یکی از شگردهای معمول و مصرح در عملیات روانی، بی اعتبار کردن رهبران حکومت های مخالف انگلیس و غرب است که در مستند پخش شده بی بی سی، عوامل پشت پرده این رسانه از ابتدا تا انتها به دنبال القاي اين واقعيت هستند.
به گزارش مشرق، در هفته گذشته رسانه متعلق به دربار
انگلیس اقدام به پخش مستندی سراسر دروغ و اتهام درباره سکاندار نظام
اسلامی ایران نمود که به نظر می رسد تدابیر معظم له در ترویج و صدور آرمان
های نظام اسلامی، سخت خواب و خیال های دنیای استکبار را برهم زده است. بر
این اساس سعی نمودند بر چهره آفتاب پنجه ای بکشند اما ضعف استدلال و
ساختار ضعیف این مستند نشان داد که دشمنان بی مایه تر از آن هستند که نشان
می دهند.
خط و نشان فريب"
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ
فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا
فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ"
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر شخص فاسقى
خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى
نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد.
امروز با گسترش روز
افزون وسایل ارتباط جمعی از جمله اینترنت و ماهواره، مرزهای جغرافیایی
دیگر ماهیت و بازدارندگی تقريبي گذشته خود را از دست دادهاند و معادلات
گذشته براي نفوذ در ميان ملتها و افكار عمومي تا حدود زيادي تغيير كرده
است؛ به گونهای که کشورها برای تحمیل خواسته و اراده خود به جای بکارگیری
مستقیم از زور و جنگ افزارهای نظامی، توجه خود را به استفاده از جنگ نرم
و عملیات روانی جلب کردهاند تا با استفاده از طرق مسالمت آمیز و با
بکارگیری شیوههای نوین مداخله در امور داخلی یکدیگر، بنتوانند به
خواستههای خود فائق آیند.
عمليات روانی به عنوان یکي از مصداقهاي جنگ
نرم، به معناي استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي است كه
با هدف تأثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بيطرف
و يا گروه دوست صورت میگیرد. در اين بين، رسانه به عنوان يکي از مهمترين
ابزارها تأثيرگذار بر روند جامعه و افكار عمومي، در جنگ رواني مورد
استفاده حكومتها و گروههاي ذينفوذ قرار ميگيرد.
رسانه دولتي
بيبيسي انگليس نيز به عنوان يكي از مهمترين ابزار عمليات رواني در جهت
پيش برد اهداف بريتانيا و غرب مورد استفاده قرار ميگيرد. اين رسانه با
پخش اخبار، مستندات، گفتگوها و برنامههاي متنوع به زبانهاي مختلف نقش
قابل توجهي در جهت عمليات رواني و همچنين خطدهي و تأثيرگذاري بر افكار
عمومي آن هم بر اساس اهداف غرب دارد.
اشاره به اين واقعيت كه حكومت
بريتانيا از بدو ورودش به سرزمين ايران هيچگاه به دنبال پيشرفت و آباداني
ايران نبوده با توجه به اسناد و مدارك موجود درباره استعمار بريتانيا،
واقعيتي است كه انكارش سختتر از اثبات آن است.
گرفتن امتيازهاي ريز و
درشت اقتصادي، ايجاد قحطي در ايران بواسطه سياستهاي اقتصادي و سياسي، قبل
و بعد از جنگ جهاني، تاراج ميراث فرهنگي، جدا كردن بخشهايي از خاك كشور به
طور مستقيم چون بحرين و هرات و حمايت از دو كودتاي ۱۲۹۹ و ۱۳۳۲ كه موجب
برپايي نظامهاي ديكتاتوري و سركوب مردم شد، نمونهاي از اقدامات استعماري
بريتانيا عليه سرزمين ايران بوده است.
به تبع اين استعمار بعد از
پيروزي انقلاب اسلامي ايران و احساس خطر از صدور فرهنگي انقلاب به خارج از
مرزهاي ايران، بيش از پيش به دنبال ضربه زدن به اين انقلاب بوده است.
در
همين راستا، جديدترين اقدام انگليس در جهت جنگ نرم و عمليات رواني بر روي
افكار عمومي ايران، با ايجاد شبكه بيبيسي فارسي در زمان قابل توجهي قبل
از انتخابات دهم رياست جمهوري كليد خورد.
اين شبكه از آغاز شروع به
كارش تا به حال با تكنيكهاي مختلف عمليات رواني مانند شايعه، تحريف
واقعيات و جعل تاريخ، اغراق و مبالغه، تفرقه اندازي و فريب، همواره به
دنبال ضربه زدن به ميراث مهم انقلاب اسلامي يعني ولايت فقيه، نااميد كردن
مردم از انقلاب و خدشه وارد كردن به اعتماد بدنه مردمي انقلاب به نظام
جمهوري اسلامي بوده بوده است.
از سوي ديگر، یکی از شگردهای معمول و مصرح در عملیات روانی، بی اعتبار کردن رهبران حکومت های مخالف انگلیس و غرب است.
در
همین راستا شبکه بيبيسي فارسی در تاریخ 26 شهریور 90 اقدام به پخش
مستندی با عنوان "خط و نشان رهبر" به تهیه کنندگی و روایت گری "بزرگمهر
شرف الدین" کرد. بنابر ادعای بيبيسي این مستند درباره چگونگی رهبر شدن
حضرت آیتالله خامنهای است.
مستند با به تصویر کشیدن جمعی از معترضین به نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران شروع می شود.
عدم
بی طرفی مستند از همان ابتدا با جمله گوینده آغاز میشود؛ «میلیون ها نفر
در خیابانهای تهران یک چیز می-خواهند؛ یک نفر چیز دیگری میخواهد».
واژه "خیابانهای" تهران با توجه به حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری به نظر واژه اغراق آميزي جلوه می کند.
تنها
جمعی از رأی دهندگان تهرانی به نتایج انتخابات معترض بودند و خیابان
انقلاب در 25 خرداد 88 محل اجتماع معترضين بود و مردم در دیگر نقاط شهر به
زندگی عادی خود مشغول بودند و خبری از شلوغ بودن دیگر خیابانهای تهران در
آن روز گزارش نشده است.
بيبيسي بلافلاصله بعد از جمله "یک نفر چیزی
دیگری میخواهد"، تصویر مقام معظم رهبری را نشان میدهد که در خطبه روز 29
خرداد 88، لشگرکشی خیابانی را برای نشان دادن اعتراض از سوی هر گروه و
جناحی محکوم میکند.
