کد خبر: ۲۰۶۶۸
زمان انتشار: ۱۵:۴۲     ۲۹ شهريور ۱۳۹۰
گفتگو با حجت الاسلام صلواتی گلستانی
دانش فقه در گستره خود با دانش های بسیاری پیوند خورده است که از جمله آنها می توان به دانش های مرتبط با قرآن و حدیث اشاره کرد؛ از آنجایی که بررسی بین رشته ای علوم می تواند دستاوردهای روشنی برای هر دو حوزه علوم داشته باشد، ضروری است تا نقاط تعامل این دانشها بررسی و تبیین شود.

از سوی دیگر اجتهاد در احکام دینی قوتی است ک بدون تسلط بر دانش های گوناگون همچون علم حدیث، درایه، رجال، لغت، منطق و ... میسر نخواهد شد و هر فرد طالب اجتهاد باید مبانی خود را در علوم وابسته سامان دهد تا بتواند میوه آن را در زمینه استنباط حکم شرعی فرعی دست چین کند.

یکی از مباحثی که هر فقیه اصولی باید تکلیفش را با آن مشخص کند نحوه اعتبار و میزان استفاده ای است که از چهار منبع قرآن، حدیث، عقل و اجماع می تواند داشته باشد.

سوالاتی همچون، آیا از ظرفیت های قرآن به درستی در فقه استفاده شده است؟ استفراغ وسع در بدست آوردن روایات مربوط به مسائل جدید چگونه حاصل می شود؟ آیا دروس رسمی حوزه های علمیه نیاز های اجتهادی طلاب را تامین می کند یا خیر؟

این سوالات را با حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسم صلواتی گلستانی استاد تفسیر قرآن و خارج فقه حوزه علمیه قم در میان گذاشتیم. او ما را در اداره کل پژوهش مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام به گرمی پذیرفت و سوالات ما را با نگاه اصیل حوزوی خویش پاسخ داد.

رسا - یکی از موضوعاتی که به عنوان اشکال به برنامه های درسی و بحثی حوزه های علمیه وارد شده است، تمرکز بیش از حد حوزه ها بر دانش فقه و غفلت از دانش های دیگر است و حتی گفته شده است مهجوریت قرآن در حوزه های علمیه ناشی از همین سنت فقه محوری حوزه های علمیه است.لطفا با نگاهی به قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به موازات آن تحول حوزه های علمیه، نگاهی به این مساله داشته باشید و تحلیل خود را ارائه دهید.

مساله فقه محوری حوزه های علمیه بازگشت به واقعیت های اجتماعی جامعه شیعی دارد؛ مراجعات مردم به حوزه های علمیه بیشتر مراجعات یک جامعه مومن بود که غالبا دغدغه هایی در زمینه احکام فرعی داشت، چون سوال های مردم بیشتر راجع به احکام بود نه مباحث اعتقادی و اجتماعی و مسائل کلان فرهنگی، در نتیجه این نیاز با خودش حوزه های علمیه را به این سمت و سو کشید، لذا بزرگان حوزه احساس کردند باید بیشتر وقت خویش را صرف استنباط احکام فرعیه بگذرانند.

این وضعیت مربوط به قبل از انقلاب اسلامی است، هرچند در آن زمان هم مباحث دیگری به حوزه های علمیه ارجاع می شد اما پس از انقلاب اسلامی ایران، مسائل جامعه موجب شد تا حوزه های علمیه به فقه اصغر محدود نشوند بلکه رفته رفته فقه اوسط یعنی مسائل اجتماعی، اخلاقی و فقه اکبر شامل کلام و اعتقادات مورد بحث و بررسی بیشتر قرار گیرد و در این مطالعات جدید، قرآن مورد توجه جدی تری قرار گرفت و مطالعه بر روی تک تک آیات و ارتباط آیات با یکدیگر و توجه به تفاسیر ائمه(ع) با در نظر گرفتن نیازهای جامعه مورد بررسی های عمیق تر قرار گرفت.

