به گزارش پایگاه 598 به نقل از خبرگزاری فارس، صحبتها و مواضع صریح ابراهیم حاتمی کیا در برنامه راز ، فصل الخطابی بود بر همه حرف و حدیث های چپ و راست و خصوصا عافیت طلبان کرسی نشین در حجره ها، آکادمی ها و بساط پهن کن های حول و حوش سینماتک های داخل و خارج که همواره خواسته اند او را در هر بزنگاهی مصادره کنند.
او چنان انرژی با خود به استودیو آورده بود که در طول 90 دقیقه کم نیاورد. به جز لحظاتی که او مجبور شد پاسخ اندک بینانی را که طی ماه های اخیر جایزه نگرفتن اش را دلیل طغیانش تلقی کرده بودند بدهد. به ویژه آنجا شوک دهنده ظاهر شد که او تکلیف خیلی ها را روشن کرد و صریح و بدون ملاحظه کاری های مرسوم این روزها، خود را سرباز انقلاب، پیرو امام راحل و شاگرد ادب آموخته ی سید مرتضی آوینی معرفی کرد.
ابراهیم مانیفست اعتقادی اش را تریبونی کرد. بار دیگر افتخارش را به پوشیدن لباس پاسداری یادآوری و بارها سعی کرد تا مغایر با برخی در این ایام، شفاف بودن در موضع گیری را یک اصل زیستی بشمارد. رویکردی که در این فضا، فقط از شاگردان سید مرتضی ساخته است. دوره ای که برخی بدهکاران انقلاب، سعی در پوشش لباسی دیگر دارند، با دست پس می زنند ولی با پا پیش می کشند، نان نظام را می خورند اما رنگ اپوزیسیون را ترکیب می کنند، از نعمات مادی و معنوی این جامعه بهره مندند اما هنرفروش دیگرانند، حاتمی کیا ترجیح یک موی مردم این دیار به همه چرب و شیرین دیگران را بی محابا اعلام کرد و باردیگر، فیلم ساختن با نیت تشویق بیرونی ها و جوایز فستیوال ها و گام زدن بر رد کارپت ها را ارزانی خودشان بر شمرد.
ابراهیم اگرچه بر نبود شهید آوینی در این روزگار حسرت خورد، اما با ایستادگی اش بر اصول و تعیین جایگاهش در جبهه انقلاب و شفافیت خط و مرزهایش با عقب ماندگان از قافله آرمانخواهی، مرعوبین چشم آبی ها، ریزه خواران جهان غالب، تحقیرکنندگان مردم و دنیاطلبان، به جد نشان داد و ثابت کرد که نه تنها نباید از فقدان آقا مرتضی رنجور بود که برعکس، وجود همین برنامه «راز» با چنین میزانسنی و مواضعش، یعنی آوینی تکثیر شده و آموزه هایش در حوزه نظری و عملی هنر، جبران کننده فقدانش است.
«چ» به واقع در حساس ترین مقطع روبه جلو انقلاب متولد شد. تلنگری براینکه یادمان نرود از چه دالانی عبور کردیم که حالا سرافرازانه ایستاده ایم. به عبارت روشن اتفاقات درعرصه سیاسی، فضایی را با خود به همراه داشت تا تشنگان خنده ی ازما بهتران، سعی در تسری «فراموشی» به کلیت مردم باشند، اما «چ» همانند مقطع نمایش آژانس شیشه ای، فضا را درهم شکست. بی خود نبود که صدا از همه جا بلند شد. آنهم برای فیلمی که در وجه غالبش یک سینمای الگویی است. به تایید جملگی متخصصان هنرهفتم، «چ» از منظر فنی – تکنیکی به سینمای غالب جهان پهلو می زند و از منظر درهم آمیزی فرم و محتوا، یک کلاس درس است. مهمتر از همه، رویکرد بومی و پیام دهی به روز اثر ، برای همه مدعیان جواب دارد.
