به گزارش پایگاه 598، مجتبی اصغری امروز شنبه 06/02/93 طی یادداشتی در وزنامه وطن امروز نوشت: در ایامی که بنا بود انتخاب نزدیکترین تفکر به برقراری رابطه با آمریکا، منجر به آغاز ماهعسل شیرین روابط دو کشور شود. فقط «جنگ مستقیم» تاکنون رخ نداده است! از بارها تهدید نظامی ایران توسط انواع سیاستمداران آمریکایی گرفته تا تصویب قانون اختصاصی برای ممنوعیت ورود «نماینده منتخب دولت روحانی» به خاک آمریکا! به این لیست بلند بالا از خصومتورزی آمریکاییها تشکیک در قانونی بودن انتخابات ریاست جمهوری 1392 و مشروعیت حسن روحانی و مصادره بنیاد علوی؛ فقط با 2/5 میلیارد دلار ارزش ملک ساختمان را هم اضافه کنید!
قتل تحلیلهای غلط
تا اینجای کار با وجود همه امتیازات فربهای که حسن روحانی به آمریکا تقدیم کرده، کاسب که نشدهایم هیچ، دستکم به اندازه داراییهای بنیاد علوی در آمریکا، متضرر هم شدهایم. حتی اگر هزینههای زمان اضافهای که پس از توافق ژنو «تحریمهای اقتصادی» را داوطلبانه به جان خریدهایم محاسبه نکنیم، بازهم میزانی که دولت از درجه محبوبیت ملی، اعتبار و عزت در جامعه ایرانی متضرر شده برای دستکشیدن روحانی و تیمش از «معامله یکطرفه با آمریکا» کفایت میکرد. اما چرا دولت حاضر شده صحت همه تحلیلهای منتقدان «باجدهی به آمریکا» را داوطلبانه و با تنزل آبرو و اعتبار داخلی خود به اثبات برساند؟ روحانی به محض عقبگرد میتوانست «آینده مبهم» خود در وضعیت فعلی را با کسبنظر مثبت آحاد مردم تاخت بزند و با یک مانور قدرت جهانی از موقعیتی مشابه روسیه در جامعه بینالملل برخوردار شود. سؤال مهم این است که نسبت دولت جدید با آمریکا چیست؟
کارگزاران سرمایهداری
محمد هاشمی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران اخیرا ادعا کرده «اندیشه کارگزاران که برگرفته از اندیشههای آقای هاشمی است امروز در کشور حاکمیت دارد.» برای کشف اندیشه کارگزاران باید مروری بر عملکرد گذشته آنها داشته باشیم. کارگزاران یک حزب دولتساخته است که به طور غیررسمی فعالیت خود را از آخرین سال جنگ تحمیلی آغاز کرد. ماهیت تعداد قابلتوجهی از اعضای رسمی یا غیررسمی این حزب با رانتخواری دولتی آمیختگی شدید دارد. کارگزاران به جز قدرت اقتصادی در جامعه ایرانی صاحب «هیچ» است از هیچستان اعتبار و شخصیت سیاسی! اوج فعالیت اقتصادی این گروه را باید در ایام اقتدار هاشمی رفسنجانی جستوجو کرد. زمانی که از معادن ملی گرفته تا کارخانجات پتروشیمی و انبوهی از شرکتهای نفتی بر اساس سنت شایستهسالاری ورژن دوران سازندگی به صورت تمرین شده نصیب همین اقلیت مذکور شد.
هر جا سخن از رانت است...!
در یک کشور نفتی، یک پای هر رانت اقتصادی آلوده به سرمایه نفت است! پس این بار هم به صورت خودجوش همه شرکتهای نفتی نوظهور ایرانی طرف حساب با «سرمایهگذاران چند ملیتی نفتی» یک سرشان به همین رفقای قدیمی رسید. اینها لطیفههای حزبی نیست که از کیش اورینتال تا همین پرونده گشوده باقیمانده کرسنت، از ماجرای توتال تا استات اویل، ردپای همین دوستان در پرونده رشوه و دزدی و فساد اقتصادی دیده میشود. خصوصیسازی که اجرایی شد دیگر دوستداران حزب کارگزاران راه و چاه فعالیت قانونی قدیمی را پیدا کردند. به همین جهت است که در بخش «تاریخچه» بسیاری از بزرگترین شرکتهای پتروشیمی و انبوهی از شرکتهای مادرتخصصی و کلانسرمایهداران حوزه نفت و گاز به اصطلاح جدا شده از بدنه دولت، نام همین اقلیت محدود میدرخشد. پول ملی که به جیب حزبی سرازیر شد وسوسه مهندسی قدرت نیز هوش از سر آقایان ربود! فرضا یکی از اعضای هیاتموسس کارگزاران که از پدران پتروشیمی «خصوصی»(!) محسوب میشود برگزارکننده و مادرخرج جلسات انتخاباتی یک نامزد انصرافی انتخابات ریاست جمهوری نیز بوده است.
منفعت همه این افراد و شرکتهای به اصطلاح خصوصی که همگی بزرگترین مشتریشان خود «دولت ایران» است با حضور سرمایهگذاران چندملیتی خارجی صدها بلکه هزاران برابر میشود. به همین جهت است که هنوز این اقلیت یکدرصدی از دوران سازندگی به عنوان «بهترین ایام پس از انقلاب» نام میبرند چون اولین هجوم دلالان و سرمایهداران نفتخوار اروپایی و آمریکایی در همین دوران با «اوکی» دولت وقت رخ داد.
