ایالات متحده ی آمریکا از آغاز ورودش به ایران همانند سایر کشورهای استعماری از هیچ تلاشی برای تصاحب منابع ایران به ارزانترین بها فروگذار نکرد، فرق ایالات متحده با سایر کشورهای استعماری که پیش از این پا به ایران گذاشته بودند، بهرهگیری از قرنها تجربهی استعمارگران و نیز ادبیات و راهکارهای جدید در بسط و گسترش سلطهی خود بر تمام ارکان کشور بود.
حادثه ی تلخ کودتای 28 مرداد سال 1332 و استثمار اقتصادی ایران، حاصل اعتماد دولت ایران به آمریکایی بود که دولت ایران تصور میکرد در سایهی این اعتماد میتواند استقلال خود را حفظ کند، اما خیلی زود چهرهی واقعی استعمار آشکار شد و پس از کودتای 28 مرداد با حمایت مطلق از رژیم دیکتاتوری پهلوی برای 25 سال تمام منابع ایران به بهای حفظ تاج و تخت پهلوی در اختیار آمریکا قرار گرفت.
مصونیت آمریکایی ها در ایران از هرگونه تعرض که به قانون کاپیتولاسیون مشهور است یکی دیگر از برنامههای ننگین و ظالمانهی ایالات متحده در ایران بود؛ رهبر معظم انقلاب در این خصوص اشاره داشتند که: " امام عزيز ما، آن مرد يگانهى تاريخ ما، در مقابل طرح كاپيتولاسيون و مصونيت آمريكائىها - كه آن روز در ايران همهكاره بودند - ايستاد و به خاطر اين اعتراض، روز ۱۳ آبان با حال غربت و تنهائى، به وسيلهى مزدوران آمريكا از ايران تبعيد شد. در آن روز و در اين تبعيد، هيچ كس در كنار امام نبود. البته دلهاى مردم با امام بود؛ اما امام را از خانهاش ربودند و در غربت كامل، او را در روز ۱۳ آبان سال ۴۳ از ايران تبعيد كردند. "
سالهای دهه ی 50 تا آغاز انقلاب اسلامی سالهایی بود که ایالات متحده بر تمام ارکان اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران مستولی شد و عملا تمام سیاستها در ایران در راستای منافع ایالات متحده و منطبق با سیاستهای کاخ سفید تنظیم میشد. ایالات متحده درآمد نفت را به عنوان مهمترین منبع مالی ایران با قرارداد کنسرسیوم سال 1333 و . ..... به صورت مستقیم به خزانهی خود سرازیر میکرد و بخش بزرگی از این منابع مالی را با خریدهای نظامی با همان پول نفت به صورت غیر مستقیم به ایالات متحده منتقل میشد، ایران در میانهی دههی 50 شمسی در حالیکه کشور در فقر و بی سوادی است، بزرگترین خریدار تسلیحات آمریکا شد.
جرج بال معاون وقت وزارت خارجه آمريكا، که از سوی کارتر مأمور بررسی اوضاع ایران در اواخر سلطنت پهلوی است ضمن اشاره بهآمار و ارقام، پرده از اوج سلطهگري آمريكا و سلطهپذيري ايران زمان شاه برداشته، به نقش مستقيم آمريكا در سياستگزاريهاي نظامي ايران اینگونه اشاره دارد: "ما شاه را بهطور كامل تحت نظارت داشتيم؛ اين ما بوديم كه ميگفتيم شما به فلان سلاح احتياج نداريد و به فلان سلاح احتياج داريد".
اما ناگهان در روزگاری که بلوک بندی های سیاسی از سوی قدرتهای بزرگ، کشورها را به دو بخش بلوک شرق به سرکردگی شوروی سابق و بلوک غرب، زیر چتر آمریکا تقسیم کرده بود و نظام های سیاسی برای ادامه حیات خود مجبور به پذیرش استیلای یکی از دو قطب آمریکا و شوروی- سابق- بودند، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آنچنان معادله قدرت را برهم زد و با گذشت سالهای پس از انقلاب، بلوک سومی به عنوان بلوک کشورهای مسلمان با محوریت خاورمیانه و مرکزیت ایران اسلامی در عرصه مناسبات و روابط سیاسی جهانی پدید آمد، که غرب با محوریت ایالات متحده تنها راه تداوم سلطهی خود بر جهان را حذف ایران و شکست انقلاب اسلامی در ایران دانست. رویکرد خصمانهی ایالات متحده علیه انقلاب ایران از همان ابتدا با پناه دادن به شاه و تبدیل شدن سفارت این کشور در تهران به مرکز توطئه و جاسوسی علیه انقلاب وبرنامه ریزی برای کودتا و جنگ داخلی شروع شد. این آغازی بود بر فعالیتهایی که تا کنون علیه هیچ کشوری در جهان سابقه نداشت.