رسا - قرآن، سنت، عقل و اجماع چهار منبعی است که برای استخراج احکام شرعی باید مورد توجه قرار گیرد،سوال اینجاست که فقهای اسلامی تا چه اندازه از ظرفیت های قرآن برای استنباط استفاده کرده اند؟ به تعبیر دیگر آیا به نوعی مهجوریت علمی قران در دانش فقه اعتقاد دارید؟

شیوه سلف صالح این گونه بوده است که به صورت نسبی از ظرفیت های قرآن استفاده کرده اند؛ اما واقعیت این است که بعد از تحول صنعتی و تغییرات عمده جهانی، آن اندازه نیازها گسترده شده است که استنباطات علمای قدیم جواب گو نیست، در نتیجه نیاز است علمای حوزه های علمیه به خصوص نسل جدید حوزه به سوالات و چالش های جدید در تمدن اسلامی که لازمه زندگی در این دنیا است، پاسخ دهند.

یکی از مسائلی که در پاسخ به سوالات جدید مهم است، موضوع شناسی است؛ از آنجایی که پاسخ صحیح متوقف بر درک صحیح سوال است باید سوالات و شرایط جدید به خوبی فهمیده شود و جوابی جامع الاطراف داده شود.

متاسفانه با تأمل در برخی پاسخ هایی که از سوی محققین و اساتید حوزه های علمیه ایراد شده است، می توان عدم درک صحیح از موضوع را مشاهده کرد؛ البته این مساله مربوط به نوع موضوعات جدید است که به راحتی قابل فهم نیست و شناخت موضوع خود به دانش هایی نظیر جامعه شناسی، اقتصاد، علوم سیاسی و ... نیاز دارد.

سخن این است که تمدن جدید موجب بروز سوالاتی شده است که بزرگان حوزه های علمیه، فضلا و نخبگان و طلاب جوان مستعد باید ابتدا خوب سوالات را موضوع شناسی کنند و بعد با قواعد علم اصول و فقه و با نگاه دقیق به آیات قرآن و تفسیر اهلبیت(ع) ذیل آیات به پاسخ گویی بپردازند.

سوال شما که آیا از ظرفیت های قرآن استفاده کافی کرده ایم و آیا قرآن مهجوریت علمی دارد یا خیر را من اینگونه پاسخ می دهم که ما نه تنها از ظرفیت های قرآن استفاده نکرده ایم، بلکه ظرفیت های روایات اهلبیت(ع) هم مورد استفاده کامل قرار نگرفته است.

روایات اسلامی راه و روش را نشان می دهد، یعنی هم تاکتیک و هم استراتژی را مشخص کرده است؛ اما متاسفانه در پاسخ به سوالات جدید، تامل کافی نداشته ایم و من امیدوارم به خاطر شرایطی که به وجود آمده است و فشاری که از بیرون به حوزه های علمیه وارد می شود و سیل سوالاتی که پاسخ گویی حوزه را طلب می کند، فضلای حوزه وادار شوند پاسخی صحیح برخواسته از مبانی اصیل فقهی شیعی ارائه دهند.

امروز حوزه های علمیه نه تنها با سوالات فقه اصغر روبرو هستند بلکه سوالات بسیار زیادی در حوزه فقه اوسط در شکل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، روان شناختی مطرح است که ورود جدی حوزویان و تبیین کامل این مسائل را طلب می کند.

رسا - با تامل در جواب جنابعالی این نکته را می توان برداشت کرد که امروز مسائل بسیار تخصصی شده است و جواب گویی بر اساس مبانی اسلام باید تخصصی تر و جامع تر شود و چه بسا فهم سوالی نیازمند اختصاص وقت فراوانی باشد، با این حساب سیر اجتهاد در حوزه های علمیه را به سمت اجتهادهای متجزی پیش بینی می کنید؟

اجتهاد متجزی به معنای عدم اطلاع از کلیت فقه نیست، هر طلبه ای باید برای رسیدن به اجتهاد، دروس پایه ای و عمومی را بخواند، یعنی خواندن ادبیات عرب، منطق و فقه رسمی در پایه های 4 الی دهم لازم است، اینگونه نیست که اگر فردی در رشته ای متخصص شد از سایر رشته ها نا آگاه باشد.

