"بخشی از تنبلی، خرفتی و بیماری باشگاههای ایرانی به خاطر این است که میدانند پول لازم به جیبشان واریز میشود. به این ترتیب این پول را خوردهاند و چاق و مریض شدهاند!" مسعود رضائیان با بیان این مطلب گفت: "باشگاهها باید درون خود یک شرکت تجاری تاسیس کنند و وارد فعالیتهای تجاری شوند."
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، تجربه باشگاههای سپاهان، فولاد و نفت تهران در فوتبال ایران نشان داده که اگر مدیریت خوب و اصولی در کار باشد، تیمهای ایرانی میتوانند به نتایج درخور توجهی دست پیدا کنند. مسعود رضائیان یکی از مدیران موفق فوتبال ایران است که سالها در باشگاه فولاد خوزستان عملکرد شایان توجهی داشت.
بحث خصوصسازی و تجاریسازی باشگاهها این روزها به نقل محافل ورزشی تبدیل شده و به نظر میرسد که بیش از هر زمان دیگری به حصول نتیجه بینجامد. آن طور که تاکنون دیده شده، مسئولان وزارت ورزش و جوانان در دولت جدید عزمی راسخ برای به نتیجه رساندن این بحث کهنه دارند.
بر این اساس، گفتوگویی با مدیرعامل پیشین فولاد خوزستان و معاون فعلی مدیرعامل باشگاه نفت آبادان انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
* ابتدا می خواهیم نگاهی کلی به اصل ماجرا داشته باشیم؛ این که باشگاهداری ایران اکنون کجاست و باید به کجا برسد؟ دیدگاه کلی شما در این باره چیست؟
- نقطه خوبی برای شروع بحث انتخاب کردید. قاعده این است که برای آن که بتوانیم هدفی را دنبال کنیم - فارغ از این که این هدف چقدر دور یا نزدیک است - ابتدا باید بدانیم که کجا هستیم و به کجا میخواهیم برسیم. اکنون خیلیها میدانند که باشگاهداری ما به کجا میخواهد برسد، چون سیستم باشگاهداری اروپا را میبینند و از نظم و ترتیب آن لذت میبرند. البته این افراد خوبیهای سیستم باشگاههای اروپایی را میبینند ، ولی ممکن است ضرر و زیانهای آنها را نبینند.
* وضعیت فعلی باشگاههای ایران چگونه است؟
اگر نگاه کلی به وضعیت فوتبال خودمان بیاندازیم متوجه میشویم که باشگاههای ما چند دسته هستند. دسته اول باشگاههایی هستند که به طور مطلق دولتیاند؛ پرسپولیس و استقلال در این دسته هستند. دسته دوم باشگاههای شبه دولتیاند که در ظاهر به بودجه دولت وصل نیستند، ولی با واسطه و از سوی چیزهای دیگری زیر نظر دولت کار میکنند. به عنوان مثال وزارت صنعت، معدن و تجارت بیشترین تعداد تیمهای لیگ برتر و دسته یک را به خود اختصاص داده است. برخی تیمها ممکن است اسمشان دولتی نباشد، اما قطعا به شکلی از بودجه دولت مرتفع میشوند. اگر به تیمهای بالانشین جدول لیگ برتر دقت کنیم میبینیم که تیمهای فولاد، نفت، پرسپولیس، استقلال ، سپاهان و تراکتورسازی یا دولتی محض یا شبه دولتی و صنعتی هستند. معمولا تیمهای صنعتی از ثبات و خاطر جمعی بلندمدت برخوردارند، چون بودجه لازم را که البته نمیگویم زیاد است همیشه دارند و کمتر با دغدغه مالی روبرو هستند.
* این دستهبندی تقسیمات دیگری هم دارد؟
دسته دیگر باشگاهها، نظامیها هستند. پیشتر باشگاه پاس و ابومسلم این گونه بودند. تراکتورسازی هم در این دسته بود که البته الان سهم نظامی در آن کمتر شده است. تیمهای فجر سپاسی ، نیروی زمینی و ملوان هم در این دسته جای میگیرند. ملوان نصفه و نیمه خصوصی شده و با این حال هنوز هم هیات مدیره را نیروی دریایی انتخاب میکند. دسته دیگر، باشگاههای خصوصی هستند که مشخص است از همان روزی که به وجود آمدند چه بلایی بر سرشان آمده است! آنها چه در دسته یک و چه در لیگ برتر و چه در تهران و چه در شهرستان به دلیل خصوصی بودن و عدم توانایی رقابت با تیمهای دولتی و صنعتی چارهای جز کنار کشیدن نداشتند.
