به گزارش پایگاه 598 به نقل از
رجانیوز،
هر ساله با اتمام
تعطیلات نوروزی بساط نقد و بررسی عملکرد رسانهی ملی و به خصوص برنامههای
نمایشی تلویزیون رونق میگیرد و به یکی از بخشهای مورد علاقهی رسانههای
دیگر تبدیل میشود. هر کسی از منظر خود در مورد سریالهای مناسبتی نوروز و
برنامههای پرمخاطب نقد مینویسد و اظهارنظر میکند. در این میان، مجموعهی
«کلاه قرمزی» هم یکی از همین برنامههای پرمخاطب است که همیشه محل نقد و
بررسی بوده است.
در حالی که امسال هم «کلاه قرمزی 93» توانست با استفاده از عروسکهای
قدیمی و محبوبش و چند کاراکتر تازه اضافه شده به این جمع عروسکی در جذب
مخاطبان به ویژه مخاطبان بزرگسال موفق عمل کند، سایت بیبیسی فارسی در بخش
«ناظران میگویند...» خود اقدام به انتشار دو تحلیل عجیب و فرامتنی از این
مجموعهی دوستداشتنی و خاطرهانگیز نمود که نشان از نگاه مریض رسانهی
سلطنتی انگلیس حتی در تحلیل فیلم و مجموعهی عروسکیای چون «کلاه قرمزی»
دارد.
در یکی از این تحلیلها با عنوان
«"تفلد" عید شما مبارک؛ کلاه قرمزی نماد شوخ طبعی ایرانی» به قلم «محمدحسن
ساکی» ابتدا به شایعهی کذب و نخنما شدهی ممنوعالتصویر شدن عروسک «جیگر»
پرداخته شده است که البته در همان زمان پخش شایعه در سال 91 هم از سوی
تلویزیون بیبیسی به شدت مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و تلاش شده بود تا
ممنوع التصویر شدن موهوم عروسک جیگر به نماد خفقان رسانهای داخل ایران
تبدیل شود. شایعهای که بلافاصله تکذیب شد و با روی آنتن رفتن مجموعهی
«کلاه قرمزی 92» و حضور فعال این عروسک، عیار درستی این ادعا و البته میزان
فرصتطلبی این رسانه در بهرهبرداری و حتی تولید اخبار کذب مشخص شد.
اما در ادامهی این تحلیل عجیب، نویسنده
بعد از ذکر سابقهای از مشکلات نظام جمهوری اسلامی با محتوای سیاسی
برنامههای عروسکی سعی کرده با دید نمادشناسانه کاراکترهای عروسکی این
مجموعه را از حیث سیاسی و جامعهشناسانه تحلیل کند و در این میان به نتایج
جالب و جدیدی هم رسیده است. به طور مثال، در مورد کاراکتر «پسرخاله» و
«آقوی همساده» چنین آمده است: «(پسرخاله) کودکی است که انگار کودکی نکرده
است و زود بزرگ شده است ( او به نوعی کودک کار هم هست، حتی شاید بتوان او
را برادرخواندۀ علی، نوجوان قهرمان فیلم نیاز، ساخته علیرضا داودنژاد
دانست).... آقای همساده که همیشه قربانی سیاستگذاریهای غلط شده است، اما
در برابر وحشتناک ترین اتفاقات زندگی واکنشی متفاوت دارد و در دل طنز تلخ
خود نمایانگر جامعه ایرانی است که همیشه در برابر مشکلاتش از سلاح طنز
استفاده می کند.»
البته نویسنده توضیح نمیدهد که مبنای
این نتایج چیست و کدام قسمت از این مجموعه او را به این نتیجه رسانده که
«آقوی همساده» قربانی سیاستگذاریهای غلط (بخوانید حکومت) است یا
«پسرخاله» برادرخواندهی نوجوان قهرمان فیلم نیاز است! اما در ادامه،
نگارنده با اعتماد به نفس مثال زدنی، از همین گزارهها استفاده میکند تا
به نتیجهی دلخواه خود برسد: «این جمع عجیب و دوست داشتنی بستر مناسبی را
فراهم می کند تا شوخیهای و طنزهای اجتماعی و گاه سیاسی در آن شکل بگیرد.
مثل صحنهی حراجی که کاراکتر ببعی ( که انگلیسی هم صحبت می کند) مدام نرخ
اجناسش را به دلار اعلام می کرد و مدام با صرافی ها برای فهمیدن نرخ جدید
در تماس بود.»
