مقدمه
چندی پیش، رهبر معظم
انقلاب اسلامی (مدظلهالعالی) به تشکلهای دانشجویی انقلابی سفارش نمودند:
«نظام سلطه را با تمام ابعاد و لایههایش بشناسید و اهداف و راهبردهای
واقعی آن را تحلیل کنید و برای رویارویی با آن، تمام ظرفیتهای خودتان را
بهکار گیرید و در این مسیر به وعدههای خداوند اطمینان داشته
باشید.» (23/11/1392) از این رو شناخت سناریوها و راهبردهای نظام سلطه، با
همه ابعاد و لایههای پنهان و آشکار آن میتوان در مصونسازی انقلاب و
نظام اسلامی مؤثر باشد.
شکست
فتنه گران در سال 1388، قدرتهای سلطهگر را بر آن داشت تا در انتخابات
1392 تنها به طراحی و اجرای یک سناریو بسنده نموده و با درسآموزی از
اقدامات گذشته خود- به ویژه فتنه 88- در دور جدید مواجهه با جمهوری اسلامی
ایران، همزمان دو سناریو را برای انتخابات یازدهمین دورهی ریاست جمهوری
طراحی کردند تا چنانچه اقتضای عملیاتی شدن هر کدام فراهم گردید، آن را به
فاز اجرا منتقل نمایند.
طراحی
همزمان دو سناریو که از پیچیدهتر شدن بازی نظام سلطه حکایت داشت، بی ثبات
سازی محیط داخلی ایران و تغییر هویت جمهوری اسلامی ایران را شامل
میگردید.
در این راستا احتمال
حضور فردی که سلامت انتخابات را از سال 1384 مورد تردید قرار داده و از
عوامل فزاینده شدن فتنه 1388 به حساب میآمد و همچنین متعاقب آن قطببندی
شدن فضای انتخابات، سلطهگران را به اجرای سناریوی بیثبات سازی امیدوار
میساخت. راه اندازی 9600 وبگاه حرفهای (ده برابر فتنه 88) ضد انقلاب
برای بر هم زدن اوضاع کشور در انتخابات 92، موید طراحی دشمن برای سناریوی
بیثبات سازی بود.
در این رابطه رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان قوه قضائیه با اشاره به طراحی دشمنان برای انتخابات 92 فرمودند:
«نمیشود
ما این مسئله مهم و اساسی را از دایرهی تحلیل و تذکر و توجه خارج کنیم؛
حادثهای که از یک سال قبل تقریباً، مخالفان جمهوری اسلامی، دشمنان جمهوری
اسلامی، درباره آن حادثه داشتند برنامه ریزی منفی میکردند؛ پولها خرج
کردند، فکرها کردند، فریادها کشیدند، کارهای گوناگون انجام دادند، فشارها
وارد کردند، برای این که حادثه را به آن صورتی که خودشان میخواستند،
دربیاورند؛ یا انتخابات اتفاق نیفند، یا انتخابات با اقبال کم مردم، با بی
اعتنایی مردم مواجه شود؛ یا اینکه حتی بعد از انتخابات بهانههایی به وجود
بیاید که بتوانند مقاصد شوم خودشان را در کشور اعمال کنند؛ برای همه اینها
برنامهریزی کرده بودند. اینها همهاش خبرهای پنهان نیست، اطلاعات ویژه و
پنهان نیست؛ خیلی از آنها اطلاعات آشکار است.» (1392/4/5)
در
این میان فعل و انفعالات رسیدگی به صلاحیت داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری
و عدم احراز و رد صلاحیت برخی از افراد که مورد طمع و هدف دشمن قرار گرفته
بودند و همچنین رفتار جامعه مبنی بر هضم و پذیرش اقدامات قانونی نهاد ناظر
بر انتخابات (عدم وقوع چالشهای امنیتی)، طراحان و کارگزاران سناریوی
بیثباتسازی را به این ارزیابی راهبردی رساند که ظرفیت و بستر عملیاتی شدن
سناریوی بی ثبات سازی عملاً وجود ندارد. لذا سناریوی دوم را در دستور کار
قرار دادند. مهمترین دلایل توجه سلطهگران به سناریوی دوم (تغییر هویت
جمهوری اسلامی ایران) را میتوان به شرح زیر بر شماری کرد:
- ارزیابی از اثربخشی تحریمها در فضای روانی جامعه
- تغییر نگرش جامعه ناشی از فشار تحریمها و تولید سرمایه اجتماعی برای تغییر در داخل کشور
- امکان کانالیزهنمودن سرمایهی اجتماعی تولید شده در حمایت از جریان تغییر طلب
- غفلت راهبردی اصولگرایان از بازی پیچیده و چند بعدی نظام سلطه (طراحی همزمان دو سناریو)
- رویگردان شدن افکار عمومی از اصولگرایان به دلیل امتداد رقابت درون گفتمانی
- شکلگیری دو قطبی ادراکی ناشی از آرایش صحنه انتخابات در افکار عمومی (دو قطبی تغییر- حفظ وضع موجود)
انتقال سناریوی تغییر از فاز طراحی به اجرا:
ارزیابی
راهبردی طرف غربی از فعل و انفعالات پس از انتخابات ریاست جمهوری 92، ضریب
موفقیت سناریوی تغییر هویت و سیرت جمهوری اسلامی ایران را افزایش داد.