بگذارید به این نکته هم اشاره کنم که وادادگان داخلی و طماعان بیرونی، اعم برنامه ریزی شان، بازکردن حساب روی نسل سوم و چهارم انقلاب بوده و هست تا پشیمانی از پراتیک پدرانشان را در چهره آنها ببینند، اما «چ» بی اغراق بیشتر از هر منبر و تریبونی، این آرزو را در عرصه فرهنگ و هنر با یاس روبرو کرد. نسل کنونی با دیدن شمایل جذاب و کاریزماتیک انقلابیونی چون «وصالی» و تئوری پردازان صلح طلبی مانند چمران، بیش از پیش به عملکرد پدران و مادرانشان در ایستادگی برابر ظلم و قیام برای استقلال، می بالند. خلق و پرداخت ضد قهرمانی قدرتمند، با هیبت و موقر مانند «دکتر عنایت» توسط حاتمی کیا، فراتر از هر توجیهی این نسل را با اقتدار نسل اولی ها مواجه می کند. از همین رو است که جبهه ای علیه «چ» باز شد و هنوز سنگ اندازان این وادی سعی در مهجوریت فیلم دارند. «چ» همانی است که در این روزگار سینمای ما لازم داشت. کاری که «آژانس شیشه ای» در مقطع خودش کرد.
شمایل جذاب ترین و محبوب ترین قهرمان سینمای ایران، یعنی حاج کاظم، در دوره و شرایطی بر پرده سینماها و دیوارهای شهرهای کشورمان حک شد که تجدید نظرطلبان انقلاب و شیفتگان غرب و خارجی جماعت، برطبل نسیان همه چیز و خط بطلان داشته های بومی - دینی مان می کوبیدند. اما حاج کاظمی بر پرده ها قد کشید که دهان خیلی ها را بست (مگر آنهایی که مستقیما از جای دیگری پر می شدند). سخت گیرترین منتقدان سینما برای کلیت اثر هورا کشیدند و علیرغم انتقاد بر عناصری از فیلم ، شیفتگی خود را از شخصیت حاج کاظم پنهان نکردند. یعنی نمی شد از کنار آن شخصیت به راحتی عبور کرد، همچنان که امروز نمی توان به آسانی از فیلم «چ» گذشت، مگر آنکه (منهای نقد های علمی) غرضی در بین باشد.
تهاجم به فیلم «چ» و خصوصا حاتمی کیا را نمی توان ساده و بی تشکیلات ارزیابی کرد. اتفاقی که متاسفانه باعث جو زدگی بعضا خودی ها و برخی دلسوزان هم شد. اعتراض و تحریم های فیسبوکی قابل انتظار بود، ولی همراهی برخی رسانه ها و افراد را نمی شد پیش بینی کرد، آنهم تا آنجا که کهنه فیلمساز دفاع مقدس را متهم به جنگ ندیدن و نشناختن جبهه و رزمندگان کنند.
نکته شگفت انگیز قضیه در موضع گیری مدعیان ایران و ملیت و تاریخ است. بی شک درصورت یک بررسی تحلیلی، علمی ونقد کارشناسانه، بر وجوه و عناصر غیرقابل انکار ملی درفیلم «چ» صحه خواهیم گذاشت. حتی اگر دیدگاه ایدئولوژیک، باورهای مذهبی ، اعتقادات دینی و پیام های سیاسی فیلم را فاکتور بگیریم (صد البته که نباید چنین باشد) و از منظری ناسیونالیستی و ملی به نقد و آنالیز «چ» بنشینیم بی اغراق با ملی ترین فیلم تاریخ سینما روبرو خواهیم بود. کدام فیلم تا کنون با این قوت و جذابیت از یکپارچگی ایران دفاع کرده است و برای حفظ مرزهای قانونی ایستادگی نشان داده شده است؟ درکدام فیلم تا این کمیت نمایندگان و نیروهایی از گوشه و کنار کشور در پیشبرد درام نقش داشته است؟ و ... لذا عناد ورزی با فیلم و حاتمی کیا چیزی جز سیاست بازی و بعضا حسادت های صنفی و کم دانشی سینمایی نیست. دریک کلام حاتمی کیا فیلمی طراز برای سینمای ایران ساخته است تا ثابت شود که ما می توانیم فیلم خوب بسازیم. درعین اینکه نقد و تحلیل علمی آن نافی ارزش های آن نیست اما همواره این موضوع را باید مد نظر قرار داد که دشوارترین رویکرد تکنیکال، آنهم بدست ایرانی در سینمای ایران محقق شده است، اتفاقی که بی خط کشی های مختلف باید مورد حمایت قرار گیرد.