البته برخی از این مهدورالدمها به طرق مختلف امان گرفتند و پیامبر از خونشان گذشت اما مهم این است در شرایطی که حتی خاندان ابوسفیان در امان بودند، پیامبر حکم قتل این افراد را صادر کرد و حرم امن الهی را هم مامن آنها ندانست. و اتفاقا نوشته شده که حداقل یکی از این افراد در حالی که به پرده کعبه چنگ زده بود به قتل رسید.
حال امروز 25 سال از فتوای تاریخی خمینی کبیر درباره مهدورالدم بودن سامان رشدی میگذرد و هنوز که هنوز است این فتوا چون تیری که از چله کمان رها شده باشد در حرکت است و نهایتاً به قلب هدف خواهد خورد. تلاشهای زیادی هم که در این مدت برای کاستن از اعتبار این فتوا یا به فراموشی سپردن آن شده است راه به جایی نبرده تا سلمان رشدی همچنان زندگی کابوسوار داشته باشد.
آنچه بعد از 25 سال درباره این فتوا میتوان گفت از یکسو توجه به غیرت دینی نهفته در آن و از سویی دیگر درک اهمیت و جایگاه هنر در دنیای معاصر است. این هر دو در کنار هم موجب میشود تا امام خمینی(ره) یک تنه بر خیز دنیای غرب برای حمله به اسلام بشورد و با فتوایی تاریخی در برابر ریختن قبح توهین به اسلام و مقدسات اسلامی بایستد. که اگر اینطور نبود امروز اسلام نیز مانند مسیحیت در فیلمهای و سریالها و داستانها مورد تمسخر و توهین و تحریف قرار میگرفت و از کسی هم صدایی در نمیآمد.
امام خمینی با علم به همین نکته تمام قواعد دیپلماتیک رایج را زیر پا گذاشتند و تبعات سیاسی آن را به هیچ انگاشتند. خروج سفرای 14 کشور اروپایی از ایران ذرهای امام را متزلزل نساخت و باعث نشد تا وی از فتوای خود عقب بنشیند. هرچند که سفرا چند ماه بعد با سرافکندگی به ایران بازگشتند.
فتوای امام خمینی باعث شد تا اهمیت هنر و لزوم توجه ممالک اسلامی به این امر گوشزد شود و از طرفی لزوم داشتن غیرت دینی پررنگ گردد. امروز نیز این دو مولفه میتواند کارگشا باشد.
باید توجه داشت تا چنین مباحثی مطرح میشود برخی با ساده انگاری ترویج خشونت و یا انجام اقدامات خودسرانه را نتیجه میگیرند و نهایتاً تلاش مطرح کنندگان را زیر سوال میبرند آنها را متهم به آنچه گفته شد میکنند. اما واقعیت آن است که داشتن غیرت دینی دربرابر هجمههای فرهنگی و هنری به فرهنگ و هویت ایرانی و اسلامی این مردم برای هر فردی در هر جایگاهی وجهی متفاوت دارد.
عموم مردم با نوع جهت گیری خود در استفاده یا ترویج محصولات فرهنگی میتوانند این غیرت دینی را بروز دهند. مسئولان با نوع جهت دهی و حمایت از این محصولات و البته مراجع دینی هم هر جا که خود صلاح بدانند به میدان خواهند آمد.
کسانی که دستی بر آتش دارند و از ورود و ترویج و توزیع محصولات فرهنگی و هنری مبتذل و مخرب جلوگیری نمیکنند، تولیدکنندگان این محصولات را مورد تفقد و حمایت خویش قرار میدهند و در لوای شعارهای فریبایی چون هنر برای هنر، هنر غیر سیاسی، حمایت از هنرمندان، خط کشی نکردن میان هنرمندان و... عملاً دست برخی افراد و جریانها را باز میگذارند تا به اخلاق و دین مردم بتازند، باید به پیامهای نهفته در آن رفتار امام توجه کنند.
امام از اینکه او را متحجر و خشونت طلب و انحصارگرا و غیر فرهنگی و ناآشنا به قواعد دیپلماتیک و... بنامند نترسید. اما بیمی نداشت که ایران تازه فارغ از جنگ شده دوباره مورد هجوم رسانهای و تبلیغات غربیها قرار بگیرد. اما نگران وجههاش نبود، نگران دینش بود، نگران وظیفه الهیاش بود.
حجت الاسلام محسن قرائتی نقل کرده است پس از صدور فرمان قتل سلمان رشدی، مسئولان سیاست خارجی کشور خدمت حضرت امام رسیده عرض کردند: آقا این فتوای شما با قوانین دیپلماسی و موازین بینالمللی سازگار نیست. امام فرمود: به درَک، آبروی رسولالله رفت، هر چه میخواهد به هم بخورد. ای کاش خودم جوان بودم، میرفتم او را میکشتم!
حال اما در سالگرد آن فتوای امام، با افتخار گفته میشود که صادق هدایت هتاک به ائمه اطهار(ع) ممنوع القلم نیست، ناشر کتابهای مبتذل بازگشایی میشود، سخنانی دو پهلو در امکان مجوز دادن به یک رمان ضد انقلاب به نام زوال کلنل گفته میشود و... .
البته این همزمانی کاملاً اتفاقی است اما شاید بد نباشد از مسئولان فرهنگی کشور بخواهیم متناسب با اختیارات و جایگاه قانونی خویش غیرت دینی به خرج دهند و از اینکه روشنفکران بر آنها بتازند ترس نداشته باشند.