راوی بعد از پخش قسمتی از فرمایشات معظمله در
خطبه 29 خرداد میگوید: "خط و نشان آیتالله خامنه ای برای مخالفانش"،
گویی معترضین به نتایج انتخابات، معترض به مقام معظم رهبری بوده اند حال
آنکه معترضین به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند و نه به مقام معظم رهبري.
در
ادامه مستند، راوی به به صورت کلی هدف از این مستند را معرفی می کند؛ «علی
خامنه ای چگونه رهبر ایران شد و چگونه رقیبانش را از راه برداشت».
بيبيسي
در این جمله، رسیدن به مقام ولایت را به عنوان مسابقه قدرت میان مسئولان
نظام معرفی می کند و با نادیده گرفتن نقش خبرگان رهبری در انتخاب شخص اصلح
برای مقام ولایت، مقام معظم رهبری را به عنوان شخصی نشان می دهد که از
ابتدا به دنبال رسیدن به قدرت و حکومت بوده است؛ بيبيسي فارسی همچنین از
واژه "رقیبانش" استفاده می کند و تا انتهای مستند هیچ حرفی از معرفی این
رقیبان توهمی به میان نمی آورد.
در ادامه مستند خط و نشان رهبر، در
کنار توضیحات گوینده از خاطرات و نظرات شخصی افرادی استفاده می شود که یا
از نظر سابقه افراد معلوم الحالی هستند و یا هیچ منبعی برای اثبات ادعاهای
آنها وجود ندارد و تنها نظرات و استنباطهای شخصی خود را ارائه می کنند.
راوی
در معرفی مقام معظم رهبری به ویژگی هایی از خانواده و شخص ایشان اشاره می
کند که نیاز به توضیحاتی پیرامون این ویژگی های نادرست است.
*سيد جواد خامنهاي مبارزه سياسي زمان رضا شاهوی
پدر مقام معظم رهبری را شخصی گوشه گیر و جدا از مسائل سیاسی قلمداد می
کند و حتی برقراری ارتباط میان مقام معظم رهبری در همان دوران جوانی با
رجال سیاسی را بر خلاف خواسته پدرش توصيف ميكند. حال آن که بنا بر اسناد
آیت الله سید جواد خامنه ای ابوي مقام معظم رهبري، از خانواده ای عالم و
مجتهد بوده است و همواره با سیاست های دیکتاتوری رضاشاه مخالف بوده و
مبارزه می کرده است.
مقام معظم رهبری در توصیف ایشان می فرمایند : "
پدرم با هر کاری که رضا خان پهلوی کرده بود، مخالف بود؛ از جمله اتحاد و
شکل از لحاظ لباس و دوست نمی داشت همان لباسی را که رضا خان به زور می
گوید، بپوشد. "
راوی همچنین مقام معظم رهبری را شیفته موسیقی معرفی
میکند و برقراري ارتباط معظمله با شعرا را نيز ،به عنوان مخالفت پدرش با
وی می داند.
اینکه مقام معظم رهبری با موسیقی آشنایی کاملی دارد و حتی
این آشنایی سبب ورود درس خارج معظم له در موضوع موسیقی بوده است جای هیچ
تردیدی نیست و نیاز به اثبات ندارد، اما آشنا بودن با موسیقی لزوما به
معنای شیفته موسیقی بودن نیست؛ خصوصا با در نظر گرفتن اين نکته که موسيقي
از نظر همه مراجع شيعي به دو دسته حرام و حلال تقسيم ميشود و به طور قطع
همه انواع موسيقي در اسلام تحريم نشده است.
از سوي ديگر به طور قطع
برخي از موسيقيها در اسلام حرام شده است و فتواي رهبر معظم انقلاب اسلامي
نيز در اين باره به همين صورت بوده است. بنابراين نه حلال دانستن موسيقي و
يا آشنايي با آن به عنوان يک علم (که در علوم قديم و علوم اسلامي در بخشي
از رياضيات طبقه بندي ميشده است) امر غريب و خلاف شرعي است و نه حرام
دانستن برخي از انواع موسيقي از سوي مقام معظم رهبري، امري است که قابل
انکار باشد.
لكن، استفاده کلی از عبارت "شیفته موسیقی" با توجه به
فرمایشان مقام معظم رهبری درباره انواع موسیقی قابل بررسی بیشتر است تا
معنای موسیقی از نظر ایشان به روشنی تبیین شود.
در ادامه با شخصی به نام محمود مرادخانی مصاحبه می شود، وی فرزند شیخ علی تهرانی و خواهرزاده مقام معظم رهبری است.
*شيخ علي تهراني كيستعلی
مراد خانی ارنگه معروف به «شیخ علی تهرانی» متولد ۱۳۰۹ از مبارزانی است که
در پیش از انقلاب از مجاهدین خلق حمایت کرده و پس از پیروزی انقلاب به
انتقاد علنی از سیاستهای نظام جمهوری اسلامی میپرداخت و در کلاسهای
درس، از مسئولان رده بالای جمهوری اسلامی بدگویی میکرد.
پس از پیروزی
انقلاب اسلامی، ریاست دادگاه انقلاب مشهد و مدتی هم ریاست دادگاه انقلاب
اهواز به شیخ علی تهرانی سپرده شد و وی به محاکمه بازماندگان رژیم پهلوی
مشغول گشت.
شیخ علی تهرانی به دنبال فرار بنیصدر از ایران و پس از
استقرار مجاهدین خلق در عراق، در فروردین ۱۳۶۳ ، مخفیانه به عراق گریخت و
در آنجا برای سالهای طولانی در رادیو فارسی زبان بغداد مشغول به تبلیغات
برضد جمهوری اسلامی بود. رژیم صدام با پخش سخنان شیخ علی تهرانی که بر
علیه امام خمینی و جمهوری اسلامی بود، برای شکنجه روحی اسرای ایرانی در
بند استفاده میکرد.
شیخ علی تهرانی پس از یک دهه، بالاخره سالها پس
از پایان جنگ و در سال ۱۳۷۴ خود را در یکی از پاسگاههای مرزی تسلیم نمود
و نیروهای جمهوری اسلامی وی را به تهران منتقل کردند. در آن زمان اعلام شد
که او به علت سالخوردگی، وضع جسمانی مناسبی ندارد و از نظر روحی و روانی
نیز از تعادل برخوردار نیست.
بيبيسي در مصاحبه با فرزند شيخ علي
تهراني به دنبال معرفي مقام معظم رهبري از زبان شخصي است كه به تبعيت از
پدر، بدون هيچگونه استناد قابل قبولي به سران نظام جمهوري اسلامي توهين
ميكند.
