به گزارش پایگاه 598 به نقل از نامهنیوز، متن این نامه به شرح زیر است:
«بسمه تعالی
محضر محترم جناب حاج حسین شریعتمداری کثرالله امثالهم
مدیرمسئول و نماینده مقام معظم رهبری در روزنامه کیهان
با
سلام و عرض ادب، از اینکه به نامه سرگشادهام پیرامون موضوع هستهای پاسخ
مرقوم داشته بودید، سپاسگزارم. آن مدیرمسئول روزنامه جم جاه کیهان در پاسخ
این سوال فدوی مبنی بر اینکه "با توجه به ضعف و کاستیهای جدی اقتصادی
کشور، چه حکمتی و صوابی در اصرار بر تداوم برنامههای هستهایمان داریم؟ و
اینکه این همه هزینههای کمرشکن که صرف برنامههای هستهایمان ظرف یک دهه
گذشته شده چه سود و حاصلی برای اقتصاد و رشد و توسعه کشور در بر داشته؟"،
مطالب متعددی مرقوم داشته بودند که به نظرم اگر فقره به فقره به آنها
پرداخته شود به صواب نزدیکتر خواهد بود.
۱- در خصوص شبههتان
پیرامون پایین بودن سرانه بهداشت و تعلیم و تربیت در ایران و همردیف بودن
آن با کشورهای فقیر و توسعهنیافته آفریقایی، به استحضار برسانم که
معالاسف همینگونه است. کل بودجه بهداشت و درمان در سال جاری ۱۷ هزار
میلیارد تومان میباشد. اگر بالفرض همه آن هم تحقق پیدا کند سرانه آن
میشود ۲۲۵۰۰۰ تومان که با احتساب هر دلار ۳۰۰۰ تومان حسب اراده جناب جمشید
بسمالله خلد الله ملکه، سرانه بهداشت و درمان در ایران میشود در حدود ۷۵
دلار. این در حالی است که این رقم برای کشورهای غربی و توسعهیافته، از
حول و حوش ۱۰۰۰ دلار به بالا شروع میشود. جهت استحضار آن مقام منیع،
جایگاه ایران در رتبهبندی جهانی بهداشت و درمان رتبه ۱۲۲ میباشد. یعنی در
۱۲۱ کشور وضع خدمات بهداشت و درمان بهتر از ایران است. در عین حال نیازی
به هیچ کدام از این ضرب و تقسیمها نیست. نردیک به ۸۰ درصد هزینه دوا و
درمان برای بیمهشدگان دولتی بر عهده بیمهشدگان است و دولت صرفا ۲۰ درصد
را تأمین میکند. این تازه بیمهشدهها هستند. آنان که دفترچه خدمات درمانی
ندارند آن ۲۰ درصد را هم میبایستی خودشان بپردازند. بنابراین خیلی تصادفی
نیست که رتبه ما ۱۲۲ میشود. یقین بدانید که وضعیت تعلیم و تربیت و محیط
زیست اگر بدتر از بهداشت و درمان نباشد، خیلی بهتر هم نیست. اگر آن خسرو
خوبان همچنان دچار تردید نسبت به جایگاه ایران در مقایسه با بلاد راقیه
دنیا هستند، فدوی حاضرم اعداد و ارقام مربوط به آموزش و پرورش و محیط زیست
را هم به محضرتان تقدیم دارم.
