به گزارش پایگاه 598 به نقل از رجانیوز، حجتالاسلام
قاسم روانبخش، از اعضای هیات علمی موسسه آموزشی پزوهشی امام خمینی(ره) 21
بهمن امسال در مسجد امام حسن مجتبی(ع) منطقه مشیریه تهران حاضر شد و در
زمینه مسائل روز و ماهیت انقلاب اسلامی ایران به سخنرانی پرداخت.
متن
کامل این سخنرانی که حاوی تحلیلها و نکات مهمی در زمینه شناخت دشمن و
برنامهریزی آن برای انحراف انقلاب اسلامی است، به شرح زیر است:
قل إنما أعظکم بواحدة أن تقوموا لله مثنی و
فرادی؛ امام در سخنانشان همواره به این آیه شریفه تمسّک میکردند خداوند
متعال به پیامبرش میگوید به مردم بگو که فقط و فقط شما را به یک چیز موعظه
میکنم: این که برای خدا قیام کنید؛ دوتا دوتا و یکی یکی؛ یعنی حتی از این
که جمعیتی هم ندارید نترسید؛ تو یک نفر برای خدا قیام کن، جمعی به تو
میپیوندند. آن روزی که امام بزرگوار قیام کرد، امام تنها بود و جز تعدادی
از شاگردان ایشان کسی او را همراهی نمیکرد. در خود حوزه هم کسانی بودند که
حرکت امام را عقلانی نمیدانستند. من خودم با همین گوشهای خودم شنیدم که
استادی در حوزه به من گفت: این حرکت امام حرکت عاقلانهای نبود، مگر میشود
در برابر یک ارتش کلاسیک و یک حکومت ریشهدار پنجاهساله ایستاد؟ با چه
ابزار و قدرتی؟ آن استاد این سخن امام که فرموده بودند: یاران من در رحم
مادرانشان و در صلب پدرانشان هستند و به زودی اینها خواهند آمد، آن استاد
با تمسخر میگفت این حرفها عاقلانه نیست. این که مقام معظم رهبری یکی از
ویژگیهای خط امام را عقلانیت دانستند اشاره به این نکته است که حرکت امام
یک حرکت کاملاً عقلانی بود؛ مانند یک مهندس و طراحی که وقتی یک ساختمان را
بنا میکند. مهندس طبق نقشه عمل میکند و یک ساختمان عظیم را میسازد. وقتی
یک مجتمع عظیم ساخته میشود مهندس در ذهنش نقشه دارد، آن نقشه در ذهنش را
روی کاغذ میآورد و به بقیه هم میگوید طبق این نقشه عمل کنید؛ اما بقیه که
نظارهگر هستند، نمیدانند که این شخص چه کاری دارد انجام میدهد؛ شاید
بگویند این حرکت، حرکت عقلانی نیست. امام یک حرکت کاملاً عقلانی، دقیق و
درست و با برنامه شروع کرد و با برنامه هم به نتیجه رساند.
انقلاب ایران، انقلابِ آب و نان نبود
اغلب آنهایی که انقلاب را تحلیل میکنند
غالباً سه انقلاب کبیر فرانسه، روسیه و چین را مورد مطالعه قرار دادهاند.
برخی از تحلیلگران غربی در سالهای 56 و 57 آمدند در متن انقلاب؛ مثل
آقای میشل فوکو که یک نظریهپرداز فرانسوی است. این آقا آمده بود تهران و
مدتها در راهپیماییها حضور داشت و همه وقایع را بررسی و یادداشت میکرد.
تحلیلی که تا حدودی به واقعیتها نزدیکتر است، تحلیلِ میشل فوکو است.
دیگران طور دیگری نوشتند. خانم اسکاچپل و خانم کِدی و آقای جانفوران
نظریهپرداز هستند. همه اینها انقلاب ایران را از زاویه انقلاب چین و روسیه
و فرانسه مطالعه کردند. آنها دیدند که عامل اصلی انقلابهای چین و روسیه و
فرانسه اقتصاد بوده است؛ مشکلات اقتصادی موجب شورش دهقانها و کارگرها
شده است. لذا تحلیل نظریهپردازان از انقلاب ایران این است که در زمان شاه
در دهه پنجاه، شاه وضع اقتصادی مردم را خوب کرد، نفت گران شد و وضع اقتصادی
مردم خوب شد. سال 56 قیمت نفت پایین آمد و شاه نتوانست انتظارات و توقعات
بالا آمدهی مردم را جواب بدهد. لذا مردم ریختند در خیابان، شورش کردند و
گفتند ما گرسنهایم، نان میخواهیم، شاه هم چیزی نداشت که بدهد و انقلاب
شد. یک آخوندی هم از این فرصت استفاده کرد و آمد رهبر شد و انقلاب نان و
آبِ مردم را مصادره کرد.
این تحلیل خانم اسکاچپل یا جان فوران
است. در تحلیل این عده، اصلاً بحث معنویت و دین و مذهب و روحانیت و مسجد و
محراب و عاشورا و تاسوعا و امام حسین مطرح نیست. اصلاً در این وادیها
نیستند یا نمیخواهند بیایند. البته خانم اسکاچپل دو سال بعد از انقلاب در
مقالهای به عنوان «دولت تحصیلدار» نوشت که من هرچقدر فکر میکنم میبینم
انقلاب ایران یک استثنا است. نظریه ایشان با بقیه کمی فرق میکند اما هنوز
انقلاب ایران را کامل فهم نکرده است. انقلاب ما انقلابی است که همه
اندیشمندان و نظریهپردازان جهان را وادار کرده در اینباره مطالعه کنند.