و در پایان این نتیجهگیری با شکوه با
این جملات به انتها میرسد: «کلاه قرمزی حرف سیاسی نمیزند، اما حرفهایش
بیانگر خاطرات و حتی رنجهای یک نسل است. کلاه قرمزی، مبارکِ مدرن است که
در زبان طنز و کنایه واقعیت های مگوی جامعه را بیان می کند. نمادی از شوخ
طبعی ایرانی است که طلحکوار حرف خود را میزند و به حیاتش هم ادامه
میدهد.» و احتمالاً منظور نویسنده از این حرفهای مگو، اشاره به بالا بودن
قیمت دلار و خاطرههای «آقوی همساده» است!
اما متن دوم بیبیسی با عنوان «کلاه
قرمزی، دختر همسایه، دوره و بازتولید کلیشههای جنسیتی» از متن نخست هم
فراتر میرود و «کلاهقرمزی 93» را به سندی برای نقض حقوق بشر در ایران
تبدیل میکند! به طور مثال، «نسرین افضلی» که با عنوان فعال حقوق زنان
معرفی شده، مینویسد: «جبلی نمیتواند تا ابد با فیالبداهه حرف زدن و
اختراع کلمات غلط بامزه، ادامه دهد و ادعای کار خلاقانه داشته باشد. یک
برنامهی کودک نیاز به کارشناسان و متخصصان ویژه دارد که با توجه به
نیازهای شناختی کودکان برای آنان برنامه بسازند و طرح بریزند و جمله به
جمله از دیالوگ ها را با هدف و دقت انتخاب کنند. در کلاه قرمزی نه تنها
چنین چیزی را مشاهده نمیکنیم، بلکه رفتارها و دیالوگها مملو از آموزههای
غلط است. صحبتهای آقای مجری با عروسکها پر از خشونت است، دائم بچهها را
دعوا و تحقیر میکند، امر و نهی میکند و به ندرت از آنها تعریف میکند.
بچهها هم دائم در حال دروغگویی و نقش بازی کردناند، چیزی را پنهان
میکنند، کارهای غلط پنهانی انجام میدهند، مثلاً زیادی شیرینی میخورند
(این داستان بارها و بارها در این سالها تکرار شده است)، کثیف کاری
میکنند، یا خنگند و همه چیز را اشتباه میفهمند، اصطلاحات را اشتباه به
کار میبرند (که خودش آموزش غلط است به کودکان)، از کلمات خشونتآمیز
استفاده میکنند، کارهای بزرگانه و نامتناسب با سن کودکان از آنها خواسته
میشود (باز کردن و شستن و نصب پردهها) و...
در ادامه یکی دیگر از این به اصطلاح
فعالین حقوق زنان به نام «سوده راد»، بعد از ذکر چند مصداق از نگاه به زعم
خودش ضد زن سازندگان کلاه قرمزی مینویسد: «از آنجا که این سریال پیش از
عید نوروز ضبط شده است، نمیتوان به ایجاد تغییرات عمده در روند آن امیدوار
بود. شاید بتوان به شاید بتوان به روشنگری والدین در مذمت این رفتارها دل
بست تا برابری، به ویژه برابری جنسیتی به گفتمان و تفکری عام در همهی
نسلها تبدیل شود.»
اما جالب ترین قسمت این متن، مربوط به
نظرات «محسن فرشیدی» با عنوان عجیب و غریب «فعال حقوق برابر» است که در
ابتدای متن خود یک اصل رسانهای بدیهی را چنان بازگو میکند که گویا دست به
افشاگری مهمی زده است: «تلویزیون در ایران غیرخصوصی اداره میشود، بدین
معنا که نهادهای وابسته به حاکمیت آن را اداره و بدون رقیب خصوصی و یا
پاسخگویی به هیچگونه نهادی میتواند بر اساس ایدئولوژی و خط فکری خود
تولید برنامه کند.» جالب آنکه این متن در رسانهای منتشر میشود که هم
غیرخصوصی است و هم وابسته و هم مثل هر رسانهی حرفهای دیگری ایدئولوژی و
خط فکری دارد.
او در ادامهی افشاگری خود، سیاستهای
رسانهای جمهوری اسلامی را به زعم خود برملا میکند و نشان میدهد که
اصولاً بیشتر از اینکه تلویزیون تماشا کند، علاقهمند است در مورد تلویزیون
بنویسد: «در حوزهی زنان، اگر نگوییم همه، اکثریت مطلق مجموعههاى
تلويزيونى در سالهای اخیر باز توليد ايدهاى است كه جاى زن را در خانه و
در حال بچهدارى نشان میدهد. بنابراين اینگونه سریالها و همچنین مجموعهی
كلاه قرمزى هم از اين سياست کلی به نظر جدا نیستند.»