۲- فرموده بودند که اگر بنده غصه
بیکاری و مشکلات اقتصادی را دارم چرا از متهمین پرونده معروف به اختلاس
۳۰۰۰ میلیارد تومانی دفاع کردهام. جناب شریعتمداری عزیز، بنده در بیگناهی
مهآفرید امیرخسروی و متهمین پرونده معروف به اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی
آنقدر یقین دارم که اگر میخواستم ۴ یا ۵ عملی را که در درستی آنها یقین
دارم برگزینم، مطمئنا دفاع از متهمین گروه امیرمنصور آریا و بیگناهی آنان
یقینا یکی از آنها میشد. جناب شریعتمداری، محاکمه متهمین اختلاس ۳۰۰۰
میلیارد تومانی نه محاکمه بود، نه اجرای عدالت بود، نه تلاش برای رسیدگی به
احقاق حق بود، نه هدف آن محاکمه پر سر و صدا کشف حقیقت بود و نه هیچ یک از
اهداف و مقاصد دیگری که هر دستگاه قضایی علیالقاعده برای تحقق آنها تشکیل
شده است. هدف از برگزاری آن دادگاه صرفا ارضاء، اقناع و خشنود ساختن افکار
عمومی بود که ببینند نظام با بهاصطلاح غارتگران و مفسدین اقتصادی چقدر
جدی است. جناب شریعتمداری؛ در طول تاریخ بشر، محاکماتی که برای نمایش، برای
تبلیغات، برای خوشایند افکار عمومی بر پا میشوند بدترین نوع محاکمات
هستند و تنها چیزی که در این محاکمات وجود ندارد، عدالت و تلاش برای کشف
حقیقت است. مسئولین رسیدگی به پرونده اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی، قریب به
سه سال است که حجم انبوهی از مطالب را علیه متهمین این پرونده گفتهاند. از
غارتگران بیتالمال گرفته تا مفسدین فیالارض، تا ستون پنجم اقتصادی دشمن،
تا خرابکاران اقتصاد ملی، ... اما حتی یک دانشجوی سال اول رشته حقوق هم به
شما خواهد گفت که بعد از گذشت سه سال و علیرغم صدور حکم اعدام متهمین اصلی
در دادگاه بدوی و تایید آن در دیوان عالی کشور واقعا معلوم نیست که جرم یا
جرمهای این متهمین کدام بوده که میبایستی به واسطه ارتکاب آن اعدام
شوند؟
۳- اما در خصوص اصل موضوع. جناب شریعتمداری، من در نامهام به
حضرتعالی یک پرسش ساده و یک دو دو تا چهارتای اقتصادی مطرح کرده بودم. همه
حرفم به جنابعالی آن بود که در قبال این همه هزینه واقعا سنگین که ما
متجاوز از ده سال است داریم برای برنامههای هستهایمان متحمل میشویم،
مابهازای آن برای پیشرفت و توسعه اقتصادی کشور کدام بوده؟ هستهای چه گلی
بر سر اقتصادمان زده است و کدام دستاورد را برای مملکت به ارمغان آورده؟
حضرتعالی به جای پاسخ به این پرسش مشخص، پای مطالبی را به میان کشیدهاید
که حتی به فرض درست بودن، ارتباطی به سوال بنده پیدا نمیکردند. بنده را
متهم کردهاید که میگویم چون ما نمیتوانیم به تکنولوژی هستهای دست پیدا
کنیم پس آن را رها کنیم. بنده را متهم کردهاید که گفتهام چون ما عرضه
نداریم به تکنولوژی هستهای دست پیدا کنیم، پس فکر آن را از سر به در کنیم.
بنده را متهم کردهاید که معتقدم غربیها میبایستی هستهای داشته باشند
اما چون ما عرضه نداریم، نبایستی هستهای داشته باشیم. بنده را متهم
کردهاید که استدلال میکنم چون آمریکاییها به ما گفتهاند حق ندارید
هستهای داشته باشید، بنده هم ترسیده و میگویم که بله بهتر است ما
هستهایمان را متوقف کنیم و از من میپرسید که "پس غیرتم کو؟" اگر
آمریکاییها پسفردا به ما گفتند که حق نفس کشیدن هم دیگر در مملکتمان
ندارید آیا باز هم من خفتبار اطاعت میکنم؟
۴- جناب شریعتمداری،
شما تعمدا یا در خوشبینانهترین حالت غیرعمد دارید پرسش بنده را تقلیل
میدهید به مخالفت آمریکاییها با برنامههای هستهایمان و بالطبع
نتیجهگیری هم میفرمایید که آیا درست است به صرف آنکه یک مشت یانکی زورگو
مخالف هستهای شدن ما هستند ما تسلیم شویم؟ سوال بنده از جنابعالی این بود
که فایده برنامههای هستهایمان علیرغم هزینههای بالای آن برای مملکت چه
بوده؟ شما به جای پاسخ، پای آمریکا را به میان میکشید و میفرمایید که
آمریکاییها با برنامه هستهای ما مخالف هستند و بعد هم نتیجه میگیرید که
چون آمریکا دشمن ما است و چشم دیدن پیشرفت و ترقی ما را ندارد، ما
میبایستی اتفاقا برنامههای هستهایمان را به جلو ببریم. نتیجه دیگرتان
هم این است که هر که با برنامه هستهایمان مشکل دارد پس در خط آمریکاست.