حال فرض کنید چنین اقلیتی تا چه اندازه به «بریز و بپاش نفتی» وابسته است! درک این موضوع عجیب نیست که در شرایط تحریم و اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی خرابکاری رانتی با مشکلاتی جدی مواجه میشود. پس بازشدن مسیر رابطه با آمریکا برای دستیابی به هدفگذاری فروش روزی «5 میلیون و 700 هزار بشکه» نفت تنها راه راضی نگاهداشتن این اقلیت اقتصادی نفتی خواهد بود. خصوصا اینکه بدانیم بسیاری از حامیان معنوی حسن روحانی در انتخابات 1392 همین افراد بودهاند. پس مقابله روحانی و دولتش با چنین اقلیت خطرناکی که سابقه فتنه 88 را در کارنامه سیاسی- اقتصادی خود دارند کار آسانی نخواهد بود، حتی اگر به هزینهکرد «شخصیت سیاسی رئیسجمهور روحانی» منجر شود.
نفتی بمانیم؟
میماند رابطه «نفت و انرژی هستهای»! پیش از این نخبگان سیاسی وابسته به همین اقلیت اقتصادی بارها از همهگیر شدن شعار «انرژی هستهای حق مسلم ماست» انتقاد کردهاند. حتی بسیاری از این افراد از جمله بانیان فتنه 88 بر ضد روند ملی دستیابی به انرژی هستهای با ارائه دلایلی عجیب و غریب اقدام ورزیدند. «اروپا از انرژی هستهای عبور کرده»، «هستهای خطرناک است»، «هستهای هزینهساز است»، «به هیچ دردی نمیخورد و اصلا بو میدهد»! مشابه چنین جملاتی را بارها از بیبیسی و صدای آمریکا با زبان به اصطلاح کارشناسان مورد قبول اپوزیسیون خارجی و داخلی شنیدهایم!
هدف از همه مباحث تئوریزه شده در جلسات کارشناسی رانتخواران کذایی در مخالفت با انرژی هستهای یا هر رقیب دیگری در حوزه انرژی، «نفتی باقیماندن ایران» است. اتفاقا در این موضوع شرکتهای چندملیتی نظام سرمایهداری نیز با دوستان آقای هاشمی رفسنجانی موافقت کامل دارند. قانون نظام سرمایهداری کنترل «همه» یا «هیچ» است. با این معنا که اگر یک کشور در مسیری غیر از نقشه تعیینشده جهانی حرکت کند بر اهداف و ارزشهای دیگران نیز تاثیر خواهد گذاشت. حال اگر کشور مذکور صاحب دومین ذخایر نفت و گاز جهان نیز باشد «موجودیت نظام سرمایهداری» را میتواند در آینده به سبب در دست گرفتن بخشی از بازار به خطر بیندازد. در صورتی که سرمایهگذاری ایران بر اساس سیاستگذاری رهبر معظم انقلاب بر سایر منابع انرژی از جمله «هستهای» ادامه یابد روزگاری که ایران کنترل بازار را به دست گیرد، دور نیست!
رهبر انقلاب 1/1/1392 در حرم رضوی فرمودند: « اقتصاد ما دچار این اشکال است که وابسته به نفت است. ما باید اقتصاد خودمان را از نفت جدا کنیم؛ دولتهای ما در برنامههای اساسی خودشان این را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان، سر کار بود و به مسؤولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان «تکنوکرات» لبخند انکار زدند که مگر میشود؟! بله! میشود؛ باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامهریزی کرد. وقتی برنامه اقتصادی یک کشور به یک نقطه خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطه خاص تمرکز پیدا میکنند».
مصرفکننده بیهنر نفتی
پس جنگ نهایی دولت حسن روحانی برای حفظ و دفاع از دستاوردهای هستهای با فشارهای آمریکا نیست چرا که به قول معروف در این بازی زحمت مقابله با فشار تحریم را دولت و مردم کشیدهاند اما گربههای داخلی نظام سرمایهداری ادعای خستگیشان میشود! چرا که از عادت کردن ملت به تحمل رنج مسیر «استقلال» و پرداخت هزینه «ابرقدرتی» و تبدیل به یک کشور «تولیدکننده» به جای «مصرفکننده نفتفروش بیهنر» در هراسند.
ملت حامی دولت
ما از دولت منتخب ملت در جمهوری اسلامی دفاع میکنیم چرا که آبرو، عزت ملی و بینالمللی رئیسجمهور ایران گره خورده به آبرو و منافع کل ملت. اما دولت نیز نباید فراموش کند هستهای یک موضوع ساده و کمارزش نیست که با تهدید حامیان استقلال ملی بتواند از زیر بار آن شانهخالی کند. نظرسنجی غربیها را فراموش نکنیم! آبان 1392: 85درصد شهروندان ایرانی گفتند تحریمهای بینالمللی به زندگی آنها ضربهزده اما در عین حال 68درصد اعلام کردند ایران با وجود تحریمها همچنان باید به برنامه اتمی ادامه دهد. شایان ذکر است میزان حمایت مردم از برنامه اتمی کشورمان پس از افزایش تحریمها 5 درصد رشد یافت. ملت ایران بارها ثابت کرده روی پای خود ایستادن را به تکیه بر هر بیگانهای ترجیح میدهد. باج دادن به نظام سرمایهداری آن هم از طرف مسؤولان برای تامین منافع شخصی یک اقلیت رانتخوار بیمایه که هیچ ارزشی برای «استقلال ملی» قائل نیستند، بدون شک تجربهای تکرار ناپذیر است.