به گزارش پایگاه 598 به نقل از کیهان، قرار است یکشنبه 25 اسفند ماه 93 ساکنان این منطقه که غالبا روس تبار
هستند در این همه پرسی تصمیم بگیرند جزو خاک اوکراین باقی بمانند یا جزو
قلمرو فدرال روسیه شوند. دولت نارنجی اوکراین که به حمایتهای غرب دلخوش
کرده، به شدت با برگزاری همه پرسی در "کریمه" مخالفت کرده است. همین چند
روز پیش نخست وزیر این کشور اعلام کرد محال است اجازه دهد حتی یک اینچ از
خاک کشورش جدا شود. غربی ها به رهبری آمریکا نیز از زمان مطرح شدن مسئله
همه پرسی و به ویژه پس از حمایتهای روسیه از آن، بر طبل تهدید و تحریم
کوبیده حتی از احتمال مقابله نظامی با روسیه نیز سخن به میان آورده اند. در
مقابل روس ها نیز اعلام کرده اند، قویا حامی برگزار شدن این همه پرسیاند
و در عمل نیز خود را آماده رویارویی با هرگونه تهدید نظامی کرده اند.هم
روسیه، هم غربی ها و هم دولت نارنجی تحت حمایت آمریکا در اوکراین، نظامیان
خود را به حال آماده باش درآورده و خود را آماده رویارویی نظامی با طرف
مقابل میکنند. چند روزی است دریای سیاه و آبهای اوکراین در منطقه کریمه،
به محل تردد ناوهای جنگی روسیه و غرب تبدیل شده تا بدین ترتیب خاطرات حوادث
2008 و جنگ مسکو-تفلیس بار دیگر در اذهان زنده شود. با توجه به این تحولات
و موضع گیریهای سفت و سخت طرفین، سوال اینجاست که آیا این همه پرسی
برگزار خواهد شد؟ در صورت برگزاری این همه پرسی آیا مردم به جدایی از
اوکراین رای خواهند داد؟ این همهپرسی و الحاق کریمه به خاک روسیه، چه
خطراتی برای این منطقه به دنبال خواهد داشت؟ و در نهایت این که، آیا جنگی
دراین منطقه روی خواهد داد؟در این مطلب قصد داریم ضمن مرور برخی تحولات،
اظهار نظرها و به طور کلی خط و نشانهایی که طی روزهای گذشته از سوی طرفین
درگیری در اوکراین کشیده شده، به این سوالات پاسخ داده و برخی سناریوهای
پیش روی این کشور مهم اروپایی را مورد بررسی قرار دهیم.
سرویس خارجی کیهان
شبه جزیره کریمه
"جمهوری
خودمختار کریمه" منطقهای است استراتژیک واقع در دریای سیاه که تنها از
طریق یک نوار باریک در شمال به خشکی راه دارد. این شبه جزیره که از ناحیه
شرق تا نزدیکی اراضی روسیه امتداد یافته در سال 1954 با تصمیم "نیکیتا
خروشچف"، رئیس اوکراینی تبار شوروی بخشی از اوکراین شد.
چنین تصمیمی آن
هم در دوره شوروی سابق نه از اهمیت آنچنان زیادی برخوردار بود و نه تاثیر
عملی به دنبال داشت اما بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تکه تکه شدن
این کشور در سال 1991 میلادی، این شبه جزیره عملا بخشی از خاک اوکراین
مستقل شد و اهمیت آن نیز بیش از پیش عیان گشت.
نزدیک به 62 درصد از
جمعیت 5/2 میلیونی این شبه جزیره روسی بوده و حدود 80 درصد نیز به زبان
روسی تکلم میکنند و این در حالی است که زبان رسمی اعلام شده برای آن
اوکراینی است. حتی بیشتر مکاتبات اداری نیز در این جمهوری به زبان روسی
صورت میگیرد و به رغم تلاشهای دولت مرکزی در کیف، زبان اوکراینی نتوانسته
حتی در سیستم آموزشی این منطقه جایی برای خود باز کند. به طور کلی آمارها
نشان میدهد، بیشتر ساکنان کریمه خود را روس میدانند. زبان "تاتاری
کریمه” اما با بیش از 11 درصد در رتبه دوم قرار دارد. نفوذ و گسترش فرهنگ و
زبان روسی در میان گروهای قومی به جز تاتارهای کریمه در میان بلاروس ها،
ارمنی ها، مجاری ها، لهستانی ها و رومانیایی ها هم در حال افزایش است. 26
درصد از مردم کریمه نیز اوکراینی هستند اما این بدان معنی نیست که به زبان
روسی صحبت نمیکنند!
