اگر دوست دارید بدانید افراد موفق با به کارگیری چه شیوه هایی نام خود را
به عنوان انسان های موفق ثبت کرده اند ، این نوشتار را بخوانید.
این
نوشتار درمورد این نیست که بدانیدافراد موفق چه می کنند، در این باره است
که این افراد قبلاً چه کرده اند.در این مطلب به ۱۰ کاری اشاره می کنیم که
افراد موفق برای رسیدن به موفقیتی که الان از آن بهره می برند ،انجام داده
اند.
۱. بهانه نیاورده اند
همه
ما دو صدا داریم. یک صدایی که به شما می گوید سخت تلاش کنیم، روی کار
کنونی مان تمرکز کنیم و قبل از اینکه به سراغ کار بعدی برویم اول این را
تمام کنیم. یک صدای دیگر هم داریم که به ما می گوید دست کشیده، استراحت
کنیم، تلویزیون نگاه کنیم یا در اینترنت بچرخیم.
ما در زندگی قربانی
ناعدالتی هستیم، ممکن است ترفیعی باشد که شایسته آن هستیم ولی به ما نمی
دهند. هر چه و در هر موقعیتی هم که باشیم زمان هایی هم اتفاق می افتد که با
ما با بی عدالتی رفتار می شود. ممکن است برای خودمان دلسوزی کنیم و یا همه
اینها را فراموش کرده، به جلو برویم و از آن فقط بعنوان یک محرک یا انگیزه
دهنده استفاده کنیم.
نلسون ماندلا می توانست به زندان افتادن خود
را بهانه ای کند برای مغلوب شدن دربرابر عصبانیت خود. اما درعوض از آن به
عنوان فرصتی برای مطالعه، رشد، یادگیری و در انتها آزادی همه استفاده کرد.
به
بهانه هایتان گوش دهید. درک کنید که چرا این بهانه ها را دارید و بعد فکر
کنید که چطور می توانید از آنها در جهت خوب استفاده کنید.
۲. فقط به آنها مربوط نبوده است
موفقیت
افرادیکه واقعاً در زندگی خود موفق بوده اند به این دلیل بوده است که نه
فقط در زندگی خود بلکه در زندگی دیگران هم ایجاد تغییر کرده اند.
اگر چیزی که به شما انگیزه می دهد چیزی بزرگتر از رسیدن به مقصد و هدفتان باشد مطمئناً سخت تر، طولانی تر و بیشتر تلاش خواهید کرد.
درست
است، وقتی هدف اولیه پول درآوردن را داشته باشیم، پول درخواهیم آورد. اما
بعضی ممکن است از آن پول در راه درست استفاده کنند که بسیار عالی است اما
همین پول درآوردن به تنهایی هیچ دستاورد خاصی به شمار نمی رود.
۳. صبح های زود و شب های دیر
کسانی
که در زندگی خود به موفقیت دست یافته اند برای آن زحمت کشیده اند. این
ممکن است به قیمت از دست دادن بقیه قسمت های زندگی شان مثل خانوداه یا
زندگی اجتماعی شان تمام شده باشد. اما ماموریت آن الزامی بوده است و تا
زمانیکه به آن دست پیدا نکرده اند بقیه چیزها برایشان بی اهمیت می شود.
مطمئناً سخت کوشی هیچ جایگزین دیگری ندارد.
۴. بهترین وسیله
انرژی
وسیله ای بسیار وسیع است که معمولاً درمورد آن صحبت نمی شود. بله از انرژی
به شکل سوخت و برق همه جا صحبت می شود اما منظور ما سطح انرژی انسان هاست.
واقعیت این است که هر چه انرژی بیشتری داشته باشیم، تمرکز کردن برایمان ساده تر خواهد شد و کیفیت کارمان بالاتر خواهد رفت.