مرادخاني در معرفی معظم له می گوید: "علی خامنه ای در مشهد
مسجد کرامت را اداره می کرد، جلسه قرآن داشت"؛ تا اینجا ایرادی به این
معرفی وجود ندارد.
راوی بعد از این معرفی مرادخانی مبنی بر اینکه در
این جلسات بیشتر از قشر دانشجو شرکت می کرده است و با ارائه سندی از ساواک
مبنی بر مشکوک شدن ساواک به این جلسات و افراد دعوت شده، می گوید: "بهای
این فعالیت ها شش بار زندان است."
باید توجه داشته باشیم که با توجه به
توصيف بزرگمهر، مقام معظم رهبري براي اولين مرتبه و به دليل فعاليتهايش
در مسجد كرامت، توسط ساواك دستگير شده است. ( رهبر انقلاب از سال1350 تا
1353 در مسجد کرامت تدریس دروس اسلامی داشتند.
*سال 1341 اولين دستگيري سيدعلي خامنهايبا
توجه به اسناد ساواک و خاطرات معظم له، ایشان شش مرتبه توسط نیروهای ساواک
دستگیر شده اند که اولین دستگیری ایشان در سال 1341 بوده که از سوی امام
خمینی (ره) حامل پیامی برای آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص
چگونگى برنامه هاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست
هاى آمريكايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم بوده است.
در ادامه راوی می
گوید: "با سرنگونی شاه و پیروزی انقلاب، خامنه ای به تهران می رود"، بازهم
به این اظهار نظر از نظر اسناد تاريخي نادرست است و نشان از عدم آگاهی
كارشناسان بيبيسي و این مجموعه به ظاهر مستند نسبت به تاریخ معاصر ایران
بوده و يا شاید هم بيبيسي به دنبال تحريف تاريخ است.
برای تبیین بیشتر و برای ادامه نقد، نیاز به توضیحی اجمالی درباره تشکیل شورای انقلاب است.
-مقام معظم رهبري از سوي امام براي شوراي انقلاب برگزيده ميشودشورای
انقلاب به فرمان امام خمینی (ره) در فرانسه و با فرمان دادن به شهید مطهری
تشکیل شد ؛ یعنی شورای انقلاب قبل از ورود امام به ایران و پیروزی نهایی
انقلاب اسلامی تشکیل شده است و امام در فرانسه فرمان تشکیل این شورا را
صادر کردند و مقام معظم رهبری یکی از افرادی بودند که توسط امام خمینی
(ره) برای این شورا انتخاب شده بودند و بعد از اطلاع از فرمان امام خمینی
(ره) توسط شهید مطهری به ایشان و قبل از پيروزي انقلاب، به تهران مراجعت
کردند.
گوینده در ادامه معرفی مقام معظم رهبری دوستی ایشان با شهید آیت
الله بهشتی و حجت الاسلام رفسنجانی را اینگونه توصیف می کند: " دوستی اش
با اکبر هاشمی رفسنجانی و آیت الله محمد بهشتی دو چهره کلیدی انقلاب، او
را به حلقه آیت الله خمینی نزدیک تر می کند."
کلمات قابل توجهی در این
اظهارات وجود دارد، محدود کردن افراد موثر در انقلاب به دو شخصیت هاشمی و
بهشتی، از سوی دیگر دوستی مقام معظم رهبري با این دو فرد ذکر شده را عاملی
برای نزدیکی مقام معظم رهبری به حلقه آیت الله خمینی معرفی می کند که برای
رد کردن این مطلب نیازی به توضیح چندانی نیست، در موضوع تشکیل شورای
انقلاب به انتخاب مقام معظم رهبری توسط امام خمینی (ره) اشاره شد و در
پیامی دیگر از امام خمینی (ره) آشنایی معظم له با امام خمینی (ره) قبل از
انقلاب مشخص می شود.
اینجانب [امام خمینی ره] که از سال های قبل از
انقلاب با جنابعالی [آیت الله خامنه ای] ارتباط نزدیک داشته ام و همان
ارتباط بحمدالله تعالی تا کنون باقی است، جنابعالی را یکی از بازوهای
توانای جمهوری اسلامی می دانم و شما را چون برادری که آشنا به مسائل فقهی
و متعهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط به ولایت مطلقه فقیه جدا
جانبداری می کنید، می دانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و
مبانی اسلامی از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید روشنی می دهید.
در ادامه ابوالحسن بنی صدر به عنوان یکی از مخالفان حضور مقام معظم رهبری در شورای انقلاب و یکی از اعضای شورای انقلاب معرفی می شود.
*ابوالحسن بنيصدر عاملCIA و دور از حوادث انقلابابوالحسن بنی صدر شخصی است که هیچ سابقه مبارزاتی در انقلاب نداشته و با ورود امام از فرانسه همراه هيئت ايراني وارد كشور شده است.
ابولحسن
بنی صدر رئیس جمهور مخلوع ایران از جمله کسانی بود که شدیدترین مخالفت ها
را با اشغال لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام انجام
میداد. در همین زمینه مطالعه اسناد به جای مانده از اشغال سفارت آمریکا
نشان می دهد که بنی صدر و تعداد زیادی از فعالان به ظاهر انقلابی از
ماموران سرویس های جاسوسی غرب بوده و به همین خاطر به مخالفت با اقدام
انقلابی دانشجویان پیرو خط امام می پرداختند.
بنيصدر در ادامه كينه
توزي با امام و ياران امام تا حدي پيش ميرود كه مستقيما به امام خميني
(ره) اهانت كرده و سبب ايجاد تنش در جامعه ميشود؛ به دنبال مخالف آشكار
بنيصدر با ياران انقلاب، سازمان مجاهدين انقلاب نيز در حمايت از بنيصدر
شورشهايي در كشور به راه انداخت و غائله (13 اسفند سال 59) در دانشگاه
تهران و شعارهاي توهين آميز منافقين و حاميان بنيصدر عليه امام، شهيد
بهشتي و ديگر انقلابيون يكي از برجسته ترين تنشهاي ايجاد شده در زمان
رياست جمهوري بنيصدر بود؛ سارمان مجاهدين همچنين در (30 خرداد سال60 )
به بهانه رأي مجلس به عدم كفايت بنيصدر، اعلام مبارزه مسلحانه عليه
جمهوري اسلامي ميكنند.
بنیصدر در معرفی مقام معظم رهبری و مخالفت با
حضور وی در شورای انقلاب می گوید: "در آغاز کارم اغلب نمیدونستند اینها
عضو شورای انقلابند، وقتی هم دانستند همه تعجب می کردند، که چی مثلا، آدم
هایی که نقششون چی بوده در انقلاب، آقای خامنه ای زندان رفته تبعید رفته،
همین".