* شما دلیل اصلی این عدم توانایی رقابت را چه میدانید؟ آیا شما هم معتقدید که انگیزه بخش خصوصی از ورود به فوتبال چیزی غیر از فوتبال بوده است؟
البته باید نیت کسانی را که با پول شخصی وارد فوتبال میشوند بفهمیم. نمیگویم تمام کسانی که به فوتبال آمدهاند به دنبال رانت بودند و میخواستند فوتبال را پوششی برای فعالیتهایشان قرار دهند، اما حقیقت این است که اکثرشان این گونه بودند و دلشان برای فوتبال نسوخته بود. آنها با حضور در فوتبال جاده را برای کارهای اقتصادیشان صاف میکردند. این مساله ایرادی نداشت، اما مساله این است که آنها صرفا به خاطر فوتبال وارد این کار نشده بودند.
* در نهایت هم هیچ کدام موفقیت زیادی نداشتند و ورود به فوتبال باعث شد به کار اقتصادیشان هم لطمه وارد شود. شاید هم برعکس!
دقیقا برعکس! اینجا باید از فوتبال دفاع کنم و بگویم که مشکل تیمهای خصوصی که سقوط کردند و مالکانشان به مشکل برخوردند فوتبال نبود، بلکه به دلیل مشکلات اقتصادی کشور و با چالش روبرو شدن مسائل اقتصادی مالکان، هم خود آن افراد و هم تیم فوتبالشان نابود شد. پس در واقع در باشگاهی مثل راهآهن فوتبال باعث سقوط مالک باشگاه نشد، بلکه مشکل اقتصادی مالک باشگاه بود که برای تیم مشکل ایجاد کرد. تیمی مثل راهآهن هر سال همان طور که از آن انتظار میرفت عمل میکرد. همه از راهآهن انتظار داشتند که خود را به زحمت در لیگ برتر نگه دارد، گریبان تیمهای قدرتمند را بگیرد و بازیکن سازی کند، اما مالک خصوصی باشگاه هم خودش به شکلی از گردونه رقابت خارج شد و هم راهآهن به جایی رسید که تنها با یک معجزه توانست در لیگ برتر باقی بماند. در حالی که مالکان این تیم میخواستند قهرمان شوند!
* چرا سرمایهگذاران علاقهای به سرمایهگذاری در فوتبال ایران ندارند؟
جواب این است که آنها برای حضور در یک فعالیت تجاری به سابقه اقتصادی آن توجه میکنند. تصور کنید دولت میخواهد معدنی را واگذار کند. کسانی که میخواهند آن را بخرند به سابقه اقتصادی و میزان هزینه و سود آن در سالهای گذشته توجه میکنند. حالا تصور کنید که آن معدن در 10 سال اخیر هزینههای زیادی داشته، هیچ استخراجی نداشته، کارگرانش همه طلبکارند و مدام اعتصاب میکنند و کسی هم که میخواهد معدن را بخرد باید بدهی کلانی را تا آخر عمر تحمل کند. در چنین شرایطی یک سرمایهگذار، هر چقدر هم که پولش مفت باشد این معدن را نمیخرد. در عوض اگر مورد فروش یک چاه نفت با مخازن بسیار غنی و آماده فروش باشد نه تنها در ایران که از همه جای دنیا حاضرند آن را بخرند. با این وضع باید پرسید که آیا فوتبال ایران یک چاه نفت با ذخایر بیشمار است یا معدنی متروک با کلی طلبکار؟
* وضعیت مالی باشگاههای ایرانی هم که کاملا نامشخص و غیرشفاف است!