سپس نگارنده به گرهگشایی از محتوای ضد
زن و ضد حقوق بشری این مجموعه مشغول میشود: «بیشتر عروسکها در کلاه قرمزی
مذکر هستند، حتی حیوانات این مجموعه. به شکلی ثابت، تنها یک دختربچه در
این مجموعه وجود دارد. شاید نفس وجود زن برای تولیدکنندگان این برنامه به
مانند دیگر تولیدات صداوسیما مشکل برانگیز باشد. تا جایی که نیمی از این
برنامه در سال ۹۳ میگذرد یک شخصیت زن هم برای لحظاتی وارد برنامه شده است.
وی دوره نام دارد و همسر فامیل دور است. نقش آن به دنیا آوردن یک نوزاد
پسر بود.»
او سپس سراغ کاراکتر «دختر همسایه» می
رود و ادامه میدهد: «اگر به شکلی دائم زنانی به عروسکها اضافه میشدند
شاید با تعداد بسیار بیشتری از این کلیشهها روبرو بودیم. همانطور که شخصیت
دختر همسایه که مدت زمان بیشتری میان دیگر عروسکهای مذکر قرار دارد با
انبوهی از کلیشههای جنسیتی همراه است. دیالوگهایی که برای او در نظر
گرفته شدهاند، همگی غیبت کردن یا به اصطلاح عوامل برنامه خاله زنکی هستند.
اگر در سالهای گذشته او تنها «دست و جیغ و هورا» میگفت، اما امسال با
بزرگتر شدنش مدام غیبت میکند و همچنین غیبتهای زنان دیگر مثل مادر و
اقوامش را بازگو میکند. زمانی که موضوع کار خانگی و خانه تکانی عید مطرح
میشود، کار کردن عروسکهای مذکر عموما همراه با تقلید صدای نازک و
تمسخرآمیز و حرکاتی همراه است که دیگر عروسکها به آنها به عنوان یک مرد
که زن شدهاند، میخندند. در بخشی از این مجموعه آقای مجری و عروسکهای
مذکر باید سبزی پاک کنند. هر لحظه که دستشان به سبزی میخورد، شروع به غیبت
کردن میکنند. یعنی آنها نه تنها سبزی پاک کردن-نمادی از کارهای خانگی-
را مردانه نمیدانند که حتی چند قدمی جلوتر هم میروند که مردان اگر چنین
کارهایی بکنند، صفات منفی کلیشهایِ زنانه را بی اختیار صاحب میشوند. شاید
اینگونه بخشها طعنهایست به تعدادی از مردان امروزی که در کارهای خانه
مشارکت میکنند!»
بعد از حقوق زنان، نوبت مقولهی خشونت
است تا «کلاه قرمزی 93» این منظر مورد به اصطلاح نقد قرار گیرد و دست گرفتن
دمپایی توسط آقای مجری به نماد ترویج خشونت در صداوسیما و یکی از
رویکردهای حکومت تعبیر شود: «حتی اگر از منظر کلیشههای جنسیتی ضد زن به
موضوع نگاه نکنیم، در بسیاری از قسمتهای برنامه کودکان مشغول دروغگویی
هستند. آنها برای شیرینیهایی که میخواهند در نوروز بخورند باید مدام
مخفی کاری کنند، اگر آقای مجری برنامه به این موضوع پی ببرد، آنها را با
زدن دمپایی تهدید میکند. هر چند عمل در آوردن دمپایی عموما با خنده و شوخی
انجام میشود. اما گویا به بزرگتران آموزش داده میشود کودکان اگر
نمیخوابند یا شکلات زیادی میخورند، با تهدید و دمپایی و خشونت میتوانند
مشکل را برطرف کنند.»
در انتها هم این متن این چنین به پایان
میرسد: « بنابراين كلاه قرمزى هم از اين سياست جدا نيست. با نگاهی به
گذشته و حال، چه در آموزش و پرورش، چه در صداوسیما، همچنان به زن به عنوان
جنس دوم نگاه میشود که این نگاه ناشی از برخورد تبعیض آمیز جنسیتی و عاری
از هر گونه منطق اخلاق و انسانی می باشد.»
به نظر میرسد در روزهایی که «حقوق بشر»
قرار است به کلیدواژهی اپوزوسیون داخلی و خارجی علیه جمهوری اسلامی ایران
تبدیل شود، تحلیلگران فرمولهشدهی بیبیسی فارسی حتی از استخراج
نشانههای ضد حقوق بشری در مجموعهی «کلاه قرمزی» هم ابایی ندارند و
میتوانند یکی از محبوبترین برنامههای تلویزیونی ایران را نیز سندی از
نقض حقوق بشر توسط حکومت جلوه دهند. باشد که در این مسیر دشوار موفق باشند!