یکی
از رموز موفقیت ریچارد برانسون حفظ تناسب اندام عالی برای خود بود. اینکه
از نظر جسمی متناسب باشیم، گردش خون ما به سمت مغز را بهتر کرده، هوشیاری
مان را بیشتر کرده و تمرکزمان را بالاتر می برد. اینکه ورزش را بخشی از
زندگی خود کنید، احتمال موفقیت شما را بالاتر خواهد بود.
۵. رعایت اصول اختصاصی
چرچیل اصولی برای خود داشت. تفاوت او با بقیه آدمها این است که او به هر قیمتی که شده به اصول خود پایبند می ماند.
شما چه اصول و قوانینی برای خود دارید؟ هر کسی باید اصولی برای خود داشته باشد و بر طبق آنها زندگی کند.
یکی
از اصول شرکت اپل این بوده است که دنیای تکنولوژی را تغییر دهد و با بیرون
دادن هر کدام از محصولاتشان می بینیم که بر این اصل پایبند هستند.
برای خود قوانینی طراحی کنید که شما را در زمان های سخت هدایت کنند. این قوانین به هیچ قیمتی نباید تغییر کند.
۶. تردید، اما ایمانی ناگسستنی
همه
ما زمان هایی درگیر تردید می شویم. حتی بهترین ما شک می کنیم که به
آرزویمان می رسیم یا نه. چیزی که افراد واقعاً موفق را از آنهایی که هیچوقت
به قدرت واقعی خود نرسیدند متمایز می کند داشتن ایمانی ناگسستنی به این
حقیقت است که کاری که می کنند درست است.
حتی اگر زمان هایی دچار
تردید شوند، خیلی زود از این حالت بیرون می آیند، درحالیکه بقیه اسیر آن
تردید شده و دست از ادامه راه می کشند.
شما هم می توانید لحظات
تردید خود را داشته باشید، چون انسان هستید. اما نباید بگذارید آن تردید بر
شما غلبه کند. باید بگذارید آن تردید به شما انگیزه دهد که ثابت کنید خوش
بینی تان درست بوده است.
۷. یک دلیل
بسیاری
از دستاوردهای دنیا توسط مردان و زنانی صورت گرفته که امنیت نداشته و چیزی
برای ثابت کردن به دیگران داشته اند و می خواسته اند از وضعیت کنونی خود
ارتقاء یافته و بالاتر روند.
دلیل آبراهام لینکلن مربوط به نگاه
دیگران به او و نگاه خودش به خود بود. وقتی بقیه او را پسری فقیر و بی سواد
می دیدند، او در خود توانایی رسیدن به جایگاهی بالاتر را می دید، حتی
بااینکه فقط با کمک خود می توانست به آن مرحله دست یابد. او نیاز به تغییر
را هم می دید. ملتی که ادعای آزادی داشت ولی آزاد نبود. او اشکالی پایه ای
در آن وضعیت می دید و می خواست آن را تغییر دهد. چرای او مربوط به خودش
نبود به همین دلیل او را به یکی از مردان بزرگ تاریخ تبدیل کرد.
شما
هم باید چرای خودتان را پیدا کنید. باید وقتی بقیه خوابند کار کنید، زندگی
امن خود را به خطر بیندازید و آنقدر پیش روید که به مقصدتان برسید.
۸. زمانی تحمل کردند که بقیه ناامید شده بودند
کسی
که دست از دنبال کردن آرزوی خودش کشیده چطور می تواند بداند که برای رسیدن
به موفقیت چه مقدار زمان نیاز داشته است؟ مطمئناً هیچکس چنین توانایی
ندارد. ممکن است فردا باشد، ممکن است ده سال دیگر.
آنچه که افراد
موفق را از دیگران جدا می کند این واقعیت است که آنها هیچگاه دست از
آرزویشان نمی کشند. برای آنها ناامیدی هیچوقت یک انتخاب نیست. فقط زمانی
متوقف می شوند که به مقصدشان رسیده باشند. و حتی در آن زمان هم یک ماموریت
جدید برای خود ترتیب می دهند.
