به گزارش پایگاه 598 به نقل از جوان، روز جمعه(دوم اسفندماه) احمد مسجدجامعي، رئيس شوراي شهر
تهران به همراه مرتضي كاظمي مشاور اقتصادي وزير ارشاد در پشت صحنه فيلم
سينمايي «دلم ميخواد» به كارگرداني بهمن فرمانآرا حاضر شدند و با
كارگردان و عوامل اين فيلم ديدار و گفتوگو كردند. موضوع و درونمايه اصلي
اين فيلم داستان يك كاراكتر مرد است كه در شهري زندگي ميكند كه اغلب مردمش
افسرده و ناراحت هستند. او بر اثر يك اتفاق دچار مشكلي ميشود.
مشكل اين گونه است كه گاهي موسيقي خاصي به
ذهنش متبادر ميشود و او را مجبور به حركات موزون (رقصيدن) ميكند و اين
اتفاق ناخودآگاه، مشكلات خاصي برايش به وجود ميآورد! تذكار چند مسئله در
رابطه با اين فيلم و حواشي آن قابل احصا و البته تأمل است.
اول از همه لازم است درباره اسم اين فيلم
كه تازهترين و داغترين موضوع درباره فرمانآرا و وزارت ارشاد است،
مخاطبان محترم بدانند كه اسم اصلي فيلم «دلم ميخواد برقصم!» بوده است.
اما طي تماس تلفني رئيس سازمان سينمايي و
بعد از كلي خواهش و تمنا از كارگردان، وي را راضي ميكند كه دست از سر
رقصيدن بردارد و به عنوان «دلم ميخواد» قناعت كند! مسئله ديگري كه در
اينجا لازم است به آن اشاره شود، درباره خود فرمانآرا است كه خودشان را در
مقامي با كاريزماي فوقالعاده و پيروان و سينهچاكاني چمني رنگ ملاحظه
ميكند و در روز چهارم تيرماه سال 88 به دليل آنچه طبع لطيف او برخورد خشن و
غير قانوني با فتنهگران سال88 و كساني كه حرمت عزاي امام حسين(ع) را نيز
نگه نداشتند مينامند، بيانيهاي سراسر سوز و گداز! صادر كردند. موضوع جالب
ديگر اين آقاي خودشيفته، پس دادن سيمرغهاي ادوار گذشته جشنواره فيلم فجر
بود كه قبلاً به هر دليل درست يا غلطي به وي داده بودند!
با توجه به اين نكات ظريف و البته دمدستي
درباره سابقه و نوع نگاه و تفكر فرمانآرا كه عرض شد، معلوم نيست مسئولان
وزارت ارشاد چه اصراري بر ميدانداري اينگونه افراد دارند؟! نكته ديگر اينكه
چه لزومي دارد كه وزارت ارشاد با فراهم كردن دستك و دنبك! شرايط انجام
حركات موزون آقايان بالاي 70 و 80 ساله حوزه سينما را فراهم كند و به هر
زوري كه شده از آنها چهرههاي فاخر، مفخم، ماندگار و البته الگو و قهرمان
بتراشد؟!
اينكه دوستان شوراي شهر به لوكيشن فيلمبرداري اين فيلم ميروند البته
حاوي پيام روشني براي مخاطبان است و آن اينكه قرار است كساني كه ديگر در
قوطي هيچ عطاري تفكرات نخنما و پوسيدهشان پيدا نميشود و از طرفي كسي هم
رغبتي به پيگيري اعمال و رفتارشان دارد، به عنوان فسيلهاي قابل افتخار
معرفي گردند. دوستان وزارت ارشاد هم كه از ابتداي سوار شدن بر گرده
مهمترين وزارتخانه متولي فرهنگ مدام بر ساز ناكوك آزادي رقص و خوانندگي
زنان، انتقاد و...؛ البته به شرط اينكه كسي خودشان را نقد نكند، اصرار
داشته و كوبيدهاند! مسئولان و مديران بخشهاي مختلف كه با آراي مردم
(مستقيم يا غيرمستقيم) به كاري گمارده شدهاند، لااقل اگر براي خودشان شأني
قائل نيستند به فكر جايگاه حقوقي باشند كه آن را اشغال كردهاند و اين همه
افتادگي براي طلب فيض به خرج ندهند. چه اينكه ممكن است دچار نقرس، سياتيك
و... بشوند!