دست بردارد.
فارین پالیسی در گزارشی با عنوان «وقتی
روحانی با اولیور نورث دیدار کرد» نوشت: حسن روحانی مشاور ارشد سیاست
خارجی دولت وقت ایران، بیست و هفتم می ۱۹۸۶ با هیاتی از مقامات کاخ سفید در
طبقه آخر هتل هیلتون در تهران همنشین شده و آمده بود تا پنهانی واسطه
توافقی با آمریکاییها شود.
آمریکاییها ترور مخالفین نظام در
کشورهای اروپایی و فتوای امام خمینی (ره) درباره سلمان رشدی که قبل از این
مبادله صادر شده بود را بهانه کرده و از برداشتن گام متقابل طفره رفته
بودند. هاشمی رفسنجانی مبادله را به آمریکا باخت. بعدها با فشار آمریکا، در
یک اقدام بی سابقه در روابط بین الملل نام هاشمی، رئیس جمهور وقت ایران
بود در لیست اینترپل قرار گرفت.
شروع بازی جدید فریب در افغانستان
بار
دیگر در دسامبر ۲۰۰۱ است که زمینههای لازم برای شکل گیری فضای تعامل میان
دو کشور شکل میگیرد؛ جایی که جمهوری اسلامی نقش مهمی را در کنفرانس بُن
به نفع یالات متحده ایفا میکند. در آخرین شب کنفرانس و پیش از صدور بیانیه
نهایی، «یونس قانونی»، نماینده ائتلاف شمال در مذاکرات، با تصمیم اعضای
شرکت کننده مبنی بر واگذاری کرسیهای بیشتر به سایر گروههای افغان در دولت
انتقالی افغانستان پس از طالبان مخالفت میکند؛ مخالفتی که صدور بیانیه
پایانی کنفرانس را ناممکن میسازد. ائتلاف شمال به عنوان پیروز جنگ علیه
طالبان و کنترل کننده ۴۰ درصد خاک افغانستان خواستار در اختیار داشتن ۱۸
کرسی از ۲۴ کرسی دولت شده بود که اختلافات بالا میگیرد، تا زمانی که یک
دیپلمات ارشد ایرانی، «محمد جواد ظریف»، میتواند شخصا یونس قانونی را به
عقب نشینی به سود تصمیم آمریکاییان وادارد. هنگامی که قانونی به میز
مذاکرات باز میگردد به در دست داشتن ۱۶ وزارتخانه رضایت داده است و این
یعنی صدور بیانیه کنفرانس بن که امریکاییها آن را تهیه کرده بودند و به
امضای کشورهای شرکت کننده در کنفرانس از جمله ایران و سازمان ملل متحد
رساندند.
در این میان آنچه که هیات ایرانی از آن بی خبر است، قانون
«هِدلی» است. پیش از برگزاری کنفرانس در شورای معاونین امنیت ملی ایالات
متحده به پیشنهاد «استفان هِدلی» معاون مشاور امنیت ملی رئیس جمهور، قانونی
ضمنی برای شریک نمودن کشورهای جزو طبقه بندی «قرمز» در مذاکرات آمریکا به
تصویب میرسد. بر اساس این قانون، آمریکا میتواند با هدف نیل به اهداف ملی
خود «تغییرات تاکتیکی» در زمینه موضع گیری در مقابل کشور های قرمز انجام
دهد، اما ایجاد تغییرات وسیع و عمیق و استراتژیک در برابر این کشورها ممکن
نیست. اتفاقی که در کنفرانس بُن در مورد ایران افتاد و بعدها خشم محافظه
کاران تهران را برای آنچه عدم دریافت تضمینهای کافی برای کمک به آمریکا
توسط اصلاح طلبان مینامیدند، برانگیخت.