امروز لازمه حوزه های علمیه تمرکز بر یک رشته خاص است و این مقدمه مبارکی است که طلاب نه تنها در کلیات علوم تخصصی خود، بلکه در خود رشته ها هم کار تخصصی کنند؛ به عنوان مثال در رشته فقه، افراد در شاخه های فقه عبادات، معاملات، سیاسات و جزائیات تقسیم شوند.

این تصور که فردی بتواند در همه رشته ها تخصص پیدا کند تصور ساده لوحانه ای است و پشت پا زدن به مطالعات تخصصی اشتباه بزرگ است.

امروز در رشته حقوق معاملات دوره هایی در حد دکترا در مجامع آکادمیک برقرار می شود و مسائلی تخصصی مطرح شده است که شناخت موضوع در این عرصه ها خود به تاملات جدی نیاز دارد؛ به عنوان نمونه، مالکیت فضا یک معضل علمی جدی است، همچنین احکام مالکیت مشاعی که شرکت های عظیم ساختمانی سازه هایی را ایجاد می کنند و با کیفیتی بسیار پیچیده تملک افراد بر آپارتمان ها تثبیت می کنند.

حقیقتا ما در بسیاری از مسائل سخن جدید ارائه نکرده ایم و تنها سخن علمای سلف را نقل کرده ایم و شرح و بسط داده ایم. ما تا به حال چه تولدی در فقه معاملات داشته ایم؛ کمّیّت فقه وقتی سر تا سر فقه باشد در نتیجه مباحث تکرار خواهد شد و بحث جدیدی طرح نخواهد گردید.

رسا- شما در جایگاه مدرس درس خارج حوزه علمیه قم چه توصیه ای به طلاب و فضلا در راستای پیشرفت علمی و رسیدن به اجتهاد دارید؟

اجتهاد قله علمی است که حوزه های علمیه برای یک طلبه پیش بینی کرده اند و این کمال مطلوب هر طلبه ای است، رسیدن به این قله رفیع نیازمند توفیق ربانی و عنایت الهی و درجه بالایی از همت و تلاش طلبه است.

کار شبانه روزی در تحصیل علوم حوزوی از کتاب ادبیات عرب گرفته تا عالی ترین دروس حوزه، نیامند صرف وقت است، تجربه شخصی من این است که تا انسان از دقایق عمر خویش استفاده نکند نمی تواند به هدف عالی اجتهاد دست پیدا کند.

طلاب نه تنها باید از وقت های اصلی خود استفاده کنند، بلکه باید برای استفاده از وقت های پرت هم برنامه ریزی کنند، نقل است میرزای قمی( اعلی الله مقامه) کتاب جامع الشتات را که یک دوره پاسخ به سوالات و استفتائات مردم است، در فاصله اقامه نماز تا صرف نهار نوشته اند.

همچنین طلاب در کنار اشتغال به درس و بحث از ورزش غفلت نکنند، زیرا عقل سالم در بدن سالم است و نرمش و ورزش مقدمه ای برای سلامتی جسم و بهتر فهمیدن دانش است.

رسا- اجتهاد مسیری صعب و مشکل است و به علوم و تخصص های بسیاری به عنوان مقدمه و مبنا نیاز دارد؛ به نظر می رسد این مهم با اکتفا به برنامه های متداول حوزه امکان پذیر نباشد و طلاب برای رسیدن به مهارت استنباط پاسخ های اسلامی برای سوالات و مشکلات جدید نیاز به علوم و مهارت هایی دیگری هم دارند. نظر حضرتعالی در این رابطه چیست؟

بنده شاید نتوانم این مطلب را که علوم رایج راه تحصیل اجتهاد نیست، هضم کنم، بهتر است سوال را اینگونه بیان کنید که آیا کتابهای درسی و متداول حوزه پاسخگوی نیازهای فعلی ما هست یا خیر؟ که جواب می دهم این علوم شرط لازم است اما شرط کافی نیست.

