رضا صادقی شبیه همان موسیقی است که ارائه میدهد؛ صادق، صمیمی و صریح است. او روز نخست جشنواره موسیقی فجر، در برج میلاد کنسرت داد که بخش عمده آن به خواندن ترانههای شاد و آهنگهای ریتمیک و تند اختصاص داشت.
به گزارش 598، خبرآنلاین به بهانه این اجرا با او به گفتوگو نشسته و از موسیقی شاد، آواها و نواهای محلی و شعر و ترانه آهنگهای پاپ سخن گفته است. مشروح این گفتگو در پی میآید:
* شما در کارهای اخیرتان، بیشتر به سمت آهنگهای ریتمیک و قطعات شاد رفتهاید. در حالی که موسیقی پاپ ایرانی بیشتر غم آلود و حزن انگیز است، این رویکرد شما از کجا ناشی میشود؟
متاسفانه من با نظر شما موافقم چرا که موسیقی پاپ ایرانی بیشتر غمآلود شده است. خیلی از کارها دردآور هستند، بدون اینکه درمانی به همراه داشته باشند.
* توجیه بسیاری این است که این موسیقی متناسب با شرایط تاریخی و اجتماعی مردم ایران است. شما موافقید؟
شاید بتوان گفت موسیقی غمآلود این روزها برمیگردد به شرایط اجتماعی و اقتصادی مردم. در چنین شرایطی، همه ما به دنبال این هستیم که خودمان را خالی کنیم، بنشینیم کنار کسی و از غم و درد بگوییم و بشنویم. این طوری است که احساساتمان را تخلیه میکنیم و سبک میشویم. با این حال معتقدم نمیشود به این بهانه ما هم بر غم و درد مردم بیفزاییم.
* چه باید کرد؟
اعتقاد دارم اگرچه زخم هست اما در کنارش باید درمان هم باشد. برایتان یک مثال میزنم، اگر یک بیمار سرطانی به پزشک مراجعه کند و دکتر به او بگوید با شیمیدرمانی میشود به بهبودی رسید، خیلی فرق میکند با پزشکی که به بیمار بگوید دیر آمده است، سرطان در همه بدن ریشه دوانده و کار از کار گذشته است. پزشک اولی درد را میگوید و راه درمان را باز میکند و دکتر دومی همه درهای امید را به روی بیمار میبندد.
* اما به موسیقی شاد در جامعه و حتی در بین اهالی فرهنگ و هنر هم نگاه مثبتی نمیشود.
متاسفانه عقیدهای که رایج شده، این است که موسیقی طربانگیز یعنی کاری که بدون علم و هنر است. فکر میکنند این نوع موسیقی تنها با ادبیات بیمایه و سطح پایین همراه میشود و برای همین آن را جدی نمیگیرند. این قضاوتها در حالی است که اگر به تاریخ موسیقی پاپ و مردمی ایران نگاه کنیم، میبینیم که این طوری هم نبوده و موسیقی شاد و ریتمیک به ناداوریهای تاریخی باخته است.
* یعنی ضعف موسیقیهای ریتمیک را بیشتر در استفاده از ترانهها و شعرهای سطح پایین میدانید؟
بخش عمده آن به همین دلیل است. آن موسیقی پاپ میتواند موفق شود که با ادبیات محترم ایران همراه شود. ما شاید در یک فاصله کوتاه یک یا دو ماهه بتوانیم مخاطبان را تنها با تکیه به ریتم جذب کنیم، بعد از آن تنها محتوای ترانهها و در واقع ادبیات همراه شده با موسیقی است که توانایی جذب مخاطب را دارد. تجربه نشان داده که بهرهگیری موسیقی از شعر و ترانه محترم و فاخر ایرانی، بازخورد خوبی از مردم گرفته است.
