به
گزارش پایگاه 598 ، ايران پي ان نوشت: رویدادهای سیاسی، نظامی و اقتصادی جهان، هیچ یک اتفاقی، منفک از یک دیگر و بدون برنامهریزی
قبلی که مبتنی بر اهداف آینده باشد، حادث نشدهاند. هدف اصلی از این همه
تنش، جنگ، ترور، قتل عام، تحولات سیاسی و ناآرامیها چیست؟
ما نیز همچون سایر مردم جهان، از یک سو
شاهد تعاملات سیاسی یا بهتر بگویم «بازیهای سیاسی» سران کشورها، دولتمردان
و سازمانهای تعیین کننده بینالمللی هستیم و از سوی دیگر شاهد
ناآرامیها، تنشها، بحرانهای سیاسی و اقتصادی و حتی ترور، جنگ و قتل عام
مردمان در اقصی نقاط عالم، به ویژه جهان اسلام (آفریقای شمالی و خاورمیانه)
میباشیم، با این تفاوت که خودمان، در مرکز سیبلِ اهداف قرار گرفتهایم.
گمان این که هر یک از حوادث در کشورهای
متفاوت، مستقل از دیگری هستند، به ویژه با توجه به این مهم که همه ریشه در
سیاستها و دخالتهای مستقیم و غیر مستقیم «امریکا و انگلیس» دارند، گمانی
مبتنی بر ضعف اطلاعات و بلاهت سیاسی میباشد.
قطعاً چنین نیست که ناگهان ساکنین منطقه
نفتخیز سودان، به فکر تجزیهطلبی افتاده باشند و کشور را به دو بخش شمالی
و جنوبی تقسیم کنند – چنین نیست بیداری اسلامی با شعار الله اکبر در تونس
شروع شده باشد و دامنهی آن به مصر کشیده شود، حسنی مبارک سقوط کند، اما
نگهداری شود، مردم به اخوان رأی دهند، اما ناگهان کودتای نظامی شود و همه
این فراز و نشیبها در کشور بزرگ مصر، به خاطر جریانات داخلی باشد –
ابلهانه است اگر گمان شود مردم بحرین که غالباً شیعه هستند، قیام کنند و
عربستان سعودی به آن کشور لشکرکشی کند و صدا از هیچ محفل سیاسی و
بینالمللی در نیاید – مگر سقوط متحد اروپا، معمر قذافی در لیبی و دخالت
مستقیم آمریکا با نیروی نظامی فرانسه را ندیدیم – آیا یک دفعه تمامی
تروریستهای جهان از ملیت افغانی گرفته تا انگلیسی و آلمانی و فرانسوی،
تصمیم گرفتند به سوریه رفته و علیه بشار اسد شورش کنند و چنین جنایات
هولناکی را به بار آورند؟! تقسیم یمن به شش ایالت یک تصمیم داخلی نیست و
بدیهی است که مشکل امریکا و کلاً صهیونیسم بینالملل با جمهوری اسلامی
ایران، مشکل اساسی و ریشهای با اصل وجود این نظام و تمامیت ارضی این کشور
است، نه انرژی هستهای، تحریم و ...، که در چند مذاکره و تفاهماتی آن چنانی
یا این چنینی حل و فصل گردد؛ با بداخلاقی احمدینژاد تشدید شود و با لبخند
ظریف تضعیف گردد.
امروز، کشورهای ایران، عراق، افغانستان،
سوریه، لبنان، مصر، تونس، لیبی، یمن، اردن، پاکستان ... و حتی عربستان
سعودی و ترکیه، همه درگیر بحرانهای سیاسی، اقتصادی و نظامی هستند، منتهی
به شیوهی جدید، یعنی جنگ تروریستی توسط عمّال داخلی و گروهکهای تروریستی
به ظاهر مسلمان... که در نهایت به دخالت سیاسی - نظامی غرب میانجامد.
این کشورها نه تنها همگی اسلامی (مردم)
هستند، بلکه صاحب ذخائر نفت و گاز و هم چنین اورانیوم و ... میباشند،
مضافاً بر این که بزرگترین آبراهها و بنادر استراتژیک و اقتصادی جهان در
اختیار آنان است.
تشکیل پادگانی به نام «اسرائیل» در
سرزمینهای فلسطین و سلطهی این رژیم غاصب با ترورهای وحشتناک، اشغال
سرزمینها، تخریب خانهها، اخراج فلسطینیها، اعزام یهودیان از روسیه و
اروپا به آن منطقه ...، و از همه بدتر حمایتهای بینالمللی، گام نخست سلطه
بر این منطقه بود که از اهداف اولیهی فراماسون (نظام سلطه شیطان در جنگ
با خدا) قلمداد میگردد.
تحلیلگران غربی خود میگویند: دیگر
وقتش رسیده است، چارهای نیست جز آن که اسرائیل تمامی قوای نظامی و حتی اگر
لازم شد تسلیحات اتمی خود را علیه همسایگان به کار گیرد.
در چنین حالتی، مردمان، گریهکنان متوسل به سازمان ملل خواهند شد و سازمان ملل نیز قدرتی جز امریکا ندارد و اساساً بازوی امریکاست.
اوباما در سال 2014 (چنان چه زمزمهاش
را شروع کرده است)، مدعی خواهد شد که از سویی ناآرامیهای مدنی در کشورهای
اسلامی خاورمیانه و شمال آفریقا، سبب رکود اقتصادی جهان شده است و از سوی
دیگر ناچار است به استمداد سازمان ملل پاسخ دهد. و بدینگونه اذهان عمومی
جهان را نسبت به دخالت نظامی خود راضی و مجاب میکند.
اوباما با این بهانه، ابتدا اسرائیل را
در حملات نظامی بسیار گسترده و در حد اشغال کاملِ سوریه و لبنان، مورد
حمایت قاطع سیاسی، مالی و نظامی خود قرار میدهد و بلافاصله سوریه به دو
قسمت تقسیم خواهد شد. بخش مرکزی آن به همراه لبنان، مشغول درگیریها و
ناامنیهای داخلی میشوند، اما بخش دوم، به کردستانی مستقل مبدل گردیده و
به خاک اسرائیل ملحق خواهد شد. البته تحت عنوان یک کشور یا دست کم یک ایالت
مستقل. و بدینگونه اسرائیل اولین متحد خود را در منطقه به وجود میآورد.
به دنبال این لشکرکشی، سلطه نظامیان
امریکا (با انگلیس، متحدان اروپایی و از اردوگاه اسرائیل)، بر تمامی
کشورهای منطقه گسترانیده خواهد شد و ضمن تجزیهی کشورها، اسرائیل جدید و
مدرن، تأسیس میگردد.
این هدف قدیمی و اصلی است که به صورت
اجمال بیان شد. جا دارد که کارشناسان و محققان تحقیقات گسترده و مستند آن
را (هر چند دیر هنگام) آغاز نمایند، اذهان عمومی ایران و جهان را آگاه
سازند و سیاستمداران نیز به بازی «اشکها و لبخندها» مشغول نشده و فریب
نخورند.