رستاخیز؛ تله تئاتری ضعیف تر از تعزیه های محلی
«رستاخیز»،
یکی از پر سروصداترین و مهمترین پروژههای سینمایی چند سال گذشته، از آن
فیلمهاییست که سوژه و همچنین زحمت سازندگانش برای به تصویر کشیدن اتفاق
مهمی مثل عاشورا مانع از آن میشود که بتوان به راحتی به مشکلات اثر
پرداخت. «رستاخیز» پروژهی پرزحمتیست که سالها برای آن زحمت کشیده شده تا
اثری جهانی در مورد واقعهی عاشورا ساخته شود، اما با همهی این زحمات
خروجی نهایی آن چیزی نیست که باید باشد.
فیلم
احمدرضا درویش با وجود زمان 170 دقیقهایش در نهایت هیچ تاثیر حسی خاصی
نسبت به عاشورا در مخاطب ایجاد نمیکند. مخاطب داخلی اگر هم تحت تاثیر قرار
گیرد یادآوری سالها روضههاییست که در هیئتها شنیده است و مخاطب خارجی
نیز اساسا از فیلم چیز زیادی دستگیرش نخواهد شد.
فیلم از مشکلات
تاریخی متعددی رنج میبرد و با به تصویر کشیدن چهرهی حضرت عباس(ع) و حضرت
علیاکبر(ع) و ..... و همچنین نمایش صحنهی کامل شهادت حضرت عباس و حضرت
علیاصغر و.... به بدترین شکل از عظمت اتفاقات عاشورا میکاهد و حتی از
تاثیر حسی شنیدههای پیشین مخاطب هم کم میکند.
فیلمنامه و
کارگردانی به حدی ضعیف بود که مردم در طواف کعبه لبیک اللهم لبیک می گفتند،
در حالی که به محض ورود به مکه این ذکر برای محرم حرام است. یا اینکه محرم
ها سر خود را پوشانده بودند، یا مثلا در نماز بین امام و ماموم 5 متر
فاصله بود و در کل معلوم بود هیچ دقت نه به جزییات بلکه به کلیات هم نشده
بود.
رنج و سرمستی؛ فیلمی که نباید دید
روز
گذشته دربارهی «شهابی ازجنس نور» نوشتیم که اینها آثاری هستند که از
بودجهی بیتالمال و به نام فیلم انقلابی و ارزشی ساخته میشوند و در نهایت
اصل ضربهشان به خود نیروهای انقلابیست. حالا «رنج و سرمستی» هم دقیقا
چنین چیزیست. اثری ضعیف که به دلیل شدت ضعفهای فنی اساسا مفاهیم مهمی را
هم که قرار بوده به مخاطب متقل کند به مضحکه تبدیل میکند و به ضدخودش
تبدیل میشود.
شیار143؛ بازی فراتر از سیمرغ مریلا زارعی و فیلم قصه گوی آبیار، جشنواره را زنده کرد
شیار
143 یکی از بهترین اثار دفاع مقدس چند سال اخیر سینمای ایران است که
متاسفانه با کجسلیقگی هیئت انتخاب و مدیران جشنواره چند وقتی پشت در
جشنواره ماند. حالا نمایش رسمی فیلم در کاخ جشنواره و واکنش اهالی سینما و
رسانه نشان داد که آن حرف بیراه نبود. «شیار143» اولین فیلمیست که قهرمانش
یک مادر شهید(الفت، با بازی مریلا زارعی) است. با تمام رنجها و
سختیهایش. با بازی خیرهکنندهی مریلا زارعی.
نرگس آبیار که پیش
از این نویسنده بوده، حالا با قصه ای عالی با بازی های درخشان و انتخاب
نماهایی بکر ، مخاطب را با فیلم همراه کرد و کاری کرد که تماشاچی بارها
آرام و بلند گریه کند و مادر شهیدی را نشان دهد که با اقتدار و امید به
زندگی ادامه می دهد.
انارهای نارس؛ بازهم چند نفر صحبت میکنند و دوربین روشن است!
فیلم
شروع میشود. زندگی معمولی یک زن جوان را میبینیم. پرستاری از یک پیرزن و
کار در خانه و .... پنج دقیقه گذشته است و هنوز داستان شروع نشده. همچنان
زندگی معمولی یک زن را میبینیم. ده دقیقه گذشته است و منتظر ایجاد گره و
بحران اصلی هستیم. همچنان زندگی معمولی یک زن و شوهرش را میبینیم. بیست
دقیقه گذشته است و منتظر آغار داستانیم. همچنان زندگی بسیار معمولی همان زن
و شوهرش را میبینیم. چهل دقیه گذشته است. داستان شروع نمیشود. سالن را
ترک میکنیم.
دلتنگیهای عاشقانه؛ روایت زندگی شهید مدق
کتاب
«اینک شوکران 1»، زندگی شهید منوچهر مدق به روایت همسرش، از آن کتابهای
کوچکیست که در سالهای گذشته بسیار مورد توجه قرار گرفت و در بین کسانی که
اهل خواندن خاطرات زندگی شهدا هستند بسیار مورد اقبال واقع شد.
«دلتنگیهای عاشقانه» به تصویر درآمدهی همان کتاب است. با قوت کنیکی نسبتا
خوب به خصوص در درآوردن فضای قدیمی دهه شصت. اما فیلم یک مشکل اساسی دارد و
آن عدم وجود کشش کافی در داستان برای مخاطب عام. «دلتنگیهای عاشقانه» نیز
مانند بسیاری از فیلمهای امسال گره ندارد و این از جذابیت کار کاسته است
اما در کل در به تصویر درآوردن یک کتاب محبوب تجربهی نسبتا موفقیست.