طلاب با خواندن لمعه؛ مکاسب، رسائل و کفایه با متد صحیح اجتهاد آشنا می شوند؛ کنار زدن این متد موجب هرج و مرج علمی می شود و نتبجه ای جز بازی با احکام اسلامی ندارد و نتیجه آن التقاط دینی می شود.

سخن این است که متد صحیح اجتهاد همان است که در این کتاب ها رعایت شده است و اگرچه ممکن است در داده ها در برخی مواقع اشتباهی رخ داده باشد اما این متد پذیرفته شده علمای اسلامی است و طلاب باید بعد از شناخت این روش بدون پیش داوری و بدون تخیلات و توهمات و اعتقادات غیر فقهی همچون تفکرات فلسفی، ایسم های شرقی و غربی، به سراغ منابع اسلامی بروند و احکام اسلامی را استنباط کنند.

رسا- شاید نتوانستم منظورم را برسانم، منظورم این است که اجتهاد مستلزم آشنایی با دانش هایی همچون حدیث، آیات الاحکام، رجال، درایه، مباحث زبان شناختی و ... است که در برنامه متداول حوزه های علمیه ، دروسی رسمی برای آنها قرار داده نشده است؛ طلاب تا سال دهم تنها با روایاتی سر و کار دارند که در کتاب های فقهی به شکل تقطیع شده استفاده شده است و با مجامع روایی و مصدر احادیث سروکار جدی ندارند؛ حتی در طول درس خارج نیز به صورت طردا للباب به کتبی مانند وسائل الشیعه رجوع می کنند اما به مجامع نخسیتن احادیث و طریقه داوری در مورد سند و دلالت آن آشنا نمی شوند؛ پس باید قبول کرد که اکتفا به این سنت رسمی تمام نیازهای یک طالب اجتهاد را برآورده نمی کند.

درست است طلبه ای که به صورت سنتی درس می خواند، ارتباطش ببیشتر با وسائل الشیعه است اما ارتباطش با سایر کتاب ها قطع نیست.

باید توجه داشت که کتاب وسائل الشیعه از جوامع روایی ثانوی شیعی است که در قرن یازدهم بر اساس رنسانس علمی و فرهنگی ای که به واسطه زمینه سازی دولت صفوی شکل گرفت، نوشته شد؛ توضیح اینکه علمای شیعه در طول دو قرن دهم و یازدهم و اندکی از قرن دوازدهم با قدرتی که پیدا کردند و از تنگناهای مالی، سیاسی و مذهبی گذر کردند، بدون تقیه شروع به گسترش کمی و کیفی معارف اهلبیت(ع) کردند؛ در نتیجه، جوامع ثانوی شیعی یعنی کتاب وافی فیض کاشانی، بحار الانوار محمد باقر مجلسی، وسائل الشیعه حر عاملی و مستدرک وسائل الشیعه میرزا حسین نوری نوشته می شود که البته کتاب اخیر در قرن چهاردهم نوشته شده است.

کتاب وافی فیض کاشانی در جمع روایات به کتب اربعه اکتفا کرده است و در این جمع به روایات اعتقادی هم اشاره کرده است؛ اما کتاب وسائل الشیعه حر عاملی، منحصر به روایات فقهی است و از روایات کلامی و اعتقادی خالی است ؛اما از آن طرف به کتب اربعه اکتفا نکرده است و در حدود ده درصد از غیر کتب اربعه همچون معانی الاخبار، مجالس مفید، امالی صدوق، مستدرکات سرایر، جامع بزنطی نقل کرده است، پس کسی که کتاب وسائل الشیعه حر عاملی را بخواند با کتاب های اربعه، روایات و سندهای آن آشنا می شود، هر چند این آشنایی کافی نیست و نباید به آن منحصر شود.