۵-
جناب شریعتمداری، این یک خبط بزرگ است که ما به جای سبک و سنگین کردن
مسائل جامعهمان و بررسی اینکه چه چیز به خیر و صلاح مملکتمان است و چه چیز
به زیان آن، بیاییم ملاک و معیار را بگذاریم روی موضعگیریهای آمریکا.
جناب شریعتمداری، چه آمریکا با فعالیتهای هستهای ما مخالفت کند و چه
موافقت، مسئله اساسی آن است که آیا این فعالیتها فینفسه برای مملکت ما
لازم و درست میبودند یا نه؟ اگر آمریکا با برنامه هستهای ما مخالفتی
نمیکرد، بنده همچنان معتقد میبودم که این برنامهها به صورتی که دارند
اجرا میشوند به خیر و صرفه و صلاح مملکت نبوده و نیستند. بنده همچنان
معتقد میبودم که کشوری مانند ایران با شرایطی که دارد الویتهایش
میبایستی تعلیم و تربیت، بهداشت، محیط زیست، کشیدن خط آهن، اصلاح
جادههایش، ایجاد اشتغال و ... میبود. جنابعالی معتقدید که برنامه هستهای
به نفع مملکت است و دستاوردهای فراوان برای مملکت داشته، بفرمایید آن
دستاوردها کدام است؟ شما به جای نشان دادن اینکه منافع فعالیتهای هستهای
برای مملکت کدام بوده، با وارد کردن ادبیات حماسی استکبارستیزی، ظلمستیزی،
رویارویی با نظام سلطه، توی دهان آمریکا زدن، اراده جوانان پر شور و
انقلابی، تسلیمناپذیری این ملت قهرمان و ... بحث را به پایان میرسانید.
نه جناب شریعتمداری، اگر آمریکا به همراه ۱۹۹ کشور دیگر عضو سازمان ملل هم
با فعالیتهای هستهای ما موافق میبودند، این برنامهها همچنان از منظر
هزینه - فایده اقتصادی یک اشتباه و خطای محض بود. تهیه اورانیوم ۵ درصد
غنیشده با صدها برابر قیمت بینالمللی آن خطاست. چه آمریکا و چه همه
کشورهای دیگر دنیا با این امر مخالف باشند یا موافق. اتفاقا یک دلیل شک و
تردید غربیها به ما همین است که باورشان نمیشود کشوری صرفا برای تهیه
اورانیوم ۵ درصد غنیشده یک همچو هزینههای عظیمی را متحمل شود، در حالی که
با بهایی هزاران مرتبه کمتر میتواند آن را تهیه کند. آیا تاسفآور نیست
که خدا میداند چقدرخرج کردیم تا چند صد کیلو اورانیوم ۲۰ درصد تولید کردیم
و حالا میبایستی مقداری هزینه هم بنماییم تا آنها را اکسید نماییم؟ ایضا
بخشهای دیگر هستهایمان که علیرغم آنکه مستقیم و غیر مستقیم میلیاردها
دلار برای آنها هزینه کردهایم ممکن است در آینده مجبور شویم آنها را هم از
حیز انتفاع بیندازیم.
جناب شریعتمداری معزز، هر گاه که منافع ملی
در برابر ایدئولوژی قرار گرفته، متاسفانه این منافع ملی بوده که به زیر پای
ایدئولوژی قربانی شده. تراژدی هستهای به نحو غمانگیزی این واقعیت تلخ
اما عبرتآموز را دارد باز یک بار دیگر در برابر دیدگان ما قرار میدهد.
ایام به کام باد
صادق زیباکلام
دوازدهم بهمنماه هزار و سیصد و نود و دو»
در
پاسخ کیهان به نامه اول زیباکلام آمده بود: صادق زیباکلام با برشمردن برخی
مشکلات اقتصادی مدعی شد برنامه هستهای را باید کنار گذاشت.
وی در
نامهای خطاب به مدیر مسئول کیهان که جز کیهان به سایر رسانهها و سایتها
ارسال شده (!) مینویسد: کشوری که سرانه دوا و درمان و آموزش و پرورش آن
همردیف کشورهای توسعهنیافته و آفریقایی است؛ محیطزیست آن بدل به
زبالهدانی بزرگی شده و منظما دارد از بین میرود؛ سطح آبهای زیرزمینی آن
به دلیل بیتوجهی و نبود بودجه دهها متر پایین رفته و کشور را در معرض یک
بحران جدی خشکسالی قرار داده؛ با ۵/۶ میلیون بیکار روبروست و هزار و یک
مشکل دیگر دارد، آیا درست است این همه توانش صرف برنامههای هستهایاش
بشود؟
وی میافزاید: جناب شریعتمداری، گیریم بنده ناصبی، دهری،
بابی، زندیق و جزء سایر ملاحده و جنود شیطانی خذلهمالله و جنابعالی و سایر
موافقین هستهای وفقهالله در صراط مستقیم و کامروا در هر دو دنیا. اما
اصل سوال لکن همچنان سر جایش باقی مانده: هستهای چه کمکی به پیشرفت و رشد و
توسعه اقتصادی ما کرده است؟
آقای زیباکلام توضیح نمیدهد که اولا
بر چه مبنایی سرانه درمان و آموزش و پرورش ایران را با کشورهای
توسعهنیافته آفریقایی مقایسه میکند؟ ثانیا اگر ایشان واقعا غصه بیکاری و
مشکلات موجود اقتصادی را دارد، چرا از متهم اول سوءاستفاده و فساد اقتصادی
۳ هزار میلیاردتومانی با این ادعای خلاف واقع که او کارآفرین است، دفاع
کرد حال آن که آن غارتگر اقتصادی پول هنگفت ۳ هزار میلیاردی را نه از راه
خلاقیت و تولید و کارآفرینی، بلکه با زد و بند و دادن چمدانهای رشوهای که
هر کدام بالغ بر ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون رشوه را بالغ میشدند، به دست آورد؟
نکته
سوم این است که آقای زیباکلام چرا به جای استدلال معقول و متین، خودزنی
میکند؟! و با مظلومنمایی چنین القا میکند که او را ناصبی و بابی و دهری و
زندیق میشمارند؟ در کدام رسانه به ایشان چنین تهمتی زدهاند؟! این هم از
زرنگیهای نه چندان آمیخته با نبوع آقای زیباکلام است که به هنگام تنگ آمدن
عرصه استدلال، اقدام به مظلومنمایی و تحریک عواطف میکند. آقای زیباکلام
با همان ادبیات آمریکاییها مدعی شده باید غنیسازی را جمع کرد و آقای
داریوش سجادی اصلاحطلب و مشاور سابق کروبی در واکنش به اظهار نظر ایشان
گفت؛ این حرف، شبیه سخنان سپهبد رزمآرا در بحبوحه نهضت ملی شدن نفت است
مبنی بر اینکه ملت ایران وقتی نمیتواند آفتابه بسازند، چه ادعایی برای ملی
کردن نفت دارند.
جوهر استدلال آقای زیباکلام این است که برنامه
هستهای به هزینهها و دردسرهایش نمیارزد. اما سوال این است که آیا مسئله
ما با آمریکا صرفا همین برنامه هستهای است؟! اگر مثلا همین آمریکاییها
گفتند آقای زیباکلام و بقیه ملت ایران نباید نفس بکشند چون باعث آلودگی هوا
و تولید دیاکسید کربن میشوند! یعنی آقای زیباکلام و بقیه ملت ایران باید
نفس نکشند؟! اگر آمریکاییها گفتند ما پیشرفت ایرانیها در حوزه
نانوتکنوژی و... را نمیپسندیم باید تعطیل کنیم؟ غیرت آقای زیباکلام کجا
ممکن است گل کند؟ یعنی ملت ایران باید اختیار حیات و ممات خود را به آمریکا
و انگلیس بسپارند؟ اگر اینگونه است که آقای زیباکلام نباید در تمجید از
دکتر مصدق قلمفرسایی کند بلکه باید او را نیز تخطئه کند که چرا کم یا زیاد
دنبال بومی و ملی کردن صنعت نفت بود.
شما آقای زیباکلام الحمدلله
ناصبی و زندیق نیستید اما در سرمقاله آن روزنامه غربگرا اذعان کردید که اگر
به جای صادق زیباکلام، نام شما جانسون و اسمیت بود، حالا نظریات شما را در
غرب حلوا حلوا میکردند!
و اما بعدالتحریر؛ آقای زیباکلام! این بود پاسخ بنده تا ببینیم انشای بعدی شما چه باشد؟!