همچنان "حرفهاي بودن" و "پول حرفهاي گرفتن" در فوتبال ايران حکايت پرماجرايي است که معلوم نيست کي به سر منزل مقصود ميرسد. همچنان بين ادعاي حرفهاي بودن فوتباليستهاي ايراني و رفتار غير حرفهايشان تضاد و تناقض هست و هنوز هم ميشود ردپاي تفکر غير حرفهاي را در "به ظاهر حرفهايترينهاي فوتبال ايران" پيدا کرد.
ايسنا در يادداشتي نوشته است : 46 روز تا جام جهاني 2014 برزيل وقت داريم و تيم ملي ايران در اين مدت بايد آرامترين روزهاي خود را سپري کند؛ آن هم در شرايطي که کارلوس کيروش براي آرام بودن جو تيم ملي، بازيکنان را به آفريقا برده است. همه تيمهاي صعود کننده به جام جهاني از مدتها پيش در تدارک شرايط آماده سازي خود براي حضور بهتر در برزيل بودهاند، ولي در اين مدت ، تيم ملي ايران از هر شرايطي که براي آماده سازياش لازم بود دور شده است!
تيم ملي ايران 46 روز ديگر در بزرگترين رقابت فوتبالي جهان با حريفان خود ديدار ميکند و بايد تا آن روز در آرامش کامل باشد و تمرکز بالايي داشته باشد، اما گويا اين مساله ساده براي برخي از مليپوشان ايران درست جا نيفتاده است.
سادهترين اصل براي يک فوتباليست حرفهاي اين است که در هر تيمي بازي ميکند، تنها به آن تيم فکر کند و تمرکزش را به مسائل ديگر معطوف نکند. اين مساله درباره تيم ملي بسيار بيشتر مصداق دارد، اما گويا برخي از مليپوشان ما از شدت حرفهاي بودن الزامي به رعايت اين اصل نميبينند!
همين بازيکنان ميپرسند چرا مردم از فوتبال زده شدهاند؟ و خود پاسخ ميدهند که چون رسانهها مبلغ قراردادهايشان را منتشر کردهاند، مردم از فوتبال گريزان شدهاند. آنچه که اين افراد نميدانند – يا خود را به ندانستن ميزنند- اين است که مردم فوتبال را دوست دارند و هرگاه تيمهاي محبوبشان نتيجه گرفتهاند، آنها هم از اعماق قلبشان شاد شدهاند. گواهي اين ادعا هم جشن و پايکوبي عمومي مردم پس از صعود تيم ملي به جام جهاني 2014 برزيل است.
پس علت گريز مردم از فوتبال در سالهاي اخير چيست؟ چرا مردم کمتر ميلي به رفتن به ورزشگاهها دارند؟ پاسخ اين سوال ها را بايد در رفتار فوتباليستها يا به عبارت دقيقتر فوتباليها جستوجو کنيم.
مليپوش حرفهاي (!!!) ايران در اردوي آفريقاي جنوبي مشغول تمرين است و قرار است که براي ديدار با نيجريه (نخستين بازي تيم ملي در جام جهاني) آماده شود، اما از آنجايي که او يک بازيکن حرفهاي است و احتمالا منافع ملي را به منافع خودش ترجيح ميدهد از همان آفريقا درباره باشگاهش، قراردادش، وضعيت فصل آيندهاش و عملکرد وزير ورزش کشورش مصاحبه ميکند!
بازيکن حرفهاي فوتبال ايران ميگويد چون فوتباليست حرفهاي است بايد پول حرفهاي بگيرد، اما در عمل حتي ذرهاي از رفتارش شبيه حرفهايها نيست. نمونهاش مدافع مليپوشي است که هر سال گرانترين قراردادها را ميبندد و به محض اين که کمي پرداخت پولش دير ميشود، تندترين انتقادها را ميکند و تا همين جا هم سه - چهار بار از آفريقا درباره اين مسائل حرف زده است.
همان بازيکن از اروپا مثال ميزند و ميگويد که چرا وقتي کريستيانو رونالدو پولهاي آن چناني ميگيرد، رسانههاي اسپانيا مدام از رقم بالاي قراردادش حرف نميزنند يا وقتي ليونل مسي پول زياد ميگيرد کسي انتقاد نميکند؟
اما اين بازيکن و هم عقيدههايش از خود نمي پرسند که آيا تا به حال شده که رونالدوي پرتغالي در اردوي تيم ملي کشورش آن هم در آستانه رقابت بزرگي مانند جام جهاني از رئال مادريد سخن بگويد؟ آيا ميشود که رونالدو در اردوي تيم ملي پرتغال درباره وضعيت باشگاهياش، قراردادش و از همه مهمتر بلندپايهترين مقام ورزش کشورش حرف بزند؟!
ليونل مسي هم که ديگر مشخص است چه وضعيتي دارد. يکي از مهمترين اظهار نظرهاي مسي که چندي پيش سر و صداي زيادي هم به پا کرد اين بود که گفته بود با وجود موفقيتهاي زياد با بارسلونا ، آرزو دارد يک بار با پيراهن تيم ملي کشورش جشن قهرماني در جهان را بگيرد. شايد رونالدو و مسي حرفهاي نيستند يا دست کم مانند فوتباليست مليپوش ايران از حرفهايگري چيزي نميدانند!
مردم از ديدن اين رفتارها و تناقضهاي "حرف" و "عمل"، از فوتبال دلزده شدهاند. آنها ميبينند که بازيکن محبوبشان فلان مبلغ هنگفت را گرفته، از پول بيت المال هم گرفته، مدام هم ميگويد پول نگرفته و بازياش هم به اندازه يک دهم آن پول نميارزد و با اين حال در اردوي تيم ملي نگران قرارداد فصل بعد خود است!
آن طور که به نظر ميرسد برخي از مليپوشان ايراني از واژه "حرفهاي" فقط سه حرف اولش را فهميدهاند و فقط حرف ميزنند. "حرفهاي بودن" ، حرفش هم قشنگ است، اما اين حرف براي فوتبال ايران نان و آب نميشود.