دوگانه تقابلی "جدایی نادر..." و "اخراجیها" دو گانه ای تام و تمام نیست که به خوبی از دو جریان روشنفکری و انقلابی در سینمای ایران نمایندگی کند. یعنی فرم و محتوای این دو فیلم، بهطور کامل از دو قطب فرهنگی جامعه ما نمایندگی نمی کند. هرچند شاید بتوان دستکم این را پذیرفت که از حیث "مضمون"، فیلم فرهادی، آینه تمایلات و مطالبات طبقه متوسط تهرانی بوده و سه گانه "اخراجیها" -ونه اخراجیهای3- مجموعا آینه مطالبات و گرایشهای توده های انقلابی جامعه ایران.
به هر حال با آغاز سال 90، در چیدمان رسانه ای جزئیات این تقابل، هر روز بر این انگاره دامن زده شد که فیلم دهنمکی فیلم حکومت است و فیلم فرهادی، فیلم منتقدان حکومت. اما با مروری بر وقایع شش ماه گذشته روشن است که ماجرا کاملاً برعکس است.
بی تردید حمایتهایی که فرهادی از سوی دولت دریافت کرده آن اندازه استثنایی و منحصر بهفرد است که مجموع آنها به سختی نصیب فیلم دیگری در تاریخ انقلاب شده باشد؛ از جوایز مهم جشنواره تا نمایندگی اسکار، مسیر طولانیای از این حمایتهاست.
1- ماجرا از اینجا شروع می شود که پس از سخنان سیاسی فرهادی و لغو موقت پروانه ساخت فیلمش، خیلی زود این تصمیم ملغی و کان لم یکن می شود تا تولید فیلم به موقع تمام شده و به جشنواره برسد. شب اختتامیه جشنواره بیست و نهم فیلم فجر است و همه نگران اینکه جایزه ها چگونه تقسیم می شود. اتفاقی که حدس زده می شد، می افتد. بهترین جایزه های جشنواره بیست و نهم فیلم فجر یعنی "جایزه بهترین کارگردانی" و "جایزه بهترین فیلمنامه" به فیلم فرهادی اهدا می شود.
جالبتر اینکه، رئیس بنیاد فارابی حقیرانه روی سن اختتامیه جشنواره، سعی می کند اولین کسی باشد که این گزارش را با موبایلش به فرهادی در برلین گزارش کند. بالاخره پس از یکی دو بار قطع و وصل موبایل، موفق می شود و پس از تبریک، گوشی را به سمت سالن می گیرد تا جیغ شادی هواداران فرهادی در سالن را یکسره به برلین منتقل کند.
استقبال رييس بنياد فارابي از عوامل فيلم جدايي نادر از سيمين در فرودگاه امام(ره)
2- میرعلایی، یعنی همین رئیس بنیاد فارابی، چند شب بعد، جزو محدود کسانی است که نیمه شب به استقبال فرهادی و بازیگران فیلم "جدایی نادر از سیمین" در فرودگاه امام خمینی(ره) می رود و بنا به نقل شایع بین سینمایی ها، بخش بزرگی از هزینه فیلم بعدی او را برایش تضمین می کند. امکانی که به سختی، نصیب حکومتی ترین کارگردانها هم نمی شود.
3- فیلم به راحتی سهمیه اکران نوروزی پیدا می کند و کسی نمی پرسد که با حمایت کدام گروه و چگونه سهمیه اکران نوروزی -که یا برای پرفروشهاست و یا برای صاحب نفوذها- در رقابت نفس گیر امسال به فرهادی هم می رسد؟ خصوصا که سهمیه سالنهای این فیلم هم خیلی زود با سهیمه سالنهای پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ما -اخراجیها- برابر لحاظ می شود.
بنا بر گزارش شاهدان عینی در حین اکران، برخی سالنهای سینماهای بالای شهر، از پیش بهطور کامل فروش رفته، اما تماشاگر در آن حضور ندارد! احتمالا فرهادی هوادارانی داشته که حاضر بوده اند برای حمایت از او در وانفسای رقابت با اخراجیها، نه صندلی صندلی، که سالن سالن، بلیتش را پیش فروش کنند.