کتاب مستدرک الوسائل کتابی است که از سوی میرزا حسین نوری به قصد تکمیل مباحثی که در کتاب وسائل الشیعه شیخ حر نیامده است به رشته تحریر در آمد که می توان گفت استفراغ وسع در اجتهاد محقق نمی شود مگر اینکه به کتاب وسائل و مستدرک الوسائل مراجعه شود.

رسا - یکی از مباحثی که در حوزه رجوع به احادیث مطرح است، جوامع روایی دیگر غیر از وسائل الشیعه است؛ دیده شده است که دانش پژوهی برای اثبات یک مساله فقهی یا نفی حجیت آن به کتاب بحارالانوار استناد کرده است و در مقابل تحقیق او سست انگاشته شده و در برخی موارد مورد هجو قرار گرفته است، سوال این است که در مراجعه به روایات با چند دسته روایات مواجه هستیم و نحوه حجیت آنها به چه شکل است؟

همان طور که گفته شد کتاب بحار الانوار از جوامع ثانوی روایی شیعه محسوب می شود و لذا برای اعتبار حدیث کافی نیست؛ بحار الانوار به اعتراف خود مولف دارای مصادری است که برای خودش ثابت نیست و نقل کرده است تا دیگران بعد از او از این تراث محروم نشوند و البته باب نقد و نظر را از باب (رُبّ حامِلِ فِقهٍ إلی مَن هُو أفقهُ مِنه) بپیمایند.

از آنجایی که بحار کتابی است که به نقل از منابع روایی پرداخته است، اعتبار روایات آن به سند و کتاب و مرجعی است که ذکر شده است، که در اینجا با سه دسته کتب مواجه هستیم.

دسته اول، روایات کتب اربعه است که صحیح است و به آن عمل می کنیم، دسته دوم کتاب هایی است که جزء کتب اربعه شیعه نیست اما کتاب هایی شناخته شده از علمای شناخته شده است که دست به دست به ما رسیده است، همچون امالی شیخ طوسی، خصال، معانی الاخبار، توحید صدوق، جامع بزنطی، نوادر الحکمه محمد بن یحیی، محاسن برقی، مستطرفات سرائر ابن ادریس، که در درجه دوم اعتبار قرار دارد و البته احادیثش معتبر شمرده می شود.

این دسته دوم احادیثش می تواند صحیح باشد که البته فقهای اسلامی معامله صحیح با آنها کرده اند، حدیث رفع که در بسیاری از ابواب فقهی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و پایه اصل برائت را تشکیل می دهد، از کتاب خصال صدوق نقل شده است.

دسته سوم کتاب هایی است که خود کتاب دارای اعتبار نیست و به نقل و جمع آوری روایات روی آورده است که بحار الانوار از این دست کتب است که علامه مجلسی روایات را بدون التزام به صحت سند نقل کرده است که شایسته است هنگاهی که محققان به کتاب بحار الانوار مراجعه می کنند، منبع آن حدیث در بحار را بررسی کنند و در تحقیق خود، هر چند به صورت اجمالی، به منبع اصلی هم اشاره کنند تا معلوم شود بحار از خصال شیخ صدوق نقل کرده است یا از کتاب مشارب الانوار، که در اعتبار دارای تفاوت جدی هستند.

رسا -محقق فقه اسلامی برای اطمینان به تتبع کامل در زمینه احکام اسلامی و مراجعه به روایات اسلامی چگونه باید عمل کند؟

به نظر می رسد فردی که کتاب رسائل شیخ حر عاملی به اضافه مستدرک وسائل میرزای نوری را ببیند، می تواند مطمئن شود که روایتی باقی نمانده است که بررسی نکرده باشد، به عبارت دیگر متتبع این دو کتاب می تواند اطمینان عرفی به استفراغ وسع داشته باشد.

رسا - از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید، ممنون و سپاسگذاریم.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها