به گزارش پایگاه 598 به نقل روزنامه نود، چهارشنبه هفته پيش محمد مايليکهن لباس رفتگري به تن کرد و به استاديوم انزلي رفت تا مسابقه ملوان بندرانزلي – استقلال را از نزديک ببيند و البته جدا از اين حرکت بسيار شايسته به چند عکاس هم کمک کرد تا از سد ماموران بگذرند و از او عکس بگيرند!
مايليکهن انسان فوقالعاده با هوشي است و به مصداق ضربالمثل تا «ف» را بگيره ميره يک راست «فرحزاد» تا کلمه رفتگر از دهان علي دايي بيرون آمد، يک راست به فرحزاد قصه ما يعني همان ورزشگاه تختي بندرانزلي رفت تا بار ديگر سوژه رسانهها بشود، البته در فصل بيکاري، مردي که معمولا در فصول بيتيمي و بيکاري زياد دست به اين کارها ميزند.
پوشيدن لباس اقشار ضعيف و آسيبپذير جامعه و همدردي با آنها خيلي خوب است اما اول بايد ديد افراد در نيات خود چقدر صاف هستند و مهمتر از همه متخلص شدن به اخلاق آن قشر و صنف است نه ملبس شدن به آن، که در اين صورت نه يک قدم بلکه صدها گام جلو رفتهاي.
پرواضح است که من، مايليکهن و امثال من که غرق در رفاه هستيم هيچگاه توانايي درک و لمس سختيها و محروميتهاي يک رفتگر را نداريم يعني حداقل از نظر ظاهر زندگي هم نميتوانيم زندگي آنها را درک کنيم اما از نظر باطني چي؟
من خودم تجربه زندگي و همسايگي با چند رفتگر در جنوب شهر را دارم، آنها از نظر اخلاقي جزو خاضعترين، خاشعترين، با گذشتترين، کمادعاترين و مظلومترين اقشار جامعه هستند و اينقدر بر نفس خود چيره گشتهاند که حاضرند دست به زبالهها و واپسماندههاي مردم بزنند و در ميان آن همه آشغال و گند و کثافت و بوي بد کار که چه عرض کنم زندگي کنند چرا که شايد بيشترين لحظات عمرشان در همان محل کارشان سپري ميشود تا در خانه، اما آيا اين نفس غره ما اجازه اين کار را به ما ميدهد؟
آيا اين نفس خيرهسر ما، به ما اجازه ميدهد در مقابل تيکهها و بياحتراميها و بعضا توهينهاي بعضي از افراد جامعه به رفتگران زحتمکش که فقط ميايستند و سکوت ميکنند و نگاهت ميکنند، ما هم اينچنين باشيم و در مقابل توهينها و طعنهها و کنايههاي ديگران خشم و کينه خود را فرو بخوريم؟ رفتگران هيچگاه با کلام و عضله زبان خود ديگران را نرنجاندهاند اما آيا من و مايليکهن هم در لباس رفتار و نه در لباس و پوشش ظاهري اينگونه بودهايم؟
مايليکهن در مصاحبههايش فردوسيپور را شومن، قلعهنویي را شعبان بيمخ، کوتوله، نوچه پرور، گنده باقالي، گروهبان قندلي و عوام فريب، مقداد نجفنژاد را بيمقدار نجفنژاد، علي دايي را آقاي خاله، اسطوره پولپرستي، فروشنده اجناس بنجل به مردم و خصوصا به مراکز دولتي آن هم با نرخهاي چند برابر، حبيب کاشاني را مرد هزار چهره و مرفه بيدرد که سرش را مثل کبک زير برف فرو برده، فيروز کريمي را دلقک، مهدي تاج را آدم دو رو و ريا کار و... خطاب ميکند اما آيا واقعا مردم، دوستان، همسايگان و همکاران يک رفتگر هم اينقدر در معرض آماج حملات لفظي و کلامي او هستند و از زبان او در آزارند؟
رفتگران هيچگاه با زبانشان ديگران را نميزنند، رفتگران آستانه تحمل بالايي دارند اما آيا من و محمد مايليکهن هم چنين آستانهاي داريم؟
همين چند ماه پيش محمد مايليکهن به جرم نوشتن چند مقاله و يک مصاحبه از اصغر شرفي، نگارنده يعني بنده را به 91 روز زندان محکوم کرد و نام مرا در سياهه سابقهداران قرارداد! ميدانيد چرا؟ چون سردبير ما نوشته بود آقاي مايليکهن! مگر تو داروغه فوتبال هستي که به همه توهين ميکني!
به زعم محمد مايليکهن کلمه داروغه يعني پليس، توهين است و او به دادگاه شکايت ميبرد و دادگاه نيز کلمه داروغه را توهين تلقي ميکند!
ديگر مطلبي که مايليکهن از آن رنجيده بود مصاحبه يکي از پيشکسوتان بود که گفته بود به مسجد رفتم تا احترام به پيشکسوتان را به مايليکهن ياد بدهم و اين جمله هم به زعم مايليکهن توهين تلقي شده بود و البته دادگاه هم آن را وارد دانست!!
مايلي کهن مصاحبهاي کرده و اصغر شرفي را دائمالخمر خطاب کرده بود و اصغر شرفي هم جوابش را داد و مايليکهن هم به خاطر مصاحبه اصغر شرفي از ما شکايت کرد و به خاطر همين جملات من يعني کامران احمدپور به 91 روز زندان محکوم شدم!
واقعا اگر قرار بود کسي از جملات و توهينهاي خود مايليکهن شکايت کند اين جملات و توهينها چند قرن زنداني داشت؟ راستي آقاي مايليکهن! شما به جز شباهت لباس رفتگري، در اخلاق و باطن چقدر به خصوصيات اخلاقي رفتگران شباهت داريد، به سادگي آنها، به گذشت آنها، به بيادعا بودن آنها، به صبر و متانت آنها؟
***
هر روز که پيامبر از آنجا رد ميشد از بالاي پشت بام شکمبه شتر و زباله روي سر حضرت ميپاشيد. 3-2 روزي از آن مرد خبري نبود و حضرت از اصحاب سراغ آن مرد يهودي را گرفت. خبر دادند مريض است. پيامبر با اصحاب به در منزل مرد يهودي مراجعه کرد مادرش و خودش وحشتزده شدند، گفتند پيامبر مسلمانان و يارانش براي جبران و تلافي به در خانه ما آمدهاند اما وقتي که فهميدند براي عيادت بيمار آمدهاند، جوان يهودي شرمنده شد، به دست و پاي پيامبر افتاد و اسلام آورد، اين است الگوي واقعي مسلمانان و هر که به اخلاق او نزديکتر است مسلمانتر.
دوستان را کجا کني محروم
تو که با دشمنان نظر داري