بسیاری از باشگاههای ورزشی ایران مطلقا حساب و کتاب نداشتند و آنهایی که داشتند هم معلوم است که سودی نداشتهاند. با توجه به وضعیت فوتبال ایران منابع درآمدی باشگاهها حق پخش تلویزیونی، بلیت فروشی و مثلا فروش لباس - اگر وجود داشته باشد – است که برای هر باشگاه سالانه حدود یک میلیارد تومان درآمد ایجاد میکند. شنیدم که سازمان لیگ قرارداد 16 میلیارد تومانی برای حق پخش بسته است که به هر تیم یک میلیارد میرسد. تازه اگر تصور کنیم که سازمان لیگ و فدراسیون سهم خود را بر نمی دارند تا مثلا 50 درصد پول را به باشگاهها بدهند! ضمنا باشگاههای ما خیلی وقت است که بازیکنی را پرورش نداده و نفروختهاند. در ضمن در فوتبال دنیا فروش بازیکن منبع درآمد باشگاه محسوب نمیشود. هر چند یکی از منابع درآمدی فوتبال برزیل ترانسفر بازیکن است، اما کسب درآمد از فروش بازیکن در اروپا به نوعی بردهداری مدرن تلقی میشود!
* برای ورود فوتبال ایران به عالم تجاری و خصوص شدن از مجا باید شروع کنیم؟
اگر فوتبال ما میخواهد بخش خصوصی در آن وارد شود، ابتدا باید شرایطی را فراهم کند که بخش خصوصی از ورود به فوتبال سود ببرد.
* وضعیت موجود چگونه است؟
منابع درآمدزایی فوتبال ما یکی بلیت فروشی است که در اختیار فدراسیون فوتبال است، دیگری حق پخش است که صدا و سیما رقم ناچیزی در قبالش میپردازد. دیگری هم "اسپانسرشیپ" است که بجز رانت نیست. بنابراین منابع درآمدی ما به مراتب از هزینهها کمتر است و بیاغراق میتوانم بگویم که تنها 20 درصد هزینهها را شامل میشود. 80 درصد باقی مانده کاملا وابسته به دولت، صنعت یا شرکت خصوصی است که آن هم با دولت سر و کار دارد.
* این وضعیت را باید به چه سمتی حرکت دهیم و چه کار باید بکنیم؟
اما میخواهیم به کجا برسیم؟ فوتبال ایران برای ورود به بخش خصوصی باید دوران گذار را سپری کنند. باید از صفر به یک و سپس دو، سه و چهار برسیم و به همین ترتیب سالها تلاش کنیم تا به نتیجه لازم دست پیدا کنیم. بسیاری از راهکارهای موجود را میتوانیم از کشورهای دیگر الگو بگیریم. مثلا در یک کشور، دولت، استادیوم ورزشی را به مدت 30 سال و بدون دریافت هزینه به باشگاهها واگذار کرده است، با این شرط که هزینههای نگهداری استادیوم را باشگاه تامین کند و درآمدهای آنها متعلق به باشگاه باشد. اما در ایران این مساله هم کافی نخواهد بود و باید کار دیگری هم صورت گیرد.
* استاندارد فوتبال روز دنیا چه می گوید؟ فوتبال ما چه چیزهایی کم دارد تا به ان استانداردها برسد؟
کنفدراسیون فوتبال آسیا همان طور که دوست دارد بداند سرمربی تیمها چه کسی است، علاقمند است که مدیر اقتصادی باشگاهها را نیز بشناسد. این مساله در دل باشگاههای ایران وجود ندارد. تنها چند باشگاه در ایران این بخش را ایجاد کردهاند. باشگاهها میتوانند در دل خودشان شرکت تجاری ایجاد کنند و در هر حوزهای فعالیت کنند. باشگاهها میتوانند در حوزه خودشان که میتواند نفت، فولاد، خودروسازی ، خدمات و یا هر چیز دیگری باشد با کمک مجموعههای بالا دستی خود وارد مناقصهها شوند و با کسب امتیازهای ویژه برنده شوند و پیمانکاری پروژهها را به دست گیرند. با این کار سود اجرای پروژهها، هزینه باشگاهها را تامین میکند. اکنون در ایران چند باشگاه این کار را انجام میدهد که راه بسیار خوبی برای تامین درآمدهای مورد نیاز باشگاهها است.