مادلین البرایت درباره این
نشست میگوید: کوفی عنان من را فراخواند و به من گفت بد نیست که در زمان
برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل کمیته افغانستان در سطح وزیران امور خارجه
تشکیل جلسه دهد، به این ترتیب من و وزیر امور خارجه ایران در یک اتاق می
نشستیم. محمد خاتمی گفت این پیشنهاد به عنوان پیشنهادی خوب مورد توجه ما
قرار گرفت و ما تلاش کردیم تشکیل این نشست گامی به سوی بهبود روابط با
امریکا باشد. ولی در نهایت ایران با غافلگیری آمریکایی ها در سطح یک کارمند
جزء در این نشست حاضر شد. این کارمند جزء کسی نبود جز محمد جواد ظریف.
آمریکا در این مذاکرات به جمهوری اسلامی قول داد که از نفوذ القاعده در
منطقه بکاهد. اتفاقی که هیچ وقت نیفتاد. نتیجه این دیپلماسی فعال محور
شرارت معرفی شدن ایران در ژانویه ۲۰۰۲ بود.
نبیل نعیم، یکی از
رهبران سابق القاعده در مصاحبهای مطبوعاتی پیرامون حمایتهای گسترده آمریکا
از القاعده اعلام کرد: القاعده به مدت ۱۸ سال از سوی آمریکا حمایت مالی
میشد و اعضای القاعده که در افغانستان یا کشورهای دیگر زخمی میشدند یا
اعضای بدنشان را از دست میدادند برای معالجه به بیمارستانهای اروپایی تحت
عنوان "سازمانهای کمکرسان” منتقل میشدند و این سازمانها ظاهرا به
عنوان سازمانهای کمکرسان فعالیت میکردند ولی در حقیقت سازمانهای
اسرائیلی و غیر اسرائیلی بودند که منبع تامین مالی آنها سازمانهای اطلاعات
غرب است.
مذاکره درباره عراق و فریب با طرح منافقین
در
ژانویه ۲۰۰۳، محمد جواد ظریف، به سرپرستی هیات مذاکره کننده ایرانی درباره
عراق منصوب میشود؛ مذاکراتی که در آن سرپرستی هیات آمریکایی بر عهده
«زلمای خلیل زاد» از اعضای وقت شورای امنیت ملی آمریکا است. بر اساس
گفتههای دیپلمات های آمریکایی حاضر در سه دوره مذاکرات انجام شده، سرپرست
هیات ایرانی با حمله آمریکا به عراق در صورتی که نیروهای آمریکایی از عراق
به عنوان پایگاهی برای حمله به خاک ایران استفاده نکنند، موافقت میکند و
حتی به مذاکره کنندگان آمریکایی هشدار میدهد که احتمال استفاده از
سلاحهای شیمیایی عیله نیروهای آمریکایی توسط رژیم صدام حسین وجود دارد. به
علاوه به آنان یاداوری میکند که «جامعه عراق آمادگی پذیرش نیروهای
آمریکایی را ندارد و زمانی خواهد رسید که عراقیان بخواهند تا قدرت را در
دستان خود بگیرند. در این زمان شما ایران را به دست داشتن به اقدامات پشت
پرده متهم خواهید کرد».
آخرین دوره این مذاکرات در ۳ مِی همان سال
در ژنو به انجام میرسد و در این مذاکرات همان پیش بینی رئیس هیات ایرانی
اتفاق میافتد و آمریکا ایران را به دست داشتن در پشت پرده رخدادهای عراق
متهم میکند. در همان جلسه مسائل دیگری نیز مطرح میشود و دو هیات درباره
موضوع سازمان منافقین نیز گفتگو میکنند و با اینکه در دور قبل مذاکرات
آمریکائیان قول داده بودند که با اعضای این گروهک تروریستی مانند سربازان
دشمن رفتار کنند اما نیروهای آمریکایی با امضای توافق نامه آتش بس موقت،
اعضای منافقین را تحت پشتیبانی خود قرار میدهند.
«فریبکاری بزرگ» در عراق
روز
۲۵ مِی سال۲۰۰۳ میتوانست روزی تاریخ ساز در روابط دو کشور باشد.