در سال 1944 میلادی تاتارها به خاطر همپیمانی با
نازی ها در زمان جنگ جهانی دوم از سوی رئیس وقت شوروی از این منطقه بیرون
رانده شدند اما بعد از فروپاشی شوروی شرایط بازگشت برای آنها مهیا شد و
توانستند به این منطقه بازگردند. تاتارها مخالف جدایی کریمه از اوکراین
هستند و در جریان ناآرامیهای اخیر که به کودتا علیه دولت قانونی "ویکتور
یانوکوویچ" منجر شد نیز جزو هواداران نارنجیها بودند. تاتارهای اوکراین با
ترکیه نیز قرابت و نزدیکی دارند.
نظام حکومتی در کریمه نیز به نوبه خود
منحصر به فرد است. نظام این جمهوری پارلمانیِ مستقل از اوکراین است. قوه
مقننه یا پارلمان کریمه از 100 نماینده تشکیل شده و مصوبات و قوانین تصویب
شده توسط پارلمان نیز باید توسط رئیس جمهور اجرا شود. پارلمان کریمه چند
روز پیش از سوی دولت مرکزی اوکراین منحل و تمام راه ها و شبکههای ارتباطی
آن با خزانه دولت نیز قطع شد!
ریاست دولت و هئیت وزیران در کریمه اما
بر عهده نخست وزیر آن است. نخست وزیر نیز از سوی رئیس جمهور معرفی و توسط
پارلمان کریمه منصوب میشود. پارلمان کریمه حتی میتواند با موافقت و تایید
رئیس جمهور این منطقه، نخست وزیر را عزل کند. طبق قانون اساسی، رئیس جمهور
اوکراین، فقط یک رئیس تشریفاتی و اسمی برای دولت کریمه است و این جمهوری
حتی حق دارد پرچم ملی، نماد ملی و قانون اساسی خاص خود را داشته باشد.
"کریمه"
به دلایل مختلف از جمله به دلیل مجاورت با مرزهای روسیه برای روس ها
اهمیت ویژهای دارد. روس تبار بودن اکثریت قریب به اتفاق این منطقه نیز
دلیلی مضاعف برای اهمیت یافتن آن نزد روسها است. خلاصه این که این منطقه
جزو عمق استراتژیک روسیه به شمار میرود و گذرگاه حیاتی مسکو به اوکراین
نیز همین شبه جزیره است.
همه پرسی و سناریوهای پیش رو
پس از این که
22 فوریه سال جاری میلادی، ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهوری قانونی اوکراین
به خاطر "بد عهدی" غرب و نارنجی ها مجبور به ترک اوکراین شد، تصور بر این
بود که بحران شورش و نا آرامی در این کشور مهم اروپایی تمام شد. اما ورود
جدی روسیه به معرکه و تلاش این کشور برای حفظ کریمه و نفوذ سیاسی نظامی اش
در آن، توهم بودن پایان بحران در اوکراین را تایید کرد. کریمه که اعلام
استقلال کرده و در این بین حتی اقدام به تشکیل ارتش و نیروی دریایی مستقلی
کرده، میگوید 25 اسفندماه برای رسمیت بخشیدن بر این استقلال و پیوستن به
فدراسیون روسیه همه پرسی برگزار خواهد کرد و هیچ قدرتی نیز نخواهد توانست
مانع از برگزاری این همه پرسی شود.
غرب به رهبری آمریکا نیز برگزاری همه
پرسی در کریمه را "خط قرمز" خود اعلام و تاکید کردهاند برای منزوی کردن
روسیه، به عنوان مشوق اصلی برگزاری این همه پرسی، دست به هر اقدامی ولو
نظامی خواهند زد. تحریم نشست گروه8 که قرار است به میزبانی روسیه در سوچی
برگزار شود، بلوکه کردن دارایی ها برخی رهبران و متحدین روسیه در اوکراین،
بلوکه کردن داراییهای روسیه، توقف کامل همکاریهای نظامی، تحریم
شخصیتهای سیاسی روسیه.... و از طرف دیگر،تهدید به توقف فروش نفت و گاز
روسیه به اروپا، عدم پرداخت طلب غربی ها و ...از جمله واکنشهای دو طرف
درگیری در بحران همه پرسی کریمه بوده است.
آبهای اطراف کریمه(دریای
سیاه)، خاک این منطقه و حتی مناطق مرزی اوکراین نیز طی روزهای گذشته به
محلی برای نمایش قدرت نظامی هر یک از طرفین درگیری تبدیل شده است. در خصوص
همه پرسی کریمه اما، سناریوهای مختلفی مطرح است که دراین جا فقط به دو
سناریو که از احتمال بیشتری برای تحقق برخوردارند میپردازیم.
