به گزارش پایگاه 598 به نقل از روزنامه نود، در سايپا شکوفا شد و به کاپيتاني اين تيم رسيد. بعد چشم قلعه نویی را گرفت تا به استقلال بپيوندد. در استقلال نيز توانست به کاپيتاني برسد.
هشت سال بازي در تيم پايتخت، قهرماني ليگ برتر و جام حذفي را براي اين مدافع ريزنقش به ارمغان آورد. او در دربي ها نيز خوب پاس گل ميداد که آخرين پاس گلش به آرش برهاني بود. اما معلوم نشد چرا به يکباره از آبيپوشان جدا شد.
او کسي نيست جز مهدي اميرآبادي که حالا در پيکان ليگ يکي بازي ميکند. گفتگوي او را در رابطه با جدايياش از استقلال بخوانيد.
* پيکان چراغ خاموش به سمت ليگ برتر حرکت ميکند؟
- خدا را شکر خوب نتيجه گرفتهايم. اميدوارم خيلي زود به ليگ برتر بازگرديم.
* فرهاد کاظمي هم استاد بالا آوردن پيکان شده؟
- کارنامه آقا فرهاد براي همه ثابت شده است. ليگ برتر هم که بود نتايج خوبي کسب ميکرد. من هم بايد ممنون او باشم که فوتبالم را دوباره زنده کرد. بعد از تصادف هيچ کس سراغ من نيامد اما اين آقاي کاظمي بود که معرفت نشان داد و مرا به پيکان برد. از باشگاه پيکان هم بايد تشکر کنم که يک مجموعه بسيار حرفهاي در آن کار ميکنند.
* خيليها ميخواهند دليل جدايي اميرآبادي را از استقلال بدانند؟
- بدانند که چه بشود؟ الان همه چيز آرام است و آنها دنبال کار خودشان هستند من هم سرم به کار خودم گرم است.
* ولي گفتنش بهتر از نگفتنش است. دليل رفتنت دوست معروف! قلعه نویی بود؟
- نه! اتفاقا همان شخصي که شما ميگوييد قبل از اينکه سر وکلهاش در استقلال پيدا شود دوست من بود و با هم ارتباط داشتيم. حتي يک کاري هم از من خواست که کارش را راه انداختم.اما از روزي که به استقلال آمد ديگر جواب تلفنهايم را نداد! برايم عجيب بود که چرا خيلي زود عوض شد.
* شايد چيزي از تو خواسته که انجام ندادي؟
- اصلا جواب تلفنم را نميداد که چيزي بخواهد! من هم زياد پياش را نگرفتم.
* پس استقلاليها تو را نميخواستند؟
- اتفاقا ميخواستند و در فصل نقل و انتقالات با من صحبت کردند. آقاي قلعه نویی هم گفت: "روي نيمکت بنشيني اعتراض نميکني؟" گفتم نه، اعتراض نميکنم. گفت در ليست 18 نفره قرار نگيري چطور؟ گفتم مشکلي نيست. هر چه گفت، گفتم من حرفي ندارم و براي بازي کردن مبارزه ميکنم. اما بحث کاپيتاني پيش آمد که گفتم زيربار اين يکي نميروم. بازوبند بايد به دست کسي بسته شود که سابقه زيادي در استقلال دارد. بنا نيست هر کسي که از راه برسد بازوبنده را به او بدهند. وقتي اين حرف ها را زدم گفتند ما تشخيص ميدهيم چه کسي بازوبند را ببندد. من هم گفتم خداحافظ!
* قرار بود به کي بدهند؟
- به من چيزي نگفتند و اگر اشتباه نکنم با مشورتي که کردند به يکي دادند که نميدانم مهدي رحمتي بود يا جباري. دقيق يادم نيست چه اتفاقي افتاد چون من رفته بودم.
* حرف هاي اخير جواد نکونام را شنيدهاي؟ چقدر واقعيت دارد؟
- من دو سالي است از استقلال رفتهام و نميدانم چه اتفاقي در تيم افتاده است. حتما يک چيزهايي بوده که او مطرح کرده است.
* پس چرا يک مدتي کاپيتاني را به تو دادند ولي قبول نکردي؟
- صلاح ديدم قبول نکنم.
* ولي به خاطر همين موضوع از استقلال رفتي؟
- داستانش فرق ميکرد و مسئله چيز ديگري بود.
* تصادف که کردي کسي سراغت را گرفت؟
- از استقلاليها هيچ کس! دريغ از يک نفر! فقط نظريجويباري آن هم وقتي در باشگاه پست نداشت سراغم را گرفت و دستش هم درد نکند. لابد بقيه نميدانستند اميرآبادي هشت سال در استقلال بازي کرده بود؟
* نميخواهي بي خيال موتورسواري شوي؟
- فعلا به خاطر مادرم موتورسوار نميشوم.
* يعني تصادف درس عبرت نشده؟
- من موتورسواري را دوست دارم و اين چيزها را اتفاق ميدانم. شوماخر سال ها در پيست اتومبيلراني مسابقه داد و از بينياش يک قطره خون هم نيامد ولي يک بار رفت پيست اسکي و آن حادثه ناگوار برايش افتاد.
* راستي چرا ازدواج نميکني؟
- ديگر آخرين روزهاي مجرديام است و به زودي قاطي مرغها ميشوم. (ميخندد)
* برگرديم به فوتبال باشگاه فولاد با استقلال چه فرقي داشت؟
- فولاد باشگاه تمام حرفهاي است ولي استقلال مردمي. همين الان که من نزديک به يک سال است از فولاد جدا شدهام آقاي دهکردي سراغم را ميگيرد و حالم را ميپرسد. ولي عدهاي حال ندارند جواب تلفنم را بدهند.
* پولت را از استقلال گرفتي؟
- من چک را خرج کردم و نميدانم طرف گرفت يا نگرفت.
* به "شرخر" داده بودي؟
- باور کنيد نميدانستم چکاره بود وچک را چکار کرد. بالاخره بعد از هشت سال بازي در يک تيم بايد بدانم چطور پولم را بگيرم. (ميخندد)
* راستي براي تصادفت هم حرف و حديث درست کرده بودند؟
- بالاخره اين چيزها خيلي طبيعي است و من ديگر عادت کردهام. همه بايد عادت کنند.
* در اين هشت سال حضور در استقلال چند ميليارد پول گرفتي؟
- چند ميليارد؟! من دراين هشت سال روي هم رفته حدود 500 يا 600 ميليون تومان پول گرفتهام. در استقلال اين خبرها نيست و لااقل من يکي پول ميلياردي نگرفتهام.