تأملی کوچک در عبارات بنی صدر به خوبی تکنیک های جنگ روانی
بيبيسي را نشان می دهد، این جملات بنی صدر در حالی است که اولا وی، بعد
از مقام معظم رهبری و بواسطه تشکیل دولت موقت و به همراه چند نفر دیگرعضو
شورای انقلاب شدند.
ثانیا، این ادعای بنی صدر که کسی این افراد را نمی
شناخت و همه تعجب می کردند، مبهم است و معلوم نیست منظور وی چیست، ولی به
نظر می رسد منظور بنیصدر، اعضای دولت موقت هستند که بعد از پیروزی انقلاب
و با تشکیل دولت موقت وارد شورای انقلاب شدند، زیرا مردم ایران از سال ها
قبل اعضای اولیه شورای انقلاب را میشناختند ولی شخص معلوم الحالی همچون
بنی صدر به دلیل دور بودن از حوادث انقلاب با این اشخاص مطرح و شناخته شده
غریبه بوده است.
ثالثا، اینکه کسی اعضای شورای انقلاب را نمی شناخت
ادعای خنده داری به نظر می رسد، زیرا اعضای اولیه شورای انقلاب کسانی
همچون آیت الله شهید محمد بهشتی، شهید مطهری، حجت الاسلام هاشمی، آیت
الله علی خامنه ای وآیت الله طالقانی و... بوده اند.
بني صدر همچنين به
راحتي سوابق انقلابي مقام معظم رهبري را ناديه گرفته و ميگويد: آقای
خامنه ای زندان رفته تبعید رفته، همین، در حالي كه بني صدر يك روز هم در
زندان و يا تبعيد به سر نبرده است.
*سيدعلي خامنهاي هيچگاه وزير دفاع نبوده استدر
ادامه مستند خط و نشان رهبر، با به تصوير كشيدن قسمتهايي از حضور رهبر
مظم انقلاب در مناطق جنگي و عملياتي، راوي ميگويد: در روزهايي كه نزديكان
آيتالله خميني، هر كدام گوشهاي از كشور را در اختيار گرفتن، سهم علي
خامنهاي وزارت دفاع شده است".
راوي در اين عبارات چندين ادعا مطرح
كرده است هيچ حقيقتي ندارد، اولا ادعاي راوي مبني بر سهم خواهي و به قدرت
رسيدن نزديكان امام خميني (ره) در قسمتهاي مختلف كشور؛ تا جايي كه اخبار
و اسناد و شنيدهها نشان ميدهد هيچ يك از نزديكان امام خميني (ره) به
صورت خاص در مناصب دولتي و نظامي حاضر نشدند و امام نيز به نزديكان خود
اجازه ورود به اين مناصب را نميدادند.
ثانيا، درباره عبارت سهم علي خامنهاي وزارت دفاع
شد، اين مسئله با واقعيت تاريخي تطابق ندارد زيرا مقام معظم رهبري هيچگاه
وزير دفاع نبوده و حضور در جبهههاي جنگ بواسطه سرپرستي ايشان بر سپاه
پاسدارن، جايگاه نماينده امام در شوراي عالي دفاع و علاقه شخصي ايشان براي
حضور، جنگيدن و بازديد از مناطق جنگي و عملياتي بوده است.
در ادامه
مصاحبه با ابوالحسن بنيصدر، وي ادعايي ميكند كه از اساس نادرست و كذب
است و در تاريخ جنگ چنين اتفاقي نيفتاده است، ( اشاره بنيصدر به كرخه
كور.)
در ادامه بيبيسي به كمك بنيصدر آمده و با تحريف منابع و تصاوير تاريخي موضوع ديگري را به مخاطب القا ميكند.
راوي
ميگويد: "نمايندههاي حامي ابوالحسن بنيصدر در مجلس درباره تلفات كرخه
كور، از علي خامنهاي توضيح ميخواهند، آقاي خامنهاي در پاسخ مديريت رئيس
جمهور بر جنگ را زير سؤال ميبرد".
بيبيسي بلافاصله بعد از اين عبارت، صحنهاي را نشان ميدهد كه مقام معظم رهبري در مجلس عليه بنيصدر صحبت ميكند.
با
كمي دقت به اين صحنه متوجه ميشويم كه اين فرمايشات مقام معظم رهبري در
جلسه رأي عدم كفايت مجلس به بنيصدر در تاريخ 31 خرداد 1360 است و نه در
پاسخ به سوال نمايندگان حامي بنيصدر از رهبر معظم انقلاب و اصولا وجود
چنين پرسش و پاسخي جعلي است.
راوي با استفاده از سخنان مقام معظم رهبري
در همان جلسه 31 خرداد و نشان دادن تصاوير بعدي مجلس عزل بنيصدر ميگويد:
"در مجلسي انباشته از اعضاي حزب جمهوري اسلامي، اين حرفها كبريتي است در
انبار باروت، استيضاح رئيس جمهور كليد ميخورد، اينجا رأي نمايندگان به
عدم كفايت بنيصدر."
بيبيسي درباره عزل بنيصدر هيچ اشارهاي به
اختلافات ميان بنيصدر با ديگر مسؤلان و حتي عزل بنيصدر از فرماندهي كل
قوا توسط امام خميني در 24 خرداد 1360 ندارد و تنها عامل عزل بنيصدر را
فرمايشات مقام معظم رهبري توصيف ميكند، در حالي كه رأي به عدم كفايت
بنيصدر بدون هيچ گونه استيضاحي انجام گرفت و اين عدم كفايت 6 روز بعد از
عزل بنيصدر از سمت فرماندهي كل قوا توسط امام خميني (ره) بوده است.
(بنيصدر رد جلسه مجلس شركت نكرد و عملا استيضاحي صورت نگرفت)
*گروهك منافقين و اقدام عليه امنيت ملي كشوردر
بخش ديگري از اين مستند، زمان ترور مقام معظم رهبري توسط گروهك منافقين،
راوي هيچ اشارهاي به اين گروهك و ماهيت عملياتهاي تروريستي آنها نميكند
و راوي تنها از لفظ مخالفين به وضع موجود استفاده ميكند.
در ادامه،
راوي به راحتي از كنار بمب گذاري در دفتر حزب جمهوري اسلامي ايران و بمب
گذاري در دفتر نخست وزيري و رياست جمهوري عبور ميكند و بدون اشاره به
اقدام منافقين عليه مسولان نظام، تنها با افعال مجهول "كشته ميشوند و
منفجر ميشود" از اين اقدامات تروريستي و جنايتكارانه ياد ميكند.