سناریوی
نخست: برگزاری این همه پرسی به هر "شکل" و "شرایط" ممکن خواهد بود. بر اساس
این فرضیه و با توجه به تاکید جدی روسیه و رهبران کریمه بر مواضع خود، این
همه پرسی برگزار خواهد شد. اما با توجه به این که در دنیای سیاست این
"منافع" است که حرف اول و آخر را میزند، احتمال توافق بین طرفین نیز وجود
دارد. به عبارت بهتر روسیه برای راضی نگه داشتن هواداران زیاد برگزاری همه
پرسی، آن را برگزار میکند اما از سوی دیگر، خروجی این همه پرسی پیوستن
کریمه به خاک روسیه نمیشود! در مقابل غرب نیز با دادن امتیازات ویژه به
روسها نگرانی آنها را برطرف سازد. مثلا روس ها میتوانند همچنان حضور
نظامی خود در این منطقه را حفظ کنند و اوکراین نیز هرگز به ناتو
نمیپیوندد!
نباید فراموش کرد که بحران 2008 گرجستان حتی به مرحله جنگ
نیز کشیده شد اما در نهایت به دلیل این که ادامه این وضع بر خلاف منافع دو
طرف(غرب و روسیه) بود، توافق شد در ازای توقف طرح پیوستن گرجستان به ناتو،
روسیه جنگ را متوقف و در مقابل روس ها نیز با ادامه ریاست جمهوری
ساکاشویلی بر گرجستان مخالفتی نکنند.
باید توجه داشت ادامه بحران کریمه
به هیچ وجه به نفع طرفین نیست و علت تاکید غرب بر حمایت از متحدین نارنجی
خود در اوکراین نیز میتواند با هدف ارسال این پیام به سایر متحدین غرب در
اقصی نقاط دنیا باشد که، "غرب حامیان خود را تنها نمیگذارد" تا بدین ترتیب
حس بی اعتمادی در میان رهبران وابسته به غرب تا حدودی تسکین یابد.
همین
چند روز پیش بود که شبکه تلویزیونی دویچه وله آلمان طی گزارشی به زیانهای
هنگفت اقتصادی آلمان در صورت ادامه بحران کریمه پرداخت و اعلام کرد فقط
بیش از 600 شرکت صنعتی آلمانی در روسیه فعالیت میکنند که ادامه بحران
کریمه میتواند خطری جدی برای آنها باشد. انتشار یک سند محرمانه در خصوص
اولویت لندن در به هم نخوردن همکاریهای اقتصادی بین انگلیس و روسیه به
دلیل مشکلات اقتصادی انگلیس نیز نشان داد غربی ها ترجیح میدهند این بحران
ادامه پیدا نکند. تاثیر منفی تنش ها بر بازار بورس روسیه و اروپا نیز
دلیل دیگری است بر صحت این تحلیل که روس ها و غربی ها دیر یا زود به
تفاهم خواهند رسید.
سناریوی دوم: برگزاری همه پرسی و تاکید هر یک از
طرفین بر مواضع خود است. این سناریو بدترین حالت ممکن خواهد بود. به اعتقاد
کارشناسان در صورت برگزاری همه پرسی، با توجه به شرایط سیاسی، جغرافیایی و
اجتماعی کریمه، احتمالا مردم رای به جدایی از اوکراین و پیوستن به روسیه
خواهند داد. حتی اگر مردم کریمه بنا به مصالحی نخواهند به روسیه بپیوندند
نیز دلایلی برای پیوستن به این کشور خواهند داشت. قرار گرفتن در جوار کشور
قدرتمندی با مختصات روسیه کافی است تا مردم کریمه نیز همچون طرفین درگیر
یعنی روسیه و غرب، به یک محاسبه ضرر و زیان (Cost & Benefit) ساده روی
آورده و به این نتیجه برسند که در کنار روسیه قرار گرفتن به مراتب
هزینههای کمتری برای آنها خواهد داشت تا بودن در کنار غربیها !
در
صورت تحقق این سناریو، باید منتظر افزایش بیش از پیش تنش ها بود. اگر
کریمه با این همه پرسی به روسیه بپیوندد، بسیاری از تهدیدات غربی ها که
در بالا به آنها اشاره شد به دلیل به خطر افتادن "منافع"، به عملی شدن
نزدیک خواهد شد و حتی احتمال وقوع جنگ نیز افزایش خواهد یافت. در این فضا
بدون شک بر شدت جنگ اقتصادی و سیاسی نیز افزوده خواهد شد. همچنین باید
منتظر وقوع بحرانهای تازهای در اوکراین بود. با توجه به بافت ملی، مذهبی و
زبانی اوکراین، ورود شوکی مثل "استقلال یک منطقه استراتژیک" و از آن
مهمتر، پیوستن این منطقه مهم به خاک کشوری که از قضا دشمن اوکراین هم هست،
میتواند باعث ایجاد ناامنیهای خطرناک از نوع داخلی هم شود. به طور
خلاصه، در صورت تحقق این سناریو، سوای از این که احتمال وقوع جنگ بین غرب و
روسیه قویتر خواهد شد، نتیجه الحاق این منطقه حتی میتواند باعث وقوع
درگیریهای شدید قومی در اوکراین نیز شود. این مسئله به نوبه خود حتی برای
روس ها نیز خطرناک است چرا که این کشور به دلیل داشتن قومیتهای مختلف با
مذاهب گوناگون، پتانسیل بروز تنش به ویژه در برخی مناطق خود مثل ولگاگراد،
چچن، تاتارستان، اینگوش و... را دارد.