نمایان
شدن اشتباه محاسباتی و تحلیل غلط پیرامون نتیجه انتخابات در مواضع برخی
افراد، امکان فرصتیابی تکنوکراتهای لیبرال و اصلاحطلبان سکولار جهت موج
سواری و ریل گذاری برای دولت جدید و همچنین تجربه تعامل با جریانهای توسعه
گرا در دولتهای موسوم به سازندگی و اصلاحات (عقب نشینی در برابر مطالبات
طرف غربی) از جمله فعل و انفعالاتی بود که ضریب موفقیت سناریوی دوم را
افزایش میداد.
علیرغم فعل و
انفعالات مذکور، انتقال سناریوی تغییر از فاز طراحی به اجرا، نیازمند عامل
تسریع کننده (کاتالیزور) بود. جنگ ادراکی مبتنی بر فریب استراتژیک، در واقع
عامل شتاب دهندهای بود که اجرای سناریو را تسریع مینمود.
در
این ارتباط رفتوآمدها و پیامهای دیپلماتیک مبنی بر آمادگی طرفهای
آمریکایی - اروپایی برای رفع تحریمها از طریق مذاکره و همچنین وعدههای
شوق برانگیز (هویج اشتهاآور) آزادسازی بخش مهمی از داراییهای ایران، همان
طراحی فریب استراتژیک و جنگ ادراکی بود که میبایست اشتیاق به مذاکره را در
برخی طرفهای ایرانی ایجاد میکرد.
صرف نظر از طراحی فریب استراتژیک، عوامل دیگری نیز در شتاب یافتن تغییرطلبی موثر بود که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره نمود.
- باور ضعیف به وعدههای الهی در یاری و نصرت بخشیدن به جبهه حق در مقابل باطل
- بیتوجهی به قواعد الهی در مواجهه با دشمن (قابل اعتماد نبودن مستکبران و...)
- عدم
درسآموزی از تجربههای پیشین (گروگانهای لانه جاسوسی و لبنان و همچنین
تعلیق داوطلبانه فعالیتهای هستهای در دولت موسوم به اصلاحات)
- برآورد غلط و اشتباه محاسباتی در چگونگی حل معضلات و مشکلات کشور
بازخوانی سناریوی تغییر هویت جمهوری اسلامی ایران
سناریوی
تغییر سیرت و هویت جمهوری اسلامی ایران، دارای چهار محور است که اجرا و
موفقیت هر کدام از آنها، میتواند با هم افزایی امکان موفقیت محور دیگر را
فزاینده نماید. محورهای چهارگانه سناریوی تغییر عبارتند از:
1- وادار نمودن جمهوری اسلامی ایران به تغییر رفتار در سیاست خارجی
2- مجبور ساختن نظام به پذیرش تغییر در محیط و آرایش سیاسی در داخل کشور
3- ایجاد تغییر در فضای فرهنگی کشور
4- تغییر در محیط و نیروهای اجتماعی داخل کشور
طرحوارهی سناریوی تغییر
به
نظر میرسد همافزایی محورهای سناریوی تغییر هویت جمهوری اسلامی ایران،
یکی از مهمترین عوامل تعیین شده برای موفقیت سناریوی مذکور است. بهطور
مثال تغییر در سیاست خارجی، محیط و آرایش سیاسی را دچار تغییر خواهد کرد و
متقابلاً تغییر در معادلات و محیط سیاسی، عبور از موانع تغییر در سیاست
خارجی و شکستن مقاومتها را برای تغییرطلبان هواخواه لیبرالیسم امکانپذیر
خواهد ساخت.
از دیگر سو تغییر
در محیط فرهنگی نیز میتواند به نتیجه محتوم تغییر در محیط سیاسی و سپس
تغییر در سیاست خارجی بیانجامد و یا بالعکس. همچنین تغییر در محیط فرهنگی
به دلیل اثربخشی فرهنگ بر حوزههای دیگر نهادینه شدن تغییر را به همراه
خواهد داشت. ضمن آنکه تغییر در محیط و نیروهای اجتماعی، موجب شکلگیری
گستره وجهه تغییر میگردد.
تضعیف
سلطهناپذیری و استکبارستیزی به عنوان نشانهی بسیار مهم، میتواند به
تضعیف لایه اصلی و کل گفتمان منجر گردد و هژمونی گفتمان انقلاب اسلامی را
به چالش بکشد. به عبارت دیگر سلطهناپذیری و استکبارستیزی امنیت هستی
شناختی جمهوری اسلامی ایران محسوب میگردد که تغییر در هویت و ماهیت آن عمق
گفتمانی و هژمونی ایران را تضعیف و در نهایت امنیت ملی را دچار مخاطرات
جدی میسازد.