راوي
در باب رياست جمهوري مقام معظم رهبري به نكتهاي اشاره ميكند كه در قانون
اساسي جمهوري اسلامي ايران آمده است، تشريفاتي بودن جايگاه رياست جمهوري
نسبت به نخستوزير است.
راوي ميگويد: " اما برخلاف انتظارش جايگاهش
تنها تشريفاتي است، حتي اجازه انتخاب نخست وزير خود را هم ندارد و رهبري و
مجلس ميرحسين موسوي را به او تحميل ميكنند."
اينكه جايگاه رياست
جمهوري نسبت به نخست وزيري در چه سطح و جايگاهي است، موضوعي نبوده است كه
نامزد رياست جمهوري به آن توجه نداشته باشد و مقام معظم رهبري نيز به خوبي
از اين جايگاه اصلاع داشتند. ( طبق اولين قانون اساسي جمهوري اسلامي
ايران، رياست جمهوري نسبت به نخست وزيري از جايگاه تشريفاتي برخوردار
نبوده است ولي اغلب امور اجرايي كشور توسط نخست وزير مديريت ميشده است).
درباره
موضوع تحميلي بودن نخست وزير از طرف مجلس و امام خميني (ره)، تحميلي در
دوره اول وجود نداشته و دور اول نخست وزيري ميرحسين موسوي با هماهنگي و
رضايت مقام معظم رهبري بود و تنها در دور دوم رياست جمهوري، امام پيشنهاد
نخست وزيري ميرحسين موسوي را به ايشان دادند.
*وزير اطلاعات نيز به مانند ديگر وزرا توسط نخست وزير انتخاب ميشودبزرگمهر
در ادامه روايت خود در مستند خط و نشان رهبري ميگويد: "علي خامنهاي براي
برخورد با ناامنيها وزارت اطلاعات را تأسيس ميكند".
ايده تشكيل
سازمان اطلاعاتي براي تمركز مسائل اطلاعاتي در كشور از طرف هر شخصي كه
بوده است، ايده قابل توجهي است لكن براي تشكيل هر وزارت خانهاي نياز به
مقدماتي است كه از توانايي يك شخص خاص براي تشكيل وزارتخانه خارج است، به
عبارت ديگر، براي تشكيل يك وزارتخانه، دولت و مجلس ميبايست با يكديگر
تعامل داشته باشند و بعد از رسيدگي به موضوع تشكيل وزارتخانه در
كميسونهاي تخصصي مجلس شوراي اسلامي، بايد به تصويب نهايي در مجلس برسد تا
براي تشكيل به دولت وقت ابلاغ شود.
از سوي ديگر، بزرگمهر تأسيس وزارت
اطلاعات را به عنوان حيات خلوت امن براي دولت توصيف ميكند، حال آنكه وزير
انتخابي براي وزارت اطلاعات نيز بايد مانند ديگر وزراي انتخاب شده، توسط
نخست وزير انتخاب بشود و با نخست وزير ارتباط داشته باشد، پس هيچ حيات
خلوتي براي رياست جمهوري نسبت به نخست وزيري وجود ندارد.
*هيچ اختلاف فقهي درباره ولايت فقيه ميان امام (ره) و مقام معظم رهبري وجود نداردشخص
ديگري كه در اين مستند با وي مصاحبه ميشود، "مهدي خلجي" است و بنابر
اظهارات خودش نويسنده و محقق است. خلجي در مصاحبهاش با بيبيسي از نقل
قولها و تحليلهايي استفاده ميكند كه هيچ سندي از اين نقل قولها وجود
ندارد و تنها اظهارات و برداشتهاي شخصي خود را ارائه ميكند.
بزرگمهر
راوي اين مستند، به اختلاف ميان امام و مقام معظم رهبري اشاره ميكند و
ميگويد: در اين سالها درباره ميزان اختيارات دولت و ولي فقيه، با
آيتالله خميني اختلاف نظرهايي دارد."
روشن است که هيچ اختلافي ميان
امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري در شروط ولايت فقيه وجود ندارد و مقام
معظم رهبري در نامهاي كه در تاريخ 21/10/66 به امام خميني ارسال ميكنند
، به عدم اختلاف ميان خود و امام (ره) اشاره ميكنند و امام نيز در پاسخ
به نامه ايشان، به صورت مشخص مقام مظم رهبري را توصيف ميكند ، در حالي كه
خلجي بدون هيچ استناد قابل قبولي ارسال نامه دوم امام (ره) و توصيفات
ايشان درباره مقام معظم رهبري را بر اساس خواسته موسوي اردبيلي و شخص
رهبري ميداند كه بر اساس اسناد و مدارك موجود اين اظهار نظر شخصي خلجي به
هيچ وجه با واقعيت منطبق نيست.
متن نامه مقام معظم رهبري در پاسخ به نامه امام خميني (ره)"
برمبنای فقهی حضرت عالی كه این جانب سالها پیش آن را از حضرت عالی آموخته
و پذیرفته و براساس آن مشی كرده ام، موارد و احكام مرقومه در نامه
حضرتعالی جزو مسلمات است و بنده همه آنها را قبول دارم، مقصود از حدود
شرعیه در خطبههای نماز جمعه چیزی است كه در صورت لزوم مشروحا بیان خواهد
شد"
در بخش ديگري از مستند، نوبت به انتخاب مقام مظم رهبري در مجلس
خبرگان رهبري ميرسد: راوي در كنار پخش قسمتي از مجلس خبرگان رهبري و
سخنراني حجتالاسلام هاشمي رفسنجاني، ميگويد:" در مجلس خبرگان رهبري،
اكبر هاشمي رفسنجاني نقش اساسي را در رهبر شدن خامنهاي بازي ميكند."
اين
استدلال درباره به رهبري رسيدن مقام معظم رهبري توسط حجتالاسلام هاشمي،
كاملا با واقعيت و تاريخ معاصر تفاوت دارد؛ صحبتهاي جناب آقاي هاشمي
درباره نظر امام خميني (ره) نسبت به مقام معظم رهبري بعد از انتخاب
معظمله به عنوان رهبر انقلاب است، يعني اكثريت خبرگان رهبري با انتخاب
آيتالله خامنهاي به عنوان رهبر بعدي به اجماع رسيدند و آقاي هاشمي نيز
بعد از انتخاب مقام معظم رهبري در تأييد اين انتخاب، خاطره فوق را از امام
خميني (ره) نقل ميكنند.