همهی آنها هم میگویند جنس این انقلاب با بقیه انقلابها متفاوت است. فوکو
میگوید: «ریشه این انقلاب، مذهب است؛ عاشوراست. من خودم آنجا بودم و دیدم
آن عاملی که مردم را به حرکت درآورد دین بود. آن عاملی که مردم را به حرکت
درآورد امام بود؛ که این یک موضوع افسانهای است.» ولی با این حال، بعضی
از حقایق هم برای او مکشوف نشده است.
حالا چرا برخی نمیفهمند یا نمیخواهند
انقلاب ما را بفهمند؟ آنهایی که نمیفهمند علتش این است که در فضای فرهنگ
غرب فکر کردهاند؛ در فضای فرهنگ سکولاریستی و لیبرالیستی فکر کرده است،
لذا نمیتوانند درک کنند که دین در اینجا چه کاری دارد میکند؛ بهخصوص در
آن فضا که گفتهاند دین افیون تودههاست؛ افیون ملتهاست، دین موتور حرکت
نیست، دین جامعه را متوقف میکند. حالا چطور میخواهد این انقلاب را تحلیل
کند؟ بعضی از آنها هم فهمیدند ولی خودشان را به تغافل میزنند، چرا؟ زیرا
اگر قبول کنند که این دین بود که انقلاب کرد، خودشکنی است. سالها گفتند
دین تمام شد، مرد! نیچه گفت: خدا مرده است. مارکس گفت: دین افیون ملتهاست.
حالا میبینند که در این جهان مدرنیزم که آنها سالها گفتهاند دین
کارهای نیست و مرده است، یکدفعه میبینند دین، مسجد، حسینیه، یک عالم
دینی، یک مرجع دینی، انقلابی کرده است که با همه انقلابهای دنیا متفاوت
است. چرا؟ چون انقلابهای دیگر عاملش اقتصادی یا روانی است اما این انقلاب
اینگونه نیست. انقلاب در آن عصر، یا باید بر شرق تکیه داشته میداشت و
علیه غرب میشورید، یا باید بر غرب تکیه میکرد و علیه شرق میشورید؛ ولی
این انقلاب بر خدا تکیه دارد.
ما به خدا تکیه داریم؛ نه بر شرق و غرب
به امام گفتند: به این شکل که نمیشود
پیش برویم؛ شما همه را داری می زنی، هم شوروی را میزنی و هم آمریکا را و
هم انگلیس را؛ لااقل یکی از اینها را نگه دار؛ اینها اگر جمع بشوند پدر ما
را در میآورند. امام فرمودند: آمریکا از شوروی بدتر، شوروی از آمریکا
بدتر، انگلیس از هردوی آنها بدتر و همه آنها از همدیگر بدترند؛ من تکیه بر
آمریکا و شوروی و انگلیس نخواهم کرد، تکیه من بر کسی است که قدرت او بر همه
این قدرتها فائق است«یدالله فوق ایدیهم». اگر ما به شوروی تکیه کرده
بودیم روزی که شوروی از بین رفت، ما هم باید میرفتیم. اگر تکیه بر آمریکا
بکنیم روزی که آمریکا متلاشی بشود تو هم متلاشی خواهی شد. آنکه متلاشی
نمیشود تنها خداست. ما 35 سال است با این تفکر حرکت کردیم و به جلو
آمدیم.
رسالت ما صدور انقلاب است
امام روز اول گفتند رسالت ما فقط داخل
کشورمان نیست، رسالت ما صدور این انقلاب است. من یک مرجع و عالم دینیام،
من جانشین امام زمان هستم؛ رسالت ما این است که باید همهی گمراهان دنیا را
هدایت کنیم، همه مسلمانان دنیا را زنده کنیم؛ همه مسلمانان به گردن ما حق
دارند، باید این ها زنده و بیدار شوند. این رسالت ماست. ما ملی فکر
نمیکنیم. بازرگان خیلی صریح و شفاف گفت: فرق من با امام این است من اسلام
را برای ایران میخواهم ولی امام ایران را برای اسلام میخواهد. یعنی من
اصالت را به ایران میدهم ولی امام اصالت را به اسلام میدهد. اگر امر دائر
شد میان اسلام و ایران، امام نمیگذارد اسلام فدا شود. حرکت امام یک حرکت
جهانی است، یک حرکت محدود داخل کشور نبود. به همین دلیل است که استکبار
احساس خطر کرد.
برخی افراد حرکت امام را یک حرکت افراطی معرفی میکردند
در روز 19 بهمن 92حضرت امام خامنهای
فرمودند «بعد از اینکه انقلاب شد امام حرکت را متوقف نکرد، فرمود پشت شاه
چه کسی بود؟ آن فرد اصلی که ما سالها داشتیم با او مبارزه میکردیم شاه
نبود، شاه فقط یک مهره بود؛ حالا باید با آن مهره اصلی یعنی آمریکا
بجنگیم.» امام نگذاشت حرکت متوقف بشود. امام دشمن را شناخت. امام تجربه
داشت. لذا وقتی دانشجویان سفارت آمریکا را گرفتند امام فرمود انقلاب دوم
است. بیش از صد جلد کتاب از پروندهها از آنجا بیرون آمد. پرونده برخی از
اشخاص مشخص کرد که اینها چگونه میخواستند انقلاب را مصادره کنند. بعضی از
آنها هم لباس روحانیت به تن داشتند و در حوزه بودند. این اشخاص در آن زمان،
اسلام اعتدالی را بیان میکردند و میگفتند: ما طرفدار اسلام اعتدال و
میانهرو هستیم و حرکت امام را یک حرکت افراطی معرفی میکردند.