تغییر رفتار در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران:
وادار
ساختن جمهوری اسلامی ایران به تغییر در سیاست خارجی، پیشانی این سناریو
است. عادیسازی مذاکره با امریکا به بهانه رفع تحریمها و حل مسئلهی
هستهای، ریلگذاری برای کدخداپذیری و سازشپذیری، بستری است که این لایه
از سناریو را محقق میسازد.
برای
فهم بیشتر این بخش از سناریو توجه به این توضیحات لازم است. گفتمانها
دارای هسته مرکزی هستند که از آن به عنوان دال برتر یاد میشود. چنانچه
هسته مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی را، اسلام سیاسی بدانیم، آنگاه یکی از
اصلیترین نشانهها و ارزشهای این گفتمان، سلطه ناپذیری و استکبار ستیزی
است.
تضعیف سلطهناپذیری و
استکبارستیزی به عنوان نشانهی بسیار مهم، میتواند به تضعیف لایه اصلی و
کل گفتمان منجر گردد و هژمونی گفتمان انقلاب اسلامی را به چالش بکشد. به
عبارت دیگر سلطهناپذیری و استکبارستیزی امنیت هستی شناختی جمهوری اسلامی
ایران محسوب میگردد که تغییر در سیرت و ماهیت آن عمق گفتمانی و هژمونی
ایران را تضعیف و در نهایت امنیت ملی را دچار مخاطرات جدی میسازد. در این
راستا موضوع هستهای در واقع بهانه و بستر تغییرپذیری جمهوری اسلامی در
سیاست خارجی و تحقق سناریوی تغییر است.
در همین راستا بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی، هوشمندانه در خصوص این بعد از سناریوی دشمن، هشدار دادند: «یک عده سعی نکنند چهرهی آمریکا را بزک کنند، آرایش کنند، زشتیها و وحشتآفرینیها و خشونتها را از چهرهی آمریکا بزدایند در مقابل ملت ما، بهعنوان یک دولت علاقهمند، انسانْدوست معرفی کنند.» (28/11/1392)
تضعیف
ارزشها و فرهنگ دینی به عنوان اساس هویت ملی، از یک سو تضعیف گفتمان
انقلاب اسلامی را در پی خواهد داشت و از سوی دیگر جریان غربگرا را برای
عملیاتی ساختن تغییرات، تقویت مینماید لذا به نظر میرسد قداستشکنی نسبت
به مبانی دینی، ترویج اباحهگرایی و غیرتزدایی از جامعه، ترویج تجملگرایی
و تغییر ذائقههای ارزشی جامعه، رسمیت دادن به ابزارها و ظرفیتهای
رسانهای غرب و ... از مهمترین محورهای تغییر فضای فرهنگی است که توسط
سلطهگران و عناصر نفوذی آنها هدفگذاری شد
تغییر در محیط و آرایش سیاسی داخل کشور
دومین
بخش از سناریوی تغییر هویت جمهوری اسلامی ایران، تغییر در محیط و آرایش
سیاسی در داخل کشور است. در این میان تجارب و ارزیابی راهبردی سلطهگران از
دولتهای موسوم به سازندگی و اصلاحات بر این انگاره استوار است که دو دولت
مذکور به دلیل اتکاء صرف بر توسعهگرایی با دو گرایش اقتصاد محوری و سیاست
محوری، پذیرای هنجارهای تحمیلی و مطالبات قدرتهای بزرگ اقتصادی جهان
هستند از اینرو قدرتیابی تکنوکراتهای لیبرال و اصلاحطلبان سکولار،
میتواند زمینهساز تغییر فضا و آرایش سیاسی گردد. بر این اساس مطالبه
رعایت حقوق بشر و اعطاء آزادیهای مدنی به عنوان پیششرط تعامل با ایران،
به ویژه کاهش تحریمها، عملاً امیدواری به تغییر در محیط و آرایش سیاسی را
در طرف آمریکایی- اروپایی افزایش میدهد.
در
همین راستا، سوزان مالونی و ری تاکیه از پژوهشگران برجستهی مرکز مطالعات
خاورمیانه در موسسه بروکینگز و شورای روابط خارجی آمریکا تأکید میکنند:
«در شرایطی که حکومت ایران دچار چنددستگی است و اقتصاد ایران به شدت تحت
فشار است مسلماً سیاستهای آمریکا در قبال ایران میتواند روی تعادل قدرت
بین جناحهای صاحب نفوذ در سیاست ایران موثر واقع شده و فرصتی را برای
تغییر اولویتهای سیاسی ایران فراهم کند. سیاست آمریکا در مقابل ایران باید
تشدید فشارهای اقتصادی و تحریم مالی و فنی برنامههای هستهای آن کشور،
تقویت نیروهای مخالف، تأثیر گذاری روی رقابتهای درونی صاحبان قدرت و
محافظت از همسایگان ایران در برابر تهدیدهای آن کشور باشد.»