مثلاً نلسون ماندلا را در نظر بگیرید.
در سال های ابتدای زندگی اش نبود که به موفقیت دست پیدا کرد. بعد از تلاش و
گذشت سالهای بسیار به مقصد خود رسید. آن هم زمانی که بقیه دست از راه
کشیده بودند. به این دلیل به مقصد نرسید که بهترین بود، بهترین بود چون صبر
و تحمل بالایی داشت.
هیچکس نمی داند کی به موفقیت می رسد. پس با
ناامید شدن و صرفنظر از ادامه راه شکستتان را تضمین نکنید. می توانید
خودتان را سازگار کنید، تغییر دهید یا تکمیل شوید اما هیچوقت ناامید نشوید.
۹. مردم بزرگ به طور خستگی ناپذیری هنر و صنعت آنها را بررسی کردند
تونی
گوین و مایک تایسون به اندازه بقیه افراد روی کار خود مطالعه کردند. گوین
ساعت ها وقت خود را صرف بررسی کار رقیبان خود کرده بود. الگوهای آنها را
مطالعه می کرد. او ورزشکارترین فرد آن دوران نبود اما در کار خود، بیسبال،
بهترین بود.
وقتی مردم به تایسون فکر می کنند، به یک حیوان فکر می
کنند. چیزی که اصلاً نمی بینند مطالعات اوست. هیچکس به اندازه مایک تایسون
درمورد بوکس مطالعه نداشت. هیچکس به اندازه او فیلم بوکس تماشا نکرده بود.
او اول یک دانش آموز بود بعد یک بوکسر.
این ورزشکاران حرفه ای فیلم تماشا می کردند، ما برای تکمیل کار و صنعت خودمان چه باید بکنیم؟
خودم
را مثال می زنم. بیشتر کار من مربوط به نویسندگی و تناسب اندام است. به
همین دلیل روی این دو موضوع مطالعه می کنم. کتاب هایی درمورد اینکه چطور می
توانم نویسنده بهتری شوم و راه های ارتباط با خواننده مطالعه می کنم و
کتاب های نویسنده هایی را می خوانم که از من بهتر هستند. اگر موضوع کارتان
فروش است باید کتاب هایی در این زمینه بخوانید. اگر بازاریاب هستید، زمینه
مطالعه تان باید همین باشد.
اگر به دنبال موفقیت هستید، باید در زمینه کارتان مطالعه داشته باشید و آن را به طور کامل بررسی کنید.
۱۰. خطر کردن
اگر خطر نکنید، هیچ پاداشی در انتظارتان نخواهد بود. آنهایی که به موفقیت واقعی دست پیدا کرده اند بیشتری از دیگران خطر کرده اند.
میلیاردها
نفر در طول تاریخ بوده اند که توانایی رسیدن به موفقیت را داشته اند، چه
هوش بوده یا استعدادشان، در هر حال این توانایی را داشته اند. چیزی که
نداشته اند شجاعت لازم برای خطر کردن زندگی شان بوده است. همچنین اخلاق
کاری لازم برای شناختن استعدادشان را هم نداشته اند.
«بدترین تراژدی
زندگی یک استعداد هدررفته است.» آرزوی بزرگ و شجاعانه شما ممکن است ازدواج
با دختر آرزوهایتان و تشکیل خانواده با او باشد. خطری که باید بکنید ممکن
است ترک کاری که عاشقش هستید برای حمایت از او و خانواده تان باشد. آرزوی
شما ممکن است کمک به میلیون ها انسان برای داشتن زندگی بهتر و سالمتر باشد.
آرزویتان هر چه که باشد باید فرصت کافی برای شناخته شدن به او بدهید.
اگر
واقعاً می خواهید با پاداش روبرو شوید، باید ریسک کنید.آرزویتان را پیدا
کنید و بعد برای رسیدن به آن همه چیز را به خطر بیندازید.