دشمنی های که سالها بعد در سایهی پیشرفت و اقتدار ایران اسلامی مهر شکست بر پیشانی دشمنان انقلاب زد. مقام معظم رهبری اشاره داشتند که: "ما دشمنانى داريم و آنها اين حركت به جلو را براى ملت ما نمىپسندند. جلودار اين دشمنان هم رژيم ايالات متحدهى امريكاست. حرف سردمداران سياست امريكا با ملت ايران چيست؟ توجه كنيد من حرف دل گردانندگان سياسى امريكا را براى شما بيان كنم؛ حالا حرفهاى گوناگونى مىزنند؛ اما حرف دل آنها يككلمه است؛ آنها مىگويند: اى ملت ايران! آن چيزى را كه انقلاب شما از ما گرفته است، آن را به ما برگردانيد. آنها مىگويند قبل از انقلاب ما بر كشور شما سيطرهى اقتصادى، سياسى و فرهنگى داشتيم... مىگويند ما بر كشور شما اين سلطه را داشتيم، انقلاب آمد و ما را بيرون كرد؛ اين را به ما برگردانيد تا ما دوباره بر كشور شما سلطه پيدا كنيم. حرف آمريكاييها اين است". (سخنان رهبری در تاریخ 1/1/1385 حرم رضوی)
به طور خلاصه مهمترین سرفصل های برنامههای دشمنان برای شكست انقلاب و عدم تحقق اهداف انقلاب اسلامی به این ترتیب است:
ü ایجاد تفرقه قومی و ترویج جداییطلبی در بین اقوام
ü حمله نظامی ناجوانمردانه ۸ ساله به كشور
ü تحریم و محاصره اقتصادی
ü تهاجم فرهنگی و هجمه به باورها و اعتقادات مردم
ü جلوگیری از پیشرفت علمی، صنعتی كشور
ü برنامهریزی برای براندازی نظام اسلامی
اما تردیدی نیست که 20 فروردین و روز قطع رابطه با ایران توسط ایالات متحده به عنوان نقطهی عطفی در روابط ایران و آمریکاست که بدون شک این قطع رابطه آنقدر برای ایران نفع داشته که به اعتراف دوست و دشمن بسیاری از دستاوردهای امروز ایران اسلامی مرهون این قطع رابطه است.
در پی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران و ماجرای گروگانگیری، این کشور یک جانبه روابط سیاسی خود را با ایران قطع کرد و امام راحل(ره) در پیامی خطاب به ملت ایران پس از انتشار خبر قطع رابطه آمریکا می فرمایند: «رابطه بین یک ملت بپاخاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بین المللی یا یک چپاولگر عالم خوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک می گیریم چون که این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید آمریکا از ایران است... من کرارا گوشزد نموده ام که رابطه ما با امثال آمریکا، رابطه ملت مظلوم با جهانخواران است.»
دیری نپایید که پیش بینی حضرت امام(ره) درباره فروپاشی کمونیسم و شوروی سابق تحقق یافت و بلوک شرق از هم پاشید. آمریکا در جهان تک قطبی که حالا خود را همه کاره جهان می دانست، شکل گیری بلوک کشورهای مسلمان با ام القرایی ایران اسلامی را برنتابید و به هر کاری که بتواند حاکمیت اسلام و نظام جمهوری اسلامی را ساقط و دگرگون کند، دست زد. جنگ تحمیلی، تحریک مخالفین و کمک به تحرکات تجزیه طلبانه و تروریستی، تحریم اقتصادی و بلوکه کردن میلیاردها دلار دارایی ملت ایران، تهاجم و ناتوی فرهنگی، جنگ نرم و... همه اقدامات خصمانه ای است که آمریکا برای به زانو درآوردن ایران اسلامی به کار گرفت اما نهایتاً طرفی از آن نبست.
سیاست های ستیزه جویانه آمریکا در طول دولت های گذشته این کشور- خصوصا در زمان بوش پدر و پسر- علاوه بر آنکه امنیت جهانی را به مخاطره انداخت، هزینه های سنگینی به جامعه جهانی و خود آمریکا تحمیل کرد.
