به گزارش باشگاه خبرنگاران، رعنا، گرگها، خودرو تهران ۱۱، کاکتوس، روشنتر از خاموشی، داستان یک شهر و آشپزباشی از جمله سریالهای تلویزیونی است که نجفیان تاکنون در آنها ایفای نقش کرده است. او اکنون بهعنوان بازیگر و مشاور داوود میرباقری در سریال «شاهگوش» که برای شبکه خانگی تولید میشود، فعالیت دارد. با او درباره کار و خاطراتش در تلویزیون به گفتوگو نشستهایم.
اگر قرار باشد بهعنوان بازیگری که نیمی از فعالیت حرفهای خود را در تلویزیون صرف کردهاید، از سریال یا فیلم خاطرهانگیزی یاد کنید، به کدام کار خود اشاره میکنید؟
من در دهه ۷۰ یک فیلم ۱۶ میلیمتری به نام «مثل یک لبخند»ساختم که زنده یاد حسین پناهی و مریم کاظمی از بازیگران آن بودند. این فیلم به دلایل بسیار، در ردیف پر خاطرهترین کارهایی است که در تلویزیون انجام دادهام که اتفاقا در آن زمان هم بعد از پخش با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد. شاید به علت تمی بود که فیلم داشت. این کار درونمایه دلنشین و در عین حال ملموسی داشت و میتوانست بخوبی با بییندگان آن زمان ارتباط برقرار کند. در این فیلم به روایت زندگی زن و مرد روستایی پرداخته بودم. شخصیت مرد این فیلم، آدمی عصبی و تندخو بود که هیچ گاه با همسر خود درست رفتار نمیکرد، اما وقتی زن بیمار میشود، مرد گاوش را میفروشد و برای ادامه مداوای همسرش به تهران میآید. در تهران با وجود پیشآمدن مسائل مختلف، مرد به فکر فرو میرود و متوجه میشود چقدر همسرش را دوست داشته است.
مهمترین مولفهای که باعث شده این فیلم در ذهن شما بماند، چیست؟
همانطور که اشاره کردم،زنده یاد حسین پناهی یکی از بازیگران این فیلم بود که دوستی و همنشینی با او در این فیلم برای من جذاب بود و از رفاقت با پناهی خاطرات زیادی دارم. نکته جالب این که بخشهایی از فیلم در بیمارستان بوعلی تهران میگذرد و یادم هست همان موقع، مرحوم پناهی میگفت: هیچکس نمیداند یک روز او را در کدام سردخانه میگذارند! ۱۵ سال بعد از ساخت آن فیلم، مادر من در همان سردخانه قرار داده شد. به هرحال، خاطرات از آن فیلم زیاد است.
اما شما در سریالهای ماندگار زیادی حضور داشتید که رعنا و در سالهای بعد از آن، خودرو تهران۱۱ در زمره این کارها بوده است.
حالا که به رعنا اشاره کردید باید بگویم این سریال نیز یکی از خاطرهانگیزترین سریالهایی است که کار کردهام و یادآوری خاطرات حضور در آن سریال برایم خوشایند است. بویژه این که همکاری با داوود میرباقری در مقام کارگردان همواره برای من ارزشمند بوده و هست. البته آن زمان، سریال گرگها هم به کارگردانی میرباقری ساخته شد که در آن نیز حضور داشتم. در ماههای اخیر هم با بازی در سریال خانگی شاهگوش بهعنوان مشاور در کنار او هستم و رفاقت و دوستیمان محکم تر از گذشته شده است. با این تفاصیل، رعنا صرفنظر از تمام این موارد یک مولفه مهم داشت و به لحاظ موضوعی در زمان خود ساختار شکنی کرد. یعنی برای اولین بار در این سریال بود که دختری به زبان میآورد که نامزد خود را دوست ندارد.