دیپلماتهای ارشد ایرانی هدایت کننده مذاکرات، محمد جواد ظریف و سید محمد
صادق خرازی، طرحی جامع را با مشورت سفیر سوئیس در تهران برای مذاکرات آماده
نموده و پس از تایید «مقامات عالی نظام» از طریق فکس از سفارت سوئیس در
تهران به سفارت سوئیس در واشنگتن ارسال نمودند. طرحی که در نهایت میتوانست
به از سرگیری روابط میان تهران و واشنگتن منجر شود و مفاد آن حاکی از
ابعاد متنوع مناقشات موجود میان ایران و آمریکا بوده است.
در این
طرح ایران پذیرفته بود که به بخشی از برنامه اتمی پایان داده و در مقابل
ایالات متحده نیز به سهم خود میبایست حاضر به انجام مذاکره درباره
نگرانیهای ایران در چارچوب «احترام متقابل» شده که در آن رفتار خصومت بار
خود علیه ایران را کنار گذاشته، به تحریم های اقتصادی اش علیه ایران پایان
دهد، دست یابی ایران به فنآوری صلح آمیز هستهای را به رسمیت بشناسد و… .
این سند همچنین چگونگی آغاز مذاکرات را نیز پیش بینی کرده بود به نحوی که
هر دو طرف در «بیانیه ای مشترک» آمادگی خود را برای گفتگو و مذاکره با هدف
ثبات عراق از طریق تشکیل کارگروههای مشترک آغاز نمایند.
برخی
مقامات آمریکایی معتقدند که این طرح هرگز در سطوح فوقانی دولت بوش جدی
گرفته نشد و هر چند بسیاری از دیپلماتها و تحلیل گران آمریکایی بر آن نام
«مذاکره بزرگ» نهادند اما سه سال بعد کاندولیزا رایس اعلام کرد که «اصلا
دیدن چنین طرحی را به یاد نمی آورد.»
توافق نافرجام برای فرار از بن بست آمریکا
اسناد
نشان میدهند که اوباما طی نامهای در تاریخ۲۰ آوریل۲۰۱۰ به روسای جمهور
برزیل و ترکیه پیشنهادی در مورد نحوه معاوضه با ایران ارائه نموده بود و طی
این نامه هدف اصلی این معاوضه را ایجاد اعتماد متقابل میان طرفین مذاکره
اعلام مینماید. موافقت ضمنی اوباما با غنی سازی ایران که طی مذاکره با
رهبران ترکیه و برزیل بطور شفاهی ابراز شده بود نقطه قوت این دور از
مذاکرات به شمار میرفت. در چنین شرایطی، امکان مذاکره و چانه زنی ایران بر
سر موضوع کسب مجوز غنی سازی محدود و کنترل شده در خاک ایران مطرح
میگردید.
اما یک بار دیگر و این بار در آن سوی آتلانتیک، توافقات
تهران که بسیار هم نزدیک به چارجوبهای مورد نظر ایالات متحده بود، نادیده
گرفته شد. بعدها اطلاعاتی نشان داد که تنها یک روز پیش از دور نهایی
مذاکرات تهران، دولت اوباما طی توافق با چین و روسیه، آخرین موافقتهای
لازم برای وضع تحریمهای گستردهتر علیه ایران را کسب نموده و اینگونه بود
که همزمان با انتشار بیانیه تهران، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، توافق
بدست آمده توسط ترکیه و برزیل در تهران را «اتفاقی معمولی تفسیر نمود که به
هیچ وجه پاسخگوی نگرانی های جامعه بین الملل از غنی سازی ایران نمیباشد.»
ضربه
اساسی به بیانیه تهران را اما هیلاری کلینتون با اعلام تفاهم با شورای
امنیت سازمان ملل جهت وضع تحریم علیه ایران از طریق این شورا وارد نمود و
با مداخله جویانه خواندن تلاش های ترکیه و برزیل این مذاکرات را عامل نا
امنی بیشتر جهان نامید.