در میانشان همه جور فردی میتوان یافت؛ از بیسواد تا افراد با تحصیلات
عالی؛ از مقیم تهران تا اهالی شهرستانهای دور و نزدیک پایتخت که تازه از
راه رسیده و با ساک و بارو بنه انتظار میکشد. هر چه وجوه متمایز کننده
زیاد باشد، همه در یک چیز مشترکند؛ بیماری. همه بیمارند و همه برای رهایی
از دردی که به آن مبتلایند، راه گریز را در این صف دیدهاند که شبانه تشکیل
میشود.
به گزارش «تابناک»، در روزگاری که کسر بودجه وزارت بهداشت،
شیوع روزافزون پدیده زیرمیزی در پزشکان، هزینههای سرسامآور درمان، حمایت
اندک بیمه و موارد متعدد، موجب شده که بیماران و خانوادههایشان در رنج و
مضیقه دوچندان باشند و به گواه آمار و ارقام، بسیاری به دلیل تقبل
هزینههای درمان، فقیر شوند، هستند کسانی که راه فرار از این معضل را در
صفوف متراکم پزشکان دولتی در مراکز دولتی یافته و حاضرند در این راه، هر
رنج و محنتی را متحمل شوند.
کلینیک بیمارستان فوق تخصصی پوست رازی،
یکی از این مراکز دولتی است که اساتید دانشگاه علوم پزشکی تهران، ساعاتی از
برخی روزهای هفته را در آن حضور مییابند و بیماران را به نرخ دولتی ویزیت
میکنند؛ شاید همین اندازه توضیح برای تصور طول صف بیمارانی که میخواهند
این پزشکان را ببینند (شاید هم برعکس؛ این پزشکان ایشان را ببینند!) کافی
به نظر برسد؛ اما بد نیست این را بیفزاییم که محدودیت ویزیت بیمار در این
کلینیک «زمانی» نیست، بلکه نفرات است.
به عبارت بهتر، این گونه
نیست که پزشکان از صبح تا ظهر را به ویزیت مراجعان اختصاص دهند، بلکه بیشتر
این زمان را به ویزیت ۲۵ بیمار اختصاص میدهند، در حالی که شاید ویزیت هر
کدام از این بیست و پنج تن، چند دقیقه بیشتر زمان نبرد.
این
محدودیتها دست به دست هم میدهند تا بیمارانی که میخواهند از تخصص این
اساتید بهرهمند شوند، گاه از شب پیش و اغلب از سحرگاه، در کوچه منتهی
به بیمارستان انتظار بکشند تا اول وقت پذیرش شده و نوبت ویزیت بگیرند.
هر
روز، ساعت دو، سه بامداد، تعداد افراد منتظر در کوچه به حدی میرسد که
ترجیح میدهند کاغذ و قلم برداشته و نام حاضران را بنویسند و این روند تا
پنج، پنج و نیم صبح که اجازه ورود مییابند، ادامه مییابد و تازه آنجا صف
دیگری شکل میگیرد.
صف دوم در سالن انتظار کلینیک فرسوده هم تا کمی
بعد از شش صبح به انتظار میگذرد تا پرسنل کلینیک در محل کار خود حضور
یافته و یکی از نگهبانان با برداشتن روکشهای روی دستگاه شمارهدهی، کار
روزانه کلینیک را آغاز کند.
با اینکه هنوز ساعت شش و نیم نشده،
تقریبا سالن پر است از مراجعانی که آمدهاند ویزیت شوند. افرادی که در
صفهای پیچیده دور سالن یکی یکی به دستگاه شمارهدهی نزدیک شده و شمارهای
دریافت میکنند که معلوم میکند برای کدام پزشک در انتظار ایستادهاند. بعد
از آن منتظر بمانند تا باجههای پذیرش یکی یکی شمارههایشان را بخواند و
کار پذیرش که انجام شد، راهی باجه صندوق در حیاط کلینیک شوند و بعد از آن،
تازه در آغاز راهی ایستادهاند که گاه ممکن است تا ظهر وقتشان را بگیرد.
کافی
است به جای ساعت چهار بامداد، پنج از خواب برخاسته و پنج و نیم صبح به
مرکز رسیده باشید تا خواهی نخواهی، زمان احتمالی ویزیت شدنتان، به بعد از
ساعت ده صبح موکول شود؛ نه آنکه پزشکان دیر بیایند، بلکه اغلب ساعت هشت تا
هشت و نیم در محل کار حاضرند اما صف مراجعان زیاد است و تعداد افرادی که
پزشکان معاینه میکنند و یا به معاینه آنان میرسند، محدود.
بدین
ترتیب برخی که نزدیکترند، به منزل میروند تا زمان ویزیت بازگردند و البته
کم نیستند کسانی که مجبورند تا ساعتها بعد در محوطه پرسه زده یا در
خودروی خود بخوابند؛ صحنهای نه چندان جذاب که هر روز تکرار میشود و تکرار
میشود و تکرار میشود، ولی چه بسا گریزی از آن نباشد.
بیگمان در
پس زمینه این ماجرای هر روزه، میتوان به آسانی بسیاری از مشکلات نظام
سلامت کشور را درک کرد؛ اما اینکه چرا چنین آینههای تمامنمایی جلو دیدگان
مسئولان قرار نگرفته و تلاشی برای رفع مشکلات صورت نمیگیرد را باید جای
دیگری جستوجو کرد؛ جایی که بخش تصمیمگیر و تصمیمساز جامعه در زمان بروز
بیماری، فارغ از هزینههای احتمالی راهی بیمارستانهای لوکس میشوند و هرگز
نیازی نمیبینند که برای صرفهجویی در هزینه ویزیت، از سه چهار صبح خواب
را بر خود حرام کنند!