شخصی صاحب رساله هم بود اما پروندهاش
از سفارت آمریکا درآمد و معلوم شد که این آدم با آمریکا ارتباط داشته است.
بعداً هم حکم قتل امام را در کودتای نوژه امضا کرد. امام این حرکت انقلابی
را جهانی دیدند و فرمودند: این انقلاب باید صادر شود. مقام معظم رهبری هم
فرمودند «امام دشمن را خوب شناخت، آمریکا دشمن اصلی بود. لذا وقتی جوانها
رفتند سفارت آمریکا را گرفتند امام فرمود انقلاب دوم بود.» در واقع آن
جریانی که میخواست انقلاب را زمینگیر کند، توسط دانشجویان عزیز ما و
حمایتی که امام کردند خودشان زمینگیر شدند. بنابراین آمریکا مجبور شد
کودتای نوژه و جنگ را طراحی بکند، چون دوستانش در داخل لو رفتند. اگر این
اتفاق در جاسوسخانهی آمریکا نیفتاده بود شاید کار به جنگ و کودتای نوژه
کشیده نمیشد.
امام با سر دادن شعار آزادی فلسطین، انقلاب ما را جهانی کرد
خود انقلاب وقتی انقلاب جهانی شد و ما
رفتیم دستمان را در پنجهی عامل اصلی یعنی آمریکا انداختیم، ما دعوایمان
جهانی شد. ما دستمان رفت در لبنان، در فلسطین و امام شعار فلسطین را داد و
روز قدس را اعلام کرد. فرمود باید بیتالمقدس آزاد شود و اسرائیل نامشروع
است و باید نابود شود. امام خیلی هنرمندانه طراحی کرد. ولی الان این آقای
تکیهگاه اصلی فتنه، همان که شعار اعتدال در اصل برای اوست گفت: «جنگ
اسرائیل با عربهاست و به ما ربطی ندارد، ما در ماجرای فلسطین نقشی نخواهیم
داشت؛ اگر عربها با اسرائیل جنگیدند و از ما تقاضای کمک کردند و ما
توانستیم، آن وقت کمکشان میکنیم.» امام چه فرمودند؟ امام صریحاً فرمودند:
روز قدس روز اسلام است؛ سنی و شیعه همه با هم باید متحد شویم و فلسطین را
آزاد کنیم. فلسطین دقیقاً نقطهای بود که میشد که همهی مسلمانها روی آن
متحد شوند، امام این را شناخت. همان کسی که کتاب سرگذشت فلسطین را نوشت
(این آقا دستگاه خاطرهگویی دارد، هر شب میخوابد و صبح خاطرهای از امام
میسازد و میگوید) در خاطراتش نوشت موضوع فلسطین را من بودم که به امام
یاد دادم؛ من کتاب سرگذشت فلسطین را ترجمه کردم، امام مطالعه کردند و بعد
فهمیدند بد نیست موضوع فلسطین هم به آن بپردازند.
امام مهندسی کرد و جهان اسلام را متحد
کرد. تعبیر علامه مصباح این بود: آب و نان از دهان امام میافتاد اما
کلمهی اسلام از زبان امام نمیافتاد. من در نرمافزار صحیفهی نور جست و
جو کردم و دیدم امام سی و یک هزار و پانصد بار کلمهی اسلام را گفتهاند.
حالا چقدر دربارهی اسلام صحبت کردهاند نمیدانم. دشمن میفهمید امام چکار
میکند. جرقهی تشکیل شدن حزب الله لبنان در دفتر حضرت امام زده میشود.
خود امام، شهید موسوی را صدا میزند و سید حسن نصر الله و چند نفر دیگر را،
و میگوید: حزب الله در لبنان تشکیل شود. در اوضاع جنگ که بودجه خیلی جاها
تعطیل یا کم شد چند تا بودجه را امام گفت من خودم میدهم. آقای رحیمیان که
در بنیاد شهید نماینده آقا بودند و الان هم نماینده مقام معظم رهبری در
جمکران هستند، میفرمودند: چند جا بود که امام بودجهاش را ارتقاء دادند.
یکی از آنها همین مؤسسهی حضرت آیت الله مصباح بود و یکی هم حزب الله لبنان
بود. حزبالله یادگار امام است.
حزب الله بلای بزرگی بر سر اسرائیل
درآورد. یک سید روحانیِ شجاعِ دلیرِ متدینِ مؤمنِ انقلابی، یک امام جوان در
لبنان که یک کشور ملوکالطوایفی است. در آنجا مسیحی هست، یهودی هست، سنی
هست، شیعه هست. شیعه ده درصد و در اقلیت است. نبض لبنان که هیچ، نبض جهان
عرب را در دست گرفته است و اسرائیل را به روزگار سیاه نشانده است. مسیحی هم
برای او و زیر پرچم او سینه میزند و میگوید این افتخار من است.
امام نه تنها اسلام را زنده کرد؛ بلکه امام ما را هم زنده کرد
حضرت آیت الله مصباح در واتیکانِ
ایتالیا دیداری نیمساعته با ژانپل دوم یا سوم، رهبر کاتولیکهای جهان،
داشتند. پاپ گفت دیدار را طولانیتر کنیم و تقاضای دیدارهای مجدد داد وگفت
خوب است ارتباطات نظاممندی داشته باشیم. پاپ به علامه مصباح گفته بود
امام نه تنها اسلام را زنده کرد بلکه امام دین را زنده کرد، امام ما را هم
زنده کرد. ما مسیحیها در این غرب مرده بودیم. امام خداپرستی و اخلاق و دین
و ارزشها را زنده کرد. ما مدیون امام هستیم.
اسلام طالبانی و وهابیت، اولین نقشه دشمن برای مقابله با انقلاب ایران
تفکر امام این طور بود. طبیعی است که
استکبار با راههای مختلف با امام و با ملتی که پشتیبان امام است به مقابله
برخیزد. استکبار دو راه را رفتهاند و هر دوی آنها راه بدلی است. دو حرکت
در مقابل امام به وجود آمد. یکی اسلام طالبانی بود که آن را درست کردند تا
ما هم در دنیا اینجور معرفی کنند. کانون اسلام طالبانی در افغانستان و
پاکستان بود. وهابیت، سلفیگری، کشت و کشتار و این کثافتکاریهایی که
امروز گندش درآمده؛ کارشان رسیده به جهاد نکاح؛ ناموس خودشان را در اختیار
همدیگر قرار میدهند و اسمش را جهاد نکاح گذاشتهاند؛ این سرانجامِ این
جریان افراطی است. آنها فکر میکردند با راهاندازی جریان افراطی
طالبانیزم میتوانند انقلاب ما را از چشم مردم دنیا بیندازند، ولی به فضل
الهی با مدیریت خلف صالح امام، کسی که علامه مصباح فرمودند: «گویی روح امام
در کالبد مقام معظم رهبری حلول کرده است؛ این همان امام است»؛ با همان
مدیریت با همان تدبیر این حرکت طالبانی را زمینگیر کرد؛ مسیر را شفاف و
روشن کرد. این درّ گرانبها در دنیا بیشتر درخشید. نتوانستند این انقلاب را
با آن حرکت های طالبانیزم قاطی کنند. این حرکت هنوز ادامه دارد و الان
فرجام این جریان است. خدا خواسته همه اینها جمع شوند در سوریه و همه آنها
إن شاءالله نابود میشوند. با حرکتهای زشتی که دارند انجام میدهند از چشم
جهان اسلام دارند میافتند. ما اگر میخواستیم اینها را با هزاران مقاله
و هزاران سخنرانی نابود کنیم نمیتوانستیم. این جهاد نکاح آبرو و حیثیتی
برایشان باقی نگذاشت مخصوصاً با فتوای جهاد نکاح محارم. این یک حرکت بود که
بتوانند ما را در دنیا با آن بایکوت کنند ولی بحمدالله نتوانستند.
طراحی اسلام اعتدال و میانهرو، دومین سناریوی دشمن
دشمن یک حرکت معادلسازی دیگری کردند که
به آن میگویند اسلام معتدل، اسلام اعتدالی. این حرکت، ریشهدار است. فکر
نکنید این شعار امروز و دیروز پیدا شده است؛ قبل از انقلاب هم حرکت
اعتدالی وجود داشته است. در زمان مشروطه حزبی با عنوان حزب اعتدالیون و
میانهروها وجود داشت. جریان ملیگرایی و حزب جبهه ملی و حزب نهضت آزادی و
آقای بازرگان و قبل از او مصدق، جریان میانهرو و اعتدالی هستند. در مقابل
این جریان، جریان انقلابی است.
توجه داشته باشید که این واژهسازیها
مهم هست. در فضای سیاسی ما چند سالی است که کلمه انقلاب را برداشتند و جایش
کلمه تندروی و افراطی را گذاشتند. هرکس معتدل نباشد میگویند تندرو و
افراطی است، نمیگویند انقلابی است؛ واژه را عوض کردند تا نسبت به
انقلابیگری نفرت ایجاد کنند.
قبل از انقلاب، جریان جبهه ملی و نهضت
آزادی از جهت فکری دقیقاً روبروی امام بود. آنها میگفتند نباید با شاه
اینجور درگیر شد؛ چرا با آمریکا درگیر میشوید؟ خیلی تندید؛ کمی یواشتر.
سیاست آقای بازرگان گامبهگام بود. در حوزه هم چنین آدمهایی داشتیم. مرجع
تقلیدی بود در حدّ آیتالله گلپایگانی و آیتالله مرعشی نجفی که با دستگاه
دربار هم مرتبط بود و بعدها حزب خلق مسلمان را درست کرد. شعارش اعتدال و
میانهروی بود. من یادم هست یک روز گفتند ایشان میخواهد صحبت کند، من هم
آن زمان بچه طلبه بودم و رفتم سر درس نشستم ببینم چه خبر است؟ ایشان اول یک
حملهای به دولت کرد. ولی هیچ وقت به شاه حمله نمیکرد. گفت: «دیروز
دولتیها اینجا بودند؛ من به آنها گفتم اینجا چالهمیدان نیست که شما هر
بیاید و بزنید و طلبهها را بکشید؛ حوزه صاحب دارد، صاحبش هم ما هستیم، اگر
حرفی دارید بیاید پیش ما. ولی طلبهها به شما هم میگویم اینجا چالهمیدان
نیست؛ اینجا محل درسخواندن است. درست نیست هر روز بلند شوید و در خیابان
شعار بدهید و شیشه بشکنید و تظاهرات بکنید.» یک طلبه تا این حرف را شنید
بلند شد و فریاد زد اینجا چالهمیدان نیست، اینجا خمینی است. درگیری شد و
گرفتند و بردند و بالأخره اوضاع آرام شد. نوار این جلسه بیرون آمد، همان
نوار موجب سقوط آن شخص بود. بعد از اینکه انقلاب شد جریان اعتدالی خودش را
جلو آورد. یک روز میگفت اگر میخواهید شلوغ نکنم امام باید حکومت
آذربایجان را به من بدهد. رأی دادن به قانون اساسی را تحریم کرد چرا که حقی
برای او در نظر گرفته نشده است. میگفت حاکمیت ملی در قانون اساسی با اصل
ولایت فقیه زیر سؤال رفته است. در قم آشوبی به پا شد و چماقبهدستانش
آمدند زدند و بستند. عاقبت کار این معتدل، امضای حکم قتل امام در کودتای
نوژه بود. وقتی پای قتل یک مرجع تقلید در میان بود دیگر اعتدالی در کار
نبود. خیلیها فقط در جلوی دشمن اعتدال دارند ولی در مقابل مسلمین اعتدال
را از دست میدهند.
شکلگیری جریان اعتدال در ایران
نهضت آزادی یک جریان اعتدالی بود و
شعارش میانهروی بود. بعدها همین آقایان در بعضی افراد اثر گذاشتند. من حرف
زیاد دارم و در این جلسه مجال آن نیست که بیان کنم؛ نیاز به چند جلسه
جریانشناسی دارد. رهبر جریان اعتدالیای که امروز شکل گرفته است، از سال
69 و70 به ریاستجمهوری میرسد. از آن موقع شعار اعتدال سر میدهد. آن
جریان اعتدالی، در دفتر ریاستجمهوری، مرکز مطالعات استراتژیک درست میکند.
خطدهی فکری این جریان اعتدالی را آقای بشیریه بهعهده داشت که امروز در
آمریکا در آغوش اوباماست.
در آمریکا مؤسسهای به نام مؤسسهی Rand
وجود دارد. بنده مقالهای نوشتم با با عنوان «اعتدالی که آمریکاییها برای
ما میپسندند» یا «نسخه اعتدالی که امریکاییها برای ما پیچیدند». مؤسسه
Rand یک مؤسسه فکری است؛ اتاق فکر دستگاه حاکم امریکا است. این مؤسسه کتابی
نوشته است با عنوان «ایجاد شبکهی مسلمان میانهرو» که سال 85 در ایران
ترجمه و چاپ شد. من خلاصهای از آن کتاب را در مقالهام آوردهام. آنها
میگویند ما برای زمینگیرکردن اسلامِ جهادی و انقلابی باید شبکه مسلمانان
معتدل و میانهرو را در جهان ایجاد و تقویت کنیم. سپس شاخصههای اسلام
اعتدالی را مطرح کرده است. میخواهید اسلام اعتدالی را بشناسید؟ اگر
شاخصهایش را نگاه کنید میبینید دقیقاً با جریان اصلاحات یکی است. قبلاً
اسمش اصلاحات بود، حالا اسمش را اعتدال گذاشتند. آدمهایش همان آدمها
هستند، جریان فکری همان جریان فکری است، فقط تابلوی آن عوض شده است: تابلوی
اعتدال.
شاخصههای مسلمانان معتدل و میانهرو
در این کتاب آمده است که یکی از
شاخصهای مسلمانان میانهرو این است که ببینید آیا از زنگرایی و فمینیسم
دفاع میکنند یا نه؟ اگر از زنگرایی و فمینیسم دفاع میکنند اینها
معتدلاند. اظهارات خانم شهیندخت ملاّوردی معاون آقای رئیس جمهور را
ملاحظه بفرمایید. اظهارات خانم الهه کولایی را در روزهای گذشته ببینید.
افزایش مرخصی بانوان برای زایمان که در دولت گذشته تصویب شده بود را مخالف
حقوق زنان تلقّی کردند. میگویند «چرا در گزینش کار بیشتری به مردها داده
میشود؟ چرا حقوق بیشتری به مردان داده شده؟ شاید یک خانمی میخواهد اصلاً
ازدواج نکند.» یعنی دارند ازدواجنکردن زن را بهعنوان یک ارزش ترویج
میکنند.
یکی دیگر از شاخصهایی که برای مسلمانان
میانهرو در این کتاب آمده آن است که ببینید آیا اینها معتقدند که یهودی و
کافر میتواند مثل یک مسلمان در اوج قدرت یک کشور اسلامی قرار بگیرد یا
نه؟ اگر اعتقاد دارند اینها مسلمان میانهرو هستند.
انقلابیترین و ضدآمریکاییترین چهره دنیا
اسلام اعتدالی و میانهرو نسخهبدلی
برای اسلام اصیل و انقلابی است. آن اسلامی که ما در دنیا عزیز کرد اسلام
اعتدالی نبود اسلام انقلابی بود؛ اسلام سیاسی بود. آقای فخرالدین حجازی که
از سخنرانان اوائل انقلاب و نماینده مجلس بود و بعدها در جناح چپ قرار
گرفت، من مستقیماً از خود ایشان شنیدم که گفت: «اول انقلاب آن وقتی که
نماینده مجلس بودم، با هیئتی از مجلس به کوبا رفتیم؛ وقتی وارد سفارت شدیم
نماینده کاسترو به دیدن ما آمد. ما به او گفتیم اگر بشود این چند روزی که
ما اینجا هستیم یک دیداری با کاسترو (رهبر کوبا و یکی از انقلابیون دنیا و
یک چهره ضدآمریکایی) داشته باشیم خیلی ممنون میشویم، گفت چشم، من پیامتان
را به کاسترو میرسانم. دو-سه ساعت بعد دیدیم درِ سفارت را میزنند، رفتیم
دیدیم ماشین بنزی ایستاد و گفتند کاسترو آمده به دیدار شما؛ رهبر یک کشور
بلندپایه آمد به سفارت برای دیدن نمایندگان یک کشور. ما با هم صحبت
میکردیم. از حضرت امام میپرسید و هر وقت اسم امام را بر زبان جاری
میکردم کاسترو بلند میشد و تمامقد سلام نظامی میداد. میگفت من فکر
میکردم ضدآمریکاییترین و انقلابیترین چهرهی دنیا من هستم، ولی انقلاب و
امام به من ثابت کرد که انقلابیترین و ضدآمریکاییترین چهره دنیا امام
خمینی (ره) است.
برخی افراد انقلابیبودن را تندروی میخوانند
آن چیزی که ما را در دنیا عزیز کرد
روحیه انقلابی و ضداستکباری است نه روحیهی اعتدال. برخی انقلابیگری را
تندروی مینامند. به امام هم تندرو میگفتند. میگویند هر که در سیاست
خارجی در مقابل آمریکا محکم حرف بزند، سیاست او تندروانه و افراطیگری است؛
اما هر که در برابر آمریکا آرام حرف بزند و لبخند بزند و چایی و قهوه
بخورد، معتدل است. ویژگیِ انقلاب ما، انقلابیبودن و ضداستکبار بودن
واستکبارستیزی. امام فرمـود: «من در انتظار روزی هستم که فریاد مرگ بر
آمریکا در همه دنیا و بر فراز مأذنهها و بر ناقوس کلیساها در سراسر دنیا
به صدا در بیاد و همه فریاد بزنند مرگ بر آمریکا»؛ امام آمریکا را بیچاره
کرد؛ آمریکاییها بارها گفتند امام ما را تحقیر کرد. بوش گفت مردم ایران من
را تحقیر کردند. در ماجرای گروگانها هواپیما آمریکا حرکت کرد و تا ترکیه
آمده بود تا با امام حرف بزنند؛ امام فرمود از هر کجا آمدند برگردند؛
هیچکس حق ندارد با آنها حرف بزند. بوش پدر و بوش پسر و کلینتون و ریگان
بارها گفتند ما این انقلاب را سرنگون میکنیم ولی خودشان رفتند و پوسیدند و
انقلاب باقی ماند. نامه نوشتند پیام دادند ما می خواهیم با شما رفیق بشویم
و دوست بشویم، حضرت آقا فرمودند: دست چودنی زیر پارچه مخمل گذاشتهاند و
میخواهند بر دهانمان بزنند. در اواخر دولت قبلی رگههایی از مذاکره با
آمریکا دیده شد که میگفتند حالا بد نیست که ما مذاکرهای بکنیم، چون
اوباما خیلی پیام میداد. اوائل سال 92 حضرت آقا در حرم امام رضا (ع)
فرمودند: من اینها را میشناسم دروغ میگویند، اگر راست میگویید تحریمها
را بردارید و بعد از آن بیایید بنشینید با هم حرف بزنیم. شما ما را تحریم
کردید ولی با اینحال میگویید ما دوست شماییم؟ دروغ میگویید.
اگر دَمِ کدخدا را ببینیم، هم سانتریفیوژها میچرخد و هم چرخ زندگی مردم
امروز بعضیها فریب خوردند و میگویند
ما اشتباه رفتیم. مقام معظم رهبری فرمود: آن چیزی که این ملت را به نتیجه
میرساند فرهنگ مقاومت و پایداری است. اگر آب گوارا میخواهید باید با
فرهنگ استقامت و پایداری و انقلابیبودن جلو بروید؛ اگر نگاهتان به بیرون
باشد که آنها چیزی به ما بدهند هیچ وقت نخواهند داد و ما به چیزی نمیرسیم.
بعضیها گفتند: «بریم کدخدا را ببینیم تا همه چیز حل شود. اگر دمِ کدخدا
را ببینیم هم سانتریفیوژ میچرخد و هم چرخ زندگی مردم میچرخد. شما بلد
نبودید مذاکره کنید، ما میرویم مذاکره میکنیم و کاری میکنیم تا
پروندهمان از شورای امنیت بیرون بیاید و چرخه سوخت کامل میشود.» این عین
برنامههای ارائه شده اینهاست.
چه کار کردند؟ لااقل خوب بود در دادن و
گرفتن اعتدال را رعایت میکردند؛ هر چه داشتیم دادید. 20% را تعلیق کنید،
چیزی را هم که دارید نابود کنید؛ فردو را ببندید؛ آب سنگین اراک باید تعطیل
بشود و همینطور شد. تمام اطلاعات هستهای باید در اختیار آنها قرار
بگیرد. پروندههای دانشمندانمان را بدهیم که فردا اگر خواستند بیایند ترور
کنند بلد باشند. میدانید چرا میگویند 20 درصد را نابود کنیم؟ برای اینکه
آنها میگویند اگر این 20 درصد یکبار دیگر بچرخد میشود 60 درصد و یک بار
دیگر بچرخد میشود 90 درصد؛ نزدیک مرحلهای است که میتوان با آن بمب
ساخت. ما که اهل ساخت بمب نیستیم ولی وقتی ما 20 درصد داشتیم آنها خوابشان
نمیبرد. حالا که این 20 درصد را که بچههای ما چند سال با زحمت درست
کردند، از بین بردند، حالا نتانیاهو شب خوابش میبرد، با خیال راحت
میخوابد. تا بخواهیم سهونیم درصد را به بیست درصد برسانیم خیلی زمان
میبرد. از وقتی که بیستدرصد را جمع کردیم، ملاحظه کنید چقدر اینها جریء
شدند؛ اقتدار ملی ما شکسته شد.
توزیع سبد کالا در 12 بهمن، آنهم با اجناس خارجی!؟
حالا چه به ما دادند؟ میگفتند معاونان
بلدند درستشکنند و تحریمها برداشته میشود و چه و چه؛ ما چی فکر میکردیم
چیشد؛ در عوض قرار است که 4 میلیارد از 100میلیارد پول خودمان را آن هم
در هشت قسط بدهند. قسط اول را در 12بهمن، روز ورود امام به تهران، قرار شد
بدهند به شرطی که اول هر چه که بدهکار هستیم مثل بورس دانشجوها را
بردارند. خانم وندی شرمن اعلام کرد که ما در مذاکرات شرط کردیم که این پول
باید سبد کالا بشود. این پول را همزمان با دوازدهم بهمن سالروز ورود امام
بهحساب ریختند و شرط کردند دولت هم همان روز سبد کالا بدهد آن هم با جنس
خارجی تا دشمن بتواند به دنیا اعلام کنند ایران هیچ چیزی ندارد؛ اگر مرغ و
برنجش ایرانی بود نمیتوانستند بگویند ایرانیها دارند از گرسنگی میمیرند؛
مرغ ترکیهای و برنج هندی دادند. به آقای وزیر صنعت و معدن گفتند چرا در
سال تولید ملی، برنج هندی دادید؟ گفت «کیسه برنج ایرانی 40، 50 کیلویی بود،
ده کیلویی کردن آن مشکل بود و وقت میبرد.»
حالا چطور توزیع کردند؟ واقعاً نمیشد
به اصناف کشور بدهند و بگویند شما بیایید توزیع کنید؟ آیا نمیشد کارت عابر
برایش تعریف کرد؟ چرا فقط توسط چند فروشگاه معدود و تنها در 15 روز توزیع
شود؟ که جمعیت بیاید و صفهای هزار متری تشکیل بشود؛ دستهای مردم دراز
بشود وکارتشان را بدهند؛ یکی دارد شانه تخم مرغ بگیرد و یکی دارد برنج پرت
میکند. این روزها روز سود ماهوارهها بود؛ مطرح کردند «این هم انقلاب
ایران، بعد از 35 سال مردم به گرسنگی افتادهاند و خانم شرمن به دادشان
رسید. ای مردم دنیا! ای کسانی که انقلاب ایران را الگوی خودتان قرار
دادهاید، این هم از الگویتان. این هم از عزت ملی، این تدبیر، این امید!»
چرا برخی از جیب خالی دم زدند؟
انشاءالله که این حرفها اتفاقی است
ولی چرا وقتی تیم مذاکره کننده برای مذاکره رفته است، برخی از جیب خالی حرف
زدند؟ چرا وقتی آمریکا تهدید میکند، داخل دانشگاه میگویند آمریکا در ده
دقیقه میتواند کل سیستمهای دفاعی ما را از کار بیندازد؟ سال گذشته 85
تومان دولت به حساب هر نفر ریخت و مردم دست کردند توی جیبشان و هر چه
خواستند خریدند؛ همینها به این کار میگفتند گداپروری و اینکه مملکت را
دارند کمیتهامدادی اداره میکنند. دولت سال گذشته حواسش جمع بود و
یارانهها را بعد از 22 بهمن داد تا نگویند برای اینکه ملت 22 بهمن بیایند
پول دادند. حالا امسال میگویند سبد کالا دادند تا ملت برای راهپیمایی
بیایند. مرغ دادند تا ملت بیایند. این عزت است؟ میگفتند به پاسپورت ایرانی
توهین میشود و ما میخواهیم احترامش را برگردانیم، ولی حالا اگر فردا
برویم حج، به ما میگویند شما گرسنهها آمدید اینجا؟
عدهای میخواهند مردم را از دشمنیِ دشمن منصرف کنند
هدف اصلی استکبار این است که الگویی را
که حضرت امام طراحی کردند و بیداری اسلامی از آن نشات گرفت بمباران کنند.