* یعنی باشگاهها مجری طرحهای اقتصادی یا مثلا پیمانکار یک پروژه ساختمانی یا صنعتی شوند؟
بله! حتی باشگاهی میتواند سرویس پخت و پز غذا ایجاد کند و روزانه غذای هزاران کارگر کارخانه خود را تامین کند یا سرویس ایاب و ذهاب کارکنان، یا بخش آموزش آنها را در دست گیرد. همین طور باشگاه میتواند در یکی از مناطق آزاد شرکتی تجاری تاسیس کند و مثلا اتومبیل خارجی وارد کند و بفروشد.
* در این میان نقش دولت چه میشود؟ دولت چه کمکی میتواند به این مساله بکند؟
اگر دولت میخواهد به یک باشگاه 30 میلیارد تومان کمک کند، میتواند 20 میلیارد به آن بدهد و با ارائه تسهیلاتی مثل زمین ارزان قیمت از آن بخواهد که وارد ساخت و ساز شود و با ساخت مسکن و فروش آن هم درآمدش را تکثیر کند و هم به تدریج دیگر نیازی به دولت نداشته باشد. باشگاهها میتوانند در کار جادهسازی ، کشتیرانی، حمل و نقل ریلی، هوایی و دریایی و مواردی از این دست وارد شوند.
* باشگاههایی که از آنها با تعبیر شبه دولتی یاد کردید چه وضعیتی دارند؟
باشگاههای شبه دولتی اکنون مثل بادبادکی هستند که در هوا معلقاند و با نخی نامرئی به دولت وصلاند. آنها میتوانند تا جایی که نخ بادبادک اجازه میدهد پرواز کنند و هرگاه دولت بخواهد میتواند آن نخ را بکشد. باشگاهها ترجیح میدهند که روی هوا باشند و با نخ به زمین وصل شوند تا این که در زمین باشند و اجازه پرواز نداشته باشند.
* باشگاههای صرف دولتی چطور؟ دولت نمیتواند آنها را به بخش خصوصی واگذار کند؟
دولت نمیتواند باشگاهها را کاملا خصوصی کند. دسته کم حالا نمیتواند. بارها دیده شده که کارخانهای به بخش خصوصی واگذار شده، ولی پس از مدتی کوتاه تجهیزات و ماشین آلاتش فروخته شده و جسد کارخانه روی زمین مانده است. آیا کسی که میخواهد باشگاهی را بخرد حاضر است به اندازه قیمت آن وثیقه بگذارد؟ وقتی چیزی را رایگان به کسی بدهند برایش ارزشی قائل نیست، اما اگر مثلا بگویند پرسپولیس 100 میلیارد تومان میارزد و هر کسی که میخواهد باید آن را بخرد، خریدار واقعی مشخص میشود. نمیشود که کسی بگوید باشگاه را رایگان به من بدهید و پول پنج سال اداره آن را هم رویش بگذارید تا من آن را اداره کنم! این گونه هبه کردن یک باشگاه منجر به سقوط آن و نابودیاش میشود.
* چه مانعی وجود دارد که دولت زمینه تجاری شدن باشگاهها را فراهم نمیکند؟
اگر بخش بیشتر سهام شرکتهای دولتی در اختیار نهاد غیر دولتی قرار گیرد – مانند فولاد که بخش زیادی از سهامش در اختیار بخش خصوصی و مردم است – دولت دیگر قدرت تصمیمگیری در آن شرکت را نخواهد داشت و در نتیجه شرکت زیر نظر قانون تجارت اداره میشود. در این صورت بسیاری از محدودیتها و ممنوعیتهای دولتی برای شرکت در مناقصهها از بین میرود و باشگاه میتواند وارد این معاملات شود.
* با این حساب، برای واگذاری استقلال و پرسپولیس در اولین گام چه باید کرد؟
دولت برای واگذاری استقلال و پرسپولیس در وهله نخست باید چنین شرایطی را برایشان فراهم کند تا آنها بتوانند به تدریج روی پای خود بایستند و وابستگی خود را به دولت از بین ببرند. دولت باید به جای دادن "ماهی" به این دو باشگاه به آنها ماهیگیری یاد بدهد. باید شرایطی فراهم شود که یک هیات مدیره اقتصادی در این دو باشگاه شکل بگیرد و شرکت تجاری باشگاه وابستگی خود را به دولت کم کند. باید به جای دادن پول به دو باشگاه بزرگ ایران، باید اجازه بدهیم که آنها پول در بیاورند.
* به نظر میرسد که یک نکته مهم درباره استقلال و پرسپولیس مورد غفلت قرار گرفته است؛ برند این دو باشگاه به تنهایی میتواند درآمدزا باشد. این طور نیست؟
متاسفانه برخی افراد فکر نمیکنند که برند استقلال و پرسپولیس هم ارزش دارد. مدام میپرسند که باشگاهها چقدر ساختمان و سختافزار دارند یا بدهیشان چقدر است. در حالی که درآمد نامشهود آنها همین برندها هستند که به تنهایی میتوانند از یک صنعت ارزش بیشتری داشته باشند. شرکتی را در نظر بگیرید که کارش تولید فولاد است و یکسری ساختمان و ماشین آلات دارند. این امکانات درآمد مشهود شرکت هستند. اما همین شرکت آدمهایی دارد که تجربه 30 سال فولادسازی را دارند و میتوانند به کشورهای دیگر رفته و درآمد کسب کنند. ژاپن و هند چنین کاری میکنند. آنها دیگر خودشان فولاد نمیسازند، بلکه دانش خود را صادر میکنند تا کشورهای دیگر فولاد را بسازند و پولش به جیب آنها برود. آنها دانایی را میفروشند و به سازمانهای یادگیرنده تبدیل میشوند. اگر شما محصول قابل لمس خود را مثل نفت بفروشید، پول به دست میآورید اما محصولتان کم میشود. در حالی که اگر دانش خود را بفروشید روز به روز به آن افزوده میشود و در کنارش پول هم در میآورید.
* پس چرا این کار در فوتبال ایران صورت نمیگیرد؟
آدمها تا وقتی که مجبور نشوند، دست به کاری نمیزنند. تا روزی که من بدانم پول از جایی به جیب من واریز میشود برای درآمدزایی تلاش نمیکنم، اما اگر بدانم که چیزی برای خوردن ندارم با دست خالی زمین را میکنم تا چیزی به دست بیاورم. بخشی از تنبلی، خرفتی و بیماری باشگاههای ما به خاطر این است که میدانند پول لازم به جیبشان واریز میشود. به این ترتیب این پول را خوردهاند و چاق و مریض شدهاند! در جایی میخواندم که در یکی از جزایر دریاچه ارومیه - آن وقتی که هنوز دریاچه بود! - آهوهای نادر موجود در آنجا دچار بیماری شده و در حال انقراض بودند. آن زمان کسانی که صاحب نظر بودند تصمیم گرفتند که دو قلاده یوزپلنگ را در آن جزیره رها کنند. ابتدا خیلیها فکر میکردند که این کار اشتباه است، اما پس از مدتی آن بیماری در آهوها از بین رفت. ماجرا از این قرار بود که آهوها چون ترسی از هجوم یوزپلنگ نداشتند فعالیت نمیکردند و فقط میخوردند و میخوابیدند، اما با آمدن یوزها مجبور شدند بدوند و به این ترتیب بیماریشان از بین رفت. اگر فوتبال ما هم میخواهد سالم شود، باید از این یوزپلنگها در آن رها شوند!
* فعلا که طرح یوزپلنگ روی پیراهن تیم ملی نقش بسته!
(با خنده) امیدوارم طرح "یوزپلنگ" که روی پیراهن تیم ملی نقش بسته، باعث نشود که حریفان ما مانند آهوهای آن جزیره حرکت خود را تندتر کنند و نتیجه این کار باز هم بازنده شدن ما باشد! شاید بهتر بود که این طرح را پشت پیراهن میکشیدند تا بازیکنان خودمان با دیدن نفر روبرویی بترسند و بیشتر تلاش کنند!
