به گزارش پایگاه 598 ، بخشی از گفتگوی سیدضیاءالدین دری با شرق را در ادامه بخوانید:
نام
شما بهدلیل سریال «کلاهپهلوی» سر زبانها افتاد. با وجود هجمههایی که
به این سریال شد موضعگیریهای اخیر شما برایم جالب است. مثلا درمورد هجمه
به فیلم «رستاخیز» و سریال «سرزمین کهن» واکنش نشان دادید. از این کار چه
هدفی را دنبال میکردید؟
بهطور طبیعی حمله به سریال
«کلاهپهلوی» دلیل بر این نمیشود که یکسری از واقعیات موجود در این حرفه
را نادیده بگیریم. هر چیز بدی، بد است و فرق نمیکند مربوط به چه کسی باشد.
اگر اینجا بخواهم فقط به خودم فکر کنم رسالت روشنفکرانهام را از دست
میدهم و به فردی خودخواه تبدیل میشوم. ممکن است در مورد کارهای آقایان
درویش و تبریزی نظر شخصی داشته باشم، اما بازخوردهایی که از سطح جامعه روی
کار همکارانم بهوجود میآید ممکن است برای من هم اتفاق بیفتد که البته
افتاده. بنابراین ما دیگر باید به جریانی که به هر شکلی خودش را تحمیل
میکند فکر کنیم.
در این جریان چه چیز مهمی دیدید که مجبور به واکنش شدید؟
احساس
خطر میکنم! این احساس خطر برمیگردد به اینکه صداوسیما و وزارت ارشاد
ارگانهای مهم کشور هستند و اگر بنا باشد که تحت هر شرایطی بخواهند از
بیرون متحمل فشاری شوند، یعنی فلسفه وجودیشان با همه محدودیتها و سختیها
زیر سوال میرود. آن وقت عدهای درباره کاری که تخصصش را ندارند تصمیم
میگیرند که درست نیست. البته ممکن است معترضان جایی حرف درستی بزنند، اما
بهتر است آن حرف را هم اصولی طرح کنند. طبیعی است که اجازه ندهیم یک نوع
آنارشی فرهنگی به وجود بیاید. البته امیدوارم این گفته شامل حال همه شود.
یعنی اینطور نباشد که برای یک طیف با یک نوع نگرش مطلوب و برای دیگری
نامطلوب جلوه کند.
البته این رویهای جدید نیست. مثلا به
فیلم «شوکران» در زمان خودش از سوی پرستاران اعتراض شد و... کلا در سینمای
ایران از این دست موارد کم نبوده. به نظرتان علت آن چیست؟
خب
از دولت مرحوم بازرگان تا به حال همیشه بحث «دولت در دولت»داشتهایم. یعنی
تشکیلاتی که موازی با دولت حرکت میکند، بدون اینکه اختیارش دست دولت
باشد. بالاخره یک روز باید این مسایل حل شود. اگر هم به کاری اعتراضی هست
باید از جایگاه خودش رسیدگی شود. مثلا از طریق قوهقضاییه.
آیا در این صورت قضیه پیچیدهتر نمیشود؟
البته در قوهقضاییه هم باید کمیسیون تخصصی وجود داشته باشد. چون طبیعی
است یک قاضی که به جرم و جنایت رسیدگی میکند، نمیتواند به حوزه سینما و
سریالسازی وارد شود.
شما از دو موضع دفاع کردهاید، یعنی
هم جایگاه صداوسیما و هم دولت. در مقاطع مختلف زمانی صداوسیما و دولت با
هم چالشهایی داشتهاند. که البته گاهی این اختلافات سیر صعودی داشته و
گاهی هم نزولی. حالا چطور میتوانم این پارادوکس را در نگاه شما تحلیل کنم
که یک نفر مدافع هر دو طیف فکری میشود؟
جایگاه هر دو نهاد
فرهنگی در قانون اساسی تعریف شده است. دولت و رییسجمهور در بهترین شرایط
میتواند طی دو دوره چهارساله حضور داشته باشد و بر اساس دیدگاههایی که
مورد تایید مردم قرار گرفته برنامههایش را اجرا و عملی کند. مردم وقتی به
آن دولت رای میدهند آن دولت معتقد است پیرو رای مردم عمل میکند. منتها
در کشورهای دیگر اگر رییسجمهور ناموفق عمل کند، حتی اگر رییسجمهور باقی
بماند، یکسری از اختیاراتش را از دست میدهد چون میزان محبوبیتش کاهش
یافته. ولی در ایران اینطوری نیست. بنابراین چون سینما زیر نظر دولت است،
تا زمانی که سر کار است میتواند خواستههایش را از طریق سینما اعمال کند
که بهنظرم اشتباه است.
چطور؟
مثلا از زمان
حضور آقای خاتمی در کسوت رییسجمهور، شعفی که هنرمندان کشور از خود نشان
دادند که اتفاقا افرادی با گرایش چپ بودند، باعث شد که «تبلیغ دولت» را
باب کنند. در حالی که اگر دولتی باب میل و فکر هنرمندی هست، آن هنرمند باید
در آن دوره صریحتر حرف بزند و مسایل را نقد کند. چیزی بدتر از این برای
یک هنرمند نیست که نانخور دولت باشد.
شما استقبال هنرمندان از رویکرد یک دولت را «نانخوری» دولت میدانید؟!
نگاه من کلی است؛ ولی چون این مساله در زمان آقای خاتمی باب شد، باعث شد آقای احمدینژاد هم توقع چنین کاری از هنرمندان داشته باشد.
حرکت هنرمندان در هر دو دوره حرکتی خودخواسته بود. یعنی کسی آنها را مجبور
نکرد که از فلان رییسجمهور حمایت کنند و از دیگری عدمحمایت.
درست است که خود هنرمندان خواستند با یک رییسجمهورکار کنند و با دیگری کار نکنند. اما درنهایت هنرمند نباید زیر بلیت دولت برود.
چگونه میتوان مانع آن شد. در حالی که اقتصاد سینمای ما دولتی است. هرچند بارقههایی در بخش خصوصی وجود دارد؟
از نظر من نفس این عمل غلط است. من در مورد اصول حرف میزنم نه فروع. هنرمند در دولتی که بابمیلش است باید تندتر هم باشد.
اما به شرطی که دولت قایل به نقد هم باشد؟
زمانی
که این کار را برای آقای خاتمی انجام دادیم، نمیتوانیم به آقای
احمدینژاد بگوییم شما نخواهید. اگر قاطبه هنرمندان قبول نکردند که با
ایشان کار کنند. آقای احمدینژاد هم هنرمندان حامی خودش را آورد. در نتیجه
شکافی عمیق بهوجود آمد. من به شخصه نمیخواستم در عمیقکردن این شکاف دخیل
باشم. مخالفتم را بروز دادم و از سینما فاصله گرفتم. ولی بعدا منتقدان
بنده را به فردی با گرایش راست متهم کردند.