برای سومین بار ما را تحریم کردند در حالی که در متن توافقنامه آمده است که
تحریم مجدد، خلاف قرارداد است؛ تا جایی که روسیه صدایش درآمد. این آقا [از
مسئولین دولتی] آمده و مصاحبه کرده و میگوید مردم 22 بهمن جواب آنها را
میدهند؛ بله مردم میآیند؛ حضرت آقا فرمود با استحکام شعار بدهید،
استحکامتان را به رخ دنیا بکشید، نشان بدهید ما ملت آب و نان نیستیم؛ بله
مردم میآیند ولی شمای مسئول چه جوابی میدهی؟
حضرت آقا فرمودند مردم باید در جریان
قرار بگیرند؛ عدهای میخواهند نگاه و توجه مردم را از دشمنیِ دشمن منصرف
کنند. ما باید روشن و بیدار باشیم؛ این انقلاب حاصل خون پاک شهیدانمان است.
مطمئن باشید با تدبیر مقام معظم رهبری
این حکیم مدبّر الهی، تمام این توطئهها نقش بر آب میشود. این انقلاب
ماندنی است؛ این انقلاب صادرشدنی است؛ پوزهی استکبار جهانی به خاک مالیده
خواهد شد؛ فکر نکند دوران جشن و سرورش است؛ جشن و سرورش را به عزا تبدیل
خواهیم کرد و به حول و قوه الهی بلایی به سرش خواهیم آورد که ذلت و زبونی
خودشان را با چشم خود ببینند و عزت و سربلندی این انقلاب را ما برای
نسلهای آینده به یادگار میگذاریم و این انقلاب به انقلاب جهانی حضرت
ولیعصر(عج) ان شاء الله متصل خواهد شد.
اینها فراز و فرودهای انقلاب است؛ اگر
ما و شما بیدار باشیم آنها هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. حرکت یک حرکت الهی
است. امام همیشه این آیه را میخواندند «ان تقوموا لله » به خدا تکیه کنید،
خداکمک خواهد کرد. همیشه برای سلامتی رهبرمان صدقه بدهید. نماز بخوانید،
قرآن بخوانید، دعاکنید؛ این لنگرگاه اصلی اسلام و انقلاب روزبهروز
شادابتر، با ثباتتر و سالمتر و مطمئنتر، این کشتی انقلاب را به ساحل
نجات که ظهور امام زمان است برساند.
حضرت آقا خنثیکننده توطئههای پیچیدهی دشمنان
استکبار جهانی مؤسسات و اتاقهای فکر
دارند. پیرمردهایشان وقتی از کار اجرایی کنار میروند داخل اتاق فکر
مینشینند و درباره سناریوها و طرح و نقشههای مقابله با ملت ایران فکر
میکنند. وقتی مؤسسه RAND کتابی با عنوات «ایجاد شبکه مسلمانان میانهرو»
را منتشر میکند، در واقع این برنامه را قبلاً اجرایی کرده است که حالا این
کتاب را بیرون میدهد. اینها هیچگاه امور سرّی خودشان را منتشر نمیکنند.
حالا اعلام میکنند که ما کارمان را تمام کردهایم حالا به طور رسمی به
افرادشان خط میدهند. چیزهایی که آنها منتشر میکنند، مطالب سوختهشان
است؛ این اسناد مانند پوکه است که بیرون میاندازند و بعد ما پوکه را
برمیداریم و میگوییم عجب چیزی است.
هنر حضرت آقا این است که این توطئهها
را قبل از طراحی میشناسد. یعنی کسی که میخواهد رهبر را بشناسد این جوری
باید بشناسد. همه مخهای دنیا در اتاقهای فکرشان جمع شدهاند و
برنامهریزی میکنند تا ما را نابود کنند؛ در عین حال، خدای متعال به خاطر
تقوایی که حضرت آقا دارند: «ان تتقو الله یجعل لکم فرقانا» و «و من یتق
الله یجعل له مخرجا» خدای متعال در سایه تقوای الهی، فرقانی به حضرت آقا
داده است که این نقشههایی که اینها سالها مینشینند میکشند و
مینویسند و قبل از اینکه پوکهاش دست ما بیفتد، حضرت آقا اصلش را حدس
میزنند و درصدد خنثیسازیاش برمیآیند. حضرت آقا نهضت نرم افزاری و
تولید علم را در دولت خاتمی مطرح کردند؛ در زمانی که مجلس و دولت دست آنها
بوده است؛ ولی حضرت آقا آینده را میدیدند که درگیری اصلی ما با استکبار،
درگیریِ علم است و ما باید از این مرحله عبور کنیم. حضرت آقا فرمودند من
دیدم امر کردن به مسئولین فایده ندارد و این مسائل، دستوری نیست و لذا من
رفتم نهضت نرمافزاری و تولید علم را در دانشگاه مطرح کردم. خود آقا رفتند
در دانشگاه آن را مطرح کردند تا اینکه به یک گفتمان و بعد به یک مطالبه
تبدیل شد. دانشجو در همان دولت آقای خاتمی یقهی وزیر را میگرفت که باید
داخل این مسیر حرکت کنی؛ و نمیتوانستند از دست دانشجو فرار کنند. زمینهها
فراهم شد و در دولت بعدی سرعت و شتاب گرفت. فناوری ماهواره و پرتابکننده
ماهواره و سلولهای بنیادین و بحث نانو از پیچیدهترین فناوریهای دنیا
هستند؛ ولی بچههای ما خودشان بع اینها رسیدند. خودشان به هستهای دست
یافتند. ولی عدهای جلوی آقا میایستادند و میگفتند: اصلاً هستهایشدن
غلط است چکار به هستهای داریم؟