در
این چارچوب خارج ساختن جریان فتنه از محاق و کمای سیاسی- اجتماعی و به
صحنه کشاندن فتنهگران از اهداف بسیار مهم این بخش از سناریو است. ضمن آنکه
پرشتاب نمودن تغییرات از طریق فرآیندها و ظرفیتهای قانونی (انتخابات)
آینده و توسعهی نفوذ در حاکمیت از دیگر اهداف مورد انتظار غربیها در
سناریوی تغییر است.
در این میان برخی قرائن حاکی از فعالیت مجدد کمیته ایکس (X)
-که در دوره موسوم به دوم خرداد محفل پنهان طرح ریزی راهبردی و عملیاتی
تجدیدنظرطلبان به شمار میآمد و در فتنه 88 نیز نقش محوری داشت- است.
فعالیت این کمیته را نیز در همین چارچوب و در جهت پیشبرد سناریوی تغییر در
ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و نیز به جهت ریلگذاری برای برخی مسئولان
اجرایی میتوان ارزیابی نمود.
تغییر در فضای فرهنگی کشور
فرهنگ
اساس هویت هر ملت و کشور است از این رو تغییرات فرهنگی میتواند منجر به
تغییر هویت یک جامعه گردد. در این رابطه تضعیف ارزشها و فرهنگ دینی به
عنوان اساس هویت ملی، از یک سو تضعیف گفتمان انقلاب اسلامی را در پی خواهد
داشت و از سوی دیگر جریان غربگرا را برای عملیاتی ساختن تغییرات، تقویت
مینماید لذا به نظر میرسد قداستشکنی نسبت به مبانی دینی، ترویج
اباحهگرایی و غیرتزدایی از جامعه، ترویج تجملگرایی و تغییر ذائقههای
ارزشی جامعه، رسمیت دادن به ابزارها و ظرفیتهای رسانهای غرب و ... از
مهمترین محورهای تغییر فضای فرهنگی است که توسط سلطهگران و عناصر نفوذی
آنها هدفگذاری شد. حساسیت تغییر در فضای فرهنگی آنگاه بیشتر میشود که
بدانیم تغییرات فرهنگی یا به عبارت دیگر استحاله فرهنگی زمینهساز تغییرات و
استحاله سیاسی یک جامعه و کشور میشود.
تغییر در محیط و نیروهای اجتماعی در داخل کشور:
در
سناریوی پیچیدهی تغییر سیرت جمهوری اسلامی ایران، تغییر در محیط و
نیروهای اجتماعی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. ایجاد یأس و ناامیدی
در مردم، بیتعادلی روانی و تحریکپذیری جامعه و همچنین فعال سازی گسلهای
قومی منطقهای از جمله هدف گذاریهای این بخش از سناریو است.
از
آنجا که تودههای مردم و به ویژه طبقات متوسط به پایین، همواره مدافع و
حامی نظام در برابر دسیسههای نظام سلطه بودهاند، به نظر میرسد در این
بخش از سناریو، ایجاد یأس و ناامیدی در مردم نسبت به کارآمدی و توانایی
نظام در حل مشکلات معیشتی جامعه و همچنین قرار گرفتن آنان در شرایط بی
تعادلی روانی، میبایست زمینهساز تحریک پذیری افکار عمومی شده و در نتیجه
مطالبات اجتماعی به پاشنه آشیل نظام و اهرم فشار تغییر طلبان جهت پذیرش
تغییرات توسط نظام تبدیل شود.
در محور چهارم از
سناریوی تغییر، فعال شدن گسلهای قومی- فرقهای و شکلگیری برخی تهدیدات
امنیتی نیز از نظر طراحان و کارگزاران سناریو، کانالیزهشدن نظام به پذیرش
تغییرات را میتواند در پی داشته باشد.
امام خامنه ای: تغییر سیرت، تغییر آن هویت واقعی، به تدریج و خیلی آرام حاصل میشود. توجه بعضیها به این، غالباً جلب نمیشود، یا خیلیها توجهشان جلب نمیشود. یک وقتی ممکن است همه متوجه شوند، که کار از کار گذشته باشد. خیلی باید دقت کرد. چشم بینای طبقهی روشنبین و روشنفکر جامعه و چشم بینای دانشجویان باید این مسئولیت را همیشه برای خودش قائل باشد
چرایی تعجیل سلطهگران برای نهایی شدن سناریوی تغییر
ارزیابی
راهبردی از اقدامات قدرتهای سلطهگر به ویژه امریکا، مؤید این موضوع است
که آنان فرصت خود را برای موفق ساختن سناریوی تغییر هویت جمهوری اسلامی
ایران بسیار محدود میدانند از این رو تلاش میکنند با شتاب بخشیدن به برخی
اقدامات خود، در یک بازهی زمانی نسبتاً کوتاه، فضای تغییر را در کشور
فراگیر نموده و با استفاده از فرصتها و فرآیندهای انتخاباتی، تغییرطلبی را
نهادینه ساخته و توسط تغییرطلبان هواخواه لیبرالیسم به آن جنبه قانونی
ببخشند.
