به گزارش پايگاه 598 به نقل از خبرانلاين؛ او امسال به دو فیلم سینمایی «تمشک» و «زندگی جای دیگریست» در جشنواره حضور دارد و فیلم نخست را سامان سالور از فیلمسازان جوان سینمای ایران ساخته و فیلم دوم منوچهر هادی کارگردانی کرده است. هر دوی این فیلمها در بخش رقابتی سی و دومین دوره جشنواره به نمایش در میآیند.
نیکی کریمی در گفتوگویی درباره نگاه خود به جشنواره فیلم فجر و جایزه این جشنواره و به طور متقابل نگاه جشنواره فجر به بازیهای او نامزدیهای پرتعدادش و سیمرغی که از جشنواره گرفته، سخن گفت.
خانم کریمی، بعد از تجربیات متعددی که در سینما داشتید و سالها بازیگری حالا فیلمسازی افقی است که پیش روی خودتان میبینید؟
نه، اتفاقا معتقدم هنوز در نقطه صفر هستم... نمیدانم این حس من قابل درک هست یا نه؟ خیلی انرژی دارم برای بازی در یک فیلم یا یک نقش خوب ... شاید این حس من به این دلیل است که احساس میکنم هنوز خیلی نقشهای زیادی هستند که دوست دارم بازی کنم ... من همیشه سختگیر بودهام ... حتی منتقدان سختگیر هم هنوز که هنوز است بعد از ۴۰ فیلمی که بازی کردهام، به بازی من در ۳ فیلم اعتراض میکنند و میپرسند چرا در آنها حاضر شدم. به همین دلیل است که معتقدم هنوز پتانسیلهایی در من هست که اگر کارگردان درستی باشد میتواند آن را کشف کند و خیلی قصهها هست که دوست دارم روزی به دستم برسد و من را برای بازیگری به وجد بیاورد. امیدوارم سینمای ایران باز هم به دورانی برسد که شخصیتمحور باشد و داستان داشته باشیم و من هم بتوانم در کاری که میپسندم بازی کنم.
نگاه شما به بازیگران تازهوارد سینمای ایران چطور است؟ فکر میکنید بازیگران ما در مسیر درستی میروند، کسانی را در میان آنان میبینید که بتوانیم 20 سال بعد در مورد کارنامهای مشابه کارنامه شما با آنان صحبت کنیم؟
بچههای با استعداد در میان بازیگران جوان بسیار زیاد داریم و از دیدن بازیهای آنان لذت میبرم، اما دو مشکل با آنان دارم، اول اینکه میخواهند یک شبه ره صد ساله را طی کنند و دوم اینکه میخواهند همه چیز را بازی کنند. تله فیلم پشت تله فیلم؛ سریال ... در صورتیکه چنین فردی میتواند یک کارنامه خیلی خوب داشته باشد. این برای من قابل فهم نیست. البته از منظری هم میتوانم بگویم شاید این سختگیریها مخصوص نسل ما بود و بچههای الان دوست دارند هر کاری را بازی کند. اما نظر من این است که بازی در فیلمی که خوب نیست، هیچ کمکی به بازیگر نمیکند.
خود شما هم به نوعی یک شبه ره صد ساله را طی کردید. فاصله زیادی بین ورود شما به سینما و درخشیدن در «عروس» نبود.
مقصود من رسیدن به یک درخشش یا یک موفقیت نیست، این نیست. این میتواند برای همه پیش بیاید. درست است که وقتی فیلم افخمی را بازی کردم به موفقیتی رسیدم، اما اگر بعد از آن اشتباه میکردم هیچ وقت نمیتوانستم اسم خودم و کارنامهام را حفظ کنم. مقصود من حفظ آن جایگاه است و دانستن قدر آن. مطمئناْ تنها با رسیدن به چیزی یا موقعیتی ما آن را نداریم بلکه تنها با ممارست و صبر است که واقعیاش میکنیم.
چه عقل و درایتی شما را به سمت اشتباه نکردن سوق میداد. قطعا در آن مقطع از میان انبوه پیشنهادها کارهایی را گزینش کردید که حالا نقاط درخشان کارنامه بازیگریتان هستند.
میدانستم میخواهم چه کار کنم. وقتی آدم کار اشتباه را انجام نمیدهد، قطعا کار خوب را انجام میدهد.
همین تشخیص اشتباه و درست مسئله مهمی است.
همکاری با کارگردانان سرشناس این تضمین را به من میداد که انتخابم درست است. من با کیمیایی و مهرجویی و حاتمیکیا کار کردم. همان موقع از فیلمسازان دیگری هم پیشنهاد داشتم، هر جا تصور میکردم فیلم یا فیلمسازی به سینمای بدنه و تجاری نزدیک میشود، از آن فاصله میگرفتم. گاه هم دچار اشتباه میشدم، می توانم همین جا به شما بگویم که چه کارهایی را رد کردم که الان فکر میکنم زیاد از حد سختگیرانه بود. من زیاده از حد در آن زمان حساسیت داشتم.