در ادامه مستند، بزرگمهر به دنبال ايجاد شبهه
در مسائل فرعي همچون اجبار براي استفاده از لفظ آيتالله براي مقام معظم
رهبري و مسائلي از اين قبيل است و براي تأييد استدلال خود، از عرايض شخصي
همچون شيخ علي تهراني بهره ميبرد كه داراي سوابق مشخصي است؛ بزرگمهر
همچنين شيخ علي تهراني را به عنوان يكي از اساتيد مقام معظم رهبري
ميشمارد كه اين حرف نيز همچون ساير استدلالهاي بزرگمهر واژهاي جز دروغ
بر آن نهاده نميشود.
بزرگمهر در ادامه حوادث به رهبري رسيدن معظمله، ميگويد: عصر آن روز رسانههاي ايران موظف ميشوند او را آيتالله بخوانند."
تأملي
درباره الفاظ به كار رفته در ادبيات حوزوي نشان ميدهد كه فقاهت و مرجعيت
تنها دليل براي استفاده از لفظ آيتالله براي اشخاص نيست، به عنوان مثال
امام خميني (ره) منتظري را كه از هم نظر فقاهت در بين علماي حوزه مشهور
بود و هم داراي شأن مرجعيت، با لفظ حجت الاسلام و يا آقا خطاب ميكردند
حكم به آقاي منتظري براي "تاييد صلاحيت قضات جهت عضويت در شورايعالي قضايي "
خدمت جناب حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ حسينعلي منتظري - دامت افاضاته
در احراز صلاحيت افرادي كه براي عضويت در شورايعالي قضايي پيشنهاد شدهاند، به هر نحو صلاح ميدانيد اقدام نماييد.
روح الله الموسوي الخميني
*اكثريت فقها، فقاهت مقام معظم رهبري را تأييد كردندبزرگمهر
ميگويد: "روحانياني همچون شيخ علي تهران و آيتالله منتظري از استادان
پيشين علي خامنهاي، او را فاقد صلاحيت علمي ميدانند و اين انتصاب را
ابتذال مرجعيت شيعه ميخوانند."
بزرگمهر به نقل از منتظري انتخاب مقام
معظم رهبري را ابتذال مرجعيت شيعه معرفي كرده است، در اينجا ياد آوري نامه
منتظري به رهبر معظم انقلاب به عنوان انتخاب ايشان از سوي خبرگان رهبري
براي اثبات دروغ بودن و تحريف تاريخ از سوي بيبيسي كمك شاياني ميكند.
متن پیام آقای منتظری جهت عرض تبريك به مقام معظم رهبري:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سید علی خامنه ای رهبر منتخب جمهوری اسلامی ایران دامت برکاته
پس
از سلام و تحیت و تسلیت به مناسبت ضایعه جبران ناپذیر و مصیبت عظمای عالم
اسلام ، ارتحال روح خدا ، پیشوای عالیقدر آزادگان و مستضعفان جهان
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران قائد عظیم الشأن حضرت آیت الله العظمی امام
خمینی ( قدس سره الشریف ) که به همه جهانیان درس فداکاری و مبارزه و قیام
در برابر طاغوت ها و مستکبران را آموخت ، از خداوند قادر متعال مسئلت می
نمایم جنابعالی را که فردی لایق و متعهد و دلسوز و در دوران مبارزات و
انقلاب تجربه ها آموخته و همواره مورد حمایت رهبر بزرگ انقلاب بوده اید در
انجام مسئولیت خطیر رهبری که مجلس خبرگان به جنابعالی محول نموده است یاری
نماید....
۲۳/۳/۱۳۶۸
حسینعلی منتظری
همانطور كه ديده ميشود در
اين نامه جز تأييد انتخاب شايسته مجلس خبرگان و همچنين تأييد شخصيت مقام
معظم رهبري از زبان منتظري، برداشت ديگري نميتوان از آن داشت و هيچ
عباراتي همچون ابتذال مرجعيت شيعه در اين پيام رؤيت نميشود.
در كنار
اين سند، اشاره به ادعاي شيخ علي تهراني مبني بر فقيه نبودن مقام معظم
رهبري نيز قابل توجه است، بنابر قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اعضاي
خبرگان رهبري ميبايست داراي درجه فقاهت باشند و مقام معظم رهبري در اولين
دوره اين مجلس كه در سال 61 تأسيس شد به عنوان يكي از نامزدهاي تهران وارد
مجلس خبرگان شده است.
در ادامه مستند، بزرگمهر به عنوان راوي براي
معرفي يكي از معتمدين رهبر انقلاب يعني آقاي "مير حجازي" ميگويد: "فردي
قدرتمند كه حرفش، حرف رهبر ايران دانسته ميشود".
اين توصيف درباره هر
شخصي كه باشد اين ذهنيت را به ذهن متبادر ميكند كه شخصي همچون ميرحجازي
به عنوان وزير رهبر معظم انقلاب است كه ميتواند بدون اذن و اجازه رهبري،
در امور جاري حكومت دخل و تصرف كند، حال آنكه تمامي معتمدين رهبري بنابر
اوامر و فرمايشات معظمله اقدام ميكنند و تحت نظارت رهبري هستند.
*عدم اختلاف ميان هاشمي و رهبراز
ديگر اظهارات مطرح شده در اين مستند، اشاره به زمان رياست جمهوري جناب
آقاي هاشمي رفسنجاني است، بزرگمهر ميگويد: " اولين قرباني اكبر هاشمي
رفسنجاني است، دوست ديروز آقاي خامنهاي و رئيس جمهور آن روز، اينبار
آيتالله خامنهاي مي خواهد به او ثابت كند كه رياست جمهوري در ايران تنها
سمتي تشريفاتي است".
بزرگمهر در اين عبارات ادعا ميكند كه آيتالله خامنهاي به دنبال نشان دادن تشريفاتي بودن جايگاه رياست جمهوري است.
با
كمي مطالعه در بازنگري قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، مشخص ميشود كه
جايگاهي به عنوان نخستوزيري وجود ندارد و تمامي وظايف نخستوزير منتقل به
رئيس جمهور ميشود، يعني ديگر جايگاه رياست جمهوري به مانند دهه شصت، از
حداقل مديريت برخوردار نبوده و رئيس جمهور به عنوان رئيس هيئت دولت و قوه
مجريه ميبايست نسبت به مسائل اجرايي كشور نظارت داشته و جوابگو باشد.
*هيچكس از نامزد مورد نظر رهبر خبر ندارددر
ادامه مستند، بزرگمهر در توصیف هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و
انتخاب خاتمی می گوید:" کاندیدای منتسب به آیت الله خامنه ای شکست می
خورد، اکبر ناطق نوری، رئیس مجلس وقت."
