الهام چرخنده ، زیور آوای باران
سکانس اول
این جا فرودگاه مشهد است و من چشم انتظار ورود الهام چرخنده هستم. به محض ورودش مشاهده می کنم او با زیوری که در سریال دیده بودم خیلی فرق دارد. چرخنده با حجاب کامل و چادری کش زده و روسری مشکی بر سر و خنده بر لب در میان جماعت گم شده است و من سعی می کنم خود را به او برسانم اما سیل جمعیت مانعم می شود. نکته جالب توجه برای مردم، حجاب کاملش است که بارها شنیدم که از سوی مردم مهمان دوست مشهد مورد تحسین قرار گرفت. می دانم این لحظه که همه دوره اش کرده اند و می خواهند تا تکیه کلام زیور آوای باران را بگوید و با او عکس بیندازند و امضا بگیرند، دلتنگ معشوق است، آخر آن گونه که می گفت ۹ سالی می شود که به پابوس آقا امام رضا(ع) نیامده است. حدود یک ساعت و نیم به دلیل محبوبیتش در فرودگاه هستیم و او پذیرای نگاه پر مهر و محبت مردم است و سیل علاقه مندان دیدار با زیور بیشتر و بیشتر می شود به طوری که چند پرواز با تاخیر انجام می شود و یک مرتبه هم چرخنده به زمین می خورد اما آسیب جدی نمی بیند!
سکانس دوم
بالاخره با همکاری حراست و نیروهای بسیجی فرودگاه، سوار خودرو می شویم
تا به دیدار غریب الغربا، سجده گاه عاشقان و کعبه فقرا برویم. به چهره آرام
و متینش نگاهی می اندازم که اشک شوق بر گونههایش خود نمایی می کند و می
پرسم چه شد که به پابوس آقا آمدید؟
چرخنده می گوید: دراین مدت، غم سنگینی روی قلبم احساس میکردم که بخشی از
آن به شخصیت زیور بر می گردد و بخشی هم به دلتنگی خاص خودم. در حالی که نم
نم اشک شوق، گونه هایش را نوازش می دهد می افزاید: من هم مانند همه آدم ها
دلتنگ می شوم و در این مدت، حال معنوی عجیبی داشتم و مانند پرنده ای بودم
که می خواستم قفس را بشکنم و آزاد شوم، بنابراین به سمت فرودگاه حرکت کردم و
بعد از دریافت بلیت مشهد، راهی زیارت حرم امام رضا (ع) شدم.دیگر سؤالی از
او نمی پرسم چرا که گنبد طلایی آقا را از دور می بینم و او بلند بلند گریه
می کند و ذکر می گوید و به آقا سلام می دهد و حال عجیبی دارد.
سکانس سوم
به محل در ورودی می رویم تا وارد حرم شویم اما برخی زائران برای دیدار به سمتش می آیند. لوازمش را به امانت داری تحویل می دهیم و با همراهی نیروهای بسیج و حراست وارد حرم می شویم. اغلب مردم با دیدن زیور شگفت زده می شوند و برخی هم به سمتش می آیند و خواهش می کنند تا تکیه کلام زیور«آوای باران» (اِ وا) را بگوید و چرخنده هم خم به ابرو نمی آورد و روی هیچ فردی را زمین نمی اندازد و تکیه کلام را با همان لحن زیور تکرار می کند
سکانس چهارم
اگر خواهران خادم حرم آقا و نیروهای حراست و بسیجی نبودند شاید چرخنده نمی توانست زیارت کند که جا دارد از همه آن عزیزان تشکر کنم.این جا حرم مطهر رضوی و کعبه فقراست و من و زیور در حال عبادت و راز و نیاز هستیم. همان طور که به پنجره فولاد می نگریم ناگهان خانم جوانی شروع به ناله و نفرین زیور می کند و چند خانم دیگر هم با آن خانم مشاجره می کنند. شوکه می شویم و به اتفاق چرخنده، خود را به خانم جوان می رسانیم و آن خانم خطاب به چرخنده می گوید: تو با این همه آزار و اذیت، جایت در جهنم است! چرخنده دست و رویش را می بوسد و می گوید: من به این دلیل نقش زیور را بازی کردم که تو این پیام را بگیری. خانم جوان، شرمسار اما هم چنان غضبناک می گوید: مادر شوهرم خصلت های زیور را داشت و بسیار آزارم داد و اکنون در قید حیات نیست اما هرگز نمی بخشمش چرخنده با چشمانی اشک بار می گوید: من از سوی مادر شوهرت در این جمع از تو حلالیت می طلبم و آن خانم به خاطر آقا امام رضا(ع) و چرخنده، مادر شوهرش را می بخشد. لحظه های احساسی و عرفانی خاصی است و همه صلوات می فرستند. خیلی خوشحالم که زیور قصه حسین سهیلی زاده سبب شد تا خانم جوانی مادر شوهرش را حلال کند و بانی خیر شود.