* کمی وارد فضای لیگ شویم. کیفیت لیگ برتر را در فصل سیزدهم از نظر فنی و مدیریتی چگونه دیدید؟
قضاوت کار مدیران باشگاهها سخت است، چون برای این کار باید در تک تک باشگاهها حضور میداشتیم اما آنچه مشخص است این است که استقلال با تمام مشکلاتی که داشت و از دست دادن بازیکنانش کار کوچکی نکرد که تا به اینجا بالا آمد. پرسپولیس هم کار بزرگی کرد که با وجود مشکلات نایب قهرمان شد اما این مسائل نباید باعث شود از آنهایی که باشگاهداری کردند غافل شویم. پرسپولیس و استقلال با غیرت بازیکنانشان نتایجی را گرفتند، اما نباید باشگاههایی مثل فولاد و نفت که کار سازنده و بلند مدت کردند و موفق هم شدند از دید همه دور بمانند. باید نفت و فولاد را تحسین کنیم و از آنها الگو بگیریم.
* وجه تمایز باشگاههایی مثل نفت و فولاد با سایر باشگاهها چیست؟
نفت و فولاد با برنامهای بلند مدت و بدون حاشیه کار کردند. آنها به کیفیت بیش از کمیت اهمیت دادند. من حتی برای سایپا که بودجه زیادی نداشت، ولی تیمش را در لیگ برتر نگهداشت ارزش قائلم. یک کارخانه ژیان تولید میکند و دیگری بنز، اما حتی آن که ژیان تولید میکند اگر استانداردها را رعایت و به تعهداتش در قبال مشتری عمل کند، کار مفید کرده است. مهم نیست که یک باشگاه در لیگ برتر چندم میشود؛ همین که در آرامش کامل کار کند و به تعهداتش در قبال بازیکنان، مربیان و هواداران پایبند باشد کار درست را کرده و به فوتبال هم خدمت کرده است. باید از این مجموعه ها حمایت کنیم. برخی میگویند که باشگاههای موفقی مثل فولاد به دلیل بودجهای که دارند موفق شدهاند و اگر این پول را از آنها بگیریم آنها هم سقوط میکنند. سوال این است که چرا این پول را باید از آنها بگیریم؟ چرا هر گاه یک مجموعه خوب را با مجموعهای بد مقایسه میکنیم می گوییم اگر مجموعه خوب شرایطی مثل آن دیگری داشته باشد، بد میشود؟ چرا برعکس فکر نمیکنیم؟ اگر به استقلال و پرسپولیس هم آرامش بدهیم، شرایط ایمنی برایشان ایجاد کنیم و به موقع به آنها پول بدهیم، همه در شرایط خوب رقابت میکنند و آن وقت است که شایستگیها معلوم میشود. شایستگی یعنی در فضایی که همه در شرایط مساوی کار میکنند یک نفر کار متفاوتی انجام دهد. آن کس که قهرمان دوی 100 متر میشود دیگران را 200 متر جا نمیگذارد. او شاید یک هزارم ثانیه تندتر از دیگران بدود و یک میلی متر با نفر دوم فاصله داشته باشد. قهرمان شدن او به این معنی نیست که دیگران ندویدهاند. باید ببینیم آنهایی که موفق شدهاند چه کردهاند تا از آنها الگو بگیریم، هیچ اشکالی ندارد که باشگاههای بزرگ و صاحب نام ایران از یک باشگاه دسته یکی چیزی یاد بگیرند.
* در پایان کمی هم درباره مسئولیت فعلیتان حرف بزنیم. شما معاون ورزشی مدیرعامل باشگاه نفت آبادان هستید. نفت یکی از قدیمیترین باشگاههای ایران است و جای خالیاش در لیگ برتر حس میشود. برنامهتان برای صعود دوباره به لیگ برتر چیست؟
ابتدا باید شرایط خوب ماندن در لیگ برتر را فراهم کنیم و بعد به صعود فکر کنیم. هدف ما نباید صرفا صعود به لیگ برتر باشد و نباید همه چیز را فدای این هدف کنیم ما باید چند سال زحمت بکشیم و زیر ساختها را تامین کنیم تا در آینده بتوانیم حضور خوبی در لیگ برتر داشته باشیم.