در فهم چرایی محدود پنداشتن فرصت از منظر سلطهگران جهت کسب موفقیت در سناریوی تغییر میتوان به موارد زیر اشاره نمود.
- هراس از آگاهی و افزایش بصیرت جامعه در قبال اقدامات غرب و واکنش مردم همانند 22 بهمن سال 1392
- نگرانی از رویگردان شدن افکار عمومی از تجدیدنظرطلبان به دلیل ناتوانی در حل مشکلات مردم
- ممانعت از رجعت مجدد افکار عمومی به سوی نیروهای معتقد به اصول و ارزشها و تقویت گفتمان انقلاب اسلامی
- اثبات موضع رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیاعتمادی به غربیها و تحکیم رابطه امام و امت
- چالشهای منطقهای و بینالمللی امریکا و برخی از کشورهای اروپایی و نگرانی آنها در حفظ اجماع علیه جمهوری اسلامی ایران
از
سویی ساختار سیاسی و رقابتهای درونی ایالات متحدهی امریکا نیز بر این
تعجیل بی تأثیر نبوده است. نگرانی از شکست دموکراتها در انتخابات کنگره در
پاییز 1393، که میتواند زمینه ساز بازگشت جمهوری خواهان به قدرت در
انتخابات ریاست جمهوری آتی امریکا باشد، جز مؤلفههای موثر بر وضعیت کنونی
است. تجربهی شکست خورده تجدیدنظرطلبان در مقطعی که تلاش کردند با روی خوش
با آمریکا برخورد نمایند و در مقابل از سوی رئیس جمهور نومحافظهکار سابق
امریکا، «محور شرارت» قلمداد گردیدند، بر این نگرانی افزوده است.
تفرس پیرامون اجرایی شدن سناریوی تغییر:
قبل
از آنکه اجرایی شدن سناریوی نظام سلطه برای تغییر سیرت جمهوری اسلامی
ایران را تفرس (جستجو به علامت و نشانه) نماییم، لازم است به مبانی دینی در
روششناسی تحلیلهای راهبردی، سیاسی و امنیتی اشارهای هر چند کوتاه داشته
باشیم.
برای فهم، تحلیل رفتار و
آیندهنگری پیرامون عناصر و جریانهای دنیاگرا (مترف) و متصل شده به دشمن
(جریان نفاق) میتوان از سنتها و قواعد الهی بهره گرفت. به طور مسلم این
مترفین و منافقین، دچار تبعیت و همراهی با دشمن شده و با تلاش برای جلب
رضایت مستکبران، عملاً سرپرستی طاغوت را میپذیرند. از این رو چنانچه نقشه
راهبرد نظام سلطه به صورت دقیق فهم و تبیین گردد، اقدامات مرعوبین،
وادادگان دنیاگرا (مترفین) و متصلشدگان به سلطهگران (جریان نفاق) را در
امتداد سناریوی دشمنان میتوان تفرس نمود. در این میان حمایت و تمجید
دشمنان شناخته شده از آنان بسیار ملاک و معیار خوبی خواهد بود.
بنابراین
هوشیاری و آگاهی از طراحی سناریوهای دشمنان شناخته شده میتواند به
جریانشناسی، بصیرت و آگاهی بخشی و آمادگیهای لازم کمک بسیار مهمی نماید و
از همه مهمتر به دلیل بهرهگیری دائمی ولیّ و امام جامعه از مبانی دینی
در فهم و تحلیل مسائل مختلف و راهبری امت، استفاده از این مبانی در تحلیل
مسائل، هندسه ذهنی افراد را با امام جامعه هماهنگ نموده و آنان را در طریق
امام قرار میدهد. آگاهی بخشی بر اساس این مدل به جامعه، باعث تحکیم پیوند
امام و امت میگردد.
تکنوکراتهای
لیبرال و اصلاح طلبان سکولار اصرار دارند با بیان مواضع مغایر با اصول
ترسیم شده نظام، دوگانگی خود با نظام را به طرف آمریکایی و اروپایی منتقل
نمایند تا ادراک طرف مقابل را در حمایت از خود به نوعی مدیریت نمایند و از
پشتیبانی آنان بهرهمند شوند.تجدیدنظرطلبان دربُعد داخلی به دنبال
یک هندسه جدید در فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند که برآیند آن
میبایست به دوقطبی حفظ وضع موجود-تغییر منتهی گردد.