کمی به حال و هوای جشنواره فجر نزدیک شویم. شما برای بازی در «عروس» نامزد دریافت جایزه شدید، اما سیمرغ نگرفتید، توقع دریافت جایزه داشتید؟
نه اصلا.
توقع نامزد شدن هم نداشتید؟
آن را دور از انتظار نمیدانستم. فیلم خوب از آب درآمده بود و زحمت زیادی برای آن کشیده بودیم، البته این به معنی متوقع بودنم، نیست. برایم جالب بود که نامزد دریافت سیمرغ بلورین شوم، اما آن را انتظار نمیکشیدم.
جایزه گرفتن به شما انگیزه میداد؟
همان موقع که «عروس» را بازی کردم و در مراسم اختتامیه حاضر شدم، خانم فریماه فرجامی کنارم نشسته بودند. به من گفتند، موفق باشی، امیدوارم جایزه بگیری. فروتنی و وقارش را سپاس گفتم و به ایشان گفتم، ممنونم کار شما را در «پرده آخر» دیدهام، قطعا شما جایزه میگیرید. بعد از آن بود که در مورد جایزه دادن به بازیگرانی که در کار اولشان حاضر شدهاند فکر کردم. در داوریهایی که خودم در جشنوارههای خارجی دارم، هیچگاه با جایزه دادن به نابازیگر، یا کسی که اولین حضورش را در یک فیلم تجربه میکند و همین طور بچهها موافقت نمیکنم. به نظر من این کار اشتباه است.
چرا؟
تو با این جایزه آینده آن فرد را تحت تاثیر قرار میدهی. به او توهم میدهی که بازیگری. یک نابازیگر هیچ وقت بازیگر نیست. مثل من اگر آن زمان که در «عروس» بازی کردم توانستم به موفقیتی دست پیدا کنم، قطعا تحت تاثیر کارگردانی و موقعیتی که در آن قرار گرفتم، بودم. همین طور بچهها در بازیگری نمیدانند که چه کار میکنند و کارگردان است که آن موقعیت را برایشان به وجود میآورد. البته داوران مختلف در این مورد اختلاف نظر دارند، اما من نظرم را گفتم. به نظر من جایزه بازیگری باید به کسی برسد که بازیگر است و میداند بازیگری چیست.
شما برای فیلمهای «عروس»، «روانی»، «نسل سوخته»، «دوزن»، «نیمه پنهان»، «سارا»، «پری»، «بوی پیراهن یوسف» و «برج مینو»، «واکنش پنجم» و «دیوانه از قفس پرید» نامزد بودید و دو سال پیش هم برای «من همسرش هستم »، در این میان جایزه را به طور مشترک برای دو فیلم «دیوانه از قفس پرید» و «واکنش پنجم» دریافت کردید. فیلمهای قبلی را برای دریافت جایزه محقتر میدانستید؟
خیلیها با همان فیلم اول و دوم از جشنواره فجر جایزه گرفتند، اما این قسمت از جشنواره شامل حال من نشد که جایزه به من داده شود ... بعد متوجه شدم بحثی در جشنواره فجر وجود دارد که مربوط به سلیقهها و برخی روابط است و اینها موجب میشود من که هیچ وقت اهل هیچ رابطهای نبودم راه به جایی نبرم! و این را هم خیر میدانم ... چقدر هم که خوب که اوضاع برای من یکی به این منوال پیش رفت.
اما خدا را شکر میکنم که همیشه لطفش شامل حال من شد و همان موقع که من سالهای زیاد بایکوت جشنواره فجر بودم منتقدین و مردم همیشه به من لطف داشتند و این موجب شد هیچ وقت احساس نکنم، کارم مهجور واقع شده و دیده نشده است. من سالها جایزه مجله فیلم را گرفتم و همچنین مجله دنیای تصویر و جشن منتقدان و به نظر میرسید فقط جشنواره فجر این مشکل را داشت. در کنارش جوایز بازیگری که از جشنواره های خارجی گرفتم .
امسال هم فیلمهایی با بازی شما در جشنواره فجر حضور دارد. پیش از اینکه بخواهیم در مورد کارهایتان صحبت کنیم، دوست دارم به این مسئله بپردازیم که اهمیت بازیگری در این مقطع که شما سه فیلم ساختهاید و در جشنوارههای مختلف خارجی حاضر شدهاید و به تعبیری پرمشغله هستید، در چیست؟
هرچقدر که زمان گذشت بیشتر متوجه شدم علاقهام به بازیگری هنوز سرجایش است و اصلا فیلم ساختن موجب کاهش این علاقه نشد. همین روزها بود که داشتم فکر میکردم چقدر دوست دارم در فیلمی که بازیگری در آن کار سخت و سنگینی میطلبد بازی کنم. مثل فیلمهای «دو زن» یا «دیوانه از قفس پرید» که مانند آنها را کمتر میبینیم.
