به گزارش 598 به نقل از خبرگزاری دانشجو،ما كه قليدونخان اين مملكت بوده و هستيم و فعلاًهم قصدداريم همچنان قليدونخان باقي بمانيم،هميشه ديدهايم كه يك عاملي، دليلي، علتي يا حتي «چيزي» موجب فرار نخبههاي اين كشور شده است و دل قليدون خان را به درد اورده است.
اين همه فرار مغز شد اين همه آدم كار درست از مملكتمان فرار مغزها كردند و الان دارند در رسانههاي خارجي به مملكتشان خدمت ميفرمايند ولي خوب كسي عبرت نگرفت!امثال گلشيفته فراهاني و گوگوش از كشضورمان خروج كردند و فرار مغزهايمان تكميل شد اما باز هم كسي درس عبرت نگرفت كه نگرفت! از همه اينها بدتر آن است كه يك بنده خداي آقازادهاي به نام مهدي هاشمي به عنوان يك نخبه با آن همه مشغله اقتصادي و دغدغه حضور در اغتشاشات(نه ببخشيد اعتراضات مسالمتآميز) سال 88 و كلي گير و گرفتاري ديگر از جمله مشكل خروج از كشور،به يك شكل هنرمندانهاي از مملكت خروج فرمود و در لندن عروج!!!كرد و نشست پاي بساط درس و مشق و كتاب و دائم شروع كرد به خواندن درسهاي مرتبط با علوم دكترا! تازه زبان انگليسي هم بلد نبود ئوگرنه لابد پروفوسورا مي خواند!!! آخرش هم معلوم شد همزمان دارد مأموريت انجام مي دهد از سوي دانشگاه محترم و كاملاً آزاد جناب جاسبي و . . . اصلاً لعنت بر هر چي مأموريته!
باور بفرمائيد ما كه قليدونخان اين ملكت هستيم به نتيجه مهمي دست يافتهايم و حاصلش هم تنها يك «چيز» است البته نه از آن «چيز»هاي معروف خرداد سال 88 بلكه يك «چيز» خيلي متفاوت تري!
همين چند روز قبل بود كه يك فاجعه مهم ديگر د رمملكتمان رخ داد كه فجايع زيست محيطي و طبيعي و غيرطبيعي كل تاريخ حيات كره زمين در برابرش صفر هم محسوب نميشوند! فاجعه مورد نظر هم اين است كه آقايي به نام محمد خاوري از مقام رياست بانك ملي به دليل گم و گور شدن يك مبلغ ناچيزي(در حد چند هزار ميليارد تومان) بركنار ميشود و بعد كه همه ميفهمند اين پولها خرج خريد سهام دولتي و باقي موارد شده است و ايشان هم . . . خلاصه تشريفشان را ميبرند به همان «كانادا»يي كه تابعيتش را از قبل داشتهاند! ببينيد بنده خدا چقدر نخبه بوده كه هم با داشتن تابعيت كانادا توانسته رئيس بانك «ملي» ايران شود و هم توانسته ملغي حدود چند ميليارد تومان را شمارش فرموده و در ذهن خودش بگنجاند!
تازه خداوند خيرش بدهد كه به عنوان يك نخبه الان در مأموريت است و گمانم مأموريت ايشان د رحد همان مأموريت مهدي هاشمي است كه الحق و والانصاف مأموريت سختي اس و نه آغازش درست و حسابي معلوم است، نه انتهاي و تهش!