بی بی سی برای منتسب کردن ناطق
نوری به عنوان نامزد مورد نظر رهبری، تیتر روزنامه ابرار مبنی بر حدس آ یت
الله مهدوی کنی درباره نظر رهبری به آقای ناطق نوری را نشان می دهد و ناطق
نوری را منتسب به رهبر معرفی می کند.
بنابر فرمایشات مقام معظم رهبری
به مناسب های مختلف، کسی از ر ای ایشان اطلاعی ندارد و ایشان نیز به هیچ
کس برای رأی دادنبه شخص و یا نامزد خاصی پیشنهاد نمی دهند.
ایشان قبل
از دهمین انتخابات ریاست جمهوری در جمع مردم خراسان رضوی فرمودند:
دربارهى موضع رهبرى در مورد انتخابات، گمانهزنى و شايعه و اينها همیشه
بوده و خواهد بود. بنده يك رأى دارم، آن را در صندوق مىاندازم. به يك
نفرى رأى خواهم داد، به هيچ كس ديگر هم نخواهم گفت كه به كى رأى بدهيد، به
كى رأى ندهيد؛ اين تشخيص خود مردم است
البته انتساب شخص یا گروه خاصی
به مقام معظم رهبری موضوع تازه ای نیست و جریان ها برای بهره برداری سیاسی
و حتی ضربه زدن به نظام همواره به دنبال القای شایعه در میان افکار عمومی
هستند و جدیدترین نمونه برای انتساب نامزد خاص به رهبری، در جریان دهمین
دوره انتخابات ریاست جهموری اتفاق افتاد و فتنه گران بنابر اعترافات خود،
با شايعات و عملياتهاي رواني فراوان آقاي احمدينژاد را نامزد منتسب به
رهبر معرفي كردند.
*رهبر هيچگاه روشنفكران را دشمن خود معرفي نكرده است بزرگمهر
در سکانس دیگری از این مستند وارد اتهام زنی به مقام عظم رهبری می شود و
می گوید: علی خامنه ای که روزگاری همنشین روشنفکران بود، امروز آنها را
دشمن خود می بیند مردی که اهل موسیقی بود حتی به سلیقه جوانی خود شک کرده"
در
این قسمت دو ادعا مطرح می شود، اول دشمن دانستن روشنفکران توسط رهبر
انقلاب و دوم، فاصله گرفتن رهبر انقلاب از سلیقه های جوانی خود.
با کمی
جستجو در فرمایشات معظم له از ابتدا تا به حال، هیچ عبارتی دال بر دشمن
بودن روشنفکران دیده نمی شود و رهبر هیچگاه روشنفکران را دشمن خود معرفی
نکرده است.
فاصله گرفتن رهبر از سلیقه های دوران جوانی خود نیز ادعایی
است که بزرگمهر مطرح می کند و با واقعیت امر سازگاری ندارد، با توجه به
جلسات برگزار شده میان مقام معظم رهبری و شعرا، به خوبی این واقعیت دریافت
می شود که ایشان هنوز به مقوله ادبیات و شعر علاقمند است و مخالفت ایشان
با "ترویج موسیقی" و نه موسیقی، به دلیل مسائل فقهی است و نه چیز دیگری.
*نگاهي گذرا به حوادث مجلس ششم شوراي اسلاميدر
قسمت دیگری از این مستند، بزرگمهر به رد صلاحیت نمایندگان دوره هفتم مجلس
و ماجرا استعغای نمایندگان اصلاح طلب در مجلس ششم اشاره می کند و می گوید:
نماینده هایی که در برابر رهبر مقاومت می کنند، اجازه شرکت در انتخابات
بعدی را ندارند."
در اینجا اشاره ای اجمالی به حوادث مجلس ششم خالی
از لطف به نظر نمی رسد، ماجرای اصلاح قانون مطبوعات در اوایل مجلس ششم
کلید خورد (16/5/79) و حکم حکومتی رهبر انقلاب نبز در همان روز به دست
رئیس مجلس رسیده و قرائت شد.
در 31 ارديبهشت ۱۳۸۱، 127 نفر از
نمايندگان در نامهای به مقام معظم رهبری، به ایشان پیشنهاد خوردن جام زهر
را دادند. اين نامه كه بصورت محرمانه ارسال شده بود، توسط محافل خاص بعد
از سه روزعلنی شد.
در پی نظر شورای نگهبان مبنی بر رد صلاحیت تعداد
کثیری از نمایندگان دوره ششم مجلس برای دوره بعدی مجلس، نمايندگان رد
صلاحيت شده به محض اطلاع از تصميم شوراي نگهبان، در حالي كه راه ها و فرصت
هاي قانوني براي بررسي و تجديد نظر همچنان باقي بود، دست به اقدامات غير
معقول و خارج از چهارچوب زدند. اين نمايندگان يك روز پس از اعلان نظر
شوراي نگهبان در تاريخ 21 دي ماه 1382 با كشاندن اين اعتراضات به فضاي
مجلس، در كار قانون گذاري مجلس اخلال كردند و با هدايت فراكسيون اكثريت
(جبهه مشاركت)، پس از دقايقي تشنج آفريني در مجلس، اقدام به خروج دسته
جمعي از مجلس نمودند.
ماجرای تحصن تعدادی از نمایندگان مجلس دوره ششم،
ساعت 4 بعد از ظهر همان روز 21 دی ماه 1382، تحصن در راهروی مجلس آغاز
گردید. محمد رضا خاتمی و بهزاد نبوی سخنرانی های آتشینی را ایراد می
نمودند که به صورت کاملاً اتفاقی اندکی بعد با پوشش گسترده رسانه های
بیگانه نظیر بی بی سی مواجه می شد.
به دنبال تحصن گروهی از اصلاح طلبان
مجلس جهت فشار به حاکمیت و شورای نگهبان، بالاخره بعد از اعلام رسمی گزارش
شورای نگهبان، پرونده استعفای تعداد قابل توجهی از نمایندگان اصلاح طلب در
روز دوازدهم بهمن ماه 1382 تعدادکلید خورد.
حال در مستند فوق تنها شاهد
تصاویری از مجلس ششم هستیم و هیچ تاریخ و اطلاعی از حوادث اتفاق افتاده در
مجلس ششم به مخاطب ارائه نمی شود، از سوی دیگر، بزرگمهر عنوان می کند:
نماینده هایی که در برابر رهبر مقاومت می کنند، اجازه شرکت در انتخابات
بعدی را ندارند و بلافاصله تصویر استعفای دسته جمعی نمایندگان متحصن را
نشان می دهد که با ارائه اطلاعات اجمالی فوق مشخص می شود که رد صلاحیت
نمایندگان مجلس به دلیل ایستادگی برابر نظام نبوده بلکه به دلیل تخلفات
گسترده سیاسی در مجلس بوده است.
