به گزارش پایگاه 598 به نقل از تعامل، ساعت ده صبح دکتر به همراه مأمور
آشپزخانه وارد اتاق بیماران می شود. ده تخت هم داخل اتاق است، دکتر می
گوید: «به این چلوکباب بدهید با کره، به تخت کناری غذا ندهید، به او سوپ
بدهید، به این شیر بدهید، به او کته ی بی نمک بدهید، به این آش بدهید،
دیگری نان و کباب. » مریض ها همه یک جور به دکتر نگاه می کنند. حتی به کسی
هم که می گوید غذا ندهید، او می فهمد که امروز عمل جراحی دارد و نباید غذا
بخورد، چون می فهمد و می شناسد که دکتر خیرش را می خواهد، اعتراضی نمی کند .
حالا
اگر بلند شود و بگوید که چرا به آن مریض چلوکباب بدهند و به من ندهند،
دکتر می فهمد که این شخص روانی است. ما هم اگر به خدا بگوییم خدایا چرا به
فلانی خانه ی دو هزار متری دادی و به من ندادی، ما هم روانی هستیم. ما هم
قضا و قدر الهی را نشناختیم و نفهمیدیم. باید بفهمیم همانطور که مریض می
فهمد و به دکتر اعتراض نمی کند، ما هم به خدا نباید اعتراض کنیم و هر چه به
ما می دهد راضی باشیم