انطباق عملکرد تکنوکراتهای لیبرال و اصلاح طلبان سکولار با سناریوی تغییر
در
تفرس نسبت به اقدامات تجدید نظر طلبان هواخواه لیبرالیسم، همراهی و متابعت
با سناریوی تغییر سلطهگران به چشم میآید. انطباق عملکرد آنان با
لایههای پیچیده سناریوی تغییر هویت جمهوری اسلامی ایران تا حدود زیادی غیر
قابل هضم و تحمل است. به طور مثال آنجا که طرفهای غربی سلطه ناپذیری و
استکبار ستیزی را در لایه اول سناریوی خود هدفگذاری نمودهاند، دقیقاً
شاهد تئوریزه شدن مباحثی هستیم که عملاً به تحقق بخش اول سناریوی سلطهگران
کمک مینماید. در زیر میتوان به برخی از آنها اشاره کرد:
- گره زدن حل مشکلات معیشتی و اقتصادی به تغییر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
- القاء پر هزینه و پر خطر بودن مقاومت و ایستادگی در برابر نظام سلطه
- ریل گذاری برای مذاکره و سازش پذیری از طریق اقدامات نا به جا
- منفعل شدن در برابر زیادهخواهی دشمنان
- تحریف اندیشههای امام راحل عظیمالشأن، به ویژه در موضوع سیاست خارجی و رابطه با آمریکا
عملکرد
تجدیدنظرطلبان در صحنهی سیاسی نیز انطباق با بخش دوم سناریوی تغییر را تا
حدودی اثبات میکند. تبعیت از دشمنان و بازگشایی یک مسیر جدید برای فشار
به نظام پیرامون وضعیت حقوق بشر در ایران در واقع هموار ساختن سناریوی
تغییر در محیط و آرایش سیاسی کشور است. احصاء اقدامات زیر انگاره تبعیت و
همراهی با سناریوی سلطهگران را به ذهن متبادر میسازد:
- ایجاد آزادی عمل برای فتنه گران و زمینه سازی برای کاهش کنترلهای امنیتی آنان
- امکان ملاقات فرستادگان غربی با فتنه گران در ماههای اخیر
- تضعیف نهادهای قضایی و امنیتی کشور و زمینهسازی برای وارد آمدن فشار تبلیغاتی به آنها
- تئوریزه کردن لزوم حل مشکلات اقتصادی کشور و معیشت جامعه به تغییر در محیط و آرایش سیاسی
- تلاش برای معادل سازی پایبندی به اصول گفتمان انقلاب اسلامی به افراط گرایی
- انتصاب فتنه گران و حامیان فتنه در برخی مسئولیتهای موثر
انطباق
عملکرد تجدیدنظرطلبان در عرصه فرهنگ با هدف گذاری طراحان و کارگزاران
سناریوی تغییر در بخش فرهنگی بسیار نگران کننده و قابل تأمل است. در این
راستا به نظر میرسد عملکرد و اقدامات فرهنگی دستگاههای مسئول طی چند ماه
گذشته تا حدود زیادی در حال برآورده ساختن انتظارات سلطهگران برای تغییر
فضای فرهنگی کشور است. در این میان موارد زیر تنها بخشی از هم محوری
تجدیدنظرطلبان با سناریوی دشمن در عرصه فرهنگی است:
- تلاش برای رسمیت بخشیدن به ابزارها و ظرفیتهای مهاجم دشمن در عرصه فرهنگ به ویژه در حوزه رسانههای نوین
- فعالیت مجدد روزنامههای زنجیرهای و قداست شکنی نسبت به مبانی دینی و زیر سؤال بردن احکام الهی مثل قصاص و ...
- ترویج تجمل گرایی و اشرافیگری و سوق دادن جامعه به دنیاگرایی
- ترویج اباحه گرایی و غیرت زدایی از جامعه
امام
خامنهای (مدظلهالعالی) نیز بر همین اساس، در دیدار اعضای مجلس خبرگان،
از نگرانی خود در حوزهی فرهنگ چنین فرمودند: «بنده هم نگرانم. مسئلهی فرهنگ، مسئلهی مهمی است. اساس اینایستادگی، این حرکت و در نهایت انشاءالله پیروزی، بر حفظفرهنگ اسلامی و انقلابی است و تقویت جناح فرهنگی مؤمن، تقویت این نهالهایی کهروییده است در عرصهی فرهنگ؛ بحمدالله جوانهای مؤمنِ خوبیداریم در عرصهی فرهنگ و هنر؛ فعالیت کردند، کار کردند؛ حالابعضی جوانند، بعضی دورهی جوانی را هم گذراندهاند؛ ما عامل فرهنگی کم نداریم. ما حتماً در مسئلهی
فرهنگ [باید توجه کنیم]، دولت محترم هم باید توجه کند، دیگران هم توجه
کنند. بنده هم دراین نگرانی با شما سهیم هستم و امیدوارم که مسئولین فرهنگی
توجه داشته باشند که چهمیکنند. با مسائل فرهنگی شوخی نمیشود کرد، بیملاحظگی نمیشودکرد؛ اگر چنانچه یک رخنهی فرهنگی بهوجود آمد، مثل رخنههای اقتصادی نیست که بشود [آن را] جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا داد یا یارانهینقدی داد؛ اینجوری نیست، به این آسانی دیگر قابل ترمیمنخواهد بود، مشکلات زیادی دارد.»