باید پایان دوران ریاست جمهوری بوش را به معنای شکست طرح یک جانبه گرایی آمریکا به حساب آورد، طرحی که دولت بوش را به منفورترین دولت در جهان تبدیل کرد و باعث شد تا اوباما با شعار «تغییر» پیروز میدان انتخابات ریاست جمهوری این کشور شود، اما آیا این حرف از حد یک شعار تبلیغاتی فراتر رفته است؟ آیا چیزی بیشتر از یک تغییر لحن و ادبیات دیده ایم؟ امام خامنه ای در این خصوص اشاره دارند که: «اگر واقعا چیزی جز بخش اندکی از ادبیات شما تغییر کرده است، نشان دهید. آیا دشمنی شما با ملت ایران پایان یافته؟ دارایی های ایران را آزاد کرده اید؟ تحریم ها را برداشته اید؟ از لجن پراکنی و تبلیغات سوء دست برداشته اید؟ دفاع بی قید و شرط از رژیم صهیونیستی را پایان داده اید؟... تغییر نباید لفاظی و با نیت ناسالم باشد و اگر می خواهید ضمن حفظ همان اهداف قبلی، فقط سیاست ها و تاکتیک ها را عوض کنید این یک خدعه است نه تغییر و اگر تغییر واقعی مورد نظر شماست باید در عمل مشاهده شود.»
آمریکا با پذیرش این واقعیت که ایران امروز یک قدرت بزرگ منطقه ای به شمار می آید و نقش تعیین کننده ای در تحولات خاورمیانه و عرصه بین الملل ایفا می کند، و هم چنین قبول شکست سیاست انزوای ایران، سعی در تغییر گفتار - و نه رفتار - در قبال جمهوری اسلامی داشت اما غافل بود از اینکه بر اساس واقعیتهای موجود و بر مبنای استقلال و عزت و نیز قواعد شکوفایی و پیشرفت در جهان امروز، ایران اسلامی به برقراری رابطه با آمریکا نیازی ندارد بلکه این آمریکاست که برای پرهیز از دشمنی ایران با آن کشور و سست شدن جای پایش در خاورمیانه و هم چنین نجات از باتلاق خودساخته در عراق و افغانستان و نیز حفظ منافعش که در جهان به خطر افتاده، نیازمند رابطه با ایران است.
رهبری انقلاب فرموده اند: طبعا تصمیم گیران سیاسی کشور، تحولات و واکنش های ایالات متحده را رصد می کنند اما نباید تصور کرد که اگر این روزها آمریکایی ها دست خود را به سوی ایران دراز کرده اند به معنای آن است که از کرده های قبلی خود پشیمان شده و نگرش و سیاست هایشان را درباره ایران عوض کرده اند. با توجه به ظلم چند ده ساله ای که مردم ما از آمریکا دیده اند بی تردید در پس سیاست نزدیکی با ایران، همچنان سیاست های توسعه طلبانه، یکجانبه گرایانه و منافع استعماری نهفته است.
حال چگونه می توان از نیت نیک آمریکا سخن گفت و نیز در سایهی رابطه امیدی به حل مشکلات اقتصادی داشت، در حالی که این کشور تحریم ها علیه ایران را تمدید کرده و کشورهای دیگر را نیز به پیروی از این رویکرد تشویق و ترغیب می کند؟ و در حساس ترین مراکز تصمیم گیری خود شرط بقاء قدرت و سلطهی خود را نابودی ایران برشمرده و از طراحی هیچ اقدامی علیه انقلاب اسلامی ایران دریغ نمیکند. آیا میتوان به آمریکایی خوشبین بود که دائما بهانه تراشی میکند تا در سایهی این بهانهها همانند موضوع تسلیحات هستهای، برخی قدرتها را در جهان علیه ایران تجمیع کرده و دائما به تخریب وجههی انقلاب اسلامی دامن میزند.
آیا میتوان به کشوری که رئیس جمهورش از هر تریبونی برای تخریب ارزش های انسانی که انقلاب اسلامی ایران به جهان عرضه کرده استفاده میکند اعتماد کرد؟ اوباما در سفر به ترکیه در روزهای اخیر گفت: «اکنون مقامات ایران باید میان اینکه آیا می خواهند سلاح هسته ای! تولید کنند یا آینده ای بهتر برای مردمشان ایجاد کنند، تصمیم گیری نمایند»!
آیا مواردی از این دست، همان دست های چدنی پنهان در دستکش های مخملی نیست؟! باید به خاطر داشت که در منشور امنیت ملی آمریکا برای قرن 21 از ایران به عنوان تهدید اصلی علیه امنیت و بقای آمریکا یاد شده است و باید از یاد نبرد که تقابل ما و آمریکا، تقابل دو هویت متضاد است. مادامی که آمریکا با نگاهی برتری جویانه، تک سویه و یکجانبه گرا به جمهوری اسلامی می نگرد و خوی استعماری خود را کنار نمی گذارد و در عمل، نگرش و سیاست های خود را در قبال کشورمان تغییر نمی دهد، و در یک کلام مادامی که ایالات متحده استکبار جهانی است، این شکاف پر نخواهد شد.