بزرگمهر در ادامه موضوع استعفای مجلس می گوید: "در بیرون از مجلس انتقاد از رهبر بهای سنگین تری دارد"
شاید
جالب ترین قسمت این مستند استفاده جالب و خنده دار بی بی سی از تصاویر
غائله 18 تیر 78 است، از سوی دیگر هیچ غائله ای در سال 82 به دلیل بسته
شدن روزنامه در کشور وجود ندارد.
اینکه تصاویر پخش شده درباره غائله 18
تیر 78 است، نیاز به اثبات ندارد زیرا در همان صحنه های پخش شده در این
مستند تاریخ ضبط فیلم در بالای سمت راست تصویر دقیقا زیر لوگوی بی بی سی
وجود دارد "18 تیر 78"، این طنز تصویری بی بی سی یعنی برگشتن از سال 82 و
ماجرای استعفا، به تاریخ 78 و ماجرای کوی دانشگاه!!!
یکی دیگر از
افرادی که در این مستند با او مصاحبه می شود، سراج الدین میردامادی و
پسردایی مقام معظم رهبری و عضو سابق دفتر تجکیم وحدت است، این فرد نیز به
خاطراتی از معظم له اشاره می کند که هیچ سندی برای اثبات حرفایش ندارد و
صرفا به تحلیل های شخصی خود را به بیننده القا می کند.
میردامادی نیز
مانند دشمنان و معاندین نظام جمهوری اسلامی ایران، نیروهای بسیجی را به
عنوان نیروهای اکشن فعال خیابانی معرفی می کند.
وی همچنین ادعا می
کند که مقام معظم رهبری به میردامادی تأکید می کند که با نیروهای فشار
(بسیج و نیروهای مذهبی) نزدیک بشید و رابطه دوستی برقرار کنید البته به
زعم میردامادی بسیج به عنوان نیروهای فشار توصیف می-شود.
اینکه
میردامادی از سوی مقام معظم رهبری نقل قولی می کند با فرض احتمالی صحت این
نقل قول، در هیچ کدام یک از فرمایشات مقام معظم رهبری، بسیج به عنوان
نیروی فشار توصیف نشده است و ایشان نیز هیچ گاه در فرمایشاتشان، هیچ گروهی
را به دوستی با نیروهای فشار تشویق نکرده است.
*متهم كردن دفتر رهبري و حكم صادركردن با استناد به يك ادعابزرگمهر
در ادامه تهمت زنی خود به مقام معظم رهبری به دو شخصی اشاره می کند که پشت
سر رهبر انقلاب ایستاده اند و می گوید: "دو بازوی مهم رهبر در سال های
اخیر (سردار شیرازی و وحید حقانیان) مردانی نه برای برخوردهای مخفیانه و
پشت پرده، بلکه برای سرکوب های سریع و قاطع، تیم جدید دفتر رهبری مدیریت
سرکوب را به عهده می گیرد."
بزرگمهر در اینجا چندین ادعا را به آسانی و بدون هرگونه سند و مدرک قابل قبولی، به ذهن مخاطب القا می کند.
اشاره
وی به دو نفر از نزدیکان رهبر انقلاب و جعل وظیفه برای این دوشخص، یعنی
وظیفه سرکوب قاطع و سریع، معلوم نیست که بی بی سی با استناد به کدامین
مدرک به این نتیجه و تحلیل رسیده است، از سوی دیگر، با ارائه تصاویری از
روز 25 خرداد 88 که به دلیل حمله نیروهای معناد و منافق به سمت یکی از
پایگاه های بسیج سبب کشته شدن چند نفر از مردم شد، ادعا می کند که تیم
جدید دفتر رهبری مسولیت سرکوب را برعهده گرفته است.
مخاطب اگر اندکی به
این جملات دقت کند، متوجه تناقض گویی راوی می شود، راوی در معرفی تک تک
نزدیکان رهبر از ابتداي مستند، از آنها به عنوان یاران و دوستان قدیمی
رهبر یاد می کند که تا حال با وی همکاری داشته اند و معلوم نیست مراد از
تیم جدید رهبری چیست.؟
از سوی دیگر، بی بی سی به صورت کاملا نرم و بدون
هیچ گونه استناد قابل قبولی در این فیلم مستند، از وازه سرکوب استفاده می
کند و مسولیت سرکوب را بر عهده تیم جدید دفتر رهبری می گذارد
اینکه
سوال که بی بی سی چگونه از ابتدای این مستند ادعاهای بسیاری را بدون
استناد و مدرک قابل قبولی مطرح می کند، سوالی است که سازندگان این مستند
باید به آن جواب بدهند.
حال جای این سوال وجود دارد که بر اساس کدام
خبر و یا سند رسمی و حتی غیر رسمی، همان تیم جدید و نا معلوم رهبری عهده
دار سرکوب بوده است،.
* جمع بندی بحثبا
توجه به استدلالها و نقدهاي وارد شده به اين مستند، حقد و كينه بيبيسي
از نظام جمهوري اسلامي ايران به وضوح ديده ميشود و اين دشمني و عناد
موضوع تازهاي نيست.
با توجه به اين مسئله كه یکی از شگردهای معمول و
مصرح در عملیات روانی، بی اعتبار کردن رهبران حکومت های مخالف انگلیس و
غرب است و در اين مستند، از ابتدا تا انتها بيبي سي به دنبال القاي همين
واقعيت است.
يكي از مواردي كه بي بي سي با تعمد از كنار آن گذشته،
حماسه نهم دي است كه مردم در حمايت از مقام ولايت و محكوم كردن سران فتنه
و عوامل هاي آنها اقدام به تظاهرات ميليوني در سراسر كشور كردند.
لكن
در اين مستند، استفاده نرم و بهره بردن از تمام امكانات در جهت عمليات
رواني عليه نظام جمهوري اسلامي و شخص رهبر قابل توجه و تأمل است، شايد
مهمترين عاملي كه باعث القا و تأثيرگذاري اين مستند بر مخاطب بشود،
استفاده بيبيسي از عدم اگاهي بيننده نسبت به تاريخ معاصر است.
به نظر
ميرسد مسؤلين امر در جهت افزايش سطح اگاهي مردم نسبت به تاريخ انقلاب و
حوادث اتفاق افتاده در اين 33 سال از عمر انقلاب در رسانه عمومي برنامه
ريزي جامعي داشته باشند.