تجدیدنظرطلبان
بر این انگاره هستند که هندسه جدید، میتواند تغییرطلبان را با ثبت مغایرت
با نظام و سطوح عالی آن در انتخاباتهای بسیار مهم پیش رو، در شرایط دست
برتر قرار داده و امکان نهادینه شدن تغییر مورد نظر را برای آنها فراهم
نماید. ممکن است با هدایت و ریل گذاری عوامل نفوذی و محافلی همچون کمیتهی (x)، قطب بندی حفظ وضع موجود-تغییر، به تعیین سرنوشت در صف آرایی اجتماعی تمایل و سوق پیدا کند.
تجدیدنظرطلبان در همراهی با سناریوی تغییر به دنبال چه هستند؟
به
نظر میرسد متابعت و همراهی تجدیدنظرطلبان با سناریوی تغییر سیرت جمهوری
اسلامی ایران و همچنین تعجیل و اصرار آنان در علنی ساختن مواضع غیراصولی
خود در مغایرت با نظام، حاوی پیام بسیار مهمی در دو حوزه داخلی و خارجی
است.
ظاهراً تکنوکراتهای
لیبرال و اصلاح طلبان سکولار اصرار دارند با بیان مواضع مغایر با اصول
ترسیم شده نظام، دوگانگی خود با نظام را به طرف آمریکایی و اروپایی منتقل
نمایند تا ادراک طرف مقابل را در حمایت از خود به نوعی مدیریت نمایند و از
پشتیبانی آنان بهرهمند شوند.
اما
در بُعد داخلی چنین به نظر میرسد که تجدیدنظرطلبان به دنبال یک هندسه
جدید در فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند که برآیند آن میبایست به
دوقطبی حفظ وضع موجود-تغییر منتهی گردد.
از
سویی تحرکات سیاسی و رسانه ای جریان تجدیدنظرطلب نیز نشانگر آن است که این
جریان به دنبال قراردادن برخی عناصر ناسپاس –که چندان به وعده های الهی
اتکال نداشته و به دنبال تحریف اندیشه های امام راحل (ره) هستند- در جایگاه
«پدر معنوی» جریان تغییرطلبی است.
در
این هندسه جدید تلاش خواهد شد با فرافکنی، ناکارآمدی در حل مشکلات اقتصادی
و معیشتی جامعه به قطبِ خواهانِ وضع موجود نسبت داده شده و رسیدن به فضای
مطلوب و تحقق مطالبات جامعه، در قدرتمندتر شدنِ قطب تغییر، مدیریتِ برداشت
شود.
از منظر جریان
تجدیدنظرطلب، دو قطبی حفظ وضع موجود-تغییر با برچسب زدن، در نهایت میبایست
مقاومت در برابر تجدیدنظر طلبی را به افراط معنابخشی نماید.
تجدیدنظرطلبان
بر این انگاره هستند که هندسه جدید، میتواند تغییرطلبان را با ثبت مغایرت
با نظام و سطوح عالی آن در انتخاباتهای بسیار مهم پیش رو، در شرایط دست
برتر قرار داده و امکان نهادینه شدن تغییر مورد نظر را برای آنها فراهم
نماید.
در این هدف گذاری نکتهی
اساسی، ایجاد ظرفیت چانهزنی با سطوح عالی نظام است که به نظر میرسد
تجدیدنظرطلبان آن را به انتظار نشستهاند تا از رهگذر آن، امکان عبور از
موانع تغییر و تجدیدنظرطلبی مورد نظر خود را فراهم نمایند.
شایان
ذکر است متابعت و همراهی با سناریوی تغییر هویت جمهوری اسلامی ایران ممکن
است تجدیدنظرطلبان را در ورطه سقوط به بخش انتهایی (قسمت امنیتی) سناریوی
تغییر سلطهگران سوق دهد.
در بخش نهایی و امنیتی سناریوی تغییر، ممکن است با هدایت و ریل گذاری عوامل نفوذی و محافلی همچون کمیتهی (x)، قطب بندی حفظ وضع موجود-تغییر، به تعیین سرنوشت در صف آرایی اجتماعی تمایل و سوق پیدا کند.
تحرکات سیاسی و رسانه ای جریان تجدیدنظرطلب نشانگر آن است که این جریان به دنبال قراردادن برخی عناصر ناسپاس –که
چندان به وعده های الهی اتکال نداشته و به دنبال تحریف اندیشه های امام
راحل (ره) هستند- در جایگاه «پدر معنوی» جریان تغییرطلبی است.
