در این باره باید گفت: قطر تحرکاتی را در خصوص ایجاد ارتباط با حزب الله انجام داده که گمان می رود حزب الله نیز از آن استقبال کند اما مسئله مهم این است که از سرگیری روابط با حزب الله و گروه 8 مارس عموما مستلزم اتخاذ یک موضع شفاف در خصوص بحران سوریه از جانب دوحه است.
حزب الله هم اکنون به گونه ای خوددارانه با قطر و محوریت این کشور تعامل می کند و روابط جدید میان دو طرف اختلافاتی را که پس از بحران سوریه بین این دو ایجاد شد را توجیه نکرده و آتش اختلاف را خاموش نمی سازد چرا که روابط میان حزب الله و قطر به دلیل سیاستهای دوحه در قبال سوریه و حمایت آن از تروریستها در این کشور با شکست بزرگی مواجه شد و ورود حزب الله به جنگ القصیر به مثابه شکست قطر در سیاست های خود در سوریه محسوب می شود.
با تمام این موارد می توان گفت: احتمال از سر گیری روابط میان حزب الله و قطر وجود دارد. حتی در زمان "حمد بن خلیفه آل ثانی" امیر سابق قطر نیز کانال هایی از روابط غیر رسمی از طریق واسطه های محلی و منطقه ای و سفارت قطر در بیروت میان برخی مقامات مقاومت و دوحه وجود داشت.
سقوط اخوان المسلمین
با برکناری "حمد" و جانشینی "تمیم بن خلیفه آل ثانی" پسر وی، فصل جدیدی در سیاست قطر گشوده شد و دوحه از سیاست جنگ نامحدود علیه سوریه عقب نشینی کرد.
چرا که در زمان "حمد" قطر با دشواری های بسیاری مواجه شد و اقدامات جاه طلبانه ای را اتخاذ کرد که از جمله آن رویارویی با روسیه در سازمان ملل و مخالفت با این کشور در خصوص موضوع سوریه بود.
سال 2013 برای قطر سالی نامبارک محسوب می شود چرا که تلاشهای دوحه برای نفوذ در منطقه خاورمیانه پس از قیام های عربی با شکست مواجه شد و از سوی دیگر اخوان المسلمین از قدرت مصر برکنارشده و ریاض از دولت جدید این کشور و ارتش اعلام حمایت کرد.
این مسئله موجب ایجاد اختلاف میان دوحه و ریاض شد، موضع قطر را در قبال سوریه تغییر داد و موجب نزدیک شدن روابط میان این کشور و جمهوری اسلامی ایران شد،می توان گفت که تمام این مسائل در روابط دوحه با حزب الله نیز تاثیر گذار بوده است.
از سوی دیگر در خصوص روابط میان ایران و قطر می توان گفت چارچوب این روابط از اتفاقات منطقه تاثیر نمی پذیرد و قطر به همراهی عمان در نزدیک ساختن دیدگاهها در جریان مذاکرات هسته ای میان واشنگتن و تهران نقش فعالانه ای را ایفا کرده است.
در دوره اخیر نیز سفرها و دیدار های رسمی در سطوح بالایی از جانب دو کشور
صورت گرفت که از جمله آن می توان به سفر اخیر امیر قطر به تهران و اظهارات
وی در خصوص نقش سازنده ایران در حل بحران سوریه اشاره کرد.
تمام این ها نشانگر عقب نشینی قطر از سیاست های رادیکالی پیشین خود است که عواقب سنگینی را برای دوحه داشت.
برای دوحه مسئله عراق و لبنان بسیار مهم تر از عربستان است و آنطور که مشخص است قطر تمایل دارد نقش جدیدی را در لبنان ایفا کند اما این سوال مطرح می شود که چگونه قطر می تواند به این مسئله مهم دست پیدا کند؟ دوحه تصمیم به عادی سازی مجدد روابط خود با لبنان داشته و به حملات رسانه ای خود علیه این کشور پایان داده است و می توان گفت شبکه قطری الجزیره دیگر پایگاهی برای جنگ رسانه ای علیه لبنان محسوب نمی شود. از سوی دیگر میانجی گری دوحه در مسئله آزادی راهبه های ربوده شده در سوریه و سفر "سعاده الکبیسی" رئیس سازمان اطلاعات قطر به لبنان دو مسئله ای هستند که به قطر این فرصت را دادند که روابط خود را با سوریه و لبنان بازسازی کرده و حسن نیت خود را به منصه ظهور بگذارد.
مقامات قطر از طریق ارسال پیام های متعدد به مقامات حزب الله لبنان و
اعزام یک هیات قطری به منظور دیدار با "سید حسن نصرالله " دبیر کل این حزب
بر تمایل دوحه به از سرگیری روابط میان حزب الله و قطر تاکید کردند.
به این طریق قطر که پیشتر از حامیان سر سخت راهکار نظامی علیه سوریه بود
هم اکنون بر پایبندی خود به اتخاذ یک راهکار سیاسی در بحران سوریه تاکید می
کند.
و در پایان این سوال مطرح است که آیا روابط میان حزب الله و قطر به زمان 2006 و جنگ 33 روزه لبنان باز میگردد؟
گفتنی است که در آن زمان قطر از حامیان سر سخت حزب الله محسوب می شد و شبکه الجزیره نیز ضمن تاکید بر اهمیت مقاومت لحظه به لحظه، تجاوزات رژیم صهیونیستی علیه حزب الله را دنبال می کرد. پس از آن نیز دوحه حمایت های فراوانی را در بازسازی مناطق جنگی ارائه کرد و در توافقنامه ای که پس از مدتها کشمکش در سال 2008 میان دو گروه 8 مارس و 14 مارس در دوحه منعقد شد قطر نظارت داشت و این امر باعث شد قطر نقش استراتژیکی را در خاورمیانه ایفا کند.
پس از این مساله از تلاش های قطر قدردانی شد و در همین راستا مقامات این کشور درصدد هستند بار دیگر عبارت معروف "سپاسگزاریم قطر" را بشنوند.
به حتم مقامات قطری از شنیدن این عبارت که جایگاه ممتازی را در قاموس دیپلماسی سیاسی این کشور در منطقه رقم خواهد زد خشنود خواهند شد.