یک نکته
نکتهای که در تحلیل
اوضاع اوکراین نباید از آن غافل شد، این است که سوای از اهمیت ذاتی و
موقعیت ژئوپلتیکی که این کشور برای روسیه و غرب دارد، نباید به دشمنی
دیرینه این دو یعنی آمریکا و روسیه بی توجه بود. به عبارتی، برای ریشهیابی
آنچه ما حصل آن امروز به شکل "بحران اوکراین" ظاهر شده باید به گستره
وسیعی از تحولات مرتبط با طرفهای درگیر حتی در خاورمیانه چشم دوخت. به
بیانی دیگر، برای تبیین درست حوادث اوکراین باید نگاهی هم به مثلا تحولات
سوریه داشت. به اذعان غربی ها، موضع گیریهای مسکو در تحولات سوریه به ویژه
در نشست ژنو 2 باعث شکست آنها شد. بنابر این غرب انگیزه کافی برای انتقام
از روسیه را دارد و چه فرصتی بهتر از سوء استفاده از بحران اوکراین؛ کشوری
که روسیه منافع بی شماری در آن دارد!
البته روسیه نیز در این بین
میتواند با بهره برداری از اهرمهای جهانیاش منافع درازمدت خود را تامین
کند. صحبت از ارتباط بین تحولات سیاسی و اقتصادی در گسترهای به بزرگی جهان
است. این که در تحلیل حادثه مهمی مثل بحران در دومین کشور بزرگ اروپا،
باید به تحلیل در سطوح مختلف داخلی، منطقهای و حتی بینالمللی پرداخت.
نتیجه گیری
تحولات
امروز اوکراین، نه با هدف کمک به ترویج دموکراسی و حمایت از مردم این کشور
و نه صرفا به خاطر موقعیت ژئوپلتیک آن آغاز شده است. در واقع اوکراین
امروز به صحنه رویارویی دو ابرقدرت و دشمن دیرینه برای تسویه حسابهای
سیاسی تبدیل شده است. منطقی به نظر نمیرسد، اتحادیه اروپا که چند سالی است
با جدی ترین بحران اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، خواهان پیوستن کشور
ضعیفی با مختصات اوکراین به این اتحادیه باشد. نباید فراموش کرد، عدهای
یکی از دلایل بحران خانمان سوز اقتصادی امروز اتحادیه اروپا را پیوستن
کشورهای ضعیفی مثل یونان و پرتغال به آن میدانند و حتی اخراج این کشورها
از اتحادیه را به عنوان راهکاری برای بهبود شرایط اقتصادی خود مطرح
میکنند.
بنابر این یکی از دلایل اصلی اصرار غرب به نزدیکی به اوکراین،
این است که یک طرف ماجرا روسیه قرار دارد. در واقع مردم اوکراین این
روزها قربانی مطامع سیاسی برخی قدرت ها شدهاند و بازنده اصلی این تحولات
نیز همین مردم هستند. نباید فراموش کرد دولت موقت روی کار آمده در
اوکراین، دولت مطلوب غربی هاست. دولت مطلوب از نظر غربی ها دولتی نیست که
با اراده مردم روی کار آمده باشد چرا که اگر اینگونه بود، از دولت کودتاگر
مصر و اوکراین حمایت نمیکرد. آمریکاییهایی که چند سال پیش با برگزاری
همه پرسی در سودان، این کشور را به دو قسمت تجزیه کردند، امروز در اوکراین
با برگزاری همه پرسی مخالفت میکنند و دلیل این مخالفت را نیز "غیر قانونی
بودن" برگزاری همهپرسی اعلام میکنند. با این تفاسیر، به نظر میرسد،
اوکراین نیز به سرنوشت گرجستان مبتلا شود. دیر یا زود طرفین درگیری با
ردوبدل کردن امتیاز به نتیجه خواهند رسید. نتیجهای که منافع آن نه به مردم
این کشور بلکه به پدید آورندگان این بحران خواهد رسید.