با
این تفاسیر امیدواریم رئیس جمهور محترم و خدمتگزاران دلسوز و انقلابی در
دولت یازدهم، با تدبیر و هوشیاری، امید سلطهگران و عناصر نفوذی را ناامید
ساخته و با انسجام و عزم ملی، جهتگیری کشور را در مسیر پیشرفت و اقتدار
درونزا و مدیریت جهادی دنبال نمایند.
این
نوشتار را با بیانی از رهبر معظم انقلاب، حضرت امام خامنهای به عنوان حسن
ختام پایان میبریم: «آنچه مهم است این است که نظام جمهوری اسلامی یک ساخت
حقوقی و رسمی دارد که آن قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی، دولت اسلامی،
انتخابات - همین چیزهایی که مشاهده میکنید - است، که البته حفظ اینها لازم و واجب است؛ اما کافی نیست.
همیشه در دلِ ساخت حقوقی، یک ساخت حقیقی، یک هویت حقیقی و واقعی وجود
دارد؛ او را باید حفظ کرد. این ساخت حقوقی در حکم جسم است؛ در حکم قالب
است، آن هویت حقیقی در حکم روح است؛ در حکم معنا و مضمون است. اگر آن معنا و
مضمون تغییر پیدا کند، ولو این ساخت ظاهری و حقوقی هم باقی بماند، نه
فایدهای خواهد داشت، نه دوامی خواهد داشت؛ مثل دندانی که از داخل پوک شده،
ظاهرش سالم است؛ با اولین برخورد با یک جسم سخت در هم میشکند. آن ساخت
حقیقی و واقعی و درونی، مهم است؛ او در حکم روح این جسم است. آن ساخت درونی
چیست؟ همان آرمانهای جمهوری اسلامی است: عدالت، کرامت انسان، حفظ
ارزشها، سعی برای ایجاد برادری و برابری، اخلاق، ایستادگی در مقابل نفوذ
دشمن؛ اینها آن اجزاء ساخت حقیقی و باطنی و درونی نظام جمهوری اسلامی است.
اگر ما از اخلاق اسلامی دور شدیم، اگر عدالت را فراموش کردیم، شعار عدالت
را به انزوا انداختیم، اگر مردمی بودنِ مسئولان کشور را دستکم
گرفتیم، اگر مسئولین کشور هم مثل خیلی از مسئولین کشورهای دیگر به مسئولیت
به عنوان یک وسیله و یک مرکز ثروت و قدرت نگاه کنند، اگر مسئلهی خدمت و
فداکاری برای مردم از ذهنیت و عمل مسئولین کشور حذف شود، اگر مردمی بودن،
سادهزیستی، خود را در سطح تودهی مردم قرار دادن، از ذهنیت مسئولین کنار
برود و حذف شود؛ پاک شود، اگر ایستادگی در مقابل تجاوزطلبیهای دشمن فراموش
شود، اگر رودربایستیها، ضعفهای شخصی، ضعفهای شخصیتی بر روابط سیاسی و
بینالمللی مسئولین کشور حاکم شود، اگر این مغزهای حقیقی و این بخشهای
اصلیِ هویت واقعی جمهوری اسلامی از دست برود و ضعیف شود، ساخت ظاهریِ
جمهوری اسلامی خیلی کمکی نمیکند؛ خیلی اثری نمیبخشد و پسوند «اسلامی» بعد از مجلس شورا: مجلس
شورای اسلامی؛ دولت جمهوری اسلامی، به تنهایی کاری صورت نمیدهد. اصل قضیه
این است که مراقب باشیم آن روح، آن سیرت از دست نرود، فراموش نشود؛ دلمان
خوش نباشد به حفظ صورت و قالب. به روح، معنا و سیرت توجه داشته باشید. این،
اساس قضیه است. و من به شما عرض بکنم که تغییر سیرت، تغییر آن هویت واقعی، به تدریج و خیلی آرام حاصل میشود. توجه بعضیها به این، غالباً جلب نمیشود، یا خیلیها توجهشان جلب نمیشود. یک وقتی ممکن است همه متوجه شوند، که کار از کار گذشته باشد. خیلی باید دقت کرد. چشم بینای طبقهی روشنبین و روشنفکر جامعه - یعنی طبقهی دانشگاهی - و چشم بینای دانشجویان باید این مسئولیت را همیشه برای خودش قائل باشد.» (1387/9/24)
با
توجه به اهمیت این بیانات معظم له، شایسته است رسانه های جبهه انقلاب
اسلامی و نیز رسانه ی ملی بازخوانی ومداقه ی هرچه بیشتر در این بیان
راهبردی امام خامنه ای همت گمارده و نخبگان دانشگاهی و جریانهای دانشجویی
انقلابی نیز با تبیین و فهم این بیانات، با چشم بینا، مسئولیت و رسالت خویش
را فراموش ننمایند.
منبع: برهان