منظورتان کدام وجه از این کارهاست که امروز مانند آن را کمتر میبینیم؟
اینکه یک زن محور داستان باشد و نقش، واقعا شخصیت داشته باشد. دلم میخواهد مانند این نقش را کار کنم. به همین دلیل است که میگویم اصلا خسته نیستم، اما واقعا آن فیلمنامهای که چنین کاری را از بازیگر میطلبد نیست، البته شاید هم باشد و به دست من نمیرسد. هنوز به طور کامل انرژی بازیگری را دارم، هرچند سعی کردم در این دو سال گزیدهکارتر باشم، اما فیلمنامه پیشنهادی برای دو کار آقای سالور و آقای هادی را پسندیدم و در این فیلمها حضور یافتم.
این تمایل برای بازی در نقشهای سخت، به نوعی ناشی از تجربهای است که پیش از این داشتید، غیر از دو کاری که از آنها نام بردید، تجربه بازی در کدام فیلمها این حس و حال را برایتان به وجود آورد؟
فیلمهای شخصیتمحور زن زیاد بازی کردهام، از میان حدود 40 فیلمی که در آنها حضور داشتم، اغلب فیلمها چنین وضعیتی داشتند. اگر قرار باشد اسم ببرم به تعداد زیادی میرسیم.
برای «تمشک» راهی شمال شدید، چقدر سامان سالور را میشناختید و با کارهایش آشنا بودید؟
سامان سالور را از طریق تورج اصلانی که پیش از این با هم تجربه همکاری در «سوت پایان» داشتم، شناختم. همیشه دوست داشتیم با هم فیلمی را کار کنیم. با آنکه نقشم حجم چندان زیادی در فیلم ندارد، اما تصور کردم کار دارای ارزشهایی است که میتواند مرا برای حضور یافتن در آن راغب کند. امسال قطعا تصمیم نداشتم در فیلمی که به نظرم ویژگی خاصی ندارد بازی کنم و احساس کردم اینها بچههاییاند که با اعتقادشان فیلم میسازند و مولفاند و اینها در انتخاب من تاثیر داشت.
نگاه سامان سالور به سینما و فیلم چطور بود؟ آنچه که از او در قالب کارهایش دیدهایم بالا و پایین زیادی داشته، از «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» تا «سیزده 59» راهی طولانی است.
من از سینماگرانی که تجربه میکنند خوشم می اید و حتی کارهای اینها بیشتر میپسندم، بد نیست فیلمسازان از مسیر همیشگی کمی هم راه کج کنند و سراغ تجربیات تازه بروند. فیلمسازهای بزرگ خارجی هم سراغ تجربیات تازه میروند از دیوید لین تا هر فیلمساز دیگری که اسم و رسمی برای خود دارد. اما در ایران اغلب فیلمسازان تصور میکنند وقتی در یک گونه موفق میشوند باید همان را ادامه دهند.
این نکتهای که اشاره کردید میتواند یک بار منفی هم به همراه داشته باشد، اینکه اطمینان نسبی از نتیجه کار سختتر به دست میآید.
نه اصلا. کار با فیلمسازان جوان را دوست دارم چون به شدت انگیزه دارند و کارشان متفاوت است. نکتهای که اشاره کردی را میفهمم، طبیعتا در این شرایط آدم مطمئن نیست کار قرار است به چه ترتیب از آب درآید، اما آنچه میتواند تو را مطمئن کند این است که این فیلمساز مبتذل نمیسازد و با فکر و بینش خودش مینویسد و در عین حال خود فیلمنامه اهمیت بالایی در جلب نظر من به عنوان بازیگر دارد، فیلمنامه «تمشک» و «زندگی جای دیگری ست» هم به گونهای بود که به من اطمینان میداد، میتوانم در این فیلم ها حاضر شوم.
همکاری با منوچهر هادی هم براساس همین برنامهریزیها اتفاق افتاد؟
من برای بازی در «یکی میخواد باهات حرف بزنه» حتی قرارداد هم داشتم، آن زمان «سوت پایان» را کار کرده بودم و خیلی خسته بودم. قرارداد را امضا کرده بودم و یک ماه هم از آن زمان میگذشت، اما احساس کردم خستگی حاصل از «سوت پایان» اجازه نخواهد داد با تمرکز کامل در این فیلم که نقش سختی که به من پیشنهاد شده بود بازی کنم. به آقای هادی گفتم با وجود علاقهای که به این همکاری داشتم، امکان حضور ندارم و موضوع تمام شد. سر فیلم تازهشان با من تماس گرفتند و فیلمنامه را خواندم واحساس کردم نقش متفاوت است با انچه تا به حال بازی کزده ام . امیدوارم نتیجه کار رضایتبخش شده باشد.