سکانس پنجم
سردی هوا سبب می شود تا دعوت خواهران بسیجی را بپذیریم و راهی استراحتگاه شان شویم. گرمی و خلوص نیت آن ها به ما گرما می بخشد و «آوای باران» و شخصیت زیور بهانه ای می شود تا در این دیدار صمیمانه، چرخنده با خواهران بسیجی درباره مباحث دینی و احکام صحبت کند و به تفسیر قرآن بپردازند. نکته جالب توجه برایم این است که چرخنده از نشستن روی صندلی که به احترامش می آورند ممانعت می کند و می گوید: من هیچ هستم و خاک پای همه شمایم. در این نشست صمیمی، برخی از خانم های بسیجی از حجاب نامناسب برخی از خانم های بازیگر پس از ورود به حرم آقا انتقاد می کنند و چرخنده هم به عظمت آقا قسم شان می دهد که آن ها را حلال کنند و رفتار های همکارانش را به حساب خستگی و تنهایی دل شان بگذارند.برخی از خواهران هم از چرخنده طلب مغفرت می کنند و می گویند که در تصور ما شما انسان بدجنسی بودید اما با دیدن تان نگاه مان تغییر کرد.
سکانس ششم
بعد از خداحافظی پر مهر شان به سمت سقا خانه می رویم و چرخنده رو به من می گوید: «اِ وا» نمی شود به حرم آقا آمد و جرعه ای از آب متبرک سقا خانه و غذای متبرک نخورد.بعد از نوشیدن آب و خوردن غذای متبرک و دریافت تحفه ای از نمک متبرک و پوستر رو به حرم امام رضا(ع) می کنیم تا سلامی دوباره دهیم و شاید به زودی توفیق دیدارش نصیب مان شود. چرخنده با نگاه پر مهر و چشمانی بارانی می گوید: هزاران مهر و محبت مردم مشهد را با خود به یادگار می برم.
سکانس هفتم
وداع با حرم آقا امام رضا(ع) و زیور «آوای باران» سخت است اما کاری نمی توان کرد. هنگامی که دست پر مهرش در دستم است شرمنده تشکر ها و محبت های بی شمارش می شوم و او می گوید: وقتی در صحن انقلاب رو به روی گنبد آقا ایستادم از آقا امام رضا(ع) خواستم روزی توفیق آن را داشته باشم که خادم حرمش شوم. من نقشی را بازی کردم تا پیامی را منتقل کنم و این پیام برای همه مردم است. امیدوارم دوباره بتوانم به پابوس آقا امام رضا(ع) بیایم. همین جا فرصت را مغتنم می شمارم و از همه مردم شریف و مهمان نواز مشهد و نیروهای بسیج، پلیس و خدام حرم مطهر رضوی بسیار تشکر می کنم. اکنون احساس می کنم خانواده بزرگ تری دارم که از من در این سفر معنوی مراقبت کردند. همیشه گفته ام که من هیچم و خاک پای مردم ایران زمینم. حمایت ها و مهربانی مردم همه سرمایه ام است.