ما اگر نگاه محترمتری به موسیقی شاد داشته باشیم، منظورم مدیران فرهنگی، موسیقیدانان و مخاطبان است، آن وقت میتوان انتظار ارتقاء هنری در این شاخه را داشت. از نظر اجتماعی هم باید یاد بگیریم که شادی، محترم است.
* با تمام این حرفها، اما خود شما سالهای سال بیشتر کارهای غمگین میخواندید.
من اعتراف میکنم در گذشته جاهایی و در کارهایی آن قدر از درد صرف گفتهام که درست نبوده و امروز پشیمان هستم و حتی بابت آن پوزش میخواهم. من بچه جنوب و موسیقی ریتمیک آن منطقه هستم و همیشه دوست داشتهام این موسیقی شاد را با ادبیات خوب همراه کنم که کارهای تازه من را در این راستا باید ارزیابی کنید. به عنوان یک نمونه میتوانم به قطعه «نترس ... برقص... بمون» اشاره کنم که هم شاد و هم آرامشبخش است.
* اما خیلیها می گویند این آرامشی مادی است و ربطی به روحیات انسانی و معنویات ندارد.
بین آسایش و آرامش فرق است. آسایش در محدوده مادی است اما آرامش همزمان آسایش، امنیت و شادی را برای ما به ارمغان میآورد. موسیقی پاپ فقط برای وقتگذرانی نیست، بلکه یک قدرت زیادی در آن نهفته است. من خیلی از مردم را دیدهام که گفتهاند با ترانه این یا آن خواننده حال خوبی پیدا کردهاند و نگاه بهتری به زندگی پیدا کردهاند. این یک فرصت و امتیاز است که باید از آن استفاده کرد.
در زمانهای که موسیقی از رسانههای گوناگون سرازیر میشود، اگر ما بتوانیم تنها 10 دقیقه از وقت مخاطب را مال خودمان کنیم، باید به خوبی از آن بهره ببریم و کاری کنیم که حس و فکر بهتری را به او بدهیم.
* اشاره به موسیقی جنوب و بندر عباس کردید. موسیقی پاپ ایرانی چقدر میتواند بر پایه آواها و نواهای محلی کشورمان شکل بگیرد؟
موسیقی فولکلوریک ما خیلی شناسنامهدارتر از موسیقی پاپ ماست. این موسیقی از جهان دیگر آمده اما موسیقی نواحی، مال خودمان است. ما باید قدر این داشتههای هنری کشورمان را بدانیم و از آنها الهام بگیریم و آثار پاپ خودمان را پدید آوریم. من زمانی که به صورت حرفهای کارم را شروع کردم، دیدم که شناسنامهام دستم است و برای همین سعی کردم از موسیقی خطه جنوب در کارهایم استفاده کنم.
برای مثال یک ریتمی به نام «سوپر مامبو» در منطقه جنوب داریم که در حال حاضر در جهان مورد استفاده موسیقیدانان قرار میگیرد. خب ما چرا این کار را نکنیم.
از یاد نبریم موسیقی نواحی هر گوشه از کشورمان برآمده از روحیه مردم همان منطقه است. ما وظیفه داریم این موسیقیها را به مردم معرفی کنیم و مطمئن باشیم از آن استقبال میشود چون مال خود مردم است.
* بسیاری از مخاطبان موسیقی پاپ گله مند هستند که تنها یک عده خاصی توان خرید بلیت کنسرتها را دارند. حتی در جشنواره موسیقی فجر هم قیمت بلیتها بالاست. نظر شما چیست؟
من یک بار در پارک آزادگان، اجرایی زنده برای جمعیتی بزرگ داشتم که در کارنامه هنری من یک نقطه عطف بود. من با اینکه شب بعدش یک کنسرت در برج میلاد داشتم اما خیلی خوشحال بودم که آن اجرای عمومی را داشتم. چقدر خوب میشود اگر در دل جشنواره موسیقی فجر، با تخفیفهایی که داده میشود، این ارتباط بین توده مردم و هنرمندان در اجراهای زنده بیشتر شود.