وضع سریالهای امروز را چطور میبینید؟
اگر بخواهم درباره خودم بگویم باید به این نکته اشاره کنم که از هر ده کاری که به من پیشنهاد میشود، حضور در یک کار را میپذیرم. دلیلش هم اغلب ضعف فیلمنامههاست. قصههایی که انتخاب میکنند دمدستی و تکراری است. طنزها سخیف است و بیشتر به تمسخر شباهت دارد تا روایت یک موقعیت. این است که پذیرفتن نقش در چنین کارهایی برایم سخت شده است. وقتی مقایسه میکنم میبینم، فیلمنامههایی که در دهههای گذشته نوشته میشد، از استحکام، انسجام و جذابیت بیشتری برخوردار بود و همین مساله موجب میشد سریالهایی که ساخته میشد و روی آنتن میرفت، نظر مخاطب را به خود جلب کند. به نظرم بروز چنین مسائلی است که باعث شده من و امثال من کمکارتر و گزیدهکارتر از گذشته بشویم.
فکر میکنید دلیل ضعف فیلمنامهها چیست؟
قطعا نویسنده خوب نداریم یا اگر هم هست، انگشتشمار است. ضمن این که با تعدد شبکه در سازمان مواجه هستیم و طبیعی است پر کردن برنامههای این همه کانال زمانبر است. در حالی که در سالهای گذشته، فقط دو کانال یک و ۲ موجود بود و برنامه سازان و کارگردانان ناچار بودند با وسواس و دقت بیشتری به ساخت فیلم و سریال بپردازند، چون همواره در معرض قضاوت بینندگان و همکاران خود قرار میگرفتند، اما امروز با وجود تعدد شبکههای تلویزیونی، شاید در طول روز، سه سریال هم ساخته شود ولی بیننده بهدلیل مشغلههای زیاد اصلا وقت نکند هیچکدام را ببیند.
شاید هم به این دلیل باشد که رسانههای مهاجم فرصت انتخاب درست را از بیننده گرفته است؟
این هم یکی از آفتهایی است که اکنون گریبان جامعه را گرفته است. متاسفانه سریالهای ماهوارهای با گذشتن از خطوط قرمز و عنوان کردن موضوعات ناشایست، فکر و ذهن عدهای از مخاطبان را هدف گرفته است. به این دلیل که معتقدم باید در ساخت سریال و فیلم دقت بیشتری شود تا مردم بیشتر به سمت دیدن آثار داخلی ترغیب شوند. طبیعی است اگر مخاطبی ببیند که برنامههای تلویزیون داخلی از ماهواره جذابتر است، به تماشای آن سریالها نمینشیند. ضمن این که کار خوب و جذاب تلویزیونی هیچگاه بیمخاطب نمیماند و بارها دیدهام سریالهای خوب و جذاب که ساخته شده، توانسته است به رکود تماشای سریالهای ماهواره منجر شود.
به نظر شما سریالهای امروزی در تبیین مسائل اجتماعی چقدر موفق بوده است؟
برخی کارگردانان میخواهند کارهای خود را با برداشت از سریالهای غربی بسازند، در نتیجه اثری که تولید میکنند، خیلی نمیتواند کششهای لازم را داشته باشد و به دل مردم هم نمینشیند. حالا که صحبت به سریالسازی کشید، بد نیست به حاشیههایی که بتازگی به سبب پخش سریال «سرزمین کهن» در جنوب کشور از سوی بختیاریها ایجاد شده، اشاره کنم. در این گفتوگو جا دارد خطاب به آنها بگویم خود من از ایل و تبار بختیاری سمت مسجد سلیمان هستم و به معنی واقعی غیرت شما را تحسین میکنم، اما این را بدانید که قصد سازندگان این سریال به هیچوجه توهین به شما نبوده و آنچه امروز شکل گرفته، سوءتفاهمی بیش نیست. گرچه وسواس و دقت شما تحسین برانگیز است، ولی کمال تبریزی و دیگر دستاندرکاران این سریال از جمله کسانی هستند که تعلق خاطر عمیقی به اقوام ایرانی دارند و آنها بخوبی میدانند این اقوام هستند که ایرانی واحد و یکدست را تشکیل میدهند؛ بنابراین به نظر من آنچه امروز رخ داده، سوءتفاهمی بیش نیست و اطمینان داشته باشید نظر کارگردان این سریال به هیچ وجه توهین به اقوام نبوده است.
برای سال جدید چه برنامهای در دست دارید؟
در تدارک آمادهسازی برنامهای به نام «شادیهای بهار و آیینهای ماندگار» هستم و همانطور که از نامش پیداست با محور پرداختن به سنتهای ایرانیان مانند خانه تکانی، سبزه سبز کردن و... در ایام بهار ساخته میشود.