4- روزهای عید است و حاتمی کیا به ویژه برنامه های عیدانه برنامه "راز" آمده. برنامه زنده نیست. بنا به نقل طالب زاده، حاتمی کیا صلاح می بیند که وسط بحث، نقدهایی به فرهادی و فیلمش داشته باشد. اما در نسخه ای که روی آنتن می رود، بخشهایی از صحبتهای حاتمی کیا سانسور شده. یعنی دقیقا همان جایی که حاتمی کیا صراحتاً به پر و پای فرهادی و فیلمش پیچیده. البته بخشهایی از انتقادها که تلویحا به فیلم او برمیگشته، باقی می ماند و با هوشمندی خبرنگارهای یک سایت، اصل این خبر که مقصود از انتقادات تلویحی حاتمی کیا، فرهادی و فیلمش بوده، روی اینترنت می پیچد. حالا چه مدیران شبکه چهار و چه ریاست صداوسیما، بالاخره ملاحظه فرهادی می شود؛ حتی به قیمت سانسور حاتمی کیا! این ملاحظه کاریها، برای حکومتی ترین کارگردانها هم اتفاق نیفتاده. می شود مطمئن بود که اگر همین انتقادها نثار دهنمکی شده بود، کسی نبود دست بجنباند و غیرت نشان دهد!
5- تنها برنامه سینمایی تلویزیون یعنی هفت، در طول چند هفته اکران "جدایی..." آنقدر که برای این فیلم سنگ تمام می گذارد و گزارش و رپرتاژ و آگهی و آمار می رود، برای هیچ فیلمی نمی رود. در این مسیر حتی از گزارش بی آبرویی برخي از کاربران ایرانی درimdb هم صرف نظر نمی کند تا چیزی به جیب این فیلم بیفزاید.
6- در برنامه نظرسنجی انتخاب بهترین فیلم تاریخ سینما در سیمای دارابی و صداوسیمای ضرغامی، یک کارشناس سینما برای اینکه مردم را قانع کند به "جدایی..." رای بدهند این فرصت را می یابد که این فیلم را بهترین فیلم تاریخ سینمای پس از انقلاب اعلام کند. دراین رقابت 24 ساعته و نفس گیر، چنین رانتی نصیب هیچ فیلم دیگر از تاریخ سینمای انقلاب نمی شود! اما نتیجه باز کاملاً خلاف خواست مدیران صداوسیما می شود و همان فیلمی اول می شود که باب طبع آقایان نیست.
7- از چند هفته پیش، دعوا برسر این است که کدام فیلم به نمایندگی از ایران به اسکار برود، با وجود گزینه های شایسته تری مانند آلزایمر، به اتفاق آرا، "جدایی نادر از سیمین" می شود نماینده جمهوری اسلامی ایران در اسکار! اخراجیها و فیلمهایی از این دست حتی بهعنوان گزینه هم مورد بررسی قرار نمی گیرند.
8- حالا تصور کنید درصورتی که فیلم فرهادی در بخش غیرانگلیسی اسکار، جایزه بیاورد و باز هم آقای رئیس بنیاد فارابی مجبور بشود که نیمه شب برود فرودگاه امام خمینی(ره). این بار چه حمایت و تجلیلی از وی صورت خواهد گرفت!
9- آنطرف ماجرا هم جالب است اما محل بحث ما نیست. گذرا میتوان اشاره هایی داشت: سجادپور در اولین مصاحبه پس از جشنواره، اخراجیها را با عبارات تندی مورد نقد قرار می دهد/ همانطور که انتظار می رود بهواسطه کسب موفقترین تجربه فروش تاریخ سینمای ایران به اکران نوروزی راه می یابد، اما به زودی نسخه کپی آن بهصورت رایگان پخش می شود. با گذشت شش ماه هنوز شکایت کارگردان از عوامل این ماجرا هنوز به جایی نمی رسد/ اخراجیها با همه سوابق فروشش، سهمیه ای کم و بیش مساوی از نظر تعداد سالنها نسبت به رقیبش بهدست می آورد/ فیلم هیچ جایزه حکومتی دریافت نمی کند/ در برنامه تلویزیونی هفت مفصلا نواخته می شود/ در نظر سنجی سراسری تلویزیون با فاصله بسیار زیادی حدود 40 درصد آرا را به خود اختصاص می دهد. بهتر است بگوییم دهنمکی از جیب خودش و بدون حمایت دولت، فیلمش را ساخت و روی خوشی ندید اما همین دولت، فرهادی و فیلمش را روی دست بلند کرد و به نشانه هواداری از او امضای یادگاری گرفت.
حالا باید منفصفانه قضاوت کرد که کدام فیلم تنها متکی به